به گزارش 598، فاطرنیوز نوشت: ساعت 16 با دوستانی که برنامه دیدار را
هماهنگ کرده بودند تقاطع جامی و ولی عصر قرار گذاشته بودم . از حال و هوا و
شکل و شمایل چهل پنجاه نفری که در ورودی مجمع تشخیص منتظر هماهنگی برای
دیدار با آیت الله بودند متوجه شدم که به موقع رسیده ام و آدرس را نیز درست
آمدم!
پس از هماهنگیهای اولیه و تحویل وسایل ریز و دُرشت و بازرسی
های سفت و سخت وارد محوطه کاخ مرمر سابق یا همان مجمع تشخیص مصلحت نظام
شدیم.
محوطه سرسبز، دستبندها و شال و روسری های سبز و هوایی خوب و
باد موافق عصر گاهی با چهرههای جوان با قیافههای خاص فقط و فقط نوید یک
دیدار پرحاشیه میداد!
ورودی ساختمان قدس، روی یک میز پذیرایی،
شیرینی و آب میوه آماده بود تا میهمانان نفسی تازه کنند. کفشهایمان را در
آوردیم ، وارد تالارشدیم اما از صندلی خبری نبود و روی زمینی که با فرشهای
سبز رنگ پوشیده شده بود، نشستیم! یک مبل استیل در صدر مجلس جلوی شومینه و
یک پرچم ایران کنار صندلی و میکروفنی روی میزکوچک مقابلش، یک تریبون برای
سخنران توی این تالار حسابی توی چشم بود! سقف بلند تالار حکایت از قدمت این
تالار داشت.
تعداد دختر خانم ها کمتر از آقا پسر ها بود، برای همین
بیشترین فضا را به آقا پسرها اختصاص داده بودند؛ همهمه و صحبتهای درگوشی و
علنی و تیکه های سیاسی دائم بین افراد رد و بدل میشد، زمزمههایی که بعضا
نامفهوم بود؛ "بعد از انتخابات نصف این افراد رو باید توی اوین دید”، ”
این جا بوی اوین میده!”، "اکبر اومد باید چه شعاری بدیم؟” و گوینده این
جمله آخری پاسخ جالبی از دوستش شنید: "داد میزنیم، این همه لشگر آمده، به
عشق اکبر آمده ".
شنیده بودم که این دیدار برای خبرنگاران و فعالین
مطبوعاتی و فضای مجازی و فعالین دانشجویی است اما پرس و جوهای من از افراد
دورو برم نتیجهای نداشت! چرا که هیچکس لو نمیداد چه کاره است و جزء کدام
یک از این دسته مدعوین است!
فرد جوانی که گفته میشد روابط عمومی
مجمع تشخیص مصلحت است، با بعضی از مدعوین ظاهرا از قبل آشنایی داشت و آنها
را با چشم بین حضار رصد میکرد و به سوی آنها میآمد و با آنها مطالبی را
درمیان میگذاشت! بعد از ورود آیت الله متوجه شدم این فرد جوان، مجری
برنامه هم هست و اشخاصی هم که وی با آنها صحبت کرده، قرار است سخنرانان این
برنامه باشند!
این جوان پشت تیریبون حاضر شد و پس از بیان تذکراتی
خطاب به حاضرین, گفت: ” جلسه قبلی که دیدار با خبرنگاران بود ، مطالبی
منتشر شد که کذب بود و واقعیت نداشت! از شما خواهش میکنم مطالب را درست
منتقل کنید، از دادن شعارهای تند نیز خود داری کنید” و چند تذکر دیگر که با
خنده حضار همراه شد.
حالا ساعت تالار ساختمان قدس مجمع 17:05 دقیقه
را نشان میداد از روشن شدن پروژکتور و پچ پچ های صدر مجلس و از رفت و
آمدهایی که درجریان بود میشد حدس زد که آیت الله در حال آمدن است. عقربه
ساعت که روی 17:08 دقیقه میرود پیش قراولان آیت الله وارد میشوند! از
میان آنهمه فقط قدرت الله علیخانی نماینده سابق مجلس و مشاور پارلمانی
هاشمی و فواد صادقی گرداننده سایت فیلترشده بازتاب از رسانههای منتسب به
خانواده هاشمی رفسنجانی را میشناسم!
مجری پشت تریبون میرود و
میگوید ” یک صلوات بلند بفرستید”، همزمان آیت الله وارد میشود، همه
میایستند و عدهای کف میزنند و عدهای صلوات میفرستند. آیت الله به سمت
خانمهاهم میرود و دستش را به علامت سلام و خوش آمد گویی به سمت آنها تکان
میدهد.
آیت الله روی صندلی نمینشیند و برخلاف تصور همه روی زمین مینشیند و جوانان از این موضوع به هیجان میآیند.
قاری
قرآن میخواند و مجری، مراسم را با تبریک میلاد حضرت زهرا و معرفی مدعوین
آغاز میکند و در بیان موضوع جلسه میگوید” این جلسه برای دعوت از آیت الله
هاشمی رفسنجانی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری است!” با خودم فکر
میکنم مگر قرار است آیت الله در انتخابات شرکت نکنند! نکند چون شروط اصلاح
طلبان برای شرکت در انتخابات محقق نشده ، تحریم انتخابات که سیاست اصلاح
طلبان بود همچنان پابرجاست!
مجری میگوید "مدعوین این جلسه نماینده
جوانانی از سراسر کشور، حوزههای علمیه قم و تهران و مشهد، نویسنده و شاعر ،
فعالین دانشجویی دانشگاه های سراسر کشور، دانشگاه آزاد اسلامی خبرنگاران و
فعالین مطبوعاتی و فضای مجازی و وبلاگ نویس هستند، اینها حرفهایی دارند
که در سینههایشان جمع شده ! حرف مشترک همه ما دعوت از آیت الله هاشمی
رفسنجانی ” برای ریاست جمهوری است” و بعد هم این بیت شعر را با حرارت
میخواند ” ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی” در این لحظه حضار
با کف زدن های طولانی مهر تائیدی بر کلام مجری برنامه میزنند.
سخنرانانی
که پشت تیریبون میرفتند خودشان را معرفی نمیکردند. از هفت سخنرانی که با
هماهنگی قبلی پشت تریبون رفتند فقط فواد صادقی را میشناختم. سهم خانمها
از تریبون فقط یک نفر بود و یک روحانی نیز جزء این سخنرانان از پیش تعین
شده بود.
سخنران اول از حبس و حصر همکاران روزنامه نگار خود گلایه
کرد و گفت” هرچند به ما قبل از جلسه گفتند که به خاطر برخی مسائل اسامی را
ذکر نکنیم اما نمیتوانم از همکاران در بند و حصرم نگویم!” که حضار به شدت
ابراز احساسات کرده و کف زدند.
سخنران بعدی یک روحانی بود و
سخنرانیش را از روی کاغذ خواند و در لابلای صحبتش از(امام) خمینی کبیر (ره)
نام برد و از او به نیکی یاد کرد که به نخست وزیرش فرمود ” آنهایی که از
تو انتقاد میکنند توانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند. حضار به شدت
برای این روحانی کف زدند! ” بعداز ادای این جملات منتظر بودم آن روحانی به
هتک حرمت به امام توسط یاران موسوی در ایام فتنه اشاره کند و آن را تقبیح
کند . اما چه انتظار پوچی! و یاد وصیت نامه امام خمینی افتادم که نوشت ”
ملاک حال فعلی افراد است”.
این روحانی با شورو حرارت از چشم انتظاری حوزه و علما و نخبگان برای کاندیداتوری آیت الله یاد کرد.
سخنران
بعدی یک خانم جوان بود که بیانیه مفصلی را خواند که بیشتر شبیه یک خط و
نشان کشی برای نظام بود! در این بیانیه آمده بود ” هنوز امید به تغییر از
طریق راه های مسالمت آمیز داریم. برای برون رفت از وضع موجود نه نگاهمان به
خارج است و نه فروپاشی کشور را راهکار میدانیم و نگاه به تغییر از راه
های مدنی داریم!”
او در ادامه نکته جالبی را گفت که در تمامی
برگزاری مراسم ذهن مرا به خود درگیر کرده بود و آن هم انتقادهای سخت اصلاح
طلبان به هاشمی قبل از انتخابات سال 88 بود! تاجایی که وی را عالیجناب سرخ
پوش لقب داده بودند! وی در قالب این بیانیه گفت” درگذشته منتقدت بودیم شاید
هم در آینده منتقدت باشیم . اما در حال حاضرشما راه نجاتی”.
سخنرانان
دیگر نیز به موضوعاتی از جنس اصلاح طلبی مانند ” رفع حبس و حصر موسوی و
کروبی ، برطرف شدن ابهامات انتخابات 88، نجات کشور در آخرین فرصت ، عدم
تائید صلاحیت خاتمی و…پرداختند” آنها از آیت الله می خواستند که از آبروی
خود مایه بگذارد!
فواد صادقی آخرین سخنران بود. او گفت” اگر
کاندیدایی ادعا میکند که از نسل باکری و زین الدین و همت است ، تو از نسل
بهشتی و مطهری و طالقانی هستی ! تو فرمانده فرماندهان جنگ هستی! از آبروی
خود مایه بگذارید و کاندید شوید . خیلی ها که شمارو تخریب میکردند بعد از
سال 88 به این نتیجه رسیدند که اشتباه کردند!”
بعد از این صحبت های
پرشورو حرارت و جوان پسند، آیت الله بار دیگر همه را غافلگیر کرد و برای
سخنرانی پشت تریبون رفت و روی صندلی که مجری میکروفنش را آماده کرده بود
نرفت! برای همین جوانان هیجان زده با کف زدن طولانی این اقدام آیت الله را
تشویق کردند.
آیت الله ابتدای صحبتش با احساسات تحریک شده گفت ” من
در صدد تخطئه صحبتهای از صمیم دل شما نیستم . من هم قبول دارم که کشور در
وضعیت خوبی نیست. از چند سال پیش که در رابطه با وضعیت کشور از کلمه خطیر
استفاده میکردم، رسانههای معلومالحال میرنجیدند.”
آیت الله
صحبتهای مفصلی کرد و از هر دری صحبت کرد و خاطرات جالبی نقل کرد!
خطبههای نماز جمعه آخرش و آن حدیث از حضرت علی را دوباره یاد آور شد. از
قبل از انقلاب گفت . از جو خفقان زمان شاه این چنین تعریف کرد” وقتی که ما
مبارزه میکردیم خیلی ها میگفتند که فایده ندارد . این مشت به سندان
کوبیدن است.” و از مبارزات زیرزمینی مردم گفت که به یک باره فوران کرد و از
اعتصابهای فلج کننده کارکنان شرکت نفت گفت.
آیت الله در ادامه از
کشتار مردم توسط رژیم شاه در جریان انقلاب گفت و به عنوان نمونه اظهار
داشت” در همین میدان ژاله آن روز و میدان شهدای امروز فاجعه کشتار 17
شهریور را به وجود آوردند، حتی مردم را در کوچه پس کوچهها تعقیب می کردند و
به رگبار میبستند. اما مردم نترسیدند و فردا هم به خیابانها آمدند و
مبارزه را ادامه دادند تا پیروز شدند.
آیت الله در ادامه گفت" مردم
برای اعتراض به میدان آزادی می رفتند و یادم میآید که یک روز که جمعیت
عظیمی در آنجا بود طوری که خیابانهای منتهی به میدان آزادی مملو از جمعیت
بود شاه سوار به هلی کوپتر شد و از بالای سر این جمعیت رد شد. باورش
نمیشد که این همه مخالف دارد. بعد سران مملکتی را جمع کرد و گفت من که
اینهمه به این مردم خدمت کردم پس چرا مرا نمیخواهند ! اسناد این واقعه
تاریخی موجود است ."
وی در بخش دیگری از صحبتهایش در حالی که از
لیوان روی تریبون آب نوشید ، آیت الله از چگونگی توجیه امام برای پذیرش
قطعنامه و تدبیر امام برای اعلام این موضوع جهت جلوگیری از فتنه گری برخی و
پذیرشش توسط مردم گفت.
آیت الله در بخشی از حرفهایش جملهای گفت
که حضار را حسابی خنداند و به هیجان آورد به طوری که کف زدنهای حضار قطع
نمیشد! وی گفت " کار کشور به جایی رسیده که یک نفر که معلوم نیست از کجا
آمده میشود محرم نظام و همه کاره نظام" البته لابد منظورش احمدی نژاد بود!
آیت
الله در باره رئیس جمهور هم گفت "احمدی نژاد بخش دار من بود، استاندار
دولت من بود من اورا میشناختم" در این هنگام کف زدن های حضار همراه با
خنده های از ته دل فضای جلسه را از کسالت جلسات مرسوم خارج کرد. برایم جالب
بود لفظ آیت الله در نامبردن از رئیس جمهور که او را بدون پسوند آقا خطاب
میکرد!
آیت الله اما یک نکته جالب دیگر هم گفت . او گفت ” ما
نیروهای جوان را تربیت کردیم، دیگر لزومی ندارد که یک پیرمرد هشتاد سالهای
مثل من وارد عرصه شود" که حضار خندیدند و یکی از میان مدعوین گفت ” حاج
آقا شما هنوز جوان هستید ” که با خنده وی مواجه شد و پاسخ داد نه
اینجوریها هم نیست".
مراسم تمام شد و حضار کم کم از تالار خارج
میشدند. محافظین آیت الله در تشریح این تالار میگفتند " شاه درهنگام خروج
از این تالار ترور شد و بعد از آن دیگر میلی به ماندن در این کاخ نداشت و
بعد از اینجا به کاخ سعد آباد کوچ کرد".