به گزارش 598، خبرگزاری تسنیم در مقاله ای به قلم صالح اسکندری آورده است:
در حالی که هنوز بخش عمده ای از جامعه در خصوص انتخاب نهایی خود بین هشت
نامزد احراز صلاحیت شده به جمع بندی نرسیده اند اما سعید جلیلی مانند یک
"پدیده" انتخاباتی توجهات افکار عمومی را به خود جلب کرده است. اقبال برخی
به جلیلی مطمئنا ناشی از نفوذ کلام و یا سابقه اجرایی پر و پیمان او نیست.
اینکه بگوییم یک فضاسازی کاذب توسط رسانه های خارجی حول وی صورت گرفته هم
قضاوت منصفانه ای نیست.
اینکه عده ای می گویند جلیلی نامزد نظام است هم تحلیل دقیقی نیست چون در بین هفت نامزد دیگر افرادی هستند که به مراتب جایگاه عالی تری در دل نظام سیاسی دارند. مقام معظم رهبری هم مکرر فرموده اند «نفی و اثباتی نظری ندارند» و به هیچ کاندیدایی هم نگفته اند که «بیایید یا نیایید.» یا همین دیروز فرمودند: «ما نمی دانیم چه کسی رئیس جمهور خواهد شد. نمی دانیم خداوند متعال دل ها را به کجا متوجه خواهد کرد. اما می دانیم حضور مردم در پای صندوق های رای که اعلام حضور قدرتمندانه ای در عرصه حرکت و تاخت بسوی آرمان ها است، بلاشک به دنبال خود موفقیت های دیگری دارد...» و اینکه بگوییم جلیلی آدم موج سازی است و می تواند در برنامه های تلویزیونی یک سونامی ایجاد کند، او اینکاره هم نیست و در برنامه های تلویزیونی خود نشان داده است که مانند برخی، به سفسطه های مدرن رسانه ای واقف نیست. اینکه بگوییم کسی را تخریب کرده و اسم کسی را در برنامه های تبلیغاتی خود برده اینگونه هم نبوده است. تا این لحظه وعده آنچنانی هم نداده است که می تواند ظرف دو ماه یا سه ماه یا 100 روز تمام مشکلات کشور را حل کند و... .
پس راز پدیده شدن جلیلی در چیست؟ به زعم راقم این سطور پدیده شدن جلیلی مرهون دو مسئله است:
1- گفتمان مقاومت و تدبیر برای پیشرفت و 2- مکتب فکری دانشگاه امام صادق(ع)
گفتمان مقاومت و تدبیر برای پیشرفت
در سطح تحلیل گفتمان باید گفت جلیلی یکی از نمایندگان گفتمان "مقاومت و
تدبیر برای پیشرفت" در انتخابات یازدهم است. به قول خودش نماینده گفتمان
اسلام ناب است. در این گفتمان جلیلی نه روی رای "نه" به احمدی نژاد حساب
باز کرده است نه برای رای "آری" کیسه دوخته است. نقاط قوت و ضعف دولت گذشته
را توامان می گوید. کاری که امروز خیلی از نامزدها به خاطر چند رای بیشتر
نمی کنند و چشمانشان را روی نقاط قوت احمدی نژاد بسته اند. رقبای جلیلی می
اندیشند که پاشنه دولت آینده بر منهج "نه" به احمدی نژاد می چرخد حتی اگر
قرار باشد دولتی ضعیف تر تشکیل شود. اما در گفتمانی که امروز در حال خلق یک
پدیده است این نکته قابل تصور است که می توان دولت یازدهمی تشکیل داد که
نقاط قوت برجسته دولتهای نهم و دهم را داشته باشد اما از نقاط ضعف آن مبری
باشد.
حالا عده ای می خواهند بگویند "جلیلی؛ احمدی نژاد منهای مشایی" است بگذار بگویند یا احمدی نژاد می خواهد ناراحت شود که یک شبه همه عقبه اجتماعی اش اردوگاه او را ترک کردند و به خیمه جلیلی رفتند بگذار بشود چرا که این پایگاه اجتماعی یک پایگاه گفتمانی بود نه پایگاه یک شخص و یا یک حزب و یا جبهه. مهم این است که دولت آینده در طراز بالاتری نسبت به دولت دهم شکل بگیرد. امروز در ستاد جلیلی از بدنه اصولگرایان سنتی تا مدرن تا جبهه پایداری، بدنه سیاسی و اجتماعی دولت های نهم و دهم منهای رئوسشان، دانشگاهیان، حوزویان، ایثارگران و رهپویان و همه کسانی که سوم تیر به احمدی نژاد رای گفتمانی دادند، هستند.
یکی دیگر از دلایل پدیده شدن جلیلی اطمینان رای دهندگان از پشتوانه علمی و عقبه کارشناسی مرتبط با مدیریت کشور از نوع غیر سکولار آن برای جلیلی است. مردم می دانند رای به جلیلی رای به یک فرد یا یک گفتمان مقطعی نیست بلکه رای به یک عقبه علمی در اندازه یک دانشگاه با هزاران فارغ التحصیل در رشته های کاملا مرتبط با مدیریت کشور است که در سه دهه گذشته گره های بسیاری را از مشکلات کشور گشوده اند. در واقع پدیده شدن جلیلی در انتخابات یازدهم یکی از نشانه های ارتقای رقابت های سیاسی در ایران از سطح احزاب و جریانات سیاسی به مکاتب و حلقه های فکری و دانشگاهی غیر سکولار است.
تبار تاریخی رقابت های سیاسی در ایران پس از انقلاب را حداقل می توان به
چهار دوره مشخص تقسیم کرد. دوره اول فاصله سالهای 1358 تا 1368 به استثنای
یکی دو سال دولت موقت و و بنی صدر را می توان دوران انزوای سکولاریسم در
ایران ذیل تشعشعات خورشید تابان حضرت امام خمینی(ره) و یا دوران" سکولاریسم
در سایه" نامید. در این دوره عمده فعالیت های حزب جمهوری اسلامی و پس از
انحلال آن و انشقاق در جامعه روحانیت مبارز رقابت روحانیون و روحانیت ذیل
گفتمان امام(ره) تعریف می شد و گرایشات سکولار در انزوا قرار داشتند.
دوره دوم فاصله سالهای 1368 تا 1378 است که این دوره را می توان دوران "خیزش سکولاریسم" از سایه ای که در آن غنوده بود نامید. دورانی که پس از رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی با تردیدهای حلقه کیان و روزنامه سلام آغاز شد و در مقطعی ذیل شعارهای تعدیل اقتصادی مروج کاپیتالیسم در ایران گشت و در مقطع دیگر با شعار آزادی و توسعه سیاسی در پی جا انداختن لیبرالیسم در ایران بود.
دوره سوم را می توان در بازه سالهای 1378 تا 1388 یافت. این مقطع دوران "شورش سکولاریسم" علیه انقلاب است که دقیقا مصادف با رویگردانی مردم از این جریان منحرف می باشد. مقطعی که از غائله 18 تیر 1378 آغاز می شود و در ادامه به ماجرای تحصن نمایندگان مجلس ششم در سال 1382 منجر می شود و در پایان به فتنه پیچیده دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 ختم می گردد. رقابت های دهه 70 و 80 بین مدیریت سکولار و مدیریت اسلامی پاسخگوی واقعیات و نیازهای جامعه ایرانی نبود و روز به روز به شکاف های اجتماعی حول این محور دامن می زد. این آسیب در انتخابات دهم به وضوح خود را نشان داد. علی رغم اینکه یک جریان کاتالیزوری تلاش کرد ماهیت سکولار خود را در پشت شعارهای شبه اسلامی و انقلابی پنهان کند اما در نهایت با شکست در انتخابات تاب نیاورد و آن روی سکولار سکه را عیان ساخت.
دوره چهارم در فضای کلی حاکم بر رقابت های سیاسی در ایران مقطعی است که از حماسه تاریخی مردم در 9 دی 1388 آغاز می شود و تا به امروز جریان دارد و روز به روز نشانه های این دوره طلایی که با بصیرت ملت و پختگی نخبگان عجین شده پر رنگ تر می شود. این دوران را می توان دوره "عبور از سکولاریسم" نامید.
در این دوره کانون رقابت های سیاسی از محافل و کانون های سکولار به سمت
مکاتب فکری و علمی در حوزه علوم انسانی که برای اداره کشور نظریه و برنامه
غیر سکولار دارند معطوف شد. این شبیه همان اتفاقی است که در اغلب دموکراسی
های به اصطلاح کیفی در جهان در حال رخ دادن است. امروزه در اغلب مردمسالاری
های پیشرفته محصولات مراکز تولید معنا و اتاق های فکر اعم از دانشگاه ها،
پژوهشگاه ها، اندیشکده ها و... کانون رقابت های سیاسی است. نقشی که امروز
دانشگاه کلمبیا،هاروارد، شیکاگو ، سیراکیوز و... در آمریکا بازی می کنند
شاید نوع رشد یافته این ایده باشد. ساموئل هانتینگتون اندیشمند تاثیرگذار
سیاسی و مبدع نظریه مشهور "برخورد تمدن ها" استاد دانشگاه هاروارد بود. این
ایده کانون رقابت در دوران بوش پسر قرار گرفت. نومحافظهکاران فرزندان
علمی و معنوی لئو اشتراوس بودند. این فیلسوف سیاسی قرن بیستم از 1949
(میلادی) تا 1968 (میلادی) استاد فلسفه سیاسی دانشگاه شیکاگو بود. برخی از
سیاستمداران دموکرات آمریکا مثل جوزف بایدن در دانشگاه سیراکیوز در نیویورک
تحصیل کرده اند و...در ایران نیز نطفه این صورت بندی جدید در رقابتهای
سیاسی با انتخاب محمود احمدی نژاد در سال 1384 و گرایشات غیر قابل انکار وی
به یکی از مهمترین مراکز تولید فکر در ایران یعنی موسسه امام خمینی(ره)
زیر نظر علامه مصباح یزدی بسته شد. برخی محصولات فکری این کانون علمی در
چند سال گذشته به سیاستهای عملیاتی تبدیل شد و با به ثمر نشستن آنها احمدی
نژاد بار دیگر با رای بی سابقه حدود 25 میلیون رئیس جمهور ایران شد. البته
برخی رویکردهای افراطی باعث شد شکافها بین موسسه امام خمینی(ره) و دولت
بیشتر شود و در نهایت موسسه آیت الله مصباح از برخی اقدامات احمدی نژاد در
دولت دهم تبری بجوید.
امروز اما جلیلی که دارای دکترای معارف اسلامی و علوم سیاسی است به نماد و
سمبل یکی از مکاتب دانشگاهی اصیل در کشور تبدیل شده است. دانشگاهی که به
همت یک فقیه مجاهد و وارسته یعنی حضرت آیت الله مهدوی کنی در حوزه های
مختلفی نظیر اقتصاد، علوم سیاسی، مدیریت، ارتباطات، الهیات، حقوق و ... در
امتزاج با علوم اسلامی دانشجو تربیت می کند. بر اساس این مکتب فکری تنها
زمانی می توان دولتی در طراز انقلاب اسلامی و نظام مترقی ولایت فقیه تاسیس
کرد که اقتصاد آن اسلامی باشد، سیاست آن اسلامی باشد، ارتباطات آن اسلامی
باشد، مدیریت آن اسلامی باشد و ...