اشاره:
با اختراع دوربین فیلمبرداری در سال 1895 توسط برادران لومیر و روبرو شدن مردم با پدیدهای به نام سینما، جریان فراماسونری با سیطره بر این پدیده و نفوذ در صف تهیه کنندگان، نویسندگان و کارگردانان و هنرپیشگان، در صدد تحمیل و تبلیغ جهانبینی مادی خود توسط این رسانه برآمد. فراماسونرها با استفاده از نمادها و شعارهای خود در فیلمها و تحریف تاریخ توحیدی، با قداستزدایی از پیامبران الهی و چهرهسازی در مقابل آنان، در صدد تخریب باورها و ارزشهای الهی برآمدند. این جریان که نقش محوری در اشاعه فساد و فحشا در بین جهانیان را ایفا میکند، هر روز بر سیطره خود بر سینمای جهان به ویژه هالیوود میافزاید. این مقاله نگاهی است کوتاه و محققانه در چگونگی نفوذ و استفاده ابزاری جریان فراماسونری از پدیدهای به نام سینما.
سینما در سالهای نخستین، موقعیت خود را به عنوان ابزار جعل و مظلومنمایی برای صهیونیسم جهانی یافته بود. درسال 1988 ژُرژ میلیس1 کارگردان مشهور فیلمهای علمی تخیلی ازجمله فیلم سفر به ماه، فیلمی با نام آلفرد دریفوس ساخت. دریفوس2 از خانوادهای مرفه و فرزند یک تاجر یهودی بود که به سال 1870 در پی اشغال آلزاس و لورن توسط آلمان برای حفظ تابعیت فرانسوی آنجا را ترک کرده بود.
آلفرد در 13 اکتبر 1894 به وزارت جنگ احضار شده و متهم به جاسوسی شد. دریفوس اتهام را رد کرد، اما با آزمایش دوباره دستخط، شک بیشتر شد. همزمان با این اتفاق، روزنامههای ضدیهودی، در مقالهای با عنوان خیانت بزرگ، دریفوس را به خیانت متهم و خواستار مجازات شدید وی شد. پس از آن بود که فشارها بر دریفوس افزایش یافت و فعالیت مطبوعات در رابطه با این موضوع شدت گرفت و حتی یهودیان مسئول شکست 1870 از آلمان معرفی شدند که تاثیر زیادی در جامعه داشتند.
در 22 سپتامبر 1894 دادگاه جنگی وی را به خلع درجه، حبس، تبعید ابد و محرومیت دائمی از حقوق اجتماعی محکوم کرد و در روز 5 ژانویه، طی مراسمی تحقیرآمیز، از وی خلع درجه شد. دریفوس به جزیره گویان که به «جزیره شیطان» لقب گرفته بود، تبعید و در آنجا زندانی شد. چهار سال از تبعید و حبس وی گذشت.
اِمیل زولا3 روز 13 ژانویه در مقالهای با عنوان «من متهم میکنم» در نشریه اُورُوِر(Aurore) (سپیدهدم) که نامهای سرگشاده به رئیسجمهور وقت فرانسه بود، به اعتراض برآمد. این رخداد باعث تخفیف مجازات دریفوس به ده سال ترک وطن انجامید، اما پس از آن باز هم زولا و برخی دیگر به اعتراضات خود ادامه دادند تا در سال 1899 به دستور رئیسجمهور وقت فرانسه، دریفوس آزاد شد؛ اما آزادی وی در حکم بیگناهیاش نبود. در سال 1902 و همزمان با پیروزی حزب چپ فرانسه بود که پس از کش و قوس و درخواست تجدیدنظر از طرف وکیل دریفوس، در 12جولای 1906 وی از تمامی اتهامات تبرئه شد.
در سال 1895 دوربین فیلمبرداری - که قابل حمل بود - توسط برادران لومیر اختراع شد که آن را سینماتوگراف نامیدند. و دریفوس در سال 1894 محکوم و به جزیره شیطان تبعید شد. این در حالی بود که در فیلم آلفرد دریفوس که بازسازی صحنههایی از دادگاه و بردن دریفوس تا کنار کشتی و حرکت کشتی به سمت جزیره شیطان است، ادعا شد که این صحنهها واقعی است و آن شخصِ در تصویر، دریفوس است. صحنههای این فیلم صامت توسط متولّی پخش برای مردم شرح داده میشد و قلب مردم را به شدت از سرنوشت دردناک دریفوس متأثر میکرد. این نمایشها و داستانهای همراه آن، جوّ عمومی را به نفع دریفوس تغییر داد.
تحریف و تغییر واقعیات از طریق سینما، در همان سالهای ابتدایی سینما به حربهای برای آمال صهیونیسم جهانی بدل شد. یکی از سازمانهای مدافع صهیونیسم جهانی که در قالب روشنفکرانه به جذب نخبگان و تغییر دیدگاه آنان میپردازد، فراماسونری است.
فراماسونری درصدد است تا عقاید، افکار، نمادها و اهداف خود را به وسیله ماشین جنگی سینما، بر فرهنگ مخاطبینش غلبه دهد. سیاستهای هالیوودی که در دست یهودیان4 سرمایهدار و ماسونر میچرخد5, به صورت کاملاً حساب شده، در برهههای متفاوت نشأت گرفته از تفکر ماسونی، همگام و همقدم به تولید محصولات جدید میپردازد.
در سایت لژ بزرگ بریتیش کلومبیا و یوکن (Grand Lodge of British Columbia and Yukon)، نتیجه تحقیقی6 را بر روی سایت خود قرار دادهاند که بسیار قابل تأمل است. طبق ادعای خود این لژ، تعداد دو هزار و 107 فیلم به صورت تصادفی انتخاب شد که قریب به 100 فیلم در تعداد گفته شده، به طور مستقیم به نمادها و مناسک و آداب سازمان پرداخته است.
البته این تحقیق یادآور شده است که رویهای کاملاً بیطرفانه داشته و از هر دو روند عاشق ماسونری یا ضد ماسونری گریزان بوده است، ولی این ادعا کاملاً کاذب است، به طوری که برای اثبات ادعای بیطرفی خود، دو فیلم «چشمان کاملاً بسته» و «ارباب حلقهها» را به عنوان دو نمونه از این دو روند (عاشق و ضد ماسونری) قلمداد کرده و اذعان به حذف آنها از لیست کرده است، در حالی که ماسونی بودن این دو فیلم و اشاره مستقیم آنها به آداب و مناسک آنها، کاملاً مشهود است؛ ولی چون در این دو فیلم ماهیت پلید مراسمها و عقاید آنها آشکار میگردد، اقدام به برائت و بیزاری از آنها کردهاند، با این حال با وجود حذفهای سلیقهای، باز هم اقرار خود فراماسونرها بر وجود فیلمهایی که در تمام تاریخ سینما برای تبلیغ این سازمان ساخته شده است، مؤید استفاده آنها از این ماشین جنگی است.به طور خلاصه میتوان روند تسلّط تفکر فراماسونری بر سینما را، به پرداختن سینما به موضوعات زیر عنوان کرد:
1. اعتقادی
a. رواج عقیده به:
1. صرفاً خالق بودن خداوند؛
2. استثمار و ظلم بر بشر توسط خداوند؛
3. بهشت زمینی؛
4. جادوگرایی و شیطانپرستی.7
5. تکیه دادن انسان بر نیروی خود و نیروی جادویی شیطانی؛
6. ایجاد منجیها و موعودهایی کاملاً زمینی و انسانی.
b. تخریب ادیان ابراهیمی با:
1. القاء شبهات در عقاید و باورهای ابراهیمی؛8
2. القای شبهات در احکام و فرامین صادره از سوی خداوند و تخریب ادیان ابراهیمی؛9
3. القا شبهه در اخلاق و اخلاقمداری و نتیجه آن؛10
4. تخریب چهره قدسی انبیا و ارائه نظریه نابغه یا شیاد بودن انبیا؛11
5. تمسخر، تحقیر و خراب کردن وجهه قدسی روحانیت و علمای دین به عنوان خادمین و حافظان شریعت؛12
6. ترویج فساد و تحسین امیال و غرایز بی حد و حصر انسانی.13
2. تاریخی
a. کهنسازی و بااصالت و ریشه نشان دادن خود؛
b. مظلومنمایی و دروغپردازی از سرنوشت خود و رفتار روحانیت با آنها؛14
c. توجیه مخفیکاریها و رازآلود بودن فرقه و قوانین سخت حفاظتی سازمان؛15
d. نخبهسازی و مقدسسازی رهبران و اعضا در طول تاریخ.
3. فلسفی
a. انسانگرایی (هیومنیزم)؛16
b. دئیسم؛17
c. کثرتگرایی (پلورالیزم) دینی؛
d. جهانوطنی (کاسموپیلاتانیزم).18-19
4. باستانگرایی و شرکگرایی
a. ترویج مصر باستان؛20
b. ترویج پاگانیسم (کافرکیشی) و نئوپاگانیسم;21
c. ترویج هلنیسم یونانی؛
d. ترویج رومنیسم رومی؛
e. ترویج میترئیسم ایرانی؛22
f. ترویج شیطانگرایی (سیتنیسم) و لوسیفریسم؛23
g. ترویج کابالیسم.24
5. سمبلیسم
a. نمادها:
1. باستانی و کافرکیشانه:
1. اسفنکس
2. گونیا و پرگار
3. دستکشهای سفید
4. جغد
5.صلیب شکسته
6. مار
7. بز بافومه
8. صفحه شطرنج
9. ماه
10. خورشید
11. چشم
2. یهودی و دینمدارانه:
1. اعتقاد راسخ به وجود نژاد برتر و برگزیده
2. ستونهای B و J
3. مثلث نورافشان
4. شیر
5. ستاره
6. کبوتر
7. خروس
8. عقاب
9. مار
10. تاج
11. زنگ طلایی، انار و سوسن
12. شمعدان هفت شاخه
13. تخماق
14. کلید
15. شاخههای اقاقیا
16. شمشیر نورافشان
17. نردبان
18. تمام نمادهای مربوط به کابالا، مصر، هلنیسم، رومنیسم، میترائیسم و سیتنیسم.
b. اعداد:
1. اعداد هفت و دوازده
2. اعداد نه و یازده
3. عدد سیزده
در جستوجوی بهشت
فیلم ماتریکس؛ سمبل فیلمهایی است که خداوند را موجودی نشان میدهد که بعد از خلق، ناتوان از اداره آن و حتی برای بقای خود نیازمند به استثمار انسان است. در این فیلم انسان در اوان کودکی، درون محفظهای ژلهای محبوس میشود تا با خیالش زندگی کند. سیمی نیز به نخاع هر انسانی وصل است و از نیروی انسان، انرژی ماشین بزرگ فراهم میشود و اینگونه بشر استثمار میگردد. این بخش از فیلمنامه، توسط مرلین منسون 25نوشته شده است. منسون بیش از 50 فیلم را نویسندگی و آهنگسازی کرده است. او نماد شیطانپرستی مدرن و ضدیت با خداست. فیلم مشهور «ماتریکس» با رویکردی نمادین به اساطیر کهن قوم یهود، قصه ظهور منجی و سفر به آرمانشهر یهود (ZAYAN یا ZION) را به تصویر میکشد. ناگفته نماند که «زایان» یا همان «صهیون»، نام کوهی مقدس در بیرون از شهر اورشلیم است که صهیونیستها نام آن کوه را بر آیین خویش نهادهاند.
در فیلم «ماتریکس»، دنیا اسیر تاریکی است و تنها چند انسان آزادیخواه در یک زیردریایی اسرارآمیز که به کشتی نوح (ع) نسب میبرد، با این دنیای تاریکی در ستیزند. مقصد زیردریایی، همان آرمانشهر «زایان» است که فقط ناخدا و رهبر گروه «کاپیتان مورفی» نشان دقیق آن را میداند. او منجی یا پیامبر جدید را از بین متخصصین کامپیوتر برمیگزیند!
جادوی شیطان
فیلم جادوی عملی (Practical Magic) سراسر تبلیغ و معرفی پاگانیسم و سلتیگری و جادوگری است. داستان فیلم، خانوادهای را نشان میدهد که هیچ وقت مسیحی نبودند و به اعتراف خود پاگانی هستند. هیچ وقت هم در این خانواده حرفی از خدا در بین نبوده است و تمام کارهای خود را با جادو رفع و رجوع میکنند. در نهایت مردم هم به سمت آنها گرایش پیدا میکنند و با آنها میآمیزند و مراسمها و اعمال آنها را هم میپذیرند.
فیلم پروژه جادوگر شهر بلر (The Blair Witch Project) داستان جوانانی را نشان میدهد که توسط جادوگری که گفته میشود در جنگل زندگی میکرده و بچههای شهر را میخورده است، کشته میشوند. این فیلم بسیار ترسناک و واقعی ساخته شده است. این فیلم در ترویج ویکنیسم26 است. در پروژه جادوگر شهر بلر 2، داستان از این قرار است که در پی پخش فیلم «جادوگر بلر، مردم و جهانگردان زیادی برای دیدن محل وقوع حادثه و سنگهای جادویی و قبرستانی که در آن بچههای کشته شده قرار دارند، به بورکسویل سرازیر میشوند. در این بین اکیپهای محلی به عنوان تور جادوگر بلر، مردم را به محلهای مخصوص راهنمایی میکنند و تیشرتهایی که بر روی آن آرم 27voodoo- عروسک چوبی که طلسمی از بچههای کشته شده است- وجود دارد.
زن و شوهری جوان که تحقیقاتی در مورد جادو و اثرات روانشناختی ترس و توهّمات ناشی از ترس کردهاند، برای تکمیل پروژه خود و اینکه جادوگر بلر را نفی کنند، به این محل رهسپار میشوند. نام دوم فیلم، «کتاب سایه»هاست (book of shadows) که نام کتابی است که نوشتهها و تقریرات جادوآموز از استاد جادوگر خود است که شامل اوراد و تعویذات سحر میباشد. از جمله مفاهیم دیگری که در این فیلم وجود دارد، میتوان به مراسم اهدای خود، بخور، قربانی، حلولگرایی، قدرت کم خداوند، تقدیرگرایی، قدرت زیاد نیروی اهریمن، بیخدایی، ارتباط با روح، حیوانات شیطانی (جغد البته منظور از منظر شیطانپرستان است)، عریان شدن، مراسم شب شنبه، الهه زن، کاهن زن، وردخوانی، طبّالی (از مراسم شبات و اهدا خود) و برانگیختگی انرژی اشاره کرد.
اجرای مراسم شبات در هر دو فیلم و زنده کردن مناسک پاگانیستی و کافرکیشانه و فیلمهای دیگری نظیر این، به چه دلیل می تواند باشد؟ حتی فیلمی به همین نام جادوگران شباتWitch's Sabbath)28) در سال 2005 ساخته شد. نمونه های دیگر را نیز می توان در این زمینه اشاره کرد:
فیلم های:
Witch's Mirror 1960، Witch's Curse1963، Witchouse1999، Witchouse 2 2000، Witches Of The Caribbean 2004، Witches Of Breastwick2005، Witches Night2007، Witches In Stitches1997، The Witches1990، Witches1966، Sorceress1995، Sorceress II1996، Black Magic1975، Black Magic 21976، Leak - Mystics in Bali 1981، Little Witches1996، The Black Magic2005، Merlin1998، Little Witches1996، Haunting Of Morella 1990، Hocus Pocus1993و Bibi Blocksberg2002
سوپرمنجی
منجی مرهم آمال بشر است که روزنه امید دینداران به رحمت خداوند و وعدههای حق اوست. دیندارانی که منتظرند تا بر زمین وارث گشته و در مسیر صحیح و الهی حکومت را بر دست بگیرند تا خداوند عبادت شود، اما فراماسونری که منکر ادیان و خداوند و انبیا گشته است و همه آنها را توهم میداند، دین خود را تحت عنوان نظم نوین جهانی بر همه غالب کرده است؛ اما پدیده منجیگرایی و آمدن شخصی که آمال آلام است، از ذهن بشر پاک نمیشود.
در این جهان پررنج و ظلم، نیاز به عدالتگستری مهربان ضروری است که دست مهرش بر سر بشر فرود آید. فراماسونری که نمیتوانست از این جریان غفلت کند، با به انحراف کشیدن این مقوله و وفقسازی موعود با فرهنگ سکولار خود، موعودی به نام «سوپرمن» را در سال 1938 در شویی تلویزیونی ابداع کرد؛ منجی کاملاً زمینی و روشنفکر، روزنامهنگار و متمدّن با تمام شاخصههای فراماسونری. شخصی که از خدا کمک نمیخواهد و با تکیه بر قدرت خود و هوش و درایت انسانی به کمک بشر میآید. موعود که در تمام دورههای تاریخی رنگ عوض کرده است؛ بتمن، اسپایدرمن و حتی سوپر وومنها در هر برهه یک رنگ. این رنگ باختن و به رنگ دیگری درآمدن، عادت شیادان است. در هنگامه مد شدن فمینیسم، سوپر وومنها مانند زن گربهای catwoman 2004 میآیند و وقتی شیطانپرستی مد شود، اسپایدرمن spider man29 پدید میآید. منجیهایی که به جای تئوریپردازی، تکنیسینهایی قابل (مثل نئو در ماتریکس)30هستند.
شخصیت سوپر من، شخصیتی کاملاً یهودی است. روزنامه صهیونیستی هاآرتص، از قول یک مورخ مینویسد: قهرمانها بسیار نیرومند بودند با قدرتهایی استثنایی. این قهرمانها افرادی بیگانه بودند. بعضی اوقات هم آدم فضایی. آنها تلاش میکردند آمریکا را به مسیر اصلی خود بازگردانند؛ چیزی که مفسّران آن را با وضعیت مهاجران در آن زمان مرتبط میدانند.
این روزنامه همچنین به نمونهای واضحتر درباره "سوپرمن" اشاره میکند که صراحتاً بر یهودی بودن او تأکید میکند. این روزنامه به گزارش "MAD" درباره سوپرمن اشاره میکند و مینویسد:«در این نمایشگاه همچنین داستانی که در مجله "MAD" در سال 1994 به چاپ رسیده است، وجود دارد که "سوپرمن" را به عنوان پسریهودی "هیمان" و "دوریس فیلدستین " از منطقه بروکلیت در نیویورک معرفی میکند. لباس او دارای ستاره داوود است و مادر او، تولد نوزاد را با رؤیاهای خود که او را در آینده دکتر میبیند، جشن میگیرد.»31
این شیّادی تا حدی پیش میرود که قداست و پاکی که لازمه منجی بودن است، حذف میشود و زنازادهها و کسانی که خانواده ندارند و همه مجرد هستند، موعود آرمانی فراماسونری هستند. در فیلم «این کودک را دعا کنید» (Bless the Child)، محصول 2000، کودی دختری زنازاده است که مادرش در یک تجاوز دستهجمعی او را حامله شده است و اکنون برای مقابله با شیطان انتخاب شده و با قدرت خود، شیطان و دار و دستهاش را نابود میکند. منجیای که ردای مسیحیت دارد و مذهبی است، ولی زن است و زنازاده. در این فیلم بافومت، مار و انواع خطوط و نمادهای شیطانپرستان نمایش داده میشود.
توهین به یکتاپرستی
فراماسونری با ایجاد شبهه در فیلمهای به ظاهر مذهبی و مقدس، پایههای ابتدایی تهاجم خود را آغاز کرد. در فیلم کتاب آفرینش (The Bible: In the Beginning) محصول 1966 که مطابق با تورات تحریف شده ساخته شده بود، با احتیاط شروع به تخریب پیامبران و وجهه مقدس آنان کردند.
القا شبهات و ظالم نشان دادن خداوند، گام نخست برای نشانه رفتن ایمان مخاطبان جوان و نوجوان فیلمها بود. در صحنهای که حضرت ابراهیم (ع) کودکش را به قربانگاه میبرد، او را از کنار شهر سدوم قوم لوط که دچار عذاب شده بودند، میگذراند. ناگهان کودک پایش به جمجمه طفلی خُرد برخورد میکند و ماری از چشم جمجمه بیرون میآید که باعث هراس کودک میشود. کودک از پدرش سؤال میکند که این کودکان به چه جرمی عذاب شدند؟ این محاوره که از سوی حضرت ابراهیم (ع) بیجواب میماند، در ذهن این کودک اثر میگذارد تا اینکه به قربانگاه میرود و وقتی با دست و پای بسته خود را مییابد، بیشتر از این از خدا متنفر میگردد. (در قضیه حضرت لوط (ع) و حضرت نوح (ع)، تا 20 سال هیچ فرزندی از آن گناهکاران متولد نشد؛ یعنی کوچکترین فرد عذاب شده، حداقل 20 سال سن داشته است.)
روند رو به رشد القائات و بیجواب ماندن این سؤالات سبب تضعیف اعتقادات عامه مخاطبان میشد. داستانهایی غیرواقعی از متدینین که به انواع بدبختیها و بیماریها دچار میشوند و خدایی برای شفا و اجابت خواستهها نیست. دغدغههای یک معلول و یا نابینا و مطرح شدن ظالمیت خداوند و شبهههایی از این دست، اثرات مخرّبی بر ذهن مخاطب بر جای میگذاشت. زیر سؤال بردن اصول ایمان مسیحی مثل، ایمانباوری کورکورانه و ضد عقل، اجبارگرایی در عرصه حکومت، ظلمپذیری نابخردانه، جنی شدن و قدرت شیطان؛ باعث تخریب شالوده ضعیف ایمانان و رویکرد آنان به سوی روشنفکری ماسونی شد.
به عنوان مثالی دیگر، در فیلم 21 گرم (21grem) الخاندرو شخصیت متعصب مسیحی که همه چیز خود را بعد از زندان از مسیح میداند، سعی در تربیت دینی کودکان خود دارد. در سکانسی از فیلم که پسر ده سالهاش خواهر هفت سالهاش را سیلی میزند، مرد به اجبار از دختر میخواهد تا سمت دیگر صورتش را که سیلی نخورده، به سمت برادرش بگیرد و پسر را مجبور میکند که سیلی دومی به خواهرش بزند، زیرا در انجیل تحریف شده، مسیح میگوید اگر کسی به تو سیلی زد، آن سوی صورتت را نیز به او بده تا سیلی دیگری بزند.
در فیلم تابستان عشق من My Summer Of Love (2004)، دو جریان خداگرایی مسیحی و بیخدایی نیچه، کنار هم قرار گرفته است. جریان مسیحی با تمام نشانههای شناختی سطحی و بدون مغز و با تکیه بر شهود و تولد دوباره، مورد تمسخر قرار گرفته است.
این جریان چون با عوامفریبی و سعی در خدایی شدن بدون شناخت و با پیروی از القائات کلیسای پروتستانی است، نمیتواند در جریان مشکلات زندگی نقش التیامبخشی را ایفا کند. مونا دختری است که پدر و مادرش را از دست داده و برادرش هم در زندان بوده و شخصیت او نیاز به یک حامی دارد. او خود را در دامن مردی که بتواند از او حمایت کند، میاندازد؛ ولی به دلیل جوّ خراب جامعه، ریکی او را درک نکرده و از او سوء استفاده میکند. از سوی دیگر برادرش هم در زندان دچار تحوّل شده و خواستار تغییر در رفتار و در پیش گرفتن سویه جدیدی در زندگی است. او این تغییر را به نفع خویش میبیند و برای رهایی خواهرش از مشکلات میخواهد او را هم وادار به تبعیت از خود کند. خواهرش که نمیتواند شادی و سیر واقعی زندگی را در روش برادر ببیند، به مخالفت بر میخیزد. فیلم، مردم دیندار را افرادی شیّاد معرفی میکند که سعی میکنند کمبودهای خود را با دینداری جبران و رفتارهای پست خود را توجیه کرده و دیگران را نیز به این روش سخیف وادار کنند.
قتل انبیا (ع)
در فیلم آخرین وسوسههای مسیح (The Last Temptation of Christ)، مسیح را فردی متعصب معرفی میکند که به خاطر ترک دنیا، نامزدش را رها کرده و نامزد بیچارهاش (مریم مجدلیه) روسپی میشود. وقتی به پیامبری میرسد، برای حلالیت گرفتن در صف مشتریان مجدلیه مینشیند تا نوبتش شود و بعد از او حلالیت میطلبد. داستان به اینجا ختم نمیشود و در وقایعی که برای عیسی مسیح (ع) اتفاق میافتد؛ مانند نزول وحی و یا معجزه، شک و دودلی او نمایش داده میشود و او را بین مرز ایمان و کفر معلّق نگه میدارد.
توهین به عیسی مسیح (ع) در فیلمهای گوناگون صورت پذیرفته است و با روا داشتن تهمتهای سخیفشان، قدسی بودن او و مادرش را به زیر کشیدهاند. در فیلمی با معرفی کردن عیسی به عنوان یک همجنسباز و روابط او با حواریون، درصدد توجیه رهبانیت او برآمدهاند و در فیلم دیگری او را ثمره زنای مادرش معرفی میکنند یا در خیابانهای آمریکا او را لخت و عور در حال خواندن اشعار سخیف و حرکات مستهجن نشان میدهند.
در فیلم یک سال Year One (2009) تمام پیامبران از آدم تا ابراهیم (ع) را به سخریه گرفته و داستانهای آنان را چیزی شبیه افسانههای خندهدار و مضحک درآورده است.
سیلی به خادمان خداوند
تمسخر روحانیت و شکستن جایگاه قدسی آنان، سرلوحه فیلمها قرار گرفته است. در این فیلمها کشیشها افرادی هوسباز و زناکار معرفی میشوند و یا افرادی طمعکار و سوء استفاده کننده از قدرت در سریال مرغ خارزار The Thorn Birds (1983) کشیشی را نشان میدهد که به سراغ مزرعهداری میرود و با دختر تازه به بلوغ رسیده او روابط عاطفی برقرار میکند و در نهایت با همان دختر که هم شوهر دارد و هم فرزند، زنای محصنه انجام میدهد و نوزادی نامشروع از این رابطه متولد میشود و کشیش هم در نهایت به یک کاردینال اعظم مبدل میگردد.
نشان دادن روابط دختر جوان راهبه و پسر جوان راهب به صورت مخفیانه در فیلم 40 روز و 40 شب 40 (Days and Nights 40(2002 و تعداد زیادی از فیلمهای دیگر، جز شکستن هنجار و تقدس روحانیت در ذهن جوانان و نوجوانان کاری انجام نداده است. در فیلم خواهران مجدلیهThe Magdalene Sisters (2002)، تعدادی راهبه را نشان میدهد که به اجبار به کلیسا آورده شدهاند و کشیشهای مرد از آنان سوء استفاده میکنند و دختر داستان، با فریب پسر باغبان، کلید باغ را به دست میآورد و از آنجا فرار میکند. در پایان فیلم هم نوشته میشود این داستان واقعی است و این دختر اکنون در سن فلان سالگی با چهار ازدواج و طلاق در فلان شهر زندگی میکند. نمونههای دیگر را نیز میتوان در این زمینه اشاره کرد. فیلمهای:
The Devils (1971), Antonia (1995), La mala educación (2004) ,Priest (1994), Maya (2001),Breakfast on Pluto (2005), Bakjwi (2009), In nome del papa re (1977), Il Decameron (1971), Ein Leben lang kurze Hosen tragen (2002) ,Camila (1984) ,Agios Prevezis (1982) ,The Pit and the Pendulum (1991) ,El crimen del padre Amaro (2002), Nine Lives (2004), Airplane II: The Sequel (1982), Il prete bello (1989), Storie scellerate (1973), Last Rites (1988,) Hera Purple (2001) ,Monsignor (1982), The Order (2003), Final Judgement (1992) ,Lucrezia giovane (1974) ,Sins (2005), Le bon roi Dagobert (1984), Schulmädchen-Report 5. Teil - Was Eltern wirklich wissen sollten (1973), Adam & Eve (2002), Gay PriestJeffrey (1995), Ordinary Sinner (2001) ,Year One (2009) Release (2010)
دجّال دیجیتالی
«بگذار ملّت آمریکا برای یک بار بفهمند که این نه یک انحطاط طبیعی، بلکه توطئه حساب شده و ویرانگری است که ما را احاطه کرده است…» این جملهای است که «هنری فورد» آمریکایی قریب نود سال پیش در روزنامه مشهور «دیر بورن ایندیپندنت ـ Dear Born Indipendent» نوشت و آمریکاییان را از سقوط در منجلاب فساد مادی و انحطاط اخلاقی برحذر داشت. او در سلسله مقالات معروف خود، از جریان سازماندهی شده و نظاممندی سخن گفت که تدریجاً با ترویج لیبرالیسم اخلاقی و تساهل اعتقادی، جامعه آن روز آمریکا را به سمت فساد و تباهی سوق میداد.
نشان دادن گناهان و کم کردن بار عذاب وجدان و یا توجیه گناهان؛ از دیگر برنامههای هالیوود است. ساخت فیلمهای متعدد از زندگی فاحشههای دوران جنگ و دوران رکود اقتصادی، توجیهگر عمل قبیح این گناهکاران و عاصیان درگاه خداوند شده است و از شخصیت آنان فرشتگانی مهربان و ایثارگر پدید آورده است. روند ضد اخلاقگرایی صنعت فیلم هالیوودی، آنچنان پیشرفته است که همجنسبازی زنان و مردان و کودکآزاری، بدون هیچ دغدغه و اعتراضی پذیرفته میشود و حتی جوایز متعدد میگیرند.
فیلم قوی سیاه (black swan)که نامزد جایزه اسکار 2011 بود، داستان رقاصه بالهای است که به طور علنی و آشکار، اعمال منافی عفت از خود در فیلم نشان میهد.
در فیلم مالنا (Malèna)، زن یکی از رزمندگان ایتالیایی که در جنگ به سرنوشت نامعلومی دچار شده است، روسپی نیروهای نازی میشود و بعد از پایان جنگ که شوهرش برمیگردد، برای فرار از حرف مردم، به شهر دیگری کوچ میکنند. یا در فیلم هانیبال(Hannibal)، زنان و مردانی دزدیده میشود تا عدهای دیگر از خونشان حمام بگیرند. نشان دادن زدن گردن این زنان و مردان دزدیده شده و فوران خون آنها تا پر شدن وان حمام از خون آنها و یا خوردن گوشت آدمیزاد و یا کشتن کودکی 10 ساله با اسلحه جلوی هم بازیهایش؛ تنها نمونهای اندک از صحنههای خشونتبار و وقاحتآمیز این فیلمهاست.
در فیلم گناه اصلی (orginal sin) با بازی آنجیلینا جولی، داستان زنی یتیم را نشان میدهد که دستآویز یکی از پسران نوانخانهای شده است که در آنجا بزرگ شدهاند. پسرک شیاد از این دختر به عنوان طعمه برای دزدیدن ثروت مردان ثروتمند استفاده میکند و او را به زنی آنها میفرستد، در حالی که خود با او رابطه دارد.
در فیلم کوئین، زندگی نویسندهای مجنون به تصویر کشیده میشود که داستانهای جنسی مینویسد. در این فیلم، نویسنده مجنون بارها به خداوند توهین میکند. امثال این فیلمها که به زندگی گنهکاران و نشان دادن گناهان آنها میپردازد، بسیار زیاد است که دیگر نیازی به آوردن ندارد و شاید بتوان گفت فیلمی که در آن گناه نمایش داده نشود، ساخته نمیشود. شُرب خمر، قماربازی، دزدی، همخوابگی محارم، قتل، تجاوز، همجنسگرایی، اعتیاد به مواد مخدر، خیانت در روابط همسرانه، دروغ و فحشهای رکیک؛ نقل و نباتی است که در هالیوود رایج است. در این بخش نیازی به اشاره به چند فیلم نیست و به جرئت میتوان هر فیلمی که در هالیوود تولید میشود را نام برد.
دروغپردازی و توجیهگری
فراماسونری همواره با گردش آزاد سرمایه در دنیا به تجارت میپردازد32 و در قالب سازمانهای خیریه33و بشردوستانه، سعی در ساختن چهرهای موجّه و مثبت از خود داشته است. رویکرد سینمایی دهه اخیر هالیوود هم، ساخت و پرداخت چنین جلوهای از این سازمان بوده است. ماسونرها با سری فیلمهای گنجینه ملی2004 National Treasure، سری رمز داوینچی(da vinchi code) و سری مستند راز(SECRET)، سعی کردهاند تاریخچهای ساختگی برای خود دست و پا کنند. در این سریها خود را افرادی آزاد، مستقل، بشردوست، نخبگان جامعه و مورد قهر مذهب نشان میدهند که در طول تاریخ خود را با حفظ اسرار محافظت کرده و میراث خود را تاکنون به دست بشر کنونی رساندهاند و از مخاطب میخواهند که او اکنون از این میراث حفاظت کرده و با احترام فراوان، از میراثداران این ارث گرانبها، تقدیر کنند و در هر جا که نامی از ماسون شنیدند، قدردان زحمات آنان باشند؛ گنج و میراثی که مذهبیها سعی در تخریب آن داشتهاند، زیرا که میخواستند با این ترفند بر مغزها و ارادهها حکومت کنند و انسان را به استثمار بکشانند که به یُمن وجود ماسونها، عقیده آزادی برای آنها به ارمغان آورده شده است. گنجی که در آن مشت خدا باز میشود و نشان میدهد چگونه خداوند بشر را تحت بردگی خود درآورده و استثمار میکند و آزادیهای او را ممنوع کرده است. گنجی که نشان میدهد خداوند تنها یک خالق است که جهان را خلق کرده و بازنشسته گردیده است و عدهای سودجو با اسم نبی و بعد از آن به اسم روحانی چگونه از این ناآگاهی مردم سوء استفاده کرده و بر گُرده اجداد و نیاکانشان نشسته و حکومت کردهاند.
حکومتی که پادشاهان سایه خداوند و روحانیون بازوی خداوند بودند. ماسونرها در قداست و شرافت گنج خود و آزادی فکری که دستآورد اصلی آن است، یادآور میشوند که آن را از دل تاریخ سیاه قرون وسطی، به وسیله آزادمردانی که یوغ شکنجهها را تحمل کرده، ولی اسرار خود را حفظ کردند، به دست انسان امروزی رساندهاند. در فیلم گنجینه ملی، پیرمردی برای نوه خردسالش داستان ارتباط شوالیههای معبد و بنیانگذاران آمریکا را بیان میکند. او به نوهاش میگوید شوالیههای معبد به همراه فراماسونها محافظان گنج آمریکا بودهاند. پدربزرگ سعی دارد برای نوه خود که نماینده نسل جوان آمریکا است، هویتی قهرمانانه و افتخارآمیز از شوالیههای معبد و گروه دنبالهروی آنها یعنی فراماسونها به تصویر کشد.
کودک :پدربزرگ ؟... ما شوالیهایم؟پدربزرگ: میخوای باشی؟... خیلی خوب. زانو بزن... 'بنجامین فرانکلین گیتس'... شما وظیفه 'شوالیه های معبد' 'میسونهای آزاد 'و خانواده گیتس رو به عهده میگیری... آیا قسم میخوری ؟کودک: قسم میخورم.
فیلم فرمان (the order)، داستان یک شوالیه فنلاندی به نام چارلز لیوایلنت است که برای جنگ به اورشلیم میرود. او وقتی میبیند شوالیهها با اینکه به خدا ایمان دارند مرتکب قتل و خونریزی میشوند، مسیر خود را از شوالیههای دیگر جدا میکند و روزهای زیادی در خیابانهای بیتالمقدس سرگردان میشود.
او کشف و شهودهای خود را در جریان سرگردانیاش در بیتالمقدس در کتابی به نام فازار مکتوب میکند. این مکتوبات اساس شکلگیری فرقهای مذهبی میشود که از اعتقادات سه مذهب اصلی اسلام، مسیحیت و یهود آمیخته است. او بعدها از طرف پاپها و مقامات مذهبی مسیحیت، به کفر و ارتداد متهم میشود و توسط شوالیهها کشته میشود. در پی کشته شدن او، فصل نهایی کتابش گم میشود؛ فصلی که در آن به دو نکته مهم اشاره شده است: یکی نقشه گنج سلیمان و طلاهایی که در زیر شهر اورشلیم پنهان شده است و مورد دیگر که البته بسیار مهمتر از گنج میباشد، پیشبینی انقلابی در آینده است.
در ادامه فیلم، در زمان حال و در اواخر قرن 20 میبینیم که در فلسطین اشغالی، فرقهای شبیه شوالیههای معبد وجود دارد که پیرو چارلز لیوایلنت میباشند و معتقدند در کتاب فازار، پیشبینی جنگی خونین بین اسلام و مسیحیت شده است و آنها باید با تخریب مسجدالاقصی شرایط این جنگ را به وجود آورند. به چند نمونه فیلم در این زمینه اشاره می کنیم:
Seongbulsaui bam1970, Rencontre avec le dragon2003, Tempelriddernes skat 1 2006, Tempelriddernes skat 2 2007, Tempelriddernes skat 3 2008, Don't Wake the Dead 2008 ,Arn - Tempelriddaren 2007
سراب خودخواهی
فطرت پاک و تشنه معنویت جوانان غربی و شرقی در دو دهه اخیر سبب سرخوردگیشان از این نوع فیلمها شد که با برنامهای حساب شده، چرخ این تانک به جهت معنویت حرکت کرد و برای تسکین دادن روح تشنه جوانان، از مُسکّنها و مُخدّرهای معنوی استفاده بردند و به تبلیغ معنویتی بدون خدا پرداختند. معنویت و آرامشی که با اعتقاد به آموزههایی تجربی و عقلانی و گاه متوهّمانه و شرکگرایانه جایگزین تعالیم به سخره گرفته انبیا (ع) شد. اوج خودخواهی و کبر در خودپرستی است که این ماشین جنگ فرهنگی با تولید فیلمهای شبه معنوی، فطرتهای الهی را به فطرتهایی شیطانی مبدّل ساخت.
در فیلم جنگجوی درون 2006peaceful warrior، پسر ژیمناستی که برای مسابقه آماده میشود، در حادثه رانندگی پایش خُرد میشود و امید خود را برای رفتن به المپیک از دست میدهد. در این حال با پیرمردی آشنا میشود که به او روحیه خودباوری و اتکا به خود را یاد میدهد و در نهایت پسر در المپیک شرکت میکند و موفق میشود. نمونه فیلمهایی که در آن از خدا خبری نیست و هیچ چیز با دعا و توسل حل نمیشود، در هالیوود به حداکثر رسیده است و شاید بتوان به جرئت گفت فیلمی که در آن وجود خدا لمس شود، نایاب است.تبدیل ادیان ابراهیمی به ادیان غیر ابراهیمی، از دیگر پروژههای سینمای هالیوودی است. در این روند سعی میشود تا افراد از دین ابراهیمی به شدت متنفّر شده و جواب سؤالات خود و آرامش خود را در ادیان و فِرَق غیر ابراهیمی بیابند. ادیان غیر ابراهیمی زمینهساز سلوک شخص به سمت خودپرستی و خودمحوری است. در این نوع آیینها، همه چیز برای رسیدن به آرامش است نه بندگی.
در فیلم دود مقدس 1999Holy Smoke داستان از این قرار است که روث؛ دختر مسیحی بسیار لاابالی است و در سفر به هند، به خاطر روح حقیقتجویش، به چشیدن لذت معنوی و باز شدن چشم سوم توسط بابا میهمان میشود. این بیداری ناگهانی برای روث، او را مشتاق میکند تا گمشده خود و خستگیهای مذهب قبلی یعنی مسیحیت را با دین جدید ترمیم کند. روث دختری سکسی است که با سؤالات جدی در مورد فلسفه زندگی روبرو بوده و اکنون میتواند برای هر کدام از سؤالهای خود یک پاسخ قانعکننده بیابد. خانواده روث نگران از تغییر ناگهانی روث و مذهب بیگانه، سعی در برگرداندن او دارند.
پی جی روانشناسی که تخصص او خارج کردن افراد از فرقه است، مأمور انجام این عملیات میشود، ولی متأسفانه پی جی خود عامل نیست و شخصی بیاخلاق است، چرا با بیتقوایی و عدم پرهیز و سوء استفاده از موقعیت خود، حرفهای خود را زیر سؤال میبرد. و نیز اینکه پدر روث که با منشیاش فرار میکند و خیانتی در حق مادر روث میکند نیز از مخالفان سرسخت مذهب هندوئیسم است. همچنین برادر دیگر روث همجنسباز است و زن برادر دیگر روث، به نام ایوان، خیانتپیشه و خارج از اخلاق خانوادگی عمل میکند.
این همه بیعفتی از سوی خانواده مسیحی و سوء استفاده از موقعیتها باعث میشود روث میان آیین تازه و اختلالات ایجاد شده توسط پی جی سرگردان شود، ولی عاشق شدن پی جی و تأیید حرفهای روث توسط پی جی، قوّت قلبی برای روث میشود که به راهش ادامه دهد. در کل فیلم سعی میشود که خانوادههای مسیحی و یا افراد مردّد برای گرویدن به آیین هندوئیسم را کاملاً از شک و تردید بیرون بیاورد و با مطرح کردن سؤالات سختی که فرد متخصصی میپرسد و جوابهای قانعکننده، شک و شبهه را از دل آنها بیرون کند و زمینه مناسبی جهت گرویدن به آن آیین ایجاد کند. به چند نمونه از این فیلمها اشاره میکنیم:
The Man Who Would Be King (1975) Au hasard Balthazar (1966) The Holy Mountain (1973) Easy Rider (1969) About Schmidt (2002) The Drifter (2009) Exils (2004) The Trial of Billy Jack (1974) Hide Out (2004) Broken Rhyme (2006)
استفاده از نمادها و ترویج آنها در فیلمها برای آمادهسازی ذهنی مخاطب از اعتقادات و داستانهای مرتبط با آن، بسیار زیاد مورد استفاده قرار میگیرد. مثلاً در یک مورد، minster حیوانی به شکل انسان و با بدن اسب که از افسانههای یونانی است، در قریب به دوهزار فیلم مورد استفاده قرار گرفته است. تعداد فیلمهای مروّج باستانگرایی به دلیل کثرت حذف گردیده است.