به گزارش خبرگزاری فارس، حجتالاسلام رضا غلامی در یادداشتی با اشاره به وضعیت کشور در دوران ریاست جمهوری هاشمی تصریح کرد که بازگشت به آن دوره، موجب توقف حرکت جهشی پیشرفت کشور میشود.
متن یادداشت رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا ذکه نسخهای از آن در اختیار این خبرگزاری قرار گرفتف به شرح ذیل است:
1) انتخابات ریاست جمهوری از برجستهترین مظاهر مردمسالاری دینی در کشور است و بهطور طبیعی نظام اسلامی بارها ثابت کرده که از سعه صدر کافی برای حضور افکار و سلایق گوناگون البته در چارچوب قانون اساسی برخوردار است.
در سالهای گذشته برخی افراد با ادعای تبعیت کامل از قانون اساسی وارد صحنه انتخابات شدهاند اما در همان فرایند برگزاری انتخابات و یا حتی بعد از کسب کرسی ریاست جمهوری عملاً عدم پایبندی کامل خود به میثاق ملی را نشان دادهاند.
پر واضح است که قانون اساسی یک مجموعه به هم پیوسته است و نمی توان به بخشی از آن اعتقاد و التزام داشت و به بخشی دیگر آن اعتقاد و التزام نداشت؛ برای مثال نمی توان گفت من به قانون اساسی کاملاً متعهدم لکن نظارت استصوابی شورای نگهبان را نمی پذیرم و .....
اصل حضور این میزان از افکار و سلایق گوناگون برای ثبتنام در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری خود گویای واقعیت مهمی است و آن اینکه اولاً علیرغم مدعیات پوچ جریان ضدانقلاب، امروز شاهد وجود یک نشاط سیاسی بسیار بالا در ایران هستیم؛ بهطوری که صاحبان افکار و سلایق گوناگون مادام که نظراً و عملاً به قانون اساسی وفادار باشند، باب حضور و رقابت سالم خود در صحنههای گوناگون سیاسی و مهمترین این صحنهها، یعنی انتخابات ریاست جمهوری را کاملاً باز می بینند.
ثانیاً معلوم شد بر خلاف برخی سخنان بی پایه و اساس، پست ریاست جمهوری در ایران بسیار مهم و کلیدی است و از همه ظرفیتها و اختیارات لازم برای اداره امور اجرایی کشور و تحول آفرینی در ابعاد گوناگون برخوردار است؛ چرا که در غیر این صورت این میزان تقلا برای حضور پر تعداد عناصر مختلف در این صحنه و یا دست و پا زدن برای ماندن در قدرت، بی معناست.
2) یکی از پدیدههای جالب در جریان ثبتنام کاندیداهای پست ریاست جمهوری، ثبتنام آقای هاشمی رفسنجانی 80 ساله آنهم بعد از تردیدهای فراوان، در دقیقه 90 بود؛ ایشان در شرایطی برای چندمین بار طی دهه گذشته وارد صحنه رقابت شدند که هر بار طعم تلخ شکست را چشیدهاند.
هر چند هنوز ابهامات فراوانی در میزان و نحوه نقش آفرینی هاشمی و خانواده وی در حوادث بعد از انتخابات 88 در افکار عمومی وجود دارد لکن به نظر می رسد صرفنظر از این جنس ابهامات، از یک سو، توانایی او برای اداره سخت و پیچیده کشور در دهه چهارم انقلاب یعنی دهه پیشرفت، آنهم در شرایط کهنسالی و از دیگر سو، ائتلاف هاشمی با اصلاحطلبانی که در گذشته سهم جدی در مخدوش کردن حیثیت هاشمی رفسنجانی و شکستهای پی در پی وی در رقابتهای سیاسی 15 سال اخیر بازی کردند، از جمله سئوالات مهمی است که ذهن بخش معتنابهی از مردم را به خود مشغول ساخته است.
در حقیقت، نخستین مسألهای که به اذهان متبادر می شود، احتمال زیاد استفاده ابزاری از هاشمی رفسنجانی در این برهه زمانی از سوی عدهای است که بعد از فتنه 88 و خیانت آشکار به ملت، تنها برگ برنده برای تداوم حیات سیاسی خود را آویزان شدن به ایشان حتی به بهای شکست دوباره او می دانند.
با این وجود، باز به نظر می رسد مسأله فراتر از اینهاست؛ در واقع، مشکل اصلی آنجاست که آقای هاشمی رفسنجانی ضمن تقویت برنامه سیاهنمایی از وضع کشور و انکار واقعیتهای آشکار در زمینه پیشرفت کشور در دوران اخیر، در بیانیه انتخاباتی شان، برگرداندن کشور به دوران 8 ساله ریاست جمهوری خود، یعنی سالهای 1368 تا 1376 را هدف اصلی از حضور مجدد در صحنه انتخابات و به دست گیری سکان مدیریت اجرایی کشور اعلام کردهاند. در این صورت، باید پرسید آیا هاشمی رفسنجانی می خواهد به جای آنکه کشور را متناسب با موقعیت کنونی به جلو ببرد، قصد دارد کشور را به گذشته برگرداند؟!
ممکن است برای کسانی که اهل دقتنظر در اوضاع کشور طی 34 سال گذشته نباشند، دوران 8 ساله ریاست هاشمی رفسنجانی، دورانی درخشان و طلایی به نظر آید که به کلی فاقد اشکالاتی است که امروز در پروژه سیاهنمایی هاشمی و یارانش از وضع فعلی کشور بیان می شود اما اکثر مردم با مراجعه به حافظه تاریخی کوتاهمدت خود در می یابند که هر چند حجاب معاصرت و پروپاگاندای حاکم بر آن عصر مانع از نمایان شدن شرایط واقعی کشور در سالهای 68 تا 76 گردید لکن با گذشت زمان، ثابت شد ریشه بخش مهمی از مشکلات کشور خصوصاً در عرصه اقتصادی از قبیل گسترش فقر و ایجاد نوع تازه و بی سابقهای از شکاف طبقاتی را باید در سیاستها و نوع مدیریت دوران 8 ساله ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی جستجو کرد. البته این سخن هرگز به معنای نبود نقاط قوت در آن دوره یا نفی خدمات ارزنده ایشان و همکارانشان نیست بلکه گویای واقعیتی است که امروز برخی مایل نیستند درباره آن به نحو عالمانه و منصفانه روشنگری شود.
البته مشکلات مبنایی کشور در دوران مزبور تنها منحصر به عرصه اقتصاد نمی شود؛ چرا که شاهد بودیم در جریان انتخابات ریاست جمهوری 76 و آغاز دوران 8 ساله حکومت اصلاحطلبان، چه توصیف سیاهی از شرایط سیاسی و اجتماعی عصر هاشمی رفسنجانی از سوی همین اصلاحطلبانی که امروز او را به حمایتهای بی دریغ خود دلخوش داشتهاند، صورت می گرفت.
استقرار وضعیت مخوف پلیسی، شکلگیری نوعی استبداد سیاسی و فقدان آزادیهای مدنی از جمله آزادی بیان و غیره، تنها گوشهای از توصیفاتی است که فارغ از صحت و سقم آن، در پایان دوران ریاست آقای هاشمی از سوی اصطلاحطلبان توصیف می شد و همین امر نیز به شکست قاطع کاندیدای مورد نظر ایشان یعنی آقای ناطق نوری انجامید.
امروز در شرایطی آقای هاشمی صحبت از برگشت به 20 سال قبل را به میان آوردهاند که ایشان در صورت توفیق در این انتخابات و تکیه زدن به کرسی ریاست جمهوری، بسیاری از مزیتهای مدیریتی آن دوران از جمله حمایتهای منحصربهفرد بخش اعظم نخبگان مذهبی و سیاسی کشور را نیز با خود به همراه ندارد و دوران محتمل مدیریتی ایشان در آینده را باید دوران تنش ها و چالش های سیاسی نامید که از هماکنون می توان پیش بینی کرد یک مدیریت پرتنش و ناآرام که نزدیکان هاشمی خود در به وجود آوردن آن نقش اساسی ایفا خواهند کرد، چه میزان می تواند منافع ملی را به مخاطره انداخته و حرکت پر شتاب کشور به سمت قلههای پیشرفت را با کندی یا وقفه روبهرو سازد.
حتی در حوزه سیاست خارجی، هاشمی با عصر کاملاً متفاوتی روبهروست؛ عصری که بسیاری از دوستان دیروز او در منطقه، هماکنون با شرایط سخت و بحران زده داخلی و بین المللی خود دست و پنجه نرم می کنند و از فردای خود نیز خبر ندارند و در این صورت، چگونه می توان امید داشت که سیاست خارجیِ نخنما شده آقای هاشمی که امروز به آن افتخار می شود، به رفع تنش هایی میان ایران و بعضی کشورها که از نظر او و یارانش یکی از مهمترین عوامل بروز مشکلات اقتصادی در کشور شده، امیدی داشت؟
با این وصف، باید گفت یا جناب آقای هاشمی رفسنجانی به دلیل عدم برخورداری از مشاوره های صحیح و دلسوزانه دوستانشان و یا همین کهولت سن و خستگی مفرط سیاسی، نمی دانند که معنی سر دادن وعده برگردادن کشور به اوضاع سالهای 68 تا 76 یعنی چه و یا اینکه هنوز فکر نکردهاند در صورت اطلاع درست افکار عمومی از واقعیت دوران ریاست 8 ساله وی بر کشور، چه میزان بر آرای منفی او اضافه خواهد شد.
بهنظر می رسد امروز که کشور به برکت استقرار گفتمان ناب اصولگرایی و با مجاهدتهای اقشار گوناگون مردم، در جاده پیشرفت جهشی قرار گرفته و حتی جدا شدن احمدینژاد از زیر چتر این گفتمان، وقفهای در حرکت قاطع کشور در این مسیر ایجاد نکرده است، کشورمان بیش از هر زمان به رئیس جمهوری جوان، با نشاط، پیشرو، مدبّر، معتقد به خرد جمعی و بی حاشیه نیاز دارد که بتواند ضمن گسترش و تقویت گفتمان اصیل اصولگرایی، از برکات این گفتمان در جهت رفع مشکلات کشور، گسترش عدالت اجتماعی و حرکت به سمت آیندهای درخشان بهره لازم را ببرد.