در زمانی که اخبار نشست اخیر کشورهای عضو کمیته وزارتی طرح صلح عربی در واشنگتن حاکی از طرح تعدیلشدهای از ابتکار صلح عربی سال 2002 است، قطر ریاست کمیته پیگیری صلح را برعهده دارد. بهگفتة شیخ حمد بن جاسم آلثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه قطر، توافق اخیر براساس راهحل تشکیل دو کشور برمبنای مرزهای 1967 با درنظر گرفتن امکان مبادلة جزئی اراضی با موافقت دو طرف صورت گرفت.
باید توجه داشت ابتکار زمین در برابر زمین جزئی از پازل فرایند صلح است؛ بنابراین، برای تبیین بهتر موضوع باید این ابتکار را در کلیت طرح جان کری بررسی کرد تا تمامی ابعاد آن شفاف گردد. دراینراستا، چندی پیش رسانهها از فاش شدن طرح قطر برای فرایند صلح خبر دادند. گفتنی است که طرح صلح عربی بر عقبنشینی اسرائیل تا مرزهای 1967، حق بازگشت آوارگان فلسطینی، و اذعان به تأسیس دولت فلسطین به مرکزیت بیتالمقدس شرقی تأکید داشت و اکنون در طرح قطر، انحرافات چندی از طرح مذکور بهچشم میخورد که به شرح زیر است:
1. حذف عقبنشینی رژیم صهیونیستی از اراضی اشغالی عربی در جولان و لبنان؛
2. دستیابی به راهحلی توافقی برای مشکل آوارگان بدون دربرداشتن عبارت «عادلانه» و حذف تبصره «براساس قطعنامه 194 مجمع عمومی سازمان ملل»؛
3. حذف عبارت مرکزیت بیتالمقدس شرقی در بند سوم.
کارشناسان و صاحبنظران ازجمله رابرت دنین، از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا برایننظرند که قطر با تغییر و انحراف در پیکربندی ابتکار صلح عربی در تلاش است روند صلح جدیدی را بازسازی کند که ضمن قابل انتساب بودن به طرح صلح عربی، برعکس آن، زودبازده و نتیجهگرا باشد تا بدینترتیب، جوامع عربی را بهسوی طرح جدید سوق دهد. دنین عملگرایی سیاست خارجی قطر را مؤلفة مثبتی میداند که تلاش میگردد از جانب جبهة عربی غربی به کالبد صلح عربی اسرائیلی وارد شود.
کری که پیشتر، از تغییرات کوچکی در ابتکار صلح عربی سخن گفته بود، اینک برایننظر است که این تغییرات کوچک در طرح نیابتی قطر، بهطور کلی ابتکار صلح عربی را دچار دگردیسی حقوقی و سیاسی میکنند. چنین امری مشخصاً نمیتواند اجماع ملتهای عرب و حتی دولتهایی مانند مصر و عربستان را به همراه داشته باشد. بدینترتیب، ضریب موفقیت این طرح با توجه به مواضع تند گروههای فلسطینی کاهش مییابد.
ازطرفی، ابتکار زمین در برابر زمین با توجه به شهرکسازی وسیع رژیم صهیونیستی در مناطق مرغوب و استراتژیک اراضی فلسطین احتمالاً طرح معاوضه این اراضی را با قسمتهای غیرراهبردی (مثل: صحرای نقب) درنظر دارد؛ ازاینرو، با توجه به سیاستهای شهرکسازی اسرائیل در جلوگیری از یکدستی و انسجام سرزمینی فلسطین، در ابتکار زمین در برابر زمین این سیاست با شدت بیشتری علیه ملت فلسطین اعمال خواهد شد.
با توجه به اینکه نمیتوان منکر هوشمندی دوحه در نظام بینالملل شد، علت ارائة چنین طرحی به رفتارشناسی قطر در جامعه جهانی برمیگردد. با توجه به محدودیتهای ذاتی قطر در برخورداری از مؤلفههای سختافزاری قدرت، گزینة دوحه برای حل معمای امنیت، پیگیری سیاست خارجی عملگرا بوده است؛ اما آنچه درخصوص موضوع فلسطین مهم و سرنوشتساز میشود آن است که نگاه قطر به مسئله فلسطین همان نگاهی است که این کشور به حل بحران دارفور یا اختلاف مرزی اریتره و جیبوتی داشته است؛ یعنی ایفای نقش قطر در موضوع فلسطین عاری از نگاهی آرمانی درجهت اهداف و آرمان ملت فلسطین است. دوحه، فلسطین را فرصتی میداند برای ارتقای نقش منطقهای و ترمیم آسیبهای ذاتی خود در رقابت با قدرتهای منطقهای، نه پیگیری آرمان فلسطین.
حسین کبریاییزاده، کارشناس مسائل خاورمیانه
منبع: موسسه ابرار معاصر تهران