بولتن نيوز: با نزدیک شدن فصل تابستان و گرم شدن هوا، حرف و حدیثها در مورد موضوع حجاب و مشاهدۀ بیحجابی در سطح جامعه نیز گرم میشود. پدیدهای که به نظر میرسد سال به سال نیز اوضاع آن حادتر میشود به نحوی که روسریها نازکتر و لاغرتر شده و عقبتر میرود. مانتوها تا جایی کوتاه و تنگ و بدننما شده که گویی پوشندۀ آن بجای مانتو، تیشرت آستین کوتاه پوشیده. البته این بیحجابی تنها در نزد خانمها دیده نمیشود و امواجش آقایان را نیز با خود برده است. شلوارهایی که دارد از کمرشان میافتد به شکلی که لباس زیرشان بیرون زده، تیشرتهای بسیار تنگ و کوتاه و آرایشهای مو و صورتی که چهرۀ این بندههای خدا را از انسان دور کرده.
همواره در این شرایط و در سطح مدیران فرهنگی کشور شاهد یکسری صحبتها هستیم که در دلش برخی راهکارهای مقابله با بیحجابی نهفته اما بعید به نظر دیگر کسی باشد که امروزه به بیاثر بودن این حرفها اعتقاد نداشته باشد. این حرفها یا آنقدر تئوریک و مبهماند که گفتن یا نگفتنشان هیچ فرقی برای جامعه ندارد و یا آنقدر سطحی و عملزده هست که هنوز اجرا نشده، میتوان نتیجه و تبعات آنرا پیشبینی کرد.
این نوشته نه جای بحث مفصل در مورد علل ناهنجاری رفتاری در پوشش افراد جامعه هست و نه قرار است تمامی راههای مقابله با این بدعت نامیمون را به مجریان برخورد با آن ارائه دهد. بلکه سعی شده در دو سطح زیربنایی و فرعی، به بعضی از علتهای بیحجابی اشارهای مختصر کرده و در حد وسع، راهکارهایی که به ذهن میرسد را بیان کند. باشد که متولیان اصلی این مسئله، احساس تکلیف بیشتری کنند و به علت وسعت بیشترشان در توانایی مدیریت این معضل، کارهای اساسیتری انجام دهند.
در سطح زیربنایی به نظر میرسد دوری افراد جامعه از وجه تشریعی دین و جایگزینی نگاه دین منهای فقه بجای دیدگاه جامع دینی که فقه و عرفان و اخلاق و اعتقادات و ... را از اجزای تفکیکناپذیر منظومۀ دین به حساب میآورد، اصلیترین علت فقدان حجاب اسلامی در جامعۀ ماست. به این معنی که همواره درون گفتمان دینی دو نوع گرایش با هم در حال تقابل بوده و هستند. نگاه اول که گرایش اصیل اسلامی است، اعتقاد به آموزههای دینی را برای مومن بودن فرد کافی نمیداند و شرط التزام به اجزای دیگر اجزای آن بخصوص فقه و اصول تشریعی و آموزههای عملی آنرا نیز برای مسلمان بودن وی ضروری میداند. اما گروه دیگری که در تاریخ به "مرجئه" معروف بودهاند، این شرط آخر را لازم ندانسته و صرف اعتقاد قلبی به اصول و آموزههای دین را برای مومن بودن کافی میدانستند. خدا میداند، اما میتوان پشت این انحراف را اصولاً دوری از اصل خود دین دانست که در قالب این گرایشات پنهان شده است. اعتقاد به هر یک از این گرایشات، میتواند دو نوع فتار دینی متفاوت را با خود بهمراه داشته باشد. در نگاه اول – در موضوع مورد بررسی – فرد تنها به این قناعت نمیکند که خود را باید برای حفظ کرامت انسانیاش از نگاههای ناپاک حفظ کند بلکه سعی میکند حدود انجام این عمل و جزئیات آنرا مو به مو انجام دهد. اما در نگاه دوم، به بهانۀ اینکه "من توانایی حفظ خودم را در مقابل دشمنانم دارم" جزئیات عملی این حفاظت مورد غفلت واقع میشود تا جایی که اصل مسئله که حفظ کرامت فرد است زیر سوال میرود. به عبارت دیگر، شما با فردی مواجهید که از نکات اجرایی حدود حجاب در اسلام فاصلۀ زیادی دارد، به این بهانه که برای من صرف اعتقاد قلبی به دین کفایت میکند و خطری از جانب بیحجابی خود احساس نمیکنم، اما کار به جایی میرسد که رفتارهای وی سب فساد او و جامعه میشود.
در نتیجه برای مقابله با این معضل زیربنایی، باید سعی شود در فرایند تربیتی افراد جامعه – فرایندی که سن و سال نمیشناسد – دینداری ایشان را توأم با تشریع همراه سازیم و اهمیت انجام به دستورات شرع مقدس را به اندازۀ اعتقاد به اصول اولیۀ دین پر رنگ جلوه دهیم، همانطور که در عالم واقع نیز چنین هست. به عبارت دیگر، اساسیترین کار برای مقابله با بیحجابی، تولید انسان مومن و مسلمان است. زیرا در غیر این صورت، در بهترین حالت شما میتوانید انسانهایی داشته باشید که به لزوم حیا و عفاف اعتقاد داشته باشند ولی در مقام عمل، آن نکاتی که مدنظر اسلام است را نپذیرند و با حواله دادن آن به این نکته که این جزئیات اموری درون دینی است، از پذیرش سر باز زنند.
اما در سطوح فرعی دو نکته به نظر میرسد که به آنها اشاره میکنیم. نکتۀ اول اینکه با وجود قوانینی برای حفظ حرمت حجاب در مراکز دولتی و عمومی، شاهد عدم توجه به آنها از سوی مجریان این قوانین و معطل ماندن آنها هستیم. از آنجا که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، داشتن حجاب اسلامی به شکل قانون در آمده، میتوان از این ابزار خصوصاً در حوزۀ نهادها و سازمانهای دولتی استفاده کامل کرد. چون دولت در قلمرو تحت اختیار خودش میتواند بدون هیچ مانع و مزاحمتی هر قانونی که وجود دارد را اجرا کند، پس میتوان توقع داشت اجرای قانون حجاب اسلامی در بانکها، دانشگاهها، در ادارات دولتی و ... بطور جدی دنبال شود و به این طریق افرادی که قصد بیحجابی دارند اما سر و کارشان با مراکز دولتی است، از آنجا که میدانند در صورت مناسب نبودن حجابشان با ایشان برخورد میشود سعی میکنند بطور محدود این قانون را رعایت کنند که در صورت وقوع این امر، کمی چهرۀ جامعه نیز بهتر میشود.
نکتۀ دومی که در این مسئله مهم است، تغییر کیفیت رابطۀ عرضه و تقاضا در حوزۀ پوشاک است. اگر ما دنبال راهکار بلند مدت برای تغییر وضعیت حجاب کشور هستیم، باید کاری کنیم تا تقاضایی برای خرید لباسهای نامناسب در جامعه وجود نداشته باشد. این کار البته فرایندی است طولانی که میبایست در قالب تولید انسان دینی – نکتهای که در بخش علت زیربنایی بدان اشاره کردیم – دنبال شود. اما برای کوتاه مدت، میتوان آن سر این معادله را تغییر داد به نحوی که بازار را از وجود چنین محصولاتی تهی کنیم. باید دقت شود خیلی وقتها افرادی مجبور به خرید چنین پوشاکی میشوند که واقعاً قصد و نیتی از پوشیدن آن ندارند و حتی خیلی مایل به استفاده از این نوع لباسها نیز نیستند، اما چون در بازار پوشاک چیزی جز این یافت نمیشود، مجبور به خرید این لباسها میشوند. در نتیجه اگر محصولات ارائه شده کنترل شود و چون تعداد مراکز تولید و فروش قابلیت کنترل راحتتری به نسبت خریداران دارد، میتوان انتظار داشت شاهد دگرگونی در این وضعیت نابهنجار باشیم.
البته در کنار همۀ این گفتهها که معطوف به علل فرهنگی بیحجابی است، باید به بیحجابی سازمانیافته که پشت پردۀ سیاسی دارد نیز اشاره کرد. این نوع بیحجابی بدان دلیل رخ داده است که دشمنان داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی، در کنار راههای مختلفی که برای مقابله با نظام در پیش گرفتهاند، مقابله با نمادهای مختلف نظام را نیز مد نظر قرار دادهاند. به این معنی که هر آن چیزی که مستقیماً امری سیاسی نیست اما چون وابسته به جمهوری اسلامی تلقی میشود، میتواند دارای بار سیاسی باشد، باید موضوع دشمنی قرار بگیرد. در کنار همۀ این نمادها (هدفمندی یارانهها در حوزۀ اقتصاد، انرژی هستهای در حوزۀ علم و ...) حجاب به عنوان نماد یک عملکرد دینی که در نظام سیاسی مبتنی بر دین نمود خارجی دارد، فراتر از بعد دینی، بعدی سیاسی نیز پیدا میکند و مبارزه با این دستور دینی، مبارزه با نظام سیاسی مبتنی بر آن نیز تلقی میشود. بهترین و قاطعترین راه مقابله با این نوع بیحجابی این است که اولاً جامعه را نسبت به آن روشن ساخت تا عموم مردم فکر نکنند این نوع بیحجابها، یکی از همین مردم عادی هستند و باید ماهیت پلید ایشان بر همه معلوم گردد تا هیچ نوع مقبولیت و مشروعیتی در افکار عمومی نداشته باشند. ثانیاً اجرای دقیق قانونهای موجود در این مورد و عدم تسامح با ایشان نیز باید در کانون مقابله با ایشان قرار بگیرد، به نحوی که هیچ ملاحظهای با ایشان صورت نگیرد.