"صراط" - وقتی
در ابتدای دهه هشتاد قرار شد سازمان گردشگری به یکی از معاونت های رئیس
جمهور تبدیل شود تا با استفاده از امکانات بهتر و نظارت مستقیم شخص اول
دولت میراث رو به نابودی فرهنگ ایران جانی دوباره بگیرد هیچ کس گمان نمی
کرد در ابتدای دهه نود این سازمان با کمترین بازده کاری به محل رفت و آمد
افرادی تبدیل شود که بیشتر از اینکه دغدغه فرهنگ و گردشگری و صنایع دستی
داشته باشند دوست دارند یک معاون با نفوذ سیاسی برای رئیس جمهور باشند و
منافع خود را دنبال کنند . سازمان میراث فرهنگی که قرار بود یکی از
تاثیرگذارترین نهادها در حفظ و حراست از فرهنگ و تمدن ایرانی باشد تنها به
محلی برای عرض اندام های سیاسی تبدیل شد و در این میان تنها چیزی که مظلوم
واقع شد در واقع همان فرهنگ بود. چند روز قبل نیز در ادامه همین روند
پرحاشیه سازمان روح الله احمد زاده کرمانی استاندار حاشیه ساز فارس به
عنوان چهارمین معاون رئیس جمهوری که سکان هدایت سازمان را بر عهده می گیرد
به ساختمان خیابان آزادی رفت تا این سازمان همچنان به سیر خود ادامه دهد.
بحث
الحاق سازمان گردشگری سابق به نهاد ریاست جمهوری و تشکیل معاونتی برای شخص
رئیس جمهور در این حوزه در دولت دوم سید محمد خاتمی آغاز شد و پس از کش و
قوس های فراوان بالاخره به نتیجه رسید . اولین کسی که توانست ردای این
معاونت تازه شکل گرفته را به تن کند مرد با نفوذ حزب کارگزاران سازندگی
یعنی حسین مرعشی بود .مرعشی که آن روزها در غالب سخنگوی حزب کارگزاران
سازندگی مطرح بود در حالی در مشاغل مختلفی همچون نمایندگی مجلس و ریاست
دفتر رئیس جمهور را تجربه کرده بود یکی از کسانی بود که لابی زیادی از سوی
کارگزاران برای به قدرت رسیدن خاتمی انجام داده و به دلیل نسبت فامیلی با
اکبر هاشمی رفسنجانی از نفوذ بالایی برخوردار بود و به همین جهت توانست
سکان هدایت این معاونت را در دست بگیرد . مرعشی در حالی به این سمت که
بیشتر به یک نیروی کارآمد نیاز داشت منصوب شد که دانش آموخته رشته اقتصاد
بود و در سوابق مدیریتی خود بیشتر به کارهای سیاسی پرداخته بود و به همین
دلیل ریشه این سازمان از ابتدا با سیاست گره خورد.
در
حالی که اساس سازمان میراث فرهنگی بر توسعه فرهنگی به خصوص در حوزه شناخت
فرهنگ و تمدن ایران زمین و رونق گردشگری به عنوان یکی از صنعت های پردرآمد
جهان شکل گرفته بود اما شاید در همه این سال ها این اساس مهم به برگزاری
چند همایش و سمینار و همکاری با آژانس های مسافرتی محدود شده و در عمل هیچ
کدام از بنیاد های شکل گیری این سازمان در قالب جدید محقق نشد. حسین مرعشی
در زمان مدیریت خودش بر این سازمان بیشتر از اینکه دغدغه رفع مشکلات این
حوزه را داشته باشد دغدغه حضور بیشتر نیروهای کارگزاران در بدنه اجرایی
کشور را داشت و عملا سازمان را به محلی برای پیشبرد اهداف حزبی تبدیل کرد.
وی در دوران مدیریت خود نیروهای سیاسی کارگزاران را وارد این سازمان کرد و
عملا فضا را برای سواستفاده های اقتصادی در بستر های مستعد میراث فرهنگی
فراهم کرد.
در
حالی که کشور ما با تمدن 3000 ساله یکی از مناطق مهم جهان در حوزه های
مختلف فرهنگی، گردشگری و . . . بوده است اما رهاورد تلاش یک دهه این سازمان
تنها از بین رفتن هرچه بیشتر آثار باستانی و فرهنگی ایران بوده است .
امروز شاید وقتی خبر تخریب دهکده های باستانی و سرقت اشیاء تاریخی را
بشنویم کمترین واکنشی نشان ندهیم و برایمان عادی شده باشد اما یادمان باشد
که سازمان میراث فرهنگی به وجود آمد که حافظ همین هویت ها باشد .
با
حضور محمود احمد نژاد در خیابان پاستور کلید ارگ آزادی به اسفندیار رحیم
مشایی فرد کمتر شناخته شده آن روزها و مرد نام آشنای این روزهای سیاست
سپرده شد. مشایی که به مانند معاون قبل خود دانش تخصصی این سازمان را نداشت
دانش آموخته مهندسی الکترونیک دانشگاه صنعتی اصفهان بود و مهم ترین سوابق
فرهنگی کارنامه او مدیریت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و مدیریت رادیو
تهران بود. رحیم مشایی با حضور در راس سازمان میراث فرهنگی باز هم این
سازمان را به محلی برای سیاسی کاری ها و رانت های پی در پی تبدیل کرد . وی
با آوردن افراد جدید و بی تخصص در حوزه تاریخی و گردشگری عملا تلاش کرد
نیروهای سازماندهی شده مورد علاقه و همسو با خود را در این سازمان وارد کند
. نیروهایی مانند بقایی و ملک زاده و غیره در حالی که نه سابقه ای در این
حوزه مهم داشتند و نه سر رشته ای از این امور در چهار سال اول دولت احمدی
نژاد سازمان میراث فرهنگی را به بدترین وجه ممکن اداره کردند .
امروز
با نگاهی کوچک به سرونشت غمباری که بر میراث تاریخی و فرهنگی ما می رود می
توان به خوبی دریافت که این سازمان بسیار از اهداف خود دور شده است .
امروز صنعت صنایع دستی ایران که یکی از نمادهای معرفی ایرانیان در جهانیان
بود و در گذشته ای نه چندان دور رونق خوبی برای بسیاری از فعالان این حوزه
داشت از تب و تاب خود افتاده است و به صنعتی مرده تبدیل شده است . صنعت
گردشگری که در جهان به نام توریسم شناخته می شود نیز از این قائده مستثنی
نیست .
کشوری که از چهار فصل طبیعت برخوردار است و در هر گوشه گوشه اش آثار
باستانی و جاذبه های گردشگری فراوانی دارد هیچ صنعت گردشگری فعالی ندارد و
عملا از گردش مالی بالای این صنعت بی بهره است . در حوزه میراث باستانی هم
که دیگر نیازی به گفتن نیست چرا که از بین رفتن آثار باستانی در جای جای
کشورمان به خوبی موید این موضوع است که کمترین کاری در این حوزه ها صورت
نمی گیرد . معلوم نیست بودجه های میلیاردی میراث فرهنگی به کجا می رود چرا
که ظاهرا کسی در این سازمان تنها دغدغه ای که وجود ندارد دغدغه میراث
فرهنگی است .
با
عزیمت پر سر و صدای رحیم مشایی به معاونت اول رئیس جمهور و بعد هم دفتر
رئیس جمهور صندلی دوست داشتنی و پرنفوذ میراث فرهنگی به قائم مقام وی یعنی
حمید بقایی رسید . بقایی که در رشته IT
تحصیل کرده بود سومین معاون رئیس جمهوری بود که با تخصص های غیر مرتبط به
این سمت می رسید انگار که قرار نبود یک کاردان این حوزه مدیریت این سازمان
منفعل را بر عهده بگیرد . بقایی نیز در مدیریت سازمان راه هم صنفان قبل از
خود را ادامه داد و پر سر و صدا ترین کاری که با تبلیغات فراوان آن را
انجام داد آوردن منشور کوروش به ایران بود . منشوری که در قبال دادن
امتیازات فرهنگی به موزه های انگلیس به ایران آمد و در طول حضورش در ایران
حاشیه های فراوانی را به همراه داشت .
بقایی
در طول مدت حضور دو ساله اش در سازمان در ادامه راه رحیم مشایی کارهای
عظیمی که باید در سازمان مطبوعش انجام می شد را تحت لوای موضوع مکتب ایرانی
پنهان کرد و با طرح این موضوعات تلاش کردند عملکرد بد خود را در سازمان به
نوعی توجیه کنند . در دوره بقایی نیز هیچ کار مهم و تاثیرگذاری در حوزه
میراث فرهنگی انجام نشد و لابی های سیاسی این سازمان نیز ادامه پیدا کرد .
اما بقایی که دوست داشت حوزه نفوذش بیشتر باشد به معاونت اجرایی رفت و یکی
از نیروهای نزدیک به خود جانشینش شد . روح الله احمد زاده جوان که اتفاقا
او هم تحصیلاتی در حوزه کاری جدیدش ندارد در حالی با دکترای مدیریت روانه
این سازمان شده است که کمترین سابقه اجرایی را در کارنامه خودش دارد و در
طول دوران حضورش در استان فارس بیشترین حاشیه سازی ها را به وجود آورد . وی
که تا قبل از استانداری یک فعال رسانه ای به شمار می آمد به مدد تعریف و
تمجید های بی حد و حصر از رئیس دفتر رئیس جمهور به استانداری و حالا به
معاونت رئیس جمهور رسیده است اما آیا کسی حالا این سوال را می کند که واقعا
این سازمان نباید بعد از یک دهه از عمر خود کاری در حوزه فرهنگ انجام دهد و
آیا نباید یک نیروی فرهیخته که به خوبی در حوزه میراث فرهنگی اشراف دارد
در آن به مدیریت بپردازد . چرا باید یک نگاه پایین دستی به این سازمان وجود
داشته باشد و مساله دار ترین شخصیت های سیاسی فقط به صرف واگذاری مسئولیت
در آن حضور پیدا کنند .
به
راستی آیا احمدزاده جوان که با یک مسئولیت سیاست های گذشته خود در قبال
رئیس دفتر رئیس جمهور را تغییر می دهد و در دوران استانداری رانت های مالی
زیادی را به ارمغان آورده است در طول حضور در این سازمان چه کاری جز اطاعت
های بی چون و چرا و حفظ روند سیاسی کاری های این معاونت رئیس جمهور می
تواند انجام دهد.