پایگاه 598 - مسعود اکبری یگانه/ خانه، به عنوان خصوصی ترین قلمرو فردی، مکانی است که حریم ها در کامل ترین شکل کالبدی و فیزیکی در آن متجلی می شوند. با مطالعه و تعمق در زوایای جامعه ایرانی و تعاملات فردی و اجتماعی آن، در می یابیم که نگرش و نحوه زندگی امروز ما نیز به پیروی از گذشتگان مان و براساس مشخصه های فرهنگ اسلامی و ایرانی، تا حدود زیادی درونگرا است.
ولیکن به دلیل پیروی از "فرهنگ جهانی شده غرب"، معیشت ایرانی متحول و دگرگون شده است و روش های جدید همزیستی و "زندگی آپارتمان نشینی"، عرصه های خصوصی و نیمه خصوصی را تغییر داده است. رهبر معظم انقلاب در مهرماه سال گذشته، در دیدار با جوانان استان خراسان شمالی،نکات مهمی را درخصوص سبک زندگی اسلامی- ایرانی و جایگاه این مقوله در پیشرفت کشور بیان کردند.از دیدگاه ایشان، سبک زندگی، بخش نرم افزاری تمدن است و عدم پیشرفت در آن سبب می شود که بخش ابزاری (علم،اختراع،صنعت،سیاست، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین المللی،تبلیغ و ابزارهای تبلیغ) به تنهایی نتواند جامعه را به رستگاری رهنمون سازد.
در حقیقت، سبک زندگی منطبق بر جهان بینی اسلام، ایمان به یک لنگرگاه اصلی اعتقاد است.برای ساخت این بخش از "تمدن نوین اسلامی" می بایست به شدت از تقلید پرهیز کرد و راهکاری همه جانبه در مقابله با "جهانی سازی به سبک غربی" طراحی کرد.رهبر انقلاب در این خصوص 20 سئوال را خطاب به همه مردم ایران مطرح کردند.یکی از سوالات این بود:
"الزامات آپارتمان نشینی چیست؟ آیا رعایت می شود؟"
قبل از پرداختن به ابعاد این سوال، اشاره ای داریم به یک واقعه در صدر اسلام. عده اي از اصحاب رسول اکرم (ص) به سرپرستي جعفربن ابي طالب ، با مشورت پيامبر(ص) تصميم گرفتند که به سرزمين حبشه مهاجرت کنند تا از يک سو براي مدتي از فشار مشرکان مکه درامان باشند و از سوي ديگر، فرهنگ قرآني را تبليغ کنند . سخنگوي اين جمع ، "جعفر بن ابي طالب"، در ملاقات با فرمانروايي غير مسلمان، تلاش کرد با ترسيم فرهنگ جاهليت، برنامه هاي قرآني را نشان بدهد. و چون وقت تشريح کلي مباحث نبود، مسائل زبده خاصي را مطرح کرد، که موضوع همسايه و رعايت امور مجاوران يکي از آنها بود. وی در این خصوص گفت: رسول اکرم(ص) در اين باره فرمودند: «ما زال جبرئيل يوصيني بالجار حتي ظننت انه سيورثه؛ آن چنان جبرئيل درباره همسايه به من سفارش مي نمود ، که تصور کردم همسايه از همسايه ارث مي برد» [نهج الفصاحة ، 546؛ تويسر کاني ، لئالي الاخبار ، ج2، 5؛ قمي، سفينة البحار، ج1، 413]
استحاله "خانه ایرانی" در دوران رژیم پهلوی
اگر نگاهی به گذشته ایران داشته باشیم، درمی یابیم که همه اجزای خانة ایرانی، فلسفه و تعریف روشن و معینی داشت که ناظر به ملاحظات اخلاقی، رفتاری، مذهبی و فرهنگی بود و نیازهای ارتباطی را در تعریف انسان ایرانی تأمین می کرد. خانه ها در طول تاریخ ایران و در گذر برهه های حساس، کالبد خود را به دست آوردند و متأثر از آیین های اسلامی و ایران باستان، روند تکاملی شان را با پیشرفت ها و پسرفت ها طی کردند. نخستین تجربه های خانه سازی مدرن در اواخر دوره قاجار صورت گرفت. اما این تجربیات آنقدر فراگیر نبودند که بتوان در آن ها دنبال نخستین نشانه های خانه های مدرن ایرانی گشت تا اینکه با ظهور حکومت پهلوی و تغییرات گسترده در کلیت نظام اجتماعی و شکل گیری طبقات جدید، معماری خانه های مسکونی به صورتی فراگیر دست خوش تغییر شد.خانه هایی که تا پیش از این، در 2 دسته کلی، خانه اربابان و خانه رعیتان، قرار می گرفتند، حال به شکل کاملا متفاوتی در حال گسترش بودند. این تغییرات به دنبال مدرنیته پهلوی، با اقدامات ساختارشکنانه رضاشاه و نفوذ قاطع و بیتخفیف نشانه های غربی در دوره پهلوی دوم، خانههای ایرانی را از شکل سنتی خود در قالب فضاهای درونگرا، به خانه های جدید تغییر شکل داد. بدین ترتیب بسیاری از اجزای خانه های ایرانی در شکلهای جدیدی استحاله شد و تغییر ماهیت دادند.
فرهنگ آپارتمان نشینی چگونه وارد ایران شد؟
آپارتمان نشینی در دهه سوم و چهارم قرن بیستم و به دنبال جنگ اول و دوم جهانی که ویرانیهای زیادی را در پی داشت، در اروپا ابداع شد. در حقیقت، به دلیل خیل عظیم مردم بی سرپناه و کمبود زمین، خانه هایی متراکم و ارزان قیمت برای این گروه از مردم ساخته شد. اکنون نزدیک به چهار دهه است که آپارتمان نشینی، با همه محاسن و معایبی که دارد، در کشور ما نیز متداول شده است. گرانی و محدودیت زمین ، امنیت بیشتر در مجتمع های مسکونی، توان مالی شهروندان و دیگر عوامل موجب شد تا آپارتمان ها و مجتمع های مسکونی در کلانشهرها، با هدف توسعه مسکن ارزان قیمت و به عنوان راه حلی برای مشکل تامین مسکن به کار گرفته شود.
براساس آمارهای استخراج شده از نشریه سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1335، از مجموع کل آمار جمعیت نزدیک به 19 میلیونی کشور،32 درصد ساکن شهرها و 68 درصد ساکن روستاها بوده اند. این در حالیست که براساس آمار مندرج در همان نشریه در سال 1385، این نسبت معکوس شده و به 68 درصد ساکن شهرها و 32 درصد ساکن روستاها برای جمعیت نزدیک به 70 میلیونی کشور تغییر کرده است.این آمار از یک سو نشان دهنده افزایش جمعیت و از سوی دیگر حاکی از رشد سریع شهرنشینی است. شهرنشینی امروز، تنها محصول مهاجرت روستاییان به شهرها نیست؛ بلکه این روستاها هستند که خود در حال دگردیسی و شَهریت یافتن می باشد و این از پیامدهای ناگزیر توسعه انسانی است و در پی این تغییرات، کیفیت و کمیت قلمروها و عرصه های فردی و جمعی دچار دگرگونی شده است. این اتفاق موجب شد تا در پی تقلید ناشیانه از فرهنگ غربی، ساختار زندگی ایرانی، هم به لحاظ کالبدی و هم به لحاظ محتوا به شدت تحت تأثیر قرار گیرد. نام این پدیده نوظهور، آپارتمان، و آداب زندگی در آن، موسوم به فرهنگ آپارتمان نشینی شد.
در حال حاضر 2 مسأله مهم درخصوص آپارتمان نشینی در کشور وجود دارد:
1) ساختار: که شامل معماری آپارتمان می شود. در این خصوص، "کیفیت ساخت" و "اصالت فرهنگی"، دو فاکتور اساسی می باشد. رهبر معظم انقلاب، درخصوص توجه به مضمون در معماری چنین می فرمایند: ما اصرار داریم که معماریها، مضمون داشته باشند. چون معماری، محسوسترین نماد زندگی است. اگر شما به زندگی اجتماعی نگاه کنید، بیش از آثار معماری، چه چیز چشمتان را میگیرد؟ هر جا راه میروید، در و دیوار است، سقف است، کوچه و بازار است. معماری، این قدر گسترهاش وسیع و گسترشاش زیاد است. بنابراین، اگر معماری مضمون داشت، همه فضای مادی زندگی دارای مضمون میشد و معنویت پیدا میکرد. اگر مضمون نداشت، چیز پوچ و بیهودهای میشد. مثل خیلی از معماریهایی که متأسفانه تا امروز هم ادامه دارد! ساختهاند، اما پوچ! آهن، سیمان و آجر و مصالح دیگر را روی هم گذاشتهاند؛ که هیچ معنایی ندارد و هیچ مضمونی را به ذهن انسان منتقل نمیکند. یا احیاناً وجه دیگر این مساله، تقلید موضوع از غربی ها می باشد. این مسأله موجب خودباختگی فرهنگی در میان ایرانیان شده است و در ارکان دیگر نیز تسری یافته است.
2) محتوا: "روابط میان اعضای خانواده" و "روابط میان همسایگان" دو محور اصلی در این خصوص می باشد. طراحی فضا و مدیریت فضا، برای مدیریت رفتاری است که داخل آن فضا اتفاق میافتد؛ یعنی رفتارهای داخل یک فضا را میتوان با نوع طراحی مدیریت کرد. از این رو، معماران در گذشته در خلق آثار هنری خود از منبع طبیعت، فرهنگ و مذهب الهام میگرفتند و از این سه رکن در طراحی و معماری ساختمانها بسیار بهره میبردند. انگیزه اصلی معماران سنتی ایرانی بیان و انعکاس مفاهیم فرهنگی و باورهای دینی مردم از یک سو و تحت تأثیر قرار دادن رفتارهای مردم توسط این عناصر از سوی دیگر بوده است. در مجموع می توان مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی مجتمع هاي آپارتمانی را به قرار زیر دسته بندي نمود:
1) تنوع فرهنگی: ساکنان آپارتمانها عمدتا از مهاجران روستاها و شهرهاي کوچکتر هستند،که با فرهنگ هاي متفاوت در این مجموعه ها ساکن می شوند.
2) تضاد فرهنگی: به جهت وجود خرده فرهنگها و آداب و رسوم متفاوت خانواده ها و از آنجا که در مجموعه هاي آپارتمانی افراد ارتباط نزدیکتر و بیشتري با هم دارند، تضادهاي فرهنگی بروز بیشتري دارد.
3) ضعف در روابط صحیح اجتماعی: ازسویی تنوع و تضاد فرهنگی و از سوي دیگر تراکم جمعیتی و نداشتن روابط منسجم اجتماعی سبب شده است،که روابط ضروري اجتماعی شکل سازمان یافته و منظم به خود نگیرد.
4) فضا و زیر بناي محدود واحد هاي مسکونی سبب بروز تراکم جمعیتی در مجتمع هاي مسکونی شده
است.
5) کمبود فضاي فرهنگی، آموزشی و تفریحی
در سالیان اخیر، معماری معاصر ایران در بستری شکل گرفته که از جریانهای مدرنیته، صنعتی شدن و جهانی شدن به طور مداوم تأثیر پذیرفته است و سبک زندگی مردم و به دنبال آن کالبد و محیط زیست را تغییر داده است. در زمان گذشته یک آئین "سازمان یابی فضا" وجود داشته که همه آن ساختمانها با آن اصول ساخته شدهاند. این در حالی است که در دنیای امروز مسئله ای به نام "الگوی بازار" خودش را به فرهنگ ما تحمیل کرده است و استفاده از این الگو موجب شده که بدون در نظر گرفتن شرایط طبیعی محیط و منطقه، خانه های ایرانی در همه کشور با همین روش ساخته شوند، به نحوی که رشد کمّی و کاهش کیفیت، جامعه را به سمت ساختمان سازی و "بساز بفروشی" که نوعی سرمایهگذاری تضمین شده است، سوق داده و آنچه که مورد بیتوجهی واقع شده، معماری به مفهوم واقعی کلمه است. تقلید از معماری مدرن غربی به گسترش شهرنشینی و تسلط روز افزون ماشین بر زندگی مردم منجر شده است؛ همچنین بسیاری از هنجارهای مناسب زندگی را تحت تأثیر قرار داده و بیهنجاری و ناهنجاری را جایگزین آن کرده. آنچه تولید میشود ساختمان سازی است نه معماری، رشد شهری است نه شهرسازی. مراد از معماری و شهرسازی، خلق آگاهانه و اندیشمندانه فضا برای زندگی فرد و جامعه است.
بنا به آمار موجود قريب 70 درصد جمعيت كشور در آپارتمان ها سكونت دارند لذا براي تنظيم روابط آپارتمان نشيني ميان شهروندان قانون تملك آپارتمان ها نقش مهمي در ساماندهي و نظام مند نمودن روابط آنان ايفا مي نمايد. اما واقعيت اين است كه كاهش مشكلات آپارتمان نشيني به چيزي بيش از وجود قانون نياز دارد و آن نهادينه شدن فرهنگ و اخلاق آپارتمان نشيني در كشور است و تحقق اين امر مستلزم كار فرهنگي از طريق مبادي مختلف از جمله رسانه ها است كه مي بايست الزامات آپارتمان نشيني را و همچنين قوانين حاكم بر زندگي اجتماعي در آپارتمان نشيني را براي مردم بازگو نمايند و آنان را با حقوق يكديگر آشنا و آگاه سازند.
راهکارهای نهادینه سازی سبک زندگی اسلامی ایرانی در فرهنگ آپارتمان نشینی:
مهم ترین و تاثیرگذارترین اقدام در نهادینه سازی سبک زندگی اسلامی ایرانی در فرهنگ آپارتمان نشینی، آموزش و فرهنگ سازی می باشد. متولیان امر در این خصوص با دو گروه اصلی مواجهند. اولین گروه، عموم مردمی می باشند که در آپارتمان ها زندگی می کنند و دومین گروه، دانشجویان، مهندسین و جامعه متخصصین کشور می باشند.
رسانه ملی: این سازمان، پرمخاطب ترین و اصلی ترین متولی در این حوزه می باشد. شاید بدون اغراق میتوان گفت که تمامی 75 میلیون ایرانی، مخاطب این رسانه هستند و این پتانسیل، قدرت تأثیرگذاری این متولی را دوچندان خواهد کرد، ولیکن متاسفانه تاکنون برنامه ای کلان و منسجم برای گروه های مختلف سنی توسط رسانه ملی تهیه نشده است. ساخت برنامه های "پویا نمایی"،دعوت از کارشناسان مذهبی و پژوهشگران و تشریح ابعاد زندگی اسلامی-ایرانی، دعوت از کارشناسان حوزه ساخت و ساز و تهیه فیلم و سریال با موضوع فرهنگ آپارتمان نشینی، از جمله راهکارهای پیشنهادی در رسانه ملی می باشد.
وزارت آموزش و پرورش: بیشک ﻣﺪرﺳﻪ زﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺗﺠﻠﯽﮔﺎه ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﯿﻢ و ﺗﺮﺑﯿﺖ اﺳﺖ و اگر بخواهیم به سبک زیبایی از زندگی دست یابیم باید در این نهاد پایههایش ریخته شود. مدارس بهترین مکان برای آموزش سبک زندگی اسلامی به پدران و مادران آینده است و بسیاری از دانش آموزان بیش از خانواده و والدین از معلمان خود الگوبرداری می کنند که این امر مسئولیت این وزارتخانه را به مراتب حساستر میکند. این ها در حالیست که به اعتقاد کارشناسان نظام آموزشی و دلسوزان حوزه تعلیم و تربیت،آموزش سبک زندگی اسلامی-ایرانی در مدارس ایران بسیار ضعیف است. حال باید این موضوع مورد بررسی قرار گیرد که آموزش و پرورش چگونه میتواند شاخصهای سبک زندگی را شناسایی و از کودکی در افراد نهادینه سازد.
وزارت راه و شهرسازی: متولی اصلی در حوزه ساخت و ساز در کشور، این وزارتخانه می باشد. صنعت ساختمان یکی از صنایع مهم در کشور است که باید نظم، استحکام و زیبایی را در آن به عرصه ظهور رساند و مهندسان در این زمینه میراثدار سرمایههایی عظیم هستند. متاسفانه در حال حاضر، طراحی، اجرا و نظارت بر ساخت و سازهای کلان در کشور،معمولا با سهل انگاری همراه است. طبق آمارهای منتشرشده از سوی سازمان نظام مهندسی کشور، در طول سال، 260 میلیون متر مربع ساختمان در کشور ساخته میشود که از این میان 160 میلیون متر مربع مسکونی است و سرمایهای بالغ بر 208 هزار میلیارد تومان در این بخش هزینه میشود. این در حالیست که عمر مفید ساختمان در ایران، 30 سال می باشد که فاصله بسیار زیادی در مقایسه با استاندارد جهانی(100 سال)، وجود دارد. آموزش و تربیت معماران و مهندسین حرفه ای در کنار تجدیدنظر در برخی قوانین، از مهم ترین راهکارها در این حوزه می باشد.
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری: نظام دانشگاهی به عنوان مسئول اصلی پرورش دانشجویان معماری باید مورد توجه و بازنگری جدی قرار گیرد. در حال حاضر،حجم انبوه کتب ترجمه شده "معماری لیبرال" و حضور اساتید غیرحرفه ای در دانشگاه ها، مهم ترین معضل در این حوزه می باشد. زیرا دانشگاه مهمترین و اساسیترین مکانی است که قادر است، روحیه خلاقیت، ابتکار، خود باوری و اعتماد به نفس را در نسلهای جوان شکوفا سازد. دانشگاهها از یک سو حافظ و انتقال دهنده میراث فرهنگی و ارزشهای حاکم بر جامعه هستند و از سوی دیگر پاسخگوی نیازهای اجتماعی برای کسب، گسترش و توسعه دانش و فناوری میباشند.
رسالتهای دانشگاه در سه سطح آموزشی، پژوهشی و ارایه خدمات تخصصی تعریف میشود. با توجه به پیشینه فرهنگی و تاریخی و اهمیت فراوانی که آموزش و پژوهش در تفکر اسلامی دارد، حاکمیت علم و تعهد نیاز به فضای مناسب فرهنگی و اخلاقی دارد. این فضای مناسب جایی جز دانشگاه نیست، مکانی آموزشی و پژوهشی که در آن سازندگان فردای جامعه به کسب مهارت میپردازند. نحوه آموزش و پژوهش، وضعیت محیط آموزشی و آنچه که در این مراکز به دانشجویان عرضه میگردد، به طور قطع نحوه عملکرد آنان را در آینده رقم خواهد زد. اگر این روند با ضابطه صحیح و به طور مثبت و همگام با آرمانها و ارزشهای اسلامی کشورمان دنبال گردد، فارغ التحصیلان آن در کنار تخصص کسب شده میتوانند با نیروی ایمان گرهگشای مشکلات کشور باشند و برنامهای جامع و دقیق را برای توسعه ایران اسلامی با محور قرار دادن دین مبین اسلام و آخرین دستاوردهای علمی و تکنولوژیک طراحی نمایند.
زمانی دانشگاهها میتوانند در ایجاد معماری اسلامی نقش داشته باشند که ارکان اصلی هر دانشگاه: آموزش دهنده (استاد)؛ آموزش گیرنده (دانشجو) و آنچه آموزش داده میشود (محتوای آموزش) هم سو و متناسب با نیازها و ارزشهای فرهنگی جامعه شکل گرفته باشند. علاوه بر اینها عوامل دیگری نیز وجود دارد، از جمله هدف آموزش و برنامهی آموزشی، فضای آموزشی و بخش اداری، فعالیتهای فوق برنامه و عوامل پرورشی و رفاهی. اصلاح برنامههای آموزشی و تغییر و تحول در محتوای آموزش و تطابق آن با نیازها، ماهیت فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامیمان، اصلیترین برنامهای است که وزارت علوم و دانشگاهها باید به آن بپردازند و برای فلسفه آموزش اسلامی و جنبههای اخلاقی آن در تدوین برنامههای تحصیلی، به سبب اهمیت نقشی که در چگونگی حرکت و پیشرفتِ تمدن اسلامی اهمیتی به سزا قائل شوند. از جمله اقدامهایی که میتوان در این زمینه انجام داد، رفع کمبود منابع فارسی زبان و مدارک مکتوب و مدونی است که در راستای تأمین اهداف برنامه باشد. در این خصوص می بایست برای تربیت نیروی حرفه ای در راستای بکارگیری در دو حوزه آکادمیک و اجرایی نیز برنامه ای ویژه ای تهیه شود.
شهرداری های کل کشور: وظیفه شهرداری ها در دو حوزه بسیار حائز اهمیت می باشد. نخستین وظیفه، طراحی، نظارت و اجرای پروژه های ساختمانی براساس معماری اسلامی-ایرانی است. در این خصوص لازم است که ضمن تعامل با شوراهای اسلامی شهر و روستا، آیین نامه ای اصولی در این خصوص تدوین شود تا براساس آن، طراحی، ساخت و نظارت صورت گیرد. وظیفه دوم که ابعاد گسترده ای نیز دارد، آموزش فرهنگ آپارتمان نشینی و سبک زندگی اسلامی-ایرانی به خانواده ها می باشد. شورای عالی انقلاب فرهنگی، کمیسیون های فرهنگی، مدیریت شهری و... مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهر و روستا و رسانههای(مکتوب و مجازی) از دیگر متولیان این امر می باشند.
پایان این نوشتار را مزین می کنیم به بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شوراهای فرهنگ عمومی استانها در تیرماه 1374 ":
به نظر بنده، فرهنگ عمومى دو بخش دارد: يك بخش، امور و مسائلى است كه بارز و ظاهر و جلوِ چشم است و حقيقتاً هم در سرنوشت يك ملت دخالت دارد؛ اما در دراز مدت تأثير مىكند. يعنى در مسير زندگى و حركت هاى آينده يك ملت تأثير دارد. مثلاً شكل لباس و چه پوشيدن و چگونه پوشيدن و از كدام الگوى پوشش استفاده كردن، جزو مصاديق و نمونههاى بارز فرهنگ عمومى جامعه است. يا شكل معمارى در جامعه و در چگونه خانهاى زندگى كردن، بخشى از فرهنگ جامعه را شكل مىدهد. زيرا خانههاى قديمى ما يك نوع خانواده و خُلقيّات بار مىآورند (حياط بزرگ، حوضى در وسطش و اتاق هايى در اطراف. از اين اتاقْ پدر بزرگ در مىآيد و از آن اتاقْ دايى و از آن يكى هم عمو. بچههاى خانواده، همه دور هم و بَرِ يك سفره جمع مىشوند و در واقع، اين خانه است كه خانواده را به دنبال خود مىكشاند) و آپارتمان نوعى ديگر از خانواده ايجاد مىكند. حتّى شكلِ در و پنجره و ارتباط اتاق ها با هم، به ناچار تأثير خاصى بر ذهن و خُلق و منش و تربيت افراد دارد. از اينرو، امروز - خوشبختانه - مىبينيم كه در تلويزيون و ميزگردها و گفتارها، بر معمارى سنّتى ايرانى تكيه مىشود. در كردارها نمىدانم چگونه است. ولى به هرحال، آنچه معلوم است اينكه ، اين ملت كهن و بزرگ، قبل از اينكه از سبك معمارى اروپايى تأثير بپذيرد، خودش يك سبكِ معمارىِ خاص داشته است.
خوب؛ اينها از موارد فرهنگ عمومى است كه فراوان است و تأثيراتش بر سرنوشت اين ملت، بلند مدّت است. چون به هرحال، هر نوع لباس، هرگونه رفتار، هر شكل نشستن بر سفره، هرگونه سخن گفتنِ دو نفر در مواجهه با همديگر و مسائلى از اين قبيل، تأثيراتى انكار ناشدنى در شكلگيرى شخصيت افراد يك جامعه دارد. لكن نه در كوتاهمدّت؛ در بلندمدّت.
بخش دوم از فرهنگ عمومى، آن است كه مانند بخش اوّل در سرنوشت يك ملت تأثير دارد؛ اما تأثيراتش فورى و بسيار محسوس است. يعنى خودِ امورِ مربوط به اين بخش از فرهنگ عمومى، چندان محسوس نيست؛ لكن تأثيراتش در جامعه و سرنوشت و مسير آن، بسيار محسوس است. از جمله اين امور و درواقع عمدهترينِ آنها، اخلاقيّات است؛ "اخلاق فردى و اجتماعىِ مردمِ يك جامعه".