کد خبر: ۱۳۵۸۰۵
زمان انتشار: ۱۵:۵۰     ۰۲ خرداد ۱۳۹۲

سیاست مبارزه برای قدرت است.که آن راه مبارزه برای قدرت و نفوذ و اعمال آن در جامعه می دانند.[1]در میان آوردگاه های سیاسی انتخابات ریاست جمهوری مهمترین عرصه ای است که تمامی جریان های سیاسی تمامی پتانسیل و امکانات خود را بسیج می کنند تا بتوانند ریاست آن را در غبظه خود نگه دارند و یا از دست جناح رقیب بربایند.

به دست آوردن ریاست قوه مجریه این امکان را به هر جریان سیاسی می دهد که علاوه بر پیاده سازی تفکر مدیریتی خود بتواند برای آینده سیاسی جناح خود نیز برنامه ریزی داشته باشد و اقداماتی برای ایجاد هر چه بیشتر و بهتر بدنه اجتماعی(به عنوان عامل اصلی حضور در قدرت) داشته باشند.و ایجاد این شبکه اجتماعی در گروه تئوریزه کردن و نهادینه سازی فضای فکری و گفتمان جناح حاکم در میان لایه های مختلف اجتماعی است؛که منتج به سه گانه«نفوذ-تاثیرگذاری فکری-و در نهایت ایجاد شکل دهی  به یک رفتار اجتماعی»می شود.

از همین روست که با بررسی تاریخی جریان های سیاسی بعد از انقلاب اسلامی،دولت های موفق تر بوده اند که توانسته اند ادبیات خود را به عموم مردم منتقل کنند و آن را به عنوان اولویت های شناخت یک دولت موفق و کارآمد برای مردم تبیین کرده اند.در بین سه جریان اصلی بعد از انقلاب اسلامی(کارگزاران-اصلاح طلبان-اصولگرایان)جریان اصلاحات تا حدودی توانسته است که ادبیات خود را به بخشی از لایه های اجتماعی منتقل کند و از این روست که توانسته است نقش بازیگری سیاسی خود را حفظ کند و جریان های سیاسی مختلف در برنامه های خود درصدی را برای مقابله با این جریان اختصاص دهند هر چند که این بازیگری منتج به دست گیری قدرت سیاسی نشود.

نکته قابل توجه این است که جریان اصلاحات که در حوزه اندیشه یک جریان ترجمه ای محسوب می شود اما به دلیل این امر که 8 سال قدرت سیاسی را در دست داشته است توانسته بدنه اجتماعی را برای خود ساخته و پرداخته کند توانسته وزن خود را حفظ نمایند.از این رو انتخابات ریاست جمهوری به ویژه انتخابات پیش رو برای اصولگریان از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که:

*ادامه روند مدیریتی-اجرایی نزدیک به ادبیات انقلاب اسلامی در گروه بیرون آمدن جریان اصولگرایی است چرا که امکان چرخش به گفتمان های قبل و یا ظهور گفتمان جدیدی وجود دارد

*در صورت پیروزی اصولگرایان می توان به نهادینه سازی گفتمان اصلی انقلاب اسلامی در لایه های مختلف جامعه خوشبین بود و در این صورت دیگر شاهد چرخش گفتمان مدیریتی متفاوت نخواهیم بود

*فرصت تاریخی برای احیا و بازتولید به سایر جریان ها و گفتمان های معارض اصولگرایی از بین خواهد رفت.

از سوی دیگر گفتمان های کارگزاران،اصلاحات و اصولگرایی هر کدام هشت سال بر کشور سیطره داشته اند و این نکته را نیز باید یادآور شد که آن جریانی می تواند برتری خود را اثبات کند و مدعی این باشد که توانسته است توده های مردم را با ادبیات خود همراه سازد که در این دور از انتخابات پیروز از میدان بیرون آید.

اصوگرایان-انتخابات 92 و فرصت ها و تهدیدات پیش رو

در نگاره های پیشین سعی بر این بود تا فضایی ترسیم شود که چرا انتخابات 92 یک فرصت مهم برای اصولگریان است که اگر این جریان سیاسی به درستی نتواند فضای سیاسی و اجتماعی خود را تحلیل کند ضرب آهنگ نزول آن شروع خواهد شد چرا که به حاشیه رفتن در فضای سیاسی به صورت دفعی و یکباره نخواهد بود بلکه ابتدا پالس های اجتماعی از سطوح پائین(انتخابات مجلس و شورای شهر) بر نقد و نفی ادبیات حاکم ارسال خواهد شد.

هر چند که اصولگرایی توانسته است در انتخابات مجلس نهم قاطبه کرسی های را به دست آورد و معرضین گفتمانی خود را به حاشیه براند اما این به این معنی نیست که در فرایند انتخابات ریاست جمهوری نیز همین روند ادامه پیدا خواهد کرد.جریان اصولگرایی توانست که قاطبه مجلس نهم را به دست گیرد و این نشان از اعتماد عقبه اجتماعی به این گفتمان است اما باید به این نکته نیز اشاره کرد که انتخابات مجلس شورای اسلامی از حساسیت به مراتب کمتری در نزد احاد مردم  برخودار است و تعدد و پراکندی کاندیداها هم از اهمیت آن می کاهد.

اما نکته حائز اهمیت این است که در حال حاضر فضای جامعه در حالت دو قطبی به سر نمی برد و عملاً «غیریت سازی» و رقابت گفتمانی به صورت کامل وجود ندارد که انتظاری وجود داشته باشد که جریان اصولگرایی به حاشیه رانده شود،هر چند که جریان اصلاحات به صورت های مختلفی نیز درصدد بازگشت به فضای سیاسی کشور هستند اما نبض ضعیف این جریان  پالس های یک رقیب گفتمانی قدر را نشان نمی دهد.از این رو انتظار به حاشیه رانی گفتمان اصولگرایی در حال حاضر متصور نیست و فضای سیاسی نیز نشان از ظهور یک گفتمان جدید نمی دهد اما نکته بسیار مهم این است که احتمال زایش یک خرده گفتمان از دورن گفتمان اصلی اصولگرایی وجود دارد که می تواند گفتمان «مادر»را به حاشیه ببرد.

از این رو آنچیزی که می تواند برای گفتمان اصولگرایی در شرایط حال یک تهدید بالقوه قابل تصور است زایش یک خرده گفتمان وابسته است.

اصولگرایی یک گام جلوتر

با بررسی اجمالی شکل گیری و افول جریان های سیاسی بعد از انقلاب به نیجه خواهیم رسید که یکی از عوامل اصلی که موجب به حاشیه رفتن جریان های سیاسی در فضای اجتماعی می شود فاصله گرفتن از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی چه در حوزه مدیریت اجرایی و چه در حوزه ادبیات سیاسی است؛و این عامل را در به حاشیه رفتن دور جریان کارگزاران و اصلاح طلبان به عینه شاهد هستیم.

در واقع ضعف اصلی گفتمان اصلاحات استفاده از ادبیات نخبه گرایانه و انتزاعی مانند:جامعه مدنی،دموکراسی،سنت و مدرنیته و... بود که چون مردمی نبود آحاد مردم با آن احساس هویت نمی کردند و از سوی دیگر کاملاً تئوریک و اندیشه ای محض بود و چون در مابه ازای اجتماعی برای آن در بیرون تولید نشده بود کم کم جریان اصلاحات دچار ریزش بدنه شد.

در این بین هر چند گفتمان اصولگرایی توانسته است در هشت سال گذشته اعتماد مردم را به خود جلب کندو برخلاف جریان اصلاح طلبی جریان اصولگرایی دارای ادبیات مردمی ،توده ای  و فراگیر است اما یک وجه اشتراک با گفتمان اصلاحات دارد و آن نیز «انتزاعی»بودن آن است.کلیدواژه های مانند:عدالت،پیشرفت مادی و معنوی،جامعه توحیدی و... نیز در سطح جامعه برای آن مابه ازایی تعریف نشده است و برای توده های مردم قابل لمس نیست و از سوی مردم یک امر کلی اطلاق می شوند.از همین رو زمانی که مردم شعاری را لمس نکنند و آن را در لایه های اجتماعی و ساحت های مختلف آن مانند:فرهنگ،ورزش،سینما و... مشاهده نکنند نسبت به آن بی اعتماد می شوند و به نوعی دیگر با آن احساس هویت نمی کنند لذا به سوی خرده گفتمان های دیگر رفته و خود را با آن تعریف می کنند.

بازتولید،قابل اعتماد بودن و در دست رس بودن(قابل لمس بودن) سه شرط اصلی است که حیات یک گفتمان را تضمین می کند و در صورتی که گفتمان و یا جریانی نتواند هر سه ضلع و یا حتی یک ضلع آن را در اختیار داشته باشد در فضای سیاسی به حاشیه می رود.

 

اشاره شد که گفتمان اصولگرایی نیز مانند گفتمان اصلاح طلبی در وجه انتزاعی بودن دارای اشتراک هستند و نتوانستند ادبیات خود را به ابزارهای مدیریتی قابل لمس تبدیل نمایند.هرچند که بخشی از ضعف گفتمان اصولگرایی(تبیین ادبیات اصولگرایانه از فکر به عمل)خارج از دست دولت اصولگرایی و به حوزه های علمیه و مراکز اندیشه ای بازمیگردد چرا اصولگرایی داعیه ادامه روند انقلاب اسلامی را دارد و دقیقاً نیز از همان کلیدواژه های استفاده نموده است و این درحالی است که وظیفه اصلی توضیح،تبیین و تولید نرم افزارهای منطبق با ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی در فرمان مقام معظم رهبری در حوزه جنبش نرم افزاری به حوزه های علمیه سپرده شده بود.

اساس ضعف اصولگرایی این بوده است که نتوانست اصول انقلاب اسلامی را به یک نظریه سیاسی تبدیل نماید در حالی که تمام شعارهای آن را سر می داد.

از همین رو به دلیل فقدان نظریه های اسلامی بخشی از نیروهای ارزشی با رتوش اصولگرایی و با شعار مدیریت جهادی نظریه های غربی را محور کار خود قرار داده اند و نمونه آن را در حوزه اقتصاد و توسعه مشاهد می کنیم.از این جهت برای این که فرصت از دست نرود باید نظریه های انقلاب اسلامی تبیین گردند و یا به هر صورتی قدرت اجرایی به دست اصولگریان التقاطی نیفتد چرا که در این صورت یک رجعت به گفتمان های پیشین با رتوش اصولگرایانه را شاهد خواهیم بود.

امری که شاید دال های اصلی گفتمان اصلی انقلاب اسلامی را نیز دستخوش تغییر قرار دهد و آن را به حاشیه براند.


[1] عالم،عبدالرحمن،بنیادهای علم سیاست،نشرنی،تهران 89،ص
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها