به گزارش
سرویس سیاسی پایگاه 598، یکی از خطراتی که از ابتدای انقلاب تاکنون جمهوری اسلامی ایران را تهدید کرده است حضور جریانات فکری لیبرالیزم در عرصه ها و پست های خطیر انقلاب اسلامی بوده است.
تهدیدی که حضرت امام خمینی(ره) و پس از آن رهبری معظم انقلاب تاکنون در مقابل آن ایستادگی نموده که نمونه بارز آن را در به صفر رساندن فعالیت های هسته ای ایران در دوران اصلاحات و پیگیری گفتمان سازش از سوی حسن روحانی به عنوان رئیس تیم هسته ای ایران در مذاکره با غرب می توان دید که رهبری معظم با ایستادگی در برابر این انحراف بار دیگر قطار انقلاب را به ریل اصلی خود باز گرداندند.
گفتمان سازش در سال های پس از انقلاب با هدف استحاله جوهری انقلاب اسلامی با فاصله گرفتن از شعار های انقلاب سعی در تغییر مسیر دیپلماسی انقلاب اسلامی داشته است که در جدید ترین نمونه آن حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در دیدار انتخاباتی خود با جمعی ار وبلاگ نویسان سخن از گفتمان سازش این بار در برابر رژیم صهیونیستی بر زبان می آورد.
اکبر هاشمی رفسنجانی با افتخار از نوشاندن جام زهر به امام خمینی(ره) سخن می گوید و اظهار می دارد: "ما با اسرائيل سر جنگ نداريم. حالا اگر عرب ها جنگ كردند ما كمك ميكنيم. در زمان جنگ هم پيشنهاد پذيرش قطعنامه از سوي بنده بود. اگر امضا نميشد تبريز و تهران و اصفهان مورد حمله شيميايي با هواپيماهاي اجاره اي فرانسه و روسيه انجام ميشد و كلي تلفات ميداديم. بعد كه صدام به كويت حمله كرد برخي آقايان گفتند برويم از صدام حمايت كنيم. ما از صدام حمايت نكرديم و حتي پناهندگان كويتي را پذيرفتيم و دنيا به ما اعتماد كرد و تحرميها شكسته شد."
هاشمی رفسنجانی با نفی فرامین امام خمینی در خصوص وظیفه مسلمانان در نابودی رژیم صهیونیستی در حالی با افتخار سخن از سرجنگ نداشتن با اسرائیل می گوید که رهبری معظم انقلاب بارهای بار با اعلام موضع رسمی انقلاب اسلامی سخن از تلاش برای نابودی اسرائیل و حمایت از ملت ها در مقابله با صهیونیست بیان داشته اند.
این سخنان آقای هاشمی در حالی است که رهبر انقلاب در سخنان امسال خود در حرم مطهر رضوی در خصوص برخی تهدیدهای سردمداران رژیم صهیونیستی مبنی بر حمله نظامی به ایران ، بیان فرمودند: "اگر غلطی از آنها سر بزند ، جمهوری اسلامی ایران ، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد."
این فاصله فکری آقای هاشمی را با مبانی انقلاب اسلامی می توان در عملکرد و نظام فکری ایشان جستجو نمود بطوری که او بر این عقیده است که که انقلاب باید تا تشکیل حکومت مسلمین ادامه یابد اما به جامعه سازی و تمدن سازی نمی رسد و بلکه ما باید در عرض تمدن غربی، بتوانیم سبکی از حکومت و جامعه را ایجاد کنیم که به لحاظ علم و تکنولوژی و مظاهر تمدنی شبیه غرب است اما بدیهای سیاسی و اخلاقی غرب را ندارد. شاید عبارت ژاپن اسلامی بهترین تعبیر برای بیان دیدگاه ایشان باشد. ایشان مشتاق مالزی در گذشته و ترکیه هستند البته تا حدودی و شاید با تفاوتی بتوان عربستان را با تغییراتی بهترین حکومت مد نظر ایشان دانست. حکومتی پولدار، مدرن با حفظ عقاید و آداب دینی درست(البته به تعبیر ایشان) نه مثل وهابیت.
در نگاه آقای هاشمی مهمترین چیز این است که مسلمین بتوانند حکومتی قدرتمند درست کنند که کفار بهت زده شوند از قدرت مسلمین و نتوانند به استقلال مسلمین تعدی کنند. شاید خلافت مسلمین عبارت برازنده تری باشد تا حکومت اسلامی.
ایشان دغدغه تغییر کل جهان را ندارند. ایشان قصد درگیری و به هم ریختن کفار و دیکتاتورهای جهان اسلام را ندارند. روابط خوبی هم با پادشاه عربستان و امیر کویت و شیخ امارات و امیر قطر و صاحب عمان و مالک بحرین و ... دارند.
تحلیل آقای هاشمی از دین نیز تصویر مغشوشی است. ایشان دین را فردی نمی دانند و معتقدند دین در جامعه تاثیر دارد اما این تاثیر را نظامند تحلیل نمی کنند و صرفا به اجرای برخی احکام اجتماعی اسلام محدود می کنند. وگرنه اقتصاد را که نیاز نیست از دین اخذ کنیم و خودشان هم به صراحت در دوران ریاست جمهوری اعلام کردند که علاقه مند به اقتصاد سوئیس هستند.
فاصله فکری که رهبری معظم انقلاب در خطبه های نمازجمعه سال 88 در بهبوهه فتنه از آن سخن گفتند.