تحلیل استراتژیهای محور مقاومت و غرب در تنشهای منطقهای؛
598 به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران: حجت الاسلام علیرضا پناهیان// می
خواهم یک روایت بسیار کوتاه و عمیق از امیرالمومنین علی(ع) که در
"غررالحکم" نقل شده را به شما تقدیم کنم ولی در ابتدا باید مقدمه ای برای
آن ذکر کنم . روایت 3 کلمه بیشتر نیست اما تعریفی کامل از دین به ما ارائه
می دهد.
دین در جامعه ای جا پیدا می کند که این جامعه 2 معرفت کلیدی را پیدا کرده باشد. یکی این که اساسا دنیا چه جایگاهی است؟! دوم این که کاری که انسان باید در این دنیا انجام دهد چیست؟
دنیا محل خوشی نیست؛ محل ناخوشی است. خوشی هم در آن هست اما اصل در دنیا بر این است که این خوشی و نا خوشی طوری با هم تلفیق شوند تا أدم زیاد خوش نگذراند. البته وقتی آدم دارد شنا می کند، باید هر چند دستی که می زتد بیابد بالا و یک نفسی بگیرد. "ان مع العسر الیسری"، یعنی آدم بعد از سختی به آسانی می رسد اما بعد از آن دوباره به سختی می افتد . همراه با اسر ، یسر هم هست. اشکالی ندارد که با این سختی ها آسانی هم باشد. اما گویا آسانی فرع است و عسر و سختی اصل است.
در قرآن داریم که "لقد خلقت الانسان فی کبد" ما انسان را در سختی آفریدیم. البته این را فقط به مومنین نمی فرماید بلکه به کل انسان ها می فرماید. شما در یک سعی توام با زجر هستید، توام با خدا؛ سپس خدا را ملاقات خواهید کرد.
خب سختی یعنی چه؟ یعنی این که؛ چیزی را که دوست داری، نداری. یا چیزی که دوست نداری، داری. حالا با این تعاریف، کدام یک از ما در زندگی سختی نداریم؟! همه سختی داریم. خدا خیلی صریح می فرماید( البته ما در میان عوام زیاد آیات قرآن را نمی خوانیم چون مردم می گویند این ها چه چیزی ست که می گوییم) به تعبیری ما به هر کس عمر بدهیم، بعدا بدنش را از بین می بریم. ما از خدا انتظار داریم که این چیز ها را ندیده بگیرد اما او در قرآن این مطالب را گفته. ولی حقیقت این است که ما باید این مسائل را ببینیم و روی آن فکر کنیم . اصلا داستان مرگ نیز از این گونه داستان هاست .
چرا ما به دیگران دروغ بگوییم دنیا جای خوشگذرانی نیست. مادران ما هیچ وقت به بچه های خود در شب عروسی نگویند ایشالله همیشه به خوشی. بگویید انشالله سختی هایتان، سختی های معقول طبیعی باشد، بلا نباشد و بتوانید سختی های خود را تحمل کنید. ناخوشی هایتان سعی را برای پول در آوردن باشد و از این حرف ها.
این ها باید در فرهنگ ما جا بیفتد. اگر این ها را نفهمیم، می دانید که چه می شود؟ آمار طلاق در ایران بالاست چرا؟! چون ما خیلی به هم دروغ می گوییم؛ دروغ می گوییم که دنیا فقط جای خوشی است. بچه هایمان را لوس بار می آوریم. جوان ها فکر می کنند با ازدواج به بهشت می روند. در حالی که دنیا بهشت نیست و سختی دارد. بعضی وقت ها در جاهای دیگر که این حرف ها را می زنم، جوان ها شاخ در می آورند.
مردمی که متوجه نشوند که متن زندگی با سختی پیش می رود ( همراه با آسانی ) روزگار بدی خواهند داشت. جایی در ماه صفر جلسه ای بود که جوانان متدین زیادی در آن شرکت داشتند؛ جالب است که هیچ کدام جز دو – سه نفر ، آیاتی چون "لقد خلقت الانسان فی کبد" را نشنیده بودند. در حالی که این آیات تعریف زندگی و اصل آن است. این آیه دست کم 4 بار در قر آن آمده که " الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا" به این مضمون که خداوند مرگ و حیات را خلق کرد تا ما را امتحان کند؛ امتحان هم با ناز و نوازش نمی شود. (البته گاهی امتحان با نعمت هم هست، کسی در حضور امیرالمومنین دعا کرد که خدایا فتنه بر سر من نیار. حضرت فرمودند این چه دعایی است؛ بچه های تو فتنه اند یعنی خدا به تو بچه ندهد؟!) فکر نکنید که بنده این حرف ها را می زنم پس ناراحتم و از روی ناراحتی این ها را به شما می گویم. این ها حرف های راستی است. خداوند هر چه را بدهد چیزی را هم می گیرد!
بزرگترهای ما هم قبول دارند این رکن اساسی زندگی در جامعه ما رواج ندارد. دین در این چنین جایگاهی سخت جا می افتد. البته شاید در ناخداگاه ذهن ها باشد اما این فایده ندارد، این فرهنگ در ذهن ها باید فعال باشد. گاهی ما به جلسات معنوی می رویم تا بلا نیاید! کار جلسات معنوی این نیست که بلا را برطرف کند چون بلا مال ماست.
کسی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: ممکن است مومنین دچار بیماری های بد شوند؟! آقا فرمودند: بله. گفت: جذام چه طور؟ آقا فرمودند: بله. امام فرمود: اساسا اصل بلا برای مومن است. این چه سوالی است؟!
این رکن اولی در ذهن ما باید باشد که بدانیم آمده ایم برای سختی. اگر ازدواج کردیم باید بدانیم که، ازدواج وارد شدن به یک سلسله سختی های جدید است. البته زیبایی سختی را هم باید گفت. این که زیبایی سختی کشیدن به چیست هم باید گفته شود.
رکن دومی که باید در ارتباط با حیات بدانیم این است که برای زندگی خوب داشتن در میان این سختی ها چه باید کرد؟! خودمان باید سختی هایمان را اضافه کنیم خب خداوند یک سری از نعمات را ما نداده؛ به هر کس یک سری چیزهایی نداده تازه آن چیزهایی را که داده هم می خواهد همه را بگیرد؛ برای این که بتوانیم در این دنیا خوب زندگی کنیم، باید سختی ها و مشکلاتمان را زیادتر کنیم.
اگر شما می خواهید زندگی خوبی داشته باشید تا آن لذت اندکی که در آیاتی مانند "ان مع العسر یسری" آمده ؛ یعنی لذتی اندک در میان سختی های بسیار؛ را درک کنید، باید سختی های خود را اضافه کنید. مثلا اگر غذا جلوی شما گذاشتند نخورید. در روایات آمده که آن 2-3 لقمه ی آخری که دارید سیر می شوید را نخورید؛ یعنی قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشید. یا نگاه حرام نکنید، یا لقمه حرام نخورید.
به عنوان مثال وقتی به شخصی می گویند که صبح ها از خواب بلند شو و ورزش کن، اگر آن شخص این سختی را به جان نخرد پس از مدتی انواع بیماری ها به سراغش می آید در این بین دین طرف هر چه می خواهد باشد؛ فرقی نمی کند. این قائده دنیاست مثلا این هایی که ارمنی هستند، پیر نمی شوند یا خدا چیزهایی که به آن ها داده را پس نمی گیرد؟! زندگی آنها سخت نیست؟! همه مثل هم هستیم و با هم فرقی نداریم. همه سختی دارند؛ یکی جوانش را از دست می دهد، یکی بیمار می شود و...
امیرالمومنین علی(ع) ما را به یک سری سختی هایی جلب می کنند که آدم از گفتن آن خجالت می کشد. این سختی ها برای ما عادی شده مثلا دو لقمه غذا می خوری باید بروی داخل یک اتاق 2در 2 که رویت نمی شود اسمش را ببری! در حالی که در بهشت این سختی ها نیست. اگر به این سختی هایی که برای ما عادی شده دقت کنی به بهشت و ملاقات با خدا علاقه مند می شوی.
دنیا سختی هایی دارد که اجتناب ناپذیر است. شما این سختی ها را اضافه کنی راحت تر زندگی می کنی. صبح ها ورزش کن، جمعه صبح ها کوه برو و ... چاره ای نیست. حضرت امام هم ورزش می کردند. همینی است که هست.
شخصی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: من 8 تا دختر دارم و وضع مالی خوبی ندارم. آقا فرمودند: صدقه بده. باز گفت: آخه ندارم. آقا باز هم فرمودند: صدقه بده. شخص گفت: وقتی ندارم از چه چیزی صدقه بدهم؟! فرمودند: صدقه بده. با تعجب رفت و یک سال گذشت و و قتی نزد امام آمد دائما آقا را می بوسید و تشکر می کرد. امام فرمود: چه کردی؟ شخص گفت: صدقه دادم؛ با این که نانی برای خوردن نداشتیم آن قدر صدقه دادم تا ثروتمند شدم. این قائده دنیاست. حتی اگر مسلمان و شیعه هم نباشید، اگر به دینی دیگر باشید و یا حتی بی دین باشید، باز هم فرقی نمی کند و این رسم دنیاست.
در لنگه دیگر دنیا هم، مردم برای این که بتوانند یکشنبه ها تفریح کنند و به دانسینگ روند، باید تمام هفته کار کنند. بنده به کانادا رفته بودم و به جهت این که دوستان زیادی دارم و ارتباط تلفنی زیادی با دیگران دارم، دنبال گوشی همراه قوی بودم که بتواند این همه شماره را در خود ذخیره کند. هر چه قدر به دست مردم کانادا نگاه می کردم می دیدم گوشی های ناچیزی در دست دارند. مردم ایران نسبت به آن ها از گوشی های قوی تری استفاده می کنند. ماها لارژتر از آن ها زندگی می کنیم. مصرف لوازم آرایش در بسیاری کشورها از ایران بسیار کمتر است. اکثر لوازم آرایش هم در خیابان ها استفاده می شود. اما غربی به این چیزها پول نمی دهند و در این مسائل ریاضت می کشند.
یکی از رفقا می گفت که در چین بودیم در یک مجلس میهمانی در حد وزرا و دانشمندان و کارشناس ها، آخر جلسه دیدیم که همه باقی غذاها را دارند داخل کیسه نایلون می ریزند تا با خود ببرند، معاون وزیر دو قاشق برنج باقی مانده خود را داشت با خود می برد؛ در حالی که این جا کسر شان است. این فرهنگ ما خیلی زشت است که البته به دین هم ربطی ندارد.
آموزش و پرورش غیر اسلامی است اگر این دو مطلب را به بچه ها یاد ندهد هر چند که دائم در حال آموزش نماز و ... باشد؛ جامعه را فساد می گیرد. آموزش و پرورش این کار را نمی کند و عقلش هم نمی رسد این کار را کند که این ها را تئوریزه کند. بهترین تئوری های 400-500 صفحه ای طرح تحول آموزش آن ها را بنده خوانده ام که دو زار نمی ارزد. اگر یک دانش آموزی که دیپلم گرفته درباره چیزی بگوید که دلم می خواهد؛ این حرف بسیار زشتی است. این حرف حیوان است که خوشم میاید کاری را کنم.
باید این مطلب را بین مردم جا انداخت. نه این که کسی که می خواهد رای بیاورد به قول معروف دائم به مردم حال بدهد و دروغ ببافد. این که بگویند ما هرچه بخواهید برای شما فراهم می کنیم بیخود است. در هیچ کجای دنیا چنین نیست.
دنیا دار مشکلات است و این به دولت و حکومت ربطی ندارد. اگر دولت، دولت آقا امام زمان هم باشد باز همین است. در دولت ایشان آدم ها پیر نمی شوند؟! حضرت امام می فرمود: برخی از مشکلات در زمان امام عصر(عج) هم باقی می ماند، منتها مردم در آن زمان شعور بالایی دارند و درست با مشکلات برخورد می کنند. قرار نیست که دنیا تبدیل به آخرت شود! قرار نیست که آیات قرآن درباره دنیا عوض شود و این قرآن مربوط باشد به زمانی که آقا تشریف نیاوردند و حالا که حضرت ظهور کرده اند باید این قرآن را کنار گذاشت! ما نباید به دنبال دنیای خیالی باشیم.
آیا در آموزش و پرورش به بچه ها این ها را یاد می دهند. حتی مادران ما مخصوصا در این دورانی که امکانات زیادی فراهم شده 2 ریال تربیت بچه بلد نیستند. از 7 سالگی بچه باید ادب و ریاضت یاد بگیرد. ریشه فساد گذاشت؟! چرا نمی توانید جوان هایتان را جمع کنید و هر کار می خواهند می کنید و بعد به بنده می گویید حاج آقا بیایید درباره خدا و پیغمبر و ایمان صحبت کنید تا به راه بیاید. نمی شود جوان شما هوس باز بار آمده، مگر ایمان چقدر زور دارد. لازم نیست شما در فیلمت یک گنبد و مناره را با ماشینت ببری این طرف و آن طرف و ادعا کنی که فیلمت اسلامی شده، راست و دروغ زندگی را بگو. این ها باید در فیلم ها جا انداخت تا آمار هوس بازی و هرزگی پایین بیاید. ماهواره هم برای امتحان ما آمده. این که همچنین چیزی باشد و نبینیم. بچه ای از اول اهل مبارزه با هوای نفس است، جوانی که در دبیرستان به او یاد دهند که اگر تو اهل نگاه حرام و آلوده باشی بعدها از پس زن خود بر نمیایی و از زندگی لذت نمی بری، خوب است. و این ها ربطی به ایرانی یا چینی یا ژاپنی بودن ندارد. نگاه حرام در همه جا آسیب است.
یک زمانی به قبرس رفته بودم ( بخش اروپایی آن)، یک شخصی به من گفت: حاج آقا اگر دیدید که یک خانمی خیلی حجابش بد است نگاه نکنید آن خانم شیعه و مسلمان و ایرانی است. گفت: این را همه می دانند که اگر کسی در این جا آرایش می کند عقده ای است و حتما ایرانی است و الا خودشان نیاز به آرایش ندارند. ایرانی که به سفر خارج از کشور می رود در همان هواپیما رصد می کند تا ا ز مرز رد شد روسری خود را بر می دارد. این دقیقا برعکس زن انگلیسی است که وقتی به ایران میاید روسری می گذارد و زمانی که به کشورش بر می گردد و همسرش به او می گوید که حالا دیگر راحت باش و حجابت را بردار؛ می گوید: اتفاقا در این روسری راحت بودم و این تجربه خوبی برای من بود. آدم زیبایی های خودش را بپوشاند بهتر است. مسئولان ایران اسلامی 30 سال است که ان حرف ها را نزده اند چون غالبا خودشان اهل این حرف ها نیستند. اگر شما بنده را بین جوان ها ببرید تا آن ها را جذب کنم و از این حرف های تلخ نزنم؛ خائنم. برای این که دل این جوانان را به دست آورم این ها را نگویم خیانت کار خواهم بود. این ماست مالی کردن است.
حالا روایتی که گفتم را برایتان می گویم: امیرالمومین حضرت علی (ع) تعریفی از دین ارائه می دهند و می فرمایند: " الشریعه ریاضت النفس" شریعت یعنی برنامه ای برای ریاضت نفس. یعنی اگر می خواهی به خود ریاضت دهی لازم نیست که مانند مرتاض های هندی کارهای وحشتناک کنی. دین بر آدم منت می گذارد و به او برنامه ریاضت می دهد. اگر بخواهیم سختی بکشیم، این برنامه می خواهد. ما باید منت دین را بکشیم و از آن برنامه بخواهیم.
برنامه ریاضتی دین چیست؟ مثلا همان که می گوید نگاه حرام نکن، چون اگر نگاه حرام زیاد شود، ناسلامتی بیشتر می شود. خانم ها در ایران بین سن 30 تا 40 سال بیشترین مصرف کننده قرص اعصاب هستند. چرا یک زن 30 یا 40 ساله باید اعصاب داغونی داشته باشد؟! شاید به این فکر می کند که دیگر از برو رو افتاده و شوهرش در کوچه و خیابان دائما به این و آن نگاه می کند و چشمش به دنبال دیگران است و اعصابش خرد شده و قرص اعصاب می خورد. این همه، آثار یک نگاه حرام است. گناه مثل دومینو می ماند که زندگی را تباه می کند.
شما برخی از فامیل ها را دوست ندارید (یاد برنامه کودکی افتادم که نام یکی از عروسک ها را فامیل دور گذاشته بود. این کار جالبی بود؛ نمی دانم این کار را رندانه کرده بود، می خواست این را بگوید که اگر از فامیل کسی هست که دوستش ندارید یا به اصطلاح آدم ضعیف و بی کلاسی است به او بی توجه نباشید) برنامه ریاضتی دین این است که همان فامیل هایی که دوستشان ندارید را بیشتر تحمل کنید (صله رحم کنید) تا خداوند روزی شما را بیشتر کند.
به پدر و مادری که اذیت می کنند احترام بگذار و به رویشان لبخند بزن تا خداوند به تو بچه هایی بدهد که به آنها افتخار کنی و عمرت زیاد شود.
برنامه ریاضتی دین، به زن می گوید شوهرت را تحمل کن و به او محبت کن، دلش را به دست بیاور والا خانواده داغون می شود. من بسیاری از مادران چادری و مذهبی را دیده ام که می گویند بچه های ما نماز نمی خوانند و یا حجاب ندارند. به آن ها می گویم: شما جلوی بچه ها به شوهرت بی احترامی می کنی؟ و تایید می کنند. دانشجویان به من می گویند برای ما سخت است که حرف خدا را قبول کنیم. به آنها می گویم در خانه شما مادرتان به پدرتان بی احترامی می کند؟! و تایید می کنند. آخر آدم متعادل چرا نیاید حرف خدا را قبول کند؟! آدم چطور بی تعادل می شود؟! اصل عدم تعادل، بی احترامی کردن مادر به پدر در خانه است! مادر نباید به شوهرش بی احترامی کند؛ باید غرور مردش را حفظ کند.
بین الطلوعین نخواب. اگر بخوابی تا شب بد حالی. حتی گوسفند چران ها هم نمی گذارند گوسفندان در این زمان بخوابند! غذا را سر شب بخور، تا بین شام و خواب فاصله بیفتد. می بینیم که ما بیشتر از هرچیزی حتی نان شب به دین نیاز داریم. چون دین برنامه ریاضت نفس به ما می دهد. جامعه با دین به سعادت می رسد. کدام جامعه سراغ دین می رود؟ جامعه ای که دو رکنی که ذکر شد را پذیرفته باشد. یعنی این که دنیا محل سختی است و این که اگر بخواهیم راحت تر این سختی ها را تحمل کنیم باید ریاضتی طبق برنامه دین بکشیم. این که چرا دنیا دار سختی و بلاست و این که چرا ما خلق شدیم و این که این سختی هایی که می کشیم چه نقشی در ملاقات با خدا دارد و ... درباره این ها حرف های بسیاری می توان زد
هر کس نشاط بیشتری می خواهد من برنامه ریاضتی دین را به او می گویم. اگر بخواهی از ماهواره ها نشاط بگیری باید به دنبال هرزگی بروی. هر کس نشاط بیشتری می خواهد تا غصه و غم از زندگی برود باید زیاد یاد مرگ کنی! وصیت نامه نوشتن عمر آدم را زیاد می کند و به آن برکت می دهد.
دین راه حل های فوق العاده ای می دهد. مثلا می گوید سر نماز به فکر دنیا نباش. روزی 5 مرتبه که آن را جمع بندی کرده و 3 بارش کرده ایم؛ به در خانه خدا برو و بگو من الان بابا نیستم، مامان نیستم، بدهکار نیستم، آینده ندارم و ... من الان عبد و بنده تو هستم. روح انسان ری استارت می شود. اگر سعی کنی مدتی این گونه نماز بخوانی چیز دیگری می شوی! نماز عرفانی نمی خواهد بخوانی اما سعی کن اگر چیزی به ذهنت می رسد آن را پس بزنی.
ریاضت های دین سخت است؟! نه اصلا سخت نیست. جسم و روحت با آن شاداب می شود. حرف های دین برای خودتان است، اگر آن ها را انجام دهی از خداوند هم پاداش می گیری. اگر به نفع خودمان است پس چرا خداوند جایزه می دهد؟! خب خداست دیگر! می خواهد ما را تحویل بگیرد.
علامه طباطبایی ذیل آیه "هل جزاء الاحسان الا الاحسان" می گوید این آیه شوخی نیست. انسان می گوید من چطور به خداوند احسان کنم تا از او پاداش بگیرم. درحالی که خدا می گوید همین که حرف من را گوش دادی خودش احسان به من بود. آدم باید از این لطف بمیرد.
روز قیامت خدا می گوید: بنده من تو چقدر تلاش کردی برای من؟ اندازه خودت؟ من به و پاداش می دهم به اندازه خودم به تو محبت می کنم به اندازه خودم چون تو زورت بیشتر از آن نرسید. زور خدا بینهایت است. چیزی که هست این است که خدا محبت کردنش را از آن دنیا شروع نمی کند بلکه از همین دنیا شروع می کند به محبت کردن. خدا در تحویل گرفتن بنده اش عجله دارد. مثلا محبت علی و فاطمه و حسن و حسین را در دلت می اندازد. در جلسات اهل بیت صفا میکنی و عاشقشان هستی با این که آن ها را ندیده ای. چرا با این که سنی از تو گذشته،برای مادر سادات مثل دختر 3 ساله گریه می کنی! مردم دنیا این نعمت را ندارند.
دین در جامعه ای جا پیدا می کند که این جامعه 2 معرفت کلیدی را پیدا کرده باشد. یکی این که اساسا دنیا چه جایگاهی است؟! دوم این که کاری که انسان باید در این دنیا انجام دهد چیست؟
دنیا محل خوشی نیست؛ محل ناخوشی است. خوشی هم در آن هست اما اصل در دنیا بر این است که این خوشی و نا خوشی طوری با هم تلفیق شوند تا أدم زیاد خوش نگذراند. البته وقتی آدم دارد شنا می کند، باید هر چند دستی که می زتد بیابد بالا و یک نفسی بگیرد. "ان مع العسر الیسری"، یعنی آدم بعد از سختی به آسانی می رسد اما بعد از آن دوباره به سختی می افتد . همراه با اسر ، یسر هم هست. اشکالی ندارد که با این سختی ها آسانی هم باشد. اما گویا آسانی فرع است و عسر و سختی اصل است.
در قرآن داریم که "لقد خلقت الانسان فی کبد" ما انسان را در سختی آفریدیم. البته این را فقط به مومنین نمی فرماید بلکه به کل انسان ها می فرماید. شما در یک سعی توام با زجر هستید، توام با خدا؛ سپس خدا را ملاقات خواهید کرد.
خب سختی یعنی چه؟ یعنی این که؛ چیزی را که دوست داری، نداری. یا چیزی که دوست نداری، داری. حالا با این تعاریف، کدام یک از ما در زندگی سختی نداریم؟! همه سختی داریم. خدا خیلی صریح می فرماید( البته ما در میان عوام زیاد آیات قرآن را نمی خوانیم چون مردم می گویند این ها چه چیزی ست که می گوییم) به تعبیری ما به هر کس عمر بدهیم، بعدا بدنش را از بین می بریم. ما از خدا انتظار داریم که این چیز ها را ندیده بگیرد اما او در قرآن این مطالب را گفته. ولی حقیقت این است که ما باید این مسائل را ببینیم و روی آن فکر کنیم . اصلا داستان مرگ نیز از این گونه داستان هاست .
چرا ما به دیگران دروغ بگوییم دنیا جای خوشگذرانی نیست. مادران ما هیچ وقت به بچه های خود در شب عروسی نگویند ایشالله همیشه به خوشی. بگویید انشالله سختی هایتان، سختی های معقول طبیعی باشد، بلا نباشد و بتوانید سختی های خود را تحمل کنید. ناخوشی هایتان سعی را برای پول در آوردن باشد و از این حرف ها.
این ها باید در فرهنگ ما جا بیفتد. اگر این ها را نفهمیم، می دانید که چه می شود؟ آمار طلاق در ایران بالاست چرا؟! چون ما خیلی به هم دروغ می گوییم؛ دروغ می گوییم که دنیا فقط جای خوشی است. بچه هایمان را لوس بار می آوریم. جوان ها فکر می کنند با ازدواج به بهشت می روند. در حالی که دنیا بهشت نیست و سختی دارد. بعضی وقت ها در جاهای دیگر که این حرف ها را می زنم، جوان ها شاخ در می آورند.
مردمی که متوجه نشوند که متن زندگی با سختی پیش می رود ( همراه با آسانی ) روزگار بدی خواهند داشت. جایی در ماه صفر جلسه ای بود که جوانان متدین زیادی در آن شرکت داشتند؛ جالب است که هیچ کدام جز دو – سه نفر ، آیاتی چون "لقد خلقت الانسان فی کبد" را نشنیده بودند. در حالی که این آیات تعریف زندگی و اصل آن است. این آیه دست کم 4 بار در قر آن آمده که " الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا" به این مضمون که خداوند مرگ و حیات را خلق کرد تا ما را امتحان کند؛ امتحان هم با ناز و نوازش نمی شود. (البته گاهی امتحان با نعمت هم هست، کسی در حضور امیرالمومنین دعا کرد که خدایا فتنه بر سر من نیار. حضرت فرمودند این چه دعایی است؛ بچه های تو فتنه اند یعنی خدا به تو بچه ندهد؟!) فکر نکنید که بنده این حرف ها را می زنم پس ناراحتم و از روی ناراحتی این ها را به شما می گویم. این ها حرف های راستی است. خداوند هر چه را بدهد چیزی را هم می گیرد!
بزرگترهای ما هم قبول دارند این رکن اساسی زندگی در جامعه ما رواج ندارد. دین در این چنین جایگاهی سخت جا می افتد. البته شاید در ناخداگاه ذهن ها باشد اما این فایده ندارد، این فرهنگ در ذهن ها باید فعال باشد. گاهی ما به جلسات معنوی می رویم تا بلا نیاید! کار جلسات معنوی این نیست که بلا را برطرف کند چون بلا مال ماست.
کسی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: ممکن است مومنین دچار بیماری های بد شوند؟! آقا فرمودند: بله. گفت: جذام چه طور؟ آقا فرمودند: بله. امام فرمود: اساسا اصل بلا برای مومن است. این چه سوالی است؟!
این رکن اولی در ذهن ما باید باشد که بدانیم آمده ایم برای سختی. اگر ازدواج کردیم باید بدانیم که، ازدواج وارد شدن به یک سلسله سختی های جدید است. البته زیبایی سختی را هم باید گفت. این که زیبایی سختی کشیدن به چیست هم باید گفته شود.
رکن دومی که باید در ارتباط با حیات بدانیم این است که برای زندگی خوب داشتن در میان این سختی ها چه باید کرد؟! خودمان باید سختی هایمان را اضافه کنیم خب خداوند یک سری از نعمات را ما نداده؛ به هر کس یک سری چیزهایی نداده تازه آن چیزهایی را که داده هم می خواهد همه را بگیرد؛ برای این که بتوانیم در این دنیا خوب زندگی کنیم، باید سختی ها و مشکلاتمان را زیادتر کنیم.
اگر شما می خواهید زندگی خوبی داشته باشید تا آن لذت اندکی که در آیاتی مانند "ان مع العسر یسری" آمده ؛ یعنی لذتی اندک در میان سختی های بسیار؛ را درک کنید، باید سختی های خود را اضافه کنید. مثلا اگر غذا جلوی شما گذاشتند نخورید. در روایات آمده که آن 2-3 لقمه ی آخری که دارید سیر می شوید را نخورید؛ یعنی قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشید. یا نگاه حرام نکنید، یا لقمه حرام نخورید.
به عنوان مثال وقتی به شخصی می گویند که صبح ها از خواب بلند شو و ورزش کن، اگر آن شخص این سختی را به جان نخرد پس از مدتی انواع بیماری ها به سراغش می آید در این بین دین طرف هر چه می خواهد باشد؛ فرقی نمی کند. این قائده دنیاست مثلا این هایی که ارمنی هستند، پیر نمی شوند یا خدا چیزهایی که به آن ها داده را پس نمی گیرد؟! زندگی آنها سخت نیست؟! همه مثل هم هستیم و با هم فرقی نداریم. همه سختی دارند؛ یکی جوانش را از دست می دهد، یکی بیمار می شود و...
امیرالمومنین علی(ع) ما را به یک سری سختی هایی جلب می کنند که آدم از گفتن آن خجالت می کشد. این سختی ها برای ما عادی شده مثلا دو لقمه غذا می خوری باید بروی داخل یک اتاق 2در 2 که رویت نمی شود اسمش را ببری! در حالی که در بهشت این سختی ها نیست. اگر به این سختی هایی که برای ما عادی شده دقت کنی به بهشت و ملاقات با خدا علاقه مند می شوی.
دنیا سختی هایی دارد که اجتناب ناپذیر است. شما این سختی ها را اضافه کنی راحت تر زندگی می کنی. صبح ها ورزش کن، جمعه صبح ها کوه برو و ... چاره ای نیست. حضرت امام هم ورزش می کردند. همینی است که هست.
شخصی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: من 8 تا دختر دارم و وضع مالی خوبی ندارم. آقا فرمودند: صدقه بده. باز گفت: آخه ندارم. آقا باز هم فرمودند: صدقه بده. شخص گفت: وقتی ندارم از چه چیزی صدقه بدهم؟! فرمودند: صدقه بده. با تعجب رفت و یک سال گذشت و و قتی نزد امام آمد دائما آقا را می بوسید و تشکر می کرد. امام فرمود: چه کردی؟ شخص گفت: صدقه دادم؛ با این که نانی برای خوردن نداشتیم آن قدر صدقه دادم تا ثروتمند شدم. این قائده دنیاست. حتی اگر مسلمان و شیعه هم نباشید، اگر به دینی دیگر باشید و یا حتی بی دین باشید، باز هم فرقی نمی کند و این رسم دنیاست.
در لنگه دیگر دنیا هم، مردم برای این که بتوانند یکشنبه ها تفریح کنند و به دانسینگ روند، باید تمام هفته کار کنند. بنده به کانادا رفته بودم و به جهت این که دوستان زیادی دارم و ارتباط تلفنی زیادی با دیگران دارم، دنبال گوشی همراه قوی بودم که بتواند این همه شماره را در خود ذخیره کند. هر چه قدر به دست مردم کانادا نگاه می کردم می دیدم گوشی های ناچیزی در دست دارند. مردم ایران نسبت به آن ها از گوشی های قوی تری استفاده می کنند. ماها لارژتر از آن ها زندگی می کنیم. مصرف لوازم آرایش در بسیاری کشورها از ایران بسیار کمتر است. اکثر لوازم آرایش هم در خیابان ها استفاده می شود. اما غربی به این چیزها پول نمی دهند و در این مسائل ریاضت می کشند.
یکی از رفقا می گفت که در چین بودیم در یک مجلس میهمانی در حد وزرا و دانشمندان و کارشناس ها، آخر جلسه دیدیم که همه باقی غذاها را دارند داخل کیسه نایلون می ریزند تا با خود ببرند، معاون وزیر دو قاشق برنج باقی مانده خود را داشت با خود می برد؛ در حالی که این جا کسر شان است. این فرهنگ ما خیلی زشت است که البته به دین هم ربطی ندارد.
آموزش و پرورش غیر اسلامی است اگر این دو مطلب را به بچه ها یاد ندهد هر چند که دائم در حال آموزش نماز و ... باشد؛ جامعه را فساد می گیرد. آموزش و پرورش این کار را نمی کند و عقلش هم نمی رسد این کار را کند که این ها را تئوریزه کند. بهترین تئوری های 400-500 صفحه ای طرح تحول آموزش آن ها را بنده خوانده ام که دو زار نمی ارزد. اگر یک دانش آموزی که دیپلم گرفته درباره چیزی بگوید که دلم می خواهد؛ این حرف بسیار زشتی است. این حرف حیوان است که خوشم میاید کاری را کنم.
باید این مطلب را بین مردم جا انداخت. نه این که کسی که می خواهد رای بیاورد به قول معروف دائم به مردم حال بدهد و دروغ ببافد. این که بگویند ما هرچه بخواهید برای شما فراهم می کنیم بیخود است. در هیچ کجای دنیا چنین نیست.
دنیا دار مشکلات است و این به دولت و حکومت ربطی ندارد. اگر دولت، دولت آقا امام زمان هم باشد باز همین است. در دولت ایشان آدم ها پیر نمی شوند؟! حضرت امام می فرمود: برخی از مشکلات در زمان امام عصر(عج) هم باقی می ماند، منتها مردم در آن زمان شعور بالایی دارند و درست با مشکلات برخورد می کنند. قرار نیست که دنیا تبدیل به آخرت شود! قرار نیست که آیات قرآن درباره دنیا عوض شود و این قرآن مربوط باشد به زمانی که آقا تشریف نیاوردند و حالا که حضرت ظهور کرده اند باید این قرآن را کنار گذاشت! ما نباید به دنبال دنیای خیالی باشیم.
آیا در آموزش و پرورش به بچه ها این ها را یاد می دهند. حتی مادران ما مخصوصا در این دورانی که امکانات زیادی فراهم شده 2 ریال تربیت بچه بلد نیستند. از 7 سالگی بچه باید ادب و ریاضت یاد بگیرد. ریشه فساد گذاشت؟! چرا نمی توانید جوان هایتان را جمع کنید و هر کار می خواهند می کنید و بعد به بنده می گویید حاج آقا بیایید درباره خدا و پیغمبر و ایمان صحبت کنید تا به راه بیاید. نمی شود جوان شما هوس باز بار آمده، مگر ایمان چقدر زور دارد. لازم نیست شما در فیلمت یک گنبد و مناره را با ماشینت ببری این طرف و آن طرف و ادعا کنی که فیلمت اسلامی شده، راست و دروغ زندگی را بگو. این ها باید در فیلم ها جا انداخت تا آمار هوس بازی و هرزگی پایین بیاید. ماهواره هم برای امتحان ما آمده. این که همچنین چیزی باشد و نبینیم. بچه ای از اول اهل مبارزه با هوای نفس است، جوانی که در دبیرستان به او یاد دهند که اگر تو اهل نگاه حرام و آلوده باشی بعدها از پس زن خود بر نمیایی و از زندگی لذت نمی بری، خوب است. و این ها ربطی به ایرانی یا چینی یا ژاپنی بودن ندارد. نگاه حرام در همه جا آسیب است.
یک زمانی به قبرس رفته بودم ( بخش اروپایی آن)، یک شخصی به من گفت: حاج آقا اگر دیدید که یک خانمی خیلی حجابش بد است نگاه نکنید آن خانم شیعه و مسلمان و ایرانی است. گفت: این را همه می دانند که اگر کسی در این جا آرایش می کند عقده ای است و حتما ایرانی است و الا خودشان نیاز به آرایش ندارند. ایرانی که به سفر خارج از کشور می رود در همان هواپیما رصد می کند تا ا ز مرز رد شد روسری خود را بر می دارد. این دقیقا برعکس زن انگلیسی است که وقتی به ایران میاید روسری می گذارد و زمانی که به کشورش بر می گردد و همسرش به او می گوید که حالا دیگر راحت باش و حجابت را بردار؛ می گوید: اتفاقا در این روسری راحت بودم و این تجربه خوبی برای من بود. آدم زیبایی های خودش را بپوشاند بهتر است. مسئولان ایران اسلامی 30 سال است که ان حرف ها را نزده اند چون غالبا خودشان اهل این حرف ها نیستند. اگر شما بنده را بین جوان ها ببرید تا آن ها را جذب کنم و از این حرف های تلخ نزنم؛ خائنم. برای این که دل این جوانان را به دست آورم این ها را نگویم خیانت کار خواهم بود. این ماست مالی کردن است.
حالا روایتی که گفتم را برایتان می گویم: امیرالمومین حضرت علی (ع) تعریفی از دین ارائه می دهند و می فرمایند: " الشریعه ریاضت النفس" شریعت یعنی برنامه ای برای ریاضت نفس. یعنی اگر می خواهی به خود ریاضت دهی لازم نیست که مانند مرتاض های هندی کارهای وحشتناک کنی. دین بر آدم منت می گذارد و به او برنامه ریاضت می دهد. اگر بخواهیم سختی بکشیم، این برنامه می خواهد. ما باید منت دین را بکشیم و از آن برنامه بخواهیم.
برنامه ریاضتی دین چیست؟ مثلا همان که می گوید نگاه حرام نکن، چون اگر نگاه حرام زیاد شود، ناسلامتی بیشتر می شود. خانم ها در ایران بین سن 30 تا 40 سال بیشترین مصرف کننده قرص اعصاب هستند. چرا یک زن 30 یا 40 ساله باید اعصاب داغونی داشته باشد؟! شاید به این فکر می کند که دیگر از برو رو افتاده و شوهرش در کوچه و خیابان دائما به این و آن نگاه می کند و چشمش به دنبال دیگران است و اعصابش خرد شده و قرص اعصاب می خورد. این همه، آثار یک نگاه حرام است. گناه مثل دومینو می ماند که زندگی را تباه می کند.
شما برخی از فامیل ها را دوست ندارید (یاد برنامه کودکی افتادم که نام یکی از عروسک ها را فامیل دور گذاشته بود. این کار جالبی بود؛ نمی دانم این کار را رندانه کرده بود، می خواست این را بگوید که اگر از فامیل کسی هست که دوستش ندارید یا به اصطلاح آدم ضعیف و بی کلاسی است به او بی توجه نباشید) برنامه ریاضتی دین این است که همان فامیل هایی که دوستشان ندارید را بیشتر تحمل کنید (صله رحم کنید) تا خداوند روزی شما را بیشتر کند.
به پدر و مادری که اذیت می کنند احترام بگذار و به رویشان لبخند بزن تا خداوند به تو بچه هایی بدهد که به آنها افتخار کنی و عمرت زیاد شود.
برنامه ریاضتی دین، به زن می گوید شوهرت را تحمل کن و به او محبت کن، دلش را به دست بیاور والا خانواده داغون می شود. من بسیاری از مادران چادری و مذهبی را دیده ام که می گویند بچه های ما نماز نمی خوانند و یا حجاب ندارند. به آن ها می گویم: شما جلوی بچه ها به شوهرت بی احترامی می کنی؟ و تایید می کنند. دانشجویان به من می گویند برای ما سخت است که حرف خدا را قبول کنیم. به آنها می گویم در خانه شما مادرتان به پدرتان بی احترامی می کند؟! و تایید می کنند. آخر آدم متعادل چرا نیاید حرف خدا را قبول کند؟! آدم چطور بی تعادل می شود؟! اصل عدم تعادل، بی احترامی کردن مادر به پدر در خانه است! مادر نباید به شوهرش بی احترامی کند؛ باید غرور مردش را حفظ کند.
بین الطلوعین نخواب. اگر بخوابی تا شب بد حالی. حتی گوسفند چران ها هم نمی گذارند گوسفندان در این زمان بخوابند! غذا را سر شب بخور، تا بین شام و خواب فاصله بیفتد. می بینیم که ما بیشتر از هرچیزی حتی نان شب به دین نیاز داریم. چون دین برنامه ریاضت نفس به ما می دهد. جامعه با دین به سعادت می رسد. کدام جامعه سراغ دین می رود؟ جامعه ای که دو رکنی که ذکر شد را پذیرفته باشد. یعنی این که دنیا محل سختی است و این که اگر بخواهیم راحت تر این سختی ها را تحمل کنیم باید ریاضتی طبق برنامه دین بکشیم. این که چرا دنیا دار سختی و بلاست و این که چرا ما خلق شدیم و این که این سختی هایی که می کشیم چه نقشی در ملاقات با خدا دارد و ... درباره این ها حرف های بسیاری می توان زد
هر کس نشاط بیشتری می خواهد من برنامه ریاضتی دین را به او می گویم. اگر بخواهی از ماهواره ها نشاط بگیری باید به دنبال هرزگی بروی. هر کس نشاط بیشتری می خواهد تا غصه و غم از زندگی برود باید زیاد یاد مرگ کنی! وصیت نامه نوشتن عمر آدم را زیاد می کند و به آن برکت می دهد.
دین راه حل های فوق العاده ای می دهد. مثلا می گوید سر نماز به فکر دنیا نباش. روزی 5 مرتبه که آن را جمع بندی کرده و 3 بارش کرده ایم؛ به در خانه خدا برو و بگو من الان بابا نیستم، مامان نیستم، بدهکار نیستم، آینده ندارم و ... من الان عبد و بنده تو هستم. روح انسان ری استارت می شود. اگر سعی کنی مدتی این گونه نماز بخوانی چیز دیگری می شوی! نماز عرفانی نمی خواهد بخوانی اما سعی کن اگر چیزی به ذهنت می رسد آن را پس بزنی.
ریاضت های دین سخت است؟! نه اصلا سخت نیست. جسم و روحت با آن شاداب می شود. حرف های دین برای خودتان است، اگر آن ها را انجام دهی از خداوند هم پاداش می گیری. اگر به نفع خودمان است پس چرا خداوند جایزه می دهد؟! خب خداست دیگر! می خواهد ما را تحویل بگیرد.
علامه طباطبایی ذیل آیه "هل جزاء الاحسان الا الاحسان" می گوید این آیه شوخی نیست. انسان می گوید من چطور به خداوند احسان کنم تا از او پاداش بگیرم. درحالی که خدا می گوید همین که حرف من را گوش دادی خودش احسان به من بود. آدم باید از این لطف بمیرد.
روز قیامت خدا می گوید: بنده من تو چقدر تلاش کردی برای من؟ اندازه خودت؟ من به و پاداش می دهم به اندازه خودم به تو محبت می کنم به اندازه خودم چون تو زورت بیشتر از آن نرسید. زور خدا بینهایت است. چیزی که هست این است که خدا محبت کردنش را از آن دنیا شروع نمی کند بلکه از همین دنیا شروع می کند به محبت کردن. خدا در تحویل گرفتن بنده اش عجله دارد. مثلا محبت علی و فاطمه و حسن و حسین را در دلت می اندازد. در جلسات اهل بیت صفا میکنی و عاشقشان هستی با این که آن ها را ندیده ای. چرا با این که سنی از تو گذشته،برای مادر سادات مثل دختر 3 ساله گریه می کنی! مردم دنیا این نعمت را ندارند.