به بهانه انتشار نامه محرمانه امام خمینی (ره) در مورد علت پذیرش قطعنامه 598
حضرت آیتالله آقای هاشمی رفسنجانی!
نیچه در نظریه اخلاقی اش معتقد است سعادت در قدرت است و حقیقتی غیر از زور و قدرت وجود ندارد. حق از آن کسی است که قدرتمند است و پیروز.
وقتی در مطبوعات رویکرد جدید شما را در افشاء نامه محرمانه امام دیدم یاد این حرف نیچه افتادم.
همیشه معتقد بودم که جنگ، مائده الهی بود که امام خمینی برای پرورش انسان ها گستراند و تاریخ هم در هیچ دوره ای این چنین تربیت شوندگانی را بخود ندید.
بهتر می دانید، جنگ بستر تهذیب اجتماعی جامعه بود و کسی حق انحصاری نمودن آن را به واسطه حضورش در جنگ نداشت و همین هزاران هزار درس برای ما بود.
وجود اختلافات در عرصه مدیریت و اداره جنگ، لازمه طبیعی هر نظام و کشوری است و این اختصاصی به دفاع هشت ساله ما ندارد و وجود آن مرد ملکوتی، بیان گر رفع هر اختلافی در هر دوره ای بود.
حضرت آیتالله! عاقبت درگیری پنهان شما و آقای محسن رضایی به جاهای باریک کشیده شد و شما برای ختم غائله این کار را کردید. یعنی کار آخر را اول کردید.
بهتر میدانید که امام خمینی (ره)، فرماندهی کل سپاه یا بهتر یگویم اداره جنگ را زمانی به محسن رضایی سپرد که او در آن زمان جوانی 27 ساله بود و هر روز به شهادت دکتر عارفی اخبار سری مملکت را در گوش امام در روی تخت بیمارستان نجوا می کرد. با آمدن ایشان و همت فرماندهان و تجربه های سابق آنها و راه افتادن جنگ عاشورایی و غیر کلاسیک، تحول عجیبی در جنگ به وجود آمد و جنگ از بن بست به قول شهید حسین باقری بیرون آمد. پس از آن ایشان و مجموعه مدیران جنگ هر گونه سیاست دفاعی را با تایید شما به اجراء در می آورند. فراموش نمیکنم از نماینده امام در شورای عالی دفاع تا منصوب شدن شما در عملیات والفجر مقدماتی تا فرماندهی عالی شدن شما در خیبر و تا جانشین فرماندهی کل قوا بودنتان در آخر دفاع مقدس، در ریز تصمیمگیری ها در مورد کیفیت عملیاتها حضور داشتید.
فراموشمان نشده و نمی شود که هر گونه تغییر جهت در کیفیت برآیند و فرآیند جنگ، حاصل دیکته نمودن دستورات و ارادة جنابعالی بود.
حضرت آیت الله! آیا این حرف مرا انکار می کنید؟ جلسه قبل از کربلای 5 در قرارگاه خاتم الانبیاء که یادتان نرفته است؟ نوارهای آن هنوز موجود است. تحلیل های آقای حسن روحانی مبنی بر اینکه جنگ جنگ تا رفع فتنه . . . را یادتان نرفته است؟ اتفاقا اگر جنگ در نهایت به پذیرش قطع نامه 598 منجر شد حاصل تدبیر سیاسی شما و طیف فکری شما بود که امام را مجبور به قبول کرد. اصرار شما در جلسه با امام خمینی برای پذیرش صلح با حضور آقای موسوی اردبیلی و دیگر سران نظام چه معنایی داشت؟
آیا شما در حقیقت در پس اثبات نظریه عدم کارآمدی دفاع و عدم استراتژی پیروزی خون بر آتش نبودید؟
حضرت آیتالله! شما از ذخایر انقلاب محسوب می شوید اما چرا با این تحلیل های دور از واقع باز برای تخریب دیگران و نهادی مثل سپاه که هویت جنگ به آن گره خورده بود تجاهل العارف می کنید. گفت که به راستی «خرقه ای بر سر صد عیب نهان می پوشید» و آن مرض های دیگر را عرض های فانی می خوانید؟ مجموعه فرماندهان سپاه که شما با این نامه نه قصد تخریب آنها که تیر خلاص زدن به محسن رضایی را دارید، بر این باورند که ما اعتقادی به مقدورات طبیعی به عنوان محور اصلی جنگ نداشتیم. ما استراتژی مان، پیروزی انسان بر ابزار بود.
به راستی انتشار این نامه با مجوز چه مرجعی صورت گرفت؟ آیا اگر نامه های دیگر هم چاپ شوند مشکلی نیست؟ بهتر می دانید که اگر حکم کنند که مست گیرند ـ باید که تمام شهر گیرند. آیا پرده برداری از جریان مک فارلین صحیح است؟ آیا ...؟
بسیاری از افرادند که اگر نامه ها و مسائل مخفی آنها منتشر شود باید به ناکجا آباد تاریخ مانند برخی دیگر بروند ولی این کار فعلا به صلاح نیست.
نگارنده به هیچ وجه قصد دفاع از محسن رضایی را ندارد. با او در بسیاری از مسائل اختلاف نظر دارم ولی بدانید او نماینده یک طیف بود که به فرمان امام خمینی به دشمن اجازه حضور و ثبات ندادند. امنیت امروز ما حاصل مقاومت آنها بود. آنان انسانهای بیاصل و نسبی نیستند که یک روز نوریزاد آنها را به تمسخر بگیرد و روز دیگر فاطمه رجبی آنها را کودتاگر معرفی کند. اینها زمانی که محسن در زیر کار شدید در قرارگاه خاتمالانبیاء بیهوش میشد در کدام بستر نرمی آرمیده بودند؟
اینان به پشتوانه چه قدرتی این گونه هتاکی میکنند و کسی دم نمیزند؟ به راستی باقر قالیباف، عمر سعد است؟ سردار امیری نیروی مستعفی کودتاگر است؟ این مدعیان بیعمل در چه آرزوی شومی نفس میکشند؟
سربازان خمینی که امروزه به عنوان سرداران سپاه مزین شده اند، سربازان پیاده مملکتند که با شناسنامه کوچک مقاومت و سابقه بلند صداقت بودند و هستند. آنها از شما خاطرات زیادی دارند خصوصاً در ایام عملیات کربلای 5 که اگر حکم شود با بیان آنها معادله و موازنه قدرت اجتماعی به هم خواهد خورد.
ناسپاسی است اگر مجاهدت ها و سابقه های تاریخی افراد و فرماندهان این دیار را همنوایی با عدم دفاع و پذیرش قطع نامه بدانیم و سکوت عافیت جویانه و پرهیزگاری خموشانه و کناره نشینی و تماشاگری مصلحت اندیشانه را شرط حضور در صحنه انقلاب و شرط دیانت و پارسایی بدانیم. امان از این زمانه فرهادکش فریادکش.
حضرت آیتالله! امروزه برخی به نام حمایت از امام، انقلاب، نظام، رهبری و ... عزم شکستن پر و بال فرهنگ انقلاب را نموده اند. انان آن چنان سلوک می کنند که گویی بر قله رفیع هدایت نشسته اند و دیگران را در سیاه چاله های گمراهی و حقارت نظاره و با اشک و آه بدرقه می کنند.
با نشر این قبیل نامه ها مطمئن باشید نه فرماندهان و رزمندگان جنگ و نه محسن رضایی پای در دامن عزلت نخواهند کشید بلکه وضو از چشمه حقیقت ساخته و چار تکبیر بر مصلحت زده و تن به رنج ایذاء دوست! می دهند و گوش به ندای رهبرشان داده و از این ناملایمات نخواهند هراسید.
ختم کلام این که تفکر شما که طیف خاصی را در جنگ، دوران بازسازی، امروزه اطرافتان جمع نمود، از ابتداء بر باور عدم کارآمدی جنگ پافشاری می کردند و عاقبت با هماهنگ نمودن اکثر مجموعه ها با این اندیشه، جنگ را به آنجا بردند که نمی بایست می رفت و امام جام زهر را نوشیدند.
باور کنید خوب و بد محسن رضایی حاصل شماست. او در جنگ لحظه ای از شما و فرامین شما غافل نمی شد. این شرط انصاف نیست که چنین نمایید. این دنیا هم تبلی السرائر است دیر یا زود.
به راستی آقای هاشمی از افشای این نامه محرمانه چه کسانی خوشحال می شوند؟ دوست یا دشمن؟ شما با این تردید افکنی چه قصدی دارید؟ تسویه حساب با آقای محسن رضایی به چه قیمتی؟
امیدوارم در اصلاح این حرکت خویش برای نسل سوم که هزاران سؤال دارند قبل از فوت وقت فکری کنید.
با تشکر
محمدمهدی بهداروند
1385