به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، آيتالله سيدمحمد قائم مقامی، مدرس حوزه و دانشگاه در گفتوگو با ايكنا در پاسخ به اين سوال كه آيا در بين تفسير روايی و تفسير عقلی تعارض وجود دارد يا خير، اظهار كرد: به نظر میرسد كه تفسير روايی منطقیترين و معقولترين نوع تفسير است. دليل اين ادعا هم اين است كه در واقع ما مفسر علیالاطلاق قرآن را عترت میدانيم و اهلبيت (ع) و قرآن دو ثقل هستند. به همين دليل، در مقام تفسير قرآن كريم، معقولترين و منطقیترين كار اين است كه به عترت مراجعه كنيم و به روايات اهلبيت(ع) مخصوصا روايات تفسيری ايشان بايد مراجعه كنيم.
اين مدرس حوزه و دانشگاه ابراز كرد: اين مسئله نه تنها تعارضی با تفسير عقلی قرآن كريم ندارد، بلكه شرط تفسير عقلی قرآن است؛ يعنی اگر قرار باشد به اينكه ما قرآن كريم را عقلی به معنی دقيق كلمه تفسير كنيم، به روايت احتياج داريم؛ يعنی اينجا روايت و عقل و يا به عبارت ديگر تفسير روايی و تفسير عقلی در برابر هم قرار نمیگيرد، بلكه لازم و ملزوم هم هستند.
قائم مقامی با اشاره به روايتی از امام علی(ع)، گفت: به گفته امام علی(ع) «اعقلوا الخبر عقل رعايه و الدرايه لا عقل سماع و روايه»؛ يعنی در خبر و روايت تعقل كنيد و تعقلتان تعقل رعايی و عميق و همه جانبه باشد، نه تعقل سطحی و قشری. اگر رويكرد ما هم به قرآن كريم و هم روايات، تعقل عميق باشد و قشری و ظاهری نباشد، بديهی است كه برای فهم كلامالله هيچ راهی جز مراجعه به روايات معصومين(ع) نداريم.
وی ادامه داد: ما در بحث قرآن كريم به هيچ وجه مستغنی از روايات نيستيم و اين رويكرد نه تنها تعارضی با تفاسير عقلی نيست، بلكه لازمه اين تفسير نيز هست كه ما به به آيات قرآن نگاه عقلی بكنيم، بعد از آن بلافاصله بايد ببينيم كه در ذيل اين آيه چه سخنی از معصوم وارد شده است كه به لطف خدا تفسير روايی از قديم تا بهحال موجود بوده است. ما بايد بعد از مراجعه به حديثی كه در ذيل آيه آمده، در مورد آن تعقل بكنيم و از طريق اين تعقل است كه وجوه يا بطون يا لايههايی از قرآن برای ما مكشوف میشود. ما نبايد منفك از روايت باشيم. ما هرچقدر هم بخواهيم قرآن را عقلی تفسير كنيم، بازهم نمیتوانيم مراد آيه را متوجه بشويم و روشنی آيات نبايد ما را فريب بدهد؛ چه بسا آيهای در عين روشنی ابهاماتی داشته باشد.
اين پژوهشگر قرآنی ادامه داد: به عنوان مثال، ما میتوانيم آيه امانت را مثال بزنيم «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا....، ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم پس از برداشتن آن سر باز زدند»(احزاب/72). اين آيه را با چه عقلی میشود تفسير كرد كه تمام موجودات زير بار اين امانت نرفتند و «انسان» اين امانت را حمل كرد و اين «انسان» بسيار ظالم و جاهل است؟
وی در پاسخ به اين پرسش كه عقل معمولی چه میتواند راجع به اين آيه بگويد؟، گفت: فلاسفه و متكلمين و علمای عامه با كمال تاسف گفته اند كه «الانسان» در اين آيه مطلق است و بعد ديدند كه نمیشود «الانسان» را بهطور مطلق گرفت و رفتند به سمتی كه بگويند ظلوما جهولا معنی بد ندارد و حتی رسيدند به اينكه ظلوما جهولا مدح است و ذم نيست.
قائم مقامی در اين خصوص اظهار كرد: اين در حالی كه وقتی ما رجوع میكنيم به فرمايش نورانی امام صادق(ع)، ايشان با صراحت تمام میفرمايند كه «الانسان» در اين آيه با اينكه «ال» استغراق و اطلاق هم دارد، ولی مراد از آن همه افراد انسان نيست و « فلان و فلان» است؛ يعنی اين نوع از انسان كه در اين آيه شريفه آمده، نه اينكه فكر كنيد مطلق انسان باشد و «ال» هم كه آمده به علت غلبه است؛ يعنی چون همه افراد انسان اين خصلت را داشتهاند كه امانت خلافت و ولايت الهی را امانت انسانيت را كه حمل كرده، از عهدهاش برنيامده و اين غالب انسانها است، نه مطلق همه انسانها كه بعد ما ناگزير بشويم و بگوييم كه «ظلوما جهولا» اينجا مدح است. اين چنين نيست، بلكه «ظلوما جهولا» ذم است؛ يعنی اگر ما در مواجهه با آيات، به روايات رجوع نكنيم، بازهم با مشكل مواجه میشويم.