کد خبر: ۱۳۷۷۱۰
زمان انتشار: ۰۹:۴۲     ۱۲ خرداد ۱۳۹۲
نوشتاری پیرامون تقابل مدیریت فقهی با مدیریت عرفی:
انتخابات پیش رو عملاً همه‌پرسی میان حفظ وضع موجود و بسط به وضع موعود است؛ یعنی تکنیک را می‌پسندیم یا تفقه را؟ دغدغه‌ی نان داریم یا انسان؟ خود را در شعب ابی‌طالب می‌بینیم یا نخلستان‌ّهای خیبر؟ و طبیعی است که آن چه به اجتهاد و فقه شیعی احتیاج دارد عبور از مسائل مستحدثه‌ی بنای تمدن اسلامی است و اگر نه در همه جای عالم به یک اسلوب بتن می‌ریزند و در این میان به مدیر صاحب اندیشه احتیاجی نیست. این تعبیر ساده‌یی از "مدیریت عرفی" است که تصادفاً بدیل "مدیریت فقهی" دانسته می‌شود.
سرویس سیاسی پایگاه 598 - مهدی فاطمی صدر/ سعید جلیلی اولین نام‌زدی بود که از "فقه جواهری" صحبت کرد؛ نه در این انتخابات، که آخرین رئیس جمهوری که دغدغه‌ی "مکاسب" شیخ انصاری را داشت، باز طلبه‌یی مشهدی به نام سیدعلی حسینی خامنه‌یی بود.

یعنی نیم‌قرن پس از شروع نهضت حضرت روح‌الله، قدس الله سره الشریف، هنوز پرسش اولی که هر کس باید به آن پاسخ ‌دهد نسبت او با هم‌این فقه جواهری است و حتا پیش از آن نسبت او با اصل فقه؛ تا به‌رسیم به ولایت فقیه و تمدنی که از فقه شیعی خواهیم ساخت.



مدیران مسلمان بی‌اعتقاد به "مدیریت فقهی" تنها تلاقی‌شان با امام امت "حکم حکومتی" است؛ یعنی تعامل ایشان با ولی امر نه از موضع فقاهت ایشان که از موضع حاکمیت ایشان است.

و نام‌زدی که می‌گوید: مردم احتیاجی به مدیر نظریه‌پرداز نه‌دارند، در خوش‌بینانه‌ترین حالت بی آن که خود به‌داند معتقد به "مدیریت عرفی" است؛ و هم‌این است که کل فرآیند تمدن‌سازی انقلاب اسلامی در نگاه او به یک پروژه‌ی بتن‌ریزی فروکاسته می‌شود.

این روزها برخی انتخابات خرداد ۱۳۹۲ را رقابت محافظه‌کارها و آرمان‌خواه‌ها می‌‌دانند؛ دیگرانی آن را انتخاب میان ایستایی و پویایی حکومت اسلامی می‌دانند؛ به گمان ما اما این انتخابات بیش از این‌ها اختیار در رأی به تمدن یا بتن است.

حکومت اسلامی مجموعی از دو شأن پویا و ایستا است: انقلاب و جمهوری. انقلاب سیر اسلامی شدن است و جمهوری آن چه در این سیر حاصل می‌شود؛ که ذیل این دو شأن حکومت دو گونه مقاومت شکل می‌گیرد: مقاومت ایستا و مقاومت پویا.

آرمان مقاومت ایستا حفظ وضع موجود است؛ ثبات در مرز و ارز و ارزاق. یعنی سروکار اصحاب ایستای جمهوری با روزمره‌ی مردم است و این در بی‌پایانی از تکرار بهینه‌ی رویه‌های معمول اتفاق می‌افتد و به هیچ اجتهادی احتیاج نه‌دارد.



مقاومت پویا بسط به وضع موعود در معرفت و سیاست و معیشت است. این هم‌آن انقلاب است. انقلاب در ساده‌ترین تعریف به اسلام آوردن امور و سپردن آن‌ها به جمهوری است. یعنی جمهوری اسلامی اگر اسلامی خوانده می‌شود به واسطه‌ی اتصال و ارتزاق از انقلاب اسلامی است؛ و خطری اگر هست احساس استغنای جمهوری از انقلاب است.

و اتفاقی که این روزها به چشم می‌آید البته چیزی فرای ایستایی طبیعی جمهوری است؛ ما مواجه با نشینایی انقلابی‌های قدیمی هستیم. این به ساده‌گی به معنای فروکاستن حکومت اسلامی به جمهوری اسلامی و به تعلیق فرستادن انقلاب اسلامی است؛ هم‌آن حذف پویایی و آرمان‌خواهی از حکومت.

یعنی انتخابات پیش رو عملاً همه‌پرسی میان حفظ وضع موجود و بسط به وضع موعود است؛ یعنی تکنیک را می‌پسندیم یا تفقه را؟ دغدغه‌ی نان داریم یا انسان؟ خود را در شعب ابی‌طالب می‌بینیم یا نخلستان‌ّهای خیبر؟

و طبیعی است که آن چه به اجتهاد و فقه شیعی احتیاج دارد عبور از مسائل مستحدثه‌ی بنای تمدن اسلامی است و اگر نه در همه جای عالم به یک اسلوب بتن می‌ریزند و در این میان به مدیر صاحب اندیشه احتیاجی نیست. این تعبیر ساده‌یی از "مدیریت عرفی" است که تصادفاً بدیل "مدیریت فقهی" دانسته می‌شود.

زمانی ام‌القرای جمهوری‌بسنده‌ها کوالالام‌پور بود و توکیو بود و اسلام‌بول بود؛ هم‌الان اما مدینه‌ی فاضله‌ی این جریان بیش‌تر شبیه دبی است؛ شهری که بتن تا ارتفاع هشت‌صد متر آس‌مان را شکافته است و تورم تک‌رقمی است و اندازه‌ی نان از سی‌سال گذشته ثابت بوده است؛ هر چند در اندیشه و حکمت و تمدن هم‌آن بادیه‌ی اعراب بی‌آبانی‌ است و هم‌آن سه، صدها سال از او پیش‌ترند.

یعنی من به کسی رأی می‌دهم که در پی تمدن‌سازی از فقه شهید اول و دوم و سوم و  چهارم باشد، نه کسی که بر مزار چهارصدهزار شهید بساط بتن‌ریزی‌ آورده است ...

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها