به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری فارس، دیروز روز فوتبال بود. روز هیجان، روز غم و شادی. غم برای آنهایی که بارشان کج بود و به منزل نرسید و شاد برای آنهایی که هدفدار جلو رفتند و به سر منزل مقصود رسیدند.
فوتبال ایران از این روزهای ناب زیاد می خواهد اما حیف که تعداد این روزهای خوب به کمتر از تعداد انگشتان دست رسیده است.
هر چند که نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که در هیچ لیگی در دنیا فینال جام حذفی همزمان با روز لیگ برگزار نمی شود، اما چه می شود کرد جبر فوتبال در ایران حتی بهترین برنامه ریزان در ایران را هم زیر سوال می برد.
در اینکه مهدی تاج و گروهش در سازمان لیگ یک بار کج را تحویل گرفتند و مجبور شدند همان برنامه ریزی پر غلط را به هر روشی که می شد به مقصد برسانند شکی نیست. ایراد به شخص نیست به این سیستم پر از غلط است. اینکه چرا باید دوستداران فوتبال یک مسابقه جذاب مثل استقلال و فولاد را که برای قهرمانی لیگ برتر اهمیت داشت را نبینند و عده ای هم که دوست نداشتند فینال جام حذفی را از دست بدهند مجبور شدند این بازی را تمام و کمال نبینند. بحث اول این است که چه خوب می شد ما هم طوری لیگ و فوتبالمان را برنامه ریزی کنیم که همه چیز آن سر جایش باشد. هیجان این فوتبال در روزهای مختلف تقسیم شود و در یک روز پر فشار مسائلی رخ ندهد که از بعضی اتفاقات غافل شویم.
مثلا حواسمان نباشد که چه شد ذوب آهن در یک بازی حساس مقابل نفت آبادان به یکباره 6 گل می زند. چرا این تیم از اول فصل این طور نبود؟! نفت آبادان را چه شده است؟ غافل شدیم که تراکتورسازی با آن همه حاشیه سرانجام در روزی که دیگر تونی را نداشت توانست به پیروزی برسد تا آسیایی شدن دوباره خود را جشن بگیرد. بله از همه این اتفاقات دیروز غافل شدیم چون فرصتی برای رسیدگی به همه این موارد نبود.
****
بحث دوم، بحثی که نمی شود در مورد آن صحبت نکرد. استقلال قهرمان لیگ برتر شد. البته به همین آسانی که می گوییم قهرمان شد هم نبود. امیر قلعه نویی برای سومین بار با استقلال به قهرمانی لیگ رسید و چه جالب که سومین قهرمانی استقلال در لیگ بار دیگر با هدایت امیر به دست آمد.
امیر قهرمان شد تا مدت های زیادی دیگر مربیان به پای او نرسند. قهرمانی استقلال در فاصله یک هفته مانده به مسابقات نشان میدهد که این تیم پتانسیل رسیدن به جام را داشته است. دیروز و دیشب متعلق به آبی های ایران بود. خوشحال بودند و سرمست. الحق که لایق این خوشحالی بودند. هر چند که از مشکلات مالی عجیب و غریب این باشگاه هم نمی توان به راحتی گذشت. شاید فقط در ایران است که تیمی با هواداران پرشمار مثل استقلال با این همه مشکلات مالی و حواشی خاص این تیم که معمولا تیم های پر طرفدار در همه دنیا با آن دست به گریبان هستند می تواند قهرمان شود. آری باز هم مثل همیشه غیرت ایرانی گل کرده است. فقط باید مثل همیشه امیدوار باشیم که این غیرت در آسیا هم گل بکند.
اما مسئله این است چرا امیر قلعه نویی حرف از رفتن می زند؟ قصه چیست؟ چرا آب خوش از گلوی هواداران این تیم نباید پایین برود. او که تیمش را قهرمان کرده و به نظر هم هیئت مدیره و مدیرعامل او را می خواهند پس دلیل این ساز ناکوک جدایی چیست؟ کاش بدانیم قصه چیست. کاش نشود که استقلال تا شروع لیگ بعدی اسیر این بازی های ماندن و رفتن شود. حیف است. یک استقلال است در آسیا از فصل قبلی و یک استقلال. حیف است. کاش یکی این صدا را بشنود. کاش در روزهای آینده در کوچه پس کوچه های بیراهه نیفتیم تا تیمی مثل استقلال که میلیاردها تومان برایش هزینه شده یادمان برود.
****
بحث سوم، تراکتورسازی آسیایی شد، فولاد امیدوار ماند.
با قهرمانی سپاهان در جام حذفی و پیروزی تراکتورسازی مقابل آلومینیوم و شکست فولاد مقابل استقلال، تیم تبریزی در آسیا ماند. این یک اتفاق خوب است. تراکتورسازی تازه توانسته تجربه پیدا کند و حیف بود که این تجربه در نطفه خفه شود. هر چند که روز گذشته فولاد فوتبال نابی را به نمایش گذاشت ولی نتوانست از آن امتیاز بگیرد اما این تیم هنوز هم شانس آسیایی شدن را دارد. حیف است که تیمی مثل فولاد در آسیا نباشد. باید دید رقابت این تیم با نفت تهران در هفته پایانی لیگ به کجا می رسد. مسئله دیگر پیروزی پر گل ذوبآهن بود. تیمی که تا آخرین روزها برای ماندن در لیگ دست و پا زده است. ذوب آهن و آلومینیوم در رقابت بودند که کدام تیم سقوط نکند و کدام تیم به پلیآف برسد. قرعه به نام آلومینیوم افتاده تا سقوط کند و ذوب در پلیآف شانس خود را برای ماندن محک بزند. باید دید وضعیت همه این تیم ها در آینده چه می شود. کاش بد نشود. هر چند که بعید می دانیم. تجربه این را می گوید. باور کنید بدبین نیستیم. وقتی جعفری در تراکتورسازی به دنبال رسیدن به شورای شهر است و تکلیف وضعیت مدیریتی این تیم باشگاه مشخص نیست باید خوش بین باشیم که همه چیز سرجای خودش است؟
***
سپاهان بحث چهارم است. انصاف که شعار « ما سپاهانیم و حالا و حالا قهرمانیم» برازنده این تیم است. قهرمان جام حذفی هر چند که فصل پر فراز و نشیبی داشت و شاید خیلی ها تصور نمی کردند که این تیم امسال جام بگیر باشد اما وقتی باشگاهی اصالت داشته باشد و چارت آن درست باشد اگر بارانی از مصیبت هم داشته باشد راه خود را درست می رود و این مصداق تیمی مثل سپاهان است. علیرضا رحیمی در مدت حضورش به عنوان مدیرعامل در این باشگاه کارنامه خوبی از خود به جای گذاشته است. قهرمانی در لیگ برتر سال گذشته و این فصل هم جام حذفی. فقط مانده ایم که چرا او به یکباره زیر همه چیز زده و حرف از جدایی و استعفا زده است. صدبار دیگر هم می گوییم روی خوش به هواداران این فوتبال نیامده است. باز هم می گوییم اگر هر کسی صدایمان را نشوند خدا که می شنود. داستان چیست؟ پشت قضیه چیست؟ آیا این یک ناز کردن از نوع مدیریتی است؟ او چه می خواهد؟ بودجه بیشتر؟ هماهنگی بیشتر؟ آقای رحیمی حداقل می گذاشتید مهر این قهرمانی خشک شود بعد حرف از جدایی می زدید.
خدایا این چه فوتبالی است. تیمی که میلیاردها خرج کرده و جز ناکامی چیزی درو نکرده مدیرانش محکم سر جای خود نشسته اند اما مدیری که تیمش را قهرمان کرده می گوید می خواهم بروم. ما که سرگیجه گرفته ایم شما را نمی دانیم.
****
پرسپولیس، پرسپولیس و پرسپولیس و بارها می گوییم پرسپولیس. آری این سرخ های ناکام بحث پنجم ما در این قصه هستند.
از کجا شروع کنیم؟ می خواهیم به چه برسیم؟ مانده ایم. مانده ایم از روزهایی که محمد رویانیان یکی یکی ستارههای لیگ را جذب کرد. پورشه ها بود که داده شد. البته ما که به چشم خود ندیدیم و فقط تعریفش را شنیدیم اما چه کنیم که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.
نمی دانیم طرف حسابمان باید رویانیان این مدیر از جنس پلیس باشد یا باید به یقه یحیی بچسبیم. اصلا نمی دانیم باید بحث را فوتبالی کنیم یا نه.
بهتر است قصه پرسپولیس را چند بخش کنیم. اول روزهای نقل و انتقالات. روزهای خوبی که سوخت. روزهایی که به پای دنیزلی هدر رفت و تا مدت ها کلنجار رفتن برای انتخاب سرمربی و سرانجام قرعه به نام پیرمردی افتاد که ...
چه بگوییم. از دلارهای خارج شده از این مملکت بگوییم که به پای این مرد ریخته شد یا از دعواهای بی جهت و بی فایده او با کیروش.
چقدر ساده با او کنار آمدیم. صحبت های ژوزه از ذهنمان دور نمی شود. روز اولی که مقابل خبرنگاران قرار گرفت گفت قول می دهم پرسپولیس سیزدهم نشود. همان روزها باید متوجه می شدیم سقف آرزوهای او در تیمی مردمی چقدر است اما نشدیم یا اگر شدیم به روی خود نیاوردیم. خود را دلخوش به این کردیم که او فرگوسن مصر بوده و مرد دربی هاست.
بدترین اتفاقات حاشیه ای و فوتبالی در زمان ژوزه رخ داد. دعوای او با کریمی، کیروش و برخی دیگر از بازیکنان و نتایج بد پرسپولیس همگی سبب ساز روزهای بدتر شدند.
شاید اگر رویانیان در همان روزهایی که با مشاوران خاص خود در نقل و انتقالات این پورشه ها را به زیر پای هر بازیکنی گذاشت از مشاوران بهتری استفاده می کرد زودتر به این نتیجه می رسید که باید ژوزه برود.
او رفت و این بار باشگاه پرسپولیس سکه اعتماد خود را به سمت مربی وطنی گذاشت. یحیی گل محمدی هر چند با حضورش در پرسپولیس توانست حداقل از آن نتایج مفتضح جلوگیری کند اما صد حیف که در گل مسابقات، او بدترین تصمیمات را گرفت. این بماند که قبل از فینال داستان کناره گیری مهدی مهدوی کیا از فوتبال خود باری منفی به تیم پرسپولیس تحمیل کرد و این بماند که چرا به یکباره بازیکن محجوب سرخ ها با دل شکسته از خداحافظی با دنیای قهرمانی صحبت کرد اما سوال این است که چرا یحیی گل محمدی که معتقد است در جایگاه سرمربی تیمی مثل پرسپولیس گاهی باید تصمیماتی بگیرد که شاید دیگران خوششان نیاید چرا در روز به این مهمی از هادی نوروزی استفاده کند که در طول این فصل دو بار او را از حضور در تمرینات منع کرد و درست اولین پنالتی سرنوشت ساز فینال را به او بسپرد؟
چرا چنین می شود؟ این سوال خیلی از هواداران پرسپولیس است. خرده به نوروزی نیست بلکه به یک تصمیم اشتباه است. چه کسی مطمئن بود که نوروزی شرایط روحی خوب برای زدن ضربه اول را دارد؟
کاش یحییِ جوان و شاید لجوج بگوید چه می شد مهدی مهدوی کیای با انگیزه و سرشار از تعصب زودتر از آن دو سه دقیقه ای که بازی پرسپولیس را متحول کرد به زمین می آمد؟ توجیه فنی این تصمیمات چه بود؟ شاید بهتر بود علی کریمی که هنوز آثار مصدومیت در بازی او مشاهده می شد دیرتر به میدان می آمد یا حداقل زودتر او را از زمین بیرون میرفت اما هیچ یک از این تصمیمات گرفته نشد که نشد.
بله پرسپولیس در آزادی مقابل خیل عظیم هواداران خود باخت. سوخت و باید دید این سوختن تا به کی ادامه دارد.
نمی خواهیم بگوییم درد پرسپولیس نداشتن مدیری فوتبالی است که رویانیان در عرصه های مختلف مدیریت خود را به این جامعه نشان داده است اما درد پرسپولیس نداشتن تفکرات فوتبالی است. کاش رویانیان به خود آید. نگاهی دیگر به اطرافیان تیمش داشته باشد.
راستی! آقای رویانیان تحویل بگیرید. این شاید جنازه پرسپولیس نباشد اما مثل مرده متحرک است. نمی دانیم نگاهی به سکوهای آزای انداختید؟ بله همه چیز خوب پول آوردن نیست. همه چیز به مدیریت و پول خوب خرج کردن است.
****
و اما علی کریمی. فغان از این کریمی! صد افسوس که راحت کریمی را در زمین فوتبال از دست دادیم. کریمی متولد 17 آبان 1357. مردی که از تیم فتح به پرسپولیس آمد. سال 1377 شاید هیچ گاه از ذهن هواداران فوتبال پاک نشود.
پسری لاغر اندام اما قوی. پسری باریک اندام اما تکنیکی، یادش به خیر. پسری که آرام و قرار نداشت. در خودش بود و نبود. چه زود گل کرد. یادش به خیر تا در پرسپولیس جا بیفتد علی پروین چقدر حرف ها را تحمل کرد اما علی خیلی زود خود را ثابت کرد. یادش به خیر روزی که اعلام شد او قرار است در بایرن مونیخ بازی کند.
علی کریمی نباید این قدر غریبانه برود. نه این حق او نیست. او گاهی لجوج می شود. از همان نوعی که حتی برخی او را به 8 یاغی تعبیر می کنند. اما کریمی یک 8 دوست داشتنی است. او کسی است که در سال 2004 با درخشش در تیم ملی توانست جایزه بهترین بازیکن آسیا را از آن خود کند.
نه این حق نبود که کریمی بعد از یک باخت تلخ این طور از فوتبال خداحافظی کند. او نباید چنین اجحافی در حق خود و هوادارانش کند.
اگر ما بلد نیستیم هوای ستاره های تاثیرگذار خود را داشته باشیم نباید با دست خودمان به این روش ناپسند کمک کنیم.
هنوز هم در بهت این تصمیم هستیم. هنوز هم در ناراحتی کیفیت خداحافظی مهدوی کیا هستیم. اینکه به چه راحتی این مراسم خراب شد و کک کسی هم نگزید. مهدوی کیا می داند چه خبر است که بار سفر را برای آلمان بسته اما ما چه کنیم با رفتن یک به یک ستاره هایمان.
راستی در پرسپولیس چه گذشته که کریمی می گوید من می روم تا فوتبال برای آنهایی که از مادر مهربان تر شده اند بماند.
سخن زیاد است و وقت کم. سخن زیاد است و حوصله کم. یک کلام جان کلام، حق جادوگر این طور رفتن نیست. او باید تجدید نظر کند. این همه تلخی به او و هواداران پرسپولیس روا نیست.