در مصاحبه سال ۸۲ كیهان با آیت الله هاشمی رفسنجانی سوالاتی در ارتباط با چگونگی بازداشتهای سال ۶۹ و به دنبال آن ساخت برنامه هویت از مجموعه اعترافات بازداشت شدگان و از جمله مرحوم سحابی مطرح شد كه پاسخ آیتالله هاشمی به این سؤال دارای نكات قابل توجهی است.
به گزارش آفتاب متن كامل این بخش از مصاحبه به شرح زیر است:
یك شبهه دیگر. آقای مهندس عزتالله سحابی و جمع دیگری در سال 69
متعاقب بیانیهای كه منتشر كردند، دستگیر شدند. نقل میكنند وقتی شما برای
بودجه به مجلس رفته بودید یكی از آقایان كمیسیون برنامه گفته بود ما به
بقیه كاری نداریم ولی آقای سحابی را چرا گرفتند و شما گفته بودید رویش زیاد
شده بود و خواستیم رویش را كم كنیم. ضمناً میگویند آقای سحابی از شما
قول گرفته بود اعترافاتی كه كرده، از تلویزیون پخش نشود ولی در برنامه هویت
پخش شد. در مورد این دو شبهه توضیح بفرمایید.
اولاً از من قولی نگرفته بود. اصلاً از اعترافات ایشان اطلاعی
نداشتم كه قولی بدهم. آقای سحابی هم رفیق من بود. ما در دوران مبارزه هم
پرونده و با هم در زندان بودیم. بعد از پیروزی انقلاب هم در شورای انقلاب
با هم بودیم و اختلافی نداشتیم.
گروهی را هم كه وزارت اطلاعات گرفتند، بدون اطلاع من گرفتند. گویا
اینهایی كه این كارها را میكنند، خودشان زندان نبودند و نمیدانند زندان
یعنی چه كه افراد را مدتها در زندان نگه میدارند. اگر زندان رفته بودند،
این كارها را نمیكردند.
حدود 90 نفر را گرفتند. من اصلاً با این طور چیزها مخالف بودم. منتها وزارت اطلاعات از این كارها میكرد.
من كمك كردم كه آقای سحابی آزاد شود. رهبری هم كمك كردند. آیتالله
خامنهای تعبیری كردند و من هم آن را برای اینها نقل كردم و گفتم كه رهبری
گفتند: "اینهایی كه این كارها را میكنند، خودشان زندان نبودند و نمیدانند
زندان یعنی چه كه افراد را مدتها در زندان نگه میدارند. اگر زندان رفته
بودند، این كارها را نمیكردند."
من به مسؤولان گفتم سریعاًبه اتهامات اینها رسیدگی شود كه پس از رسیدگی، اینها را آزاد كردند.
برنامه هویت را از تلویزیون دیدم و اصلاً خبر نداشتیم. شما از آقای شریعتمداری بپرسید كه چه كسی به او گفته كه آن برنامه را بسازد.
تیپ فكری من این گونه نبوده و نیست. به هر حال هنوز هم با ایذا
موافق نیستم. زمانی بحث این بود كه من رئیس قوه قضائیه شوم. گفتم كه اگر به
آنجا بروم، زندانیها را آزاد میكنم و نمیتوانم زندانی داشته باشم و اگر
قاضی باشم نمیتوانم كسی را محكوم به زندان كنم.
برای شما باید جالب باشد كه بعد از انقلاب من اصلاًبرای بازدید به
زندان نرفتم. چون نمیتوانم بروم. در سالهای اول پیروزی در ایام عید بود
كه آیتالله موسوی اردبیلی به من گفت به شمال برویم، جایی داریم دو، سه روز
استراحت كنیم. ما را به چالوس در باغی بردند كه سپاه گرفته بود. ما شب در
حال قدم زدن در آنجا بودیم كه دیدیم دیوار بلندی آن طرف هست. گفتم این
چیست؟ گفتند این زندان است. گفتم من دیگر نمیتوانم اینجا بمانم. از آنجا
بیرون امدم. با دیدن زندان حالت غم به من دست میدهد و چون خودم قبلاً
زندان كشیدم، میدانم چقدر سخت است.