سید جمال الدین سلسله جنبان بیداری اسلامی
کشور مصر را می توان به عنوان اولین کشور در جهان اسلام برشمرد که با فرهنگ غربی و اروپایی بطور جدی آشنائی پیدا کرد و سیدجمال الدین اسدآبادی نیز نهضت خویش را بطور جدی در مصر پیگیری کرد به نحوی که شهید مطهری می فرمایند: «بدون ترديد سلسلهجنبان نهضتهاى اصلاحى صدساله اخير، سيدجمالالدين اسدآبادى معروف به افغانى است. او بود كه بيدارسازى را در كشورهاى اسلامى آغاز كرد، دردهاى اجتماعى مسلمين را با واقعبينى خاصى بازگو نمود، راه اصلاح و چارهجويى را نشان داد.»[2]
سید جمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی
فعالیت های سیاسی-اجتماعی سید از هجرتش به هندوستان در 1232ش که به دستور استادش شیخ انصاری بود، شروع می شود. سید جمال الدین پس از دو سال فعالیت علیه استعمار انگلیس با فشار عمال روباه پیر مجبور به ترک هندوستان می شود. او نهایتا مجبور شد به مصر برود. در آنجا بود که نهضت اسلامی ضد استعماری را پایه ریزی کرد. او مدتی نیز در افغانستان بود و موفق شد ضمن انتشار روزنامه، بیمارستان، مرکز دامپزشکی، پستخانه و دیگر نهادهای اجتماعی و مدنی را تأسیس نماید.
سید جمال ضمن سفر و سکونت در لندن و برخی شهرهای اروپا سعی کرد با چهره های سیاسی و فرهنگی اروپا دیدار کرده و آنان را نسبت به اسلام و دنیای اسلام متوجه سازد. دیدارهای وی با «چرچیل» و سیاستمداران غربی در مورد حل مساله سودان بسیار مهم است. در این دیدار رهبران سیاسی انگلستان پس از تعریف و تمجید از وی، پادشاهی کشور سودان را به سید پیشنهاد کردند. او بر آشفت و گفت: «این تکلیف بسی شگفت انگیز است و این کارها دلیل نادانی در امور سیاسی شماست. حضرت لرد اجازه دهید که از شما سوالی نمایم. آیا سودان را مالک شده اید که می خواهید مرا پادشاه آن کنید؟! مصر از آن مصریان و سودان هم جزء جدانشدنی آن است.»[3]
از ویژگی های سید این است که برخی او را ایرانی می پندارند؛ برخی او را افغانی، برخی او را مصری و ... . استاد خسروشاهی در این باره می گوید: «از سوي ديگر، سيد در امضاهاي باقيمانده كه در ذيل نامهها يا در حاشيه رسالهها، مقالات و كتابها، خود را: افغاني، اسدآبادي، سعدآبادي، استانبولي، كابلي، حسيني و... معرفي كرده است، اين نكته را نشان ميدهد كه سيد خود را «جهاني» ميدانسته و برايش مهم نبوده كه در «كجا متولد شده است«!»[4]
شیخ محمد عبده
پس از سیدجمال، شاگرد سید، شیخ محمد عبده را به می توان به عنوان دومین مصلح جهان اسلام در تاریخ معاصر محسوب کرد. اولین فعالیت های اصلاحی عبده را می توان از «حزب وطنی مصر» دانست. حدود یک سال پس از فعالیت حزب، مستشار مالی انگلیس در مصر متوجه شد که از نفوذ انگلستان در مصر کاسته شده است و تجارت انگلستان 35% کاهش یافته است. وی در گزارشی به سردمداران انگلستان اعلام خطر می کند که اگر فعالیت های حزب یک سال دیگر ادامه پیدا کند؛ نه تنها سیاست و تجارت دولت انگلس در آفریقا و آسیا بطور کلی نابود خواهد شد؛ بلکه خطر این خواهد بود که نفوذ کشورهای اروپائی در سراسر جهان به خطر بیفتد.[5]
شیخ محمد عبده شاگرد سید جمال
چيزى كه عبده را از سيد جمال متمايز مىسازد توجه خاص عبده به بحران انديشه مذهبى مسلمانان در اثر برخورد با تمدن غربى و مقتضيات جديد جهان اسلام است، كه مسلمانان در اثر ركود چند صد ساله آمادگى درستى براى مقابله با اين بحران نداشتند. به عبارت ديگر عبده پس از جدا شدن از سيد جمال و بازگشت به مصر، آنچه انديشه او را آزار مىداد و در جستجوى راه حلى براى آن بود مسئله «اسلام و مقتضيات زمان» بود.[6]
ویژگی های حرکت اصلاحی عبده به شرح زیر است:
1. از مبازرات شديد سياسي پرهيز مي کرد.
2. اصلاح تربيتي و فرهنگي را مقدم مي دانست.
3. در شکل مبارزه به کادر سازي و تربيت نيرو معتقد بود.
میرزای شیرازی
فتوای مشهور میرزای شیرازی(ره) در مورد تحریم استعمال توتون و تنباکو زبانزد خاص و عام است.
اما به غیر از قضیه تنباکو ایشان مواضع و اقدامات سیاسی دیگری نیز داشتند. اولین قضیه مربوط به زمانی است که ناصرالدین شاه به نجف اشرف می رود؛ و میرزا او را نمی پذیرند و در نهایت با اصرار فراوان قبول می کنند که در صحن حرم حضرت امیرالمومنین(ع) با شاه دیداری داشته باشند. هدایای شاه را نیز نپذیرفتند. این برخورد علاوه بر از بین بردن هیبت و عظمت شاه، رسم قدیمی را که مجتهدین، در استقبال از پادشاهان کشورهای اسلامی به دیدار آنها می رفتند، شکست.
میرزای شیرازی مرد مقابله با استعمار
موضع گيري دوم درباره فرونشاندن آشوبي بود كه رنگ مذهبي داشت و مي رفت تا ميان اهالي سامراء و مناطق همجوار آن در سال 1311 ق به كشت و كشتار بيانجامد. وي در مقابل درخواست جلسه كنسول انگليس در بغداد براي او پيغام فرستاد كه نيازي به دخالت يك مأمور بريتانيايي در كاري كه به انگلستان مربوط نمي شود، نيست.
آخوند خراسانی
آخوند ملامحمد کاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی و مشهور به آخوند صاحب کفایه؛ از علمای بزرگ شیعه است که حدود یک قرن از رحلت ایشان می گذرد. ایشان در زمان خود بزرگترین عالم و مرجع شیعه بودند به نحوی که زعامت کل شیعه را داشتند و مرجعیت عام پیدا کرده بوند. آيۀ الله خراساني علاوه بر فعاليت هاي علمي، از عالم سياست هم بيگانه نبود و نسبت به تحولات اقتصادي- سياسي و فرهنگي داخل ايران عكس العمل نشان مي داد. با تاسيس شركت اسلاميه در ايران به سال 1316ش آخوند خراساني به همراه تعدادي ديگر از علما حمايت همه جانبه خود از منسوجات اين شركت را اعلام كرد و بر استقلال اقتصادي ايران و نفي وابستگي آن تاكيد وافر داشت.
مرحوم آخوند خراسانی
در حوادث منتهي به سال 1324ق در سبزوار،كرمان و تهران از جنبش ضد استبدادي علما و مردم دفاع نمودند تا اين كه در ايران مشروطه برقرار شد. برجسته ترين رهبران مشروطه خواه عتبات عاليات آخوند خراساني ، شيخ عبدالله مازندراني و ميرزا حسين خليلي تهراني بودند. سه عالم و مرجع تقليدي كه به «آيات ثلاث نجف» مشهور شدند و محكم ترين ركن ديني مشروطه محسوب مي شدند.
روسيه و انگلستان كه با مشروطه شدن ايران منافع زيادي را از دست داده بودند با كمك محمد علي شاه مجلس را تخريب و مشروطه را نابود كردند. عده اي از مشروطه خواهان را كشتند؛ دسته اي را فراري دادند و تعدادي را مجبور كردند تا از انديشه مشروطه خواهي عدول كنند. درباريان و مستبدان گمان مي بردند مراجع نجف هم دست از مشروطه خواهي خواهند شست در حالي كه نتيجه بر خلاف تصور آنها بود. آخوند خراساني با فراخوان مسلمين ابتدا نيروي رزمنده آماده كرده و به همراه ساير علماي عتبات به سمت ايران حركت كردند كه خبر فتح تهران و ايجاد مشروطه دوم رسيد.
در دو سال و نيم مشروطه دوم باز هم مشاهده مي كنيم كه آخوند خراساني به تمام قامت از مشروطه دفاع مي كند، سعي در رفع مفاسد مشروطه اول دارد. در زمينه عملي كردن اصل دوم متمم قانون اساسي-كه ناظر به حضور چند فقيه جامع الشرايط مطلع از اوضاع زمانه براي نظارت بر مصوبات مجلس در عدم مخالفت با شرع مقدس شيعه است- بلاخره تلاش خراساني و مازندراني به ثمر نشست و اين اصل از اقليم نظر به وادي عمل رسيد.
محمود الحسن
معروف به شیخ الهند، عالم، عارف، محدث، دانشمند برجسته و مجاهد هند در قرن سیزدهم و چهاردهم ق است.
محمود حسن که نگاه عمیقش بر حوادث و وقایع جهان و به ویژه اوضاع و احوال هندوستان و کشورهای اسلامی متمرکز بود. اینک گمان او به یقین تبدیل شده بود که تا زمانی که انگلیسی ها از هندوستان بیرون نروند، قدرت آنها در کشورهای اسلامی و آفریقایی نیز پایان نخواهد پذیرفت.
با فعالیت هایی که انجام میداد ناگزیر به دستگیری او شدند و حکام انگلیسی او را به جزیره مالت تبعید کردند.
محمودحسن دوران زندان «مالت» را با ترجمه قرآن مجید به زبان اردو به پایان رسانید. در این هنگام در هندوستان برای رهایی وی از تبعید، نهضتی به وجود آمد و سرانجام او پس از سه سال و دو ماه آزاد گردید و از جزیره «مالت» به هندوستان بازگردانده شد و در ۱۹۲۰ به بمبئی رسید.
او استعمار بریتانیا را دشمن بزرگ جهان اسلام می دانست و عقیده داشت تا زمانی که انگلیسی ها در هندوستان بر اریکة قدرت هستند جهان اسلام را تحت استعمار خود خواهند داشت.
محمدعلی
محمدعلی جناح از سیاستمداران سده بیستم و بنیانگذار کشور پاکستان بود. وی رهبر حزب مسلم لیگ پاکستان و نخستین فرماندار کل آن کشور بود.
با ورود محمدعلی جناح به حزب کنگره ملی هند که برای کمک به انگلیسی ها و توسط خود آنها تأسیس شده بود؛ انگلیس این حزب را دیگر در راستای اهداف و منافع خود نمی دید. مسلمانان نیز با تأسیس حزبی به نام مسلم لیگ، راه استقلال را هموار نمودند و فعالیتهای زیرکانه جناح منجر به استقلال پاکستان شد. او یکی از بهترین نمایندگان اتحاد مسلمانان با هندوها به شمار می رفت.
در مسأله پاکستان نیز جناح از مدت ها قبل با اقبال لاهوری راجع به تأسیس پاکستان یعنی کشور مستقل مسلمانان صحبت کرده بودند و به نتایجی رسیده بودند. جناح از سال ۱۹۴۰ بعد از پشت سر نهادن مرحله زمینه سازی افکار عمومی در این راستا علنا وارد مرحله رویارویی استدلالی با مخالفان بر سر این مسأله شد.
محمد علی جناح
با فعالیت های جناح بود که سرانجام نایب السلطنه انگلیس طرح استقلال پاکستان را به تصویب رساند. جناح در حدود ۱۳ماه در رأس حکومت پاکستان قرار داشت و خط مشی کلی سیاست خارجی آن را مشخص کرد. جناح همیشه دنبال حل مسأله کشمیر برای ایجاد روابط دوستانه با هندوستان بود. او همچنین بر گره گشایی از مسأله فلسطین اصرار می ورزید.
شیخ فضل الله
شیخ فضل الله نوری نیز در ماجراهای مشروطه تأثیر بسزایی داشت. ایشان که در ابتدا از طرفداران نهضت مشروطه خواهی ایران بود و با دیگر علما از جمله حضرات آیات بهبهانی و طباطبائی از موافقان نهضت بود. اما پس از چندی و با مشاهده انحرافات بوجود آمده در نهضت از نهضت کناره گیری نمود؛ و همین اختلافات سرانجام باعث شد ایشان توسط حکومت و با فتوای آخوند زنجانی که ظاهراً فراماسونر بود؛ در تهران به دار آویخته شود و به «شیخ شهید» معروف شد.
شیخ فضل الله معروف به شیخ شهید
از جمله اقدامات شیخ فضل الله، افزودن یک بند به قانون اساسی مشروطه بود که طبق آن تعدادی فقیه موظف بودند به بررسی منطبق بودن یا نبودن قوانین تصویب شده با شرع مقدس بپردازند؛ که به لحاظ عملکردی مانند شورای نگهبان امروزی است.
حاج آقا نورالله
محمدمهدی نجفی اصفهانی معروف به نورالله نجفی اصفهانی از دیگر علمائی بود که رهبر معظم انقلاب-مدظله- از او یاد کردند.
محمدمهدی نجفی اصفهانی
اقدامات سیاسی و مبارزاتی حاج آقا نورالله را می توان به شرح زیر برشمرد:
1. همراهی با قیام تنباکو و جنبش مشروطیت و پشتیبانی از فتوای مراجع ثلاث.[7]
2. برپایی قیام مردمی 50 هزار نفره و درخواست کناره گیری محمد علی شاه از قدرت: حاج آقا نورالله كه تنها داروي درد شاه را نماياندن قدرت مردم به وي ميدانست، حدود پنجاه هزار رزمنده را گرد هم آورد. اما دریغ که محمدعلي شاه توانست با به توپ بستن مجلس بساط مشروطيت را برچيند.[8]
3. آیتالله نورالله نجفی اصفهانی طی یک اقدام بدیع در اواسط جمادی الاول ۱۳۲۴ و در آستانه مهاجرت علمای تهران به قم (مهاجرت کبری)، به همراهی ۱۳ نفر از علمای طراز اول اصفهان موارد زیر را متعهد شدند:
1.قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمینویسیم...
2.کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچههای دیگر ایرانی باشد، متعهد شدهایم برآن میت، ماها نماز نخوانیم.
3. ماها ملتزم شدهایم حتیالمقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از منسوج ایرانی بنماییم.
4.مهمانیها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه، چه خاصه، باید مختصر باشد یک پلو و یک خورش و یک افشره.
5. وافوری اهل وافور را احترام نمیکنیم و به منزل او نمیرویم.
ابوالاعلی مودودی
سیّد ابوالأعلی مودودی یک روزنامهنگار، حکیم الهی، مسلمان طرفدار احیای مذهبی و فیلسوف سیاسی، و نیز یک متفکر اسلامگرای قرن بیستم در هندوستان و پاکستان بود. او همچنین مؤسس جماعت اسلامی بود.
سیّد ابوالأعلی مودودی
ابوالاعلی برخي از اصول و مباني سلفيه را به نقد کشيده يا تعديل کرده است. مهمترين انديشهها و نوآوريهاي ابوالاعلي مودودي را در موارد ذيل ميتوان خلاصه کرد:
1. ارائه تصويري کاملتر و کاربرديتر از مباحث خشک توحيد سلفي و سوق دادن آن از مباحث صرفاً فردي و تکفيري، به مباحث کاربردي و اجتماعي.
2. مطرح کردن ضرورت برپايي حکومت اسلامي بر اساس قوانين اسلام.
3. احياي اصل جهاد اسلامي در برابر نظام مبتني بر اومانيسم غربي براي مبارزه با انديشة جواز سلطة انسان بر انسان.
4. تأکيد بر انقلاب فکري و فرهنگي از راه جنبش علمي و اخلاقي.
5. دفاع از تئوري وحدت اسلامي در برابر استکبار جهاني، به رسميت شناختن مذاهب خمسه و مخالفت جدي با تعصب مذهبي و قومي. [9]
[2] مجموعه آثار ج24 ص30
[3] زندگانی و فلسفه اجتماعی و سیاسی سید جمال الدین ، ص 40
[5] مناظره دکتر و پیر صص4-401
[6] مجموعه آثار ج24 ص47
[7] http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%86%D8%AC%D9%81%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C
[9] http://kalami.nashriyat.ir/node/602