به گزارش 598، «پیمان قاسمخانی» در ادامه یادداشت خود در روزنامه شرق نوشت: میتوانم بگویم حسم بعد از دیدن این فیلمها نظیر حسی بود که هنگام دیدن فیلم «پالپ فیکشن» به من دست داد. هرچند کوئنتین تارانتینو درادامه فیلمسازی به نقطه اوج این مساله نرسید. ولی وجه تشابه هر دو فیلمساز، پلی است که میان سینمای هنری و تجاری در فیلمهای خود زدهاند.
البته من با سینمای فرهادی بیشتر، حسی برخورد میکنم تا تحلیلی. اما نکته مهم این است؛ او با اینکه فیلمهایش به لحاظ هنری در سطح بالایی قرار دارد، ولی در عین حال میتواند تماشاگر را سر جای خود میخکوب کند. قبل از هر چیزی او بلد است داستان بگوید و فیلمنامههایش از مهندسی درستی برخوردارند. دقیقا در لحظهای از فیلم که تصور میشود داستان باید دچار افت شود، فرهادی خط تازهای به وجود میآورد که تماشاگر در جایش میخکوب میشود.
علتش این است که فیلمنامههایش اوجهای درخشانی دارد و مهمتر اینکه شخصیتهایش درست پرداخت شدهاند که همراه آن، لحظات حسی جانداری به وجود میآورد. به همین دلیل، جنس سینمای فرهادی در ایران تاکنون همانند نداشته است. چندی پیش دوستی میگفت فرهادی با ساخت فیلم «گذشته» در خارج از کشور، سینمایش تمام شد. اما من معتقدم چون داستان را خیلی خوب تعریف میکند و ظرفیت و جزییات شخصیتها را دقیق ترسیم میکند، فیلمهایش همیشه و برای هر مخاطبی حرفی تازه برای گفتن دارد.
اما علت دیگر موفقیت اصغر فرهادی، پشتکار و جدیت او درکار است. مانی حقیقی که همراه اصغر فرهادی فیلمنامه «چهارشنبهسوری» را نوشت، تعریف میکند که از 9 صبح تا 9 شب به مدت چند ماه، فشرده کار میکرد و حتی در وقتهای استراحت به کارهای دیگر میپرداخت که وقتی این سخن را شنیدم، گفتم اگر یک هفته به این شکل کار کنم، قطعا میمیرم. اصغر فرهادی، عاشق سینماست و این عشق و پشتکار همراه نبوغ و شم هنریاش او را از دیگران متمایز کرده است. دوستی، درباره سینمای فرهادی عنوان «تریلر» را مطرح کرد. به نظرم تعبیر درستی است. منتها بدون اینکه حادثه، خشونت و یا کشت و کشتاری در فیلمهایش اتفاق بیفتد، هیجانی از نوعی دیگر و گاهی بیش از هر تریلری را به تماشاگرش منتقل میکند.