به گزارش 598 به نقل از تسنیم، شاید اگر ۲۰ سال پیش میخواستیم
درباره "نقد عملکرد دولت آقای هاشمی رفسنجانی" مصاحبه و گفتوگویی داشته
باشیم، یا کسی برای مصاحبه یافت نمیشد و یا اینکه عاقبت ما همانند توکلی،
کوثری، عبدی و همه کسانی میشد که منتقد رئیسجمهور دوران سازندگی بودند.
امروز
که ۱۶ سال از پایان ریاست آقای هاشمی گذشته است اما دیگر آن فضا حاکم نیست
و با خیال راحت میتوان به خیابان شیمی رفت و با حمیدرضا ترقی عضو شورای
مرکزی حزب موتلفه اسلامی، درباره عملکرد دولت سازندگی به گفتوگو نشست.
ترقی
که در دوران سازندگی نماینده مجلس بود، میگوید که مجلس زورش به دولت
هاشمی نمیرسید تا در مقابل تخلفات دولت ایستادگی کند. او دولت هاشمی را
متخلف به اندازه تمام برنامه اول توسعه میداند و میگوید که اگر فونداسیون
اقتصاد کشور در آن زمان به درستی ریخته میشد، امروز دیگر این مشکلات
اقتصادی را نداشتیم.
متن گفتوگوی خبرنگاران تسنیم با مسئول بینالملل حزب موتلفه اسلامی در ادامه میآید:
*تسنیم:
به عنوان اولین سوال بفرمایید پیش از شروع دولت آقای هاشمی رفسنجانی اوضاع
اقتصادی کشور به چه نحو بود و ایشان این وضعیت را چگونه به پایان رساندند؟
-ترقی: در رابطه با شرایط اقتصادی مقطع شروع به کار آقای هاشمی باید
گفت که در دولت آقای موسوی وضعیت بدین نحو بود که تقریباً ذخایر ارزی کشور
به طور قابل توجهی کاهش پیدا کرده و به صفر رسیده بود. از طرف دیگر مراکز
اقتصادی، منابع اقتصادی و بنگاههای اقتصادی در سطح کشور از جنگ آسیبهای
بسیار جدیای دیده بود که تقریباً تعبیرات آقای هاشمی هم از آن وضع اقتصاد،
حاکی از این بود که کشور را در شرایط نامناسب و با کسری بودجه تقریباً ۵۰
درصد به بالا تحویل گرفته بود.
علاوه بر این بسیاری از امکانات اقتصادی
کشور هم از بین رفته بود، قیمت فروش نفت به حداقل رسیده بود، در حوزه
بینالملل هم تحریم داشتیم و کشور در یک انزوا اسیر بود زیرا اکثریت
کشورهای غربی و شرقی در جنگ موضع مقابله با جمهوری اسلامی داشتند، بنابراین
درگیر وضعیت بسیار نامناسبی بودیم.
در پایانِ سال دولت آقای موسوی،
حضرت امام (ره) سیاستهای بازسازی کشور را بعد از جنگ و پذیرش قطعنامه
اعلام کردند که سیاستهای بازسازی و برنامه اول توسعهای که مجلس تصویب
کرده بود، دو سند بالادستی برای فعالیت دولت جدید بود. این دو سند بالادستی
برنامه کار دولت آقای هاشمی را از سال ۶۸ تا سال ۷۲ در دوره اول جهت
میداد که باید براساس آن هم خرابیهای ناشی از جنگ بازسازی میشد و هم
وضعیت اشتغال بعد از جنگ و ایجاد سرمایهگذاری افزایش مییافت.
در آن
دوره نرخ رشد جمعیت خیلی بالا و حدود ۴ و خوردهای بود. درآمد سرانه کشور
اُفت قابل ملاحظهای کرده بود و ایجاد رشد اقتصادی تنها با درآمد موجود
کشور امکانپذیر نبود زیرا تقریباً همه درآمدها صرف جنگ و ... شده بود، به
همین خاطر ما نیازمند به استقراض از سیستم بانکی داخلی و خارجی بودیم که
برنامه پنج ساله اول هم این مجوزها را پیشبینی کرده بود.
به هر روی
این شمای کلی از شرایطی بود که دولت آقای هاشمی کار را آغاز کرد. برای
ارزیابی عملکرد آن زمان دولت آقای هاشمی طبیعتاً باید برنامه پنجساله اول و
سیاستهای ابلاغی حضرت امام(ره) در رابطه با بازسازی، بیشتر صورت بگیرد نه
با شرایط الان تا یک قضاوت منصفانه نسبت به عملکرد دولت صورت بگیرد.
*تسنیم:
آقای هاشمی سیاست تعدیل اقتصادی را مطرح و پیگیری کردند که به گفته
کارشناسان فشار بسیار زیادی به طبقات محروم و مستضعف جامعه وارد کرد. حتی
این جمله معروف هم از سوی مسئولان دولت سازندگی شنیده شد که حتی اگر در
فرآیند تعدیل ۱۵ درصد جمعیت کشور در زیر چرخهای توسعه له شوند، اشکال
ندارد، زیرا هزینه توسعه است. حتی کار به جایی رسید که رهبری مانع ادامه
طرح تعدیل اقتصادی شدند. به نظر شما هدف آقای هاشمی و دولت ایشان از انتخاب
این ایده و الگوی کار اقتصادی چه بود و برگرفته از چه نگاهی بود؟
-
ترقی: به نظر میرسد که پذیرش سیاست تعدیل بیشتر به خاطر این بود که دولت
برای اخذ وام از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول باید سیاستهای بانک
جهانی و صندوق بینالمللی پول را میپذیرفت زیرا آنها بدون پذیرش سیاستهای
خودشان، وامی را در اختیار کشوری قرار نمیدادند. از آنجا که منابع داخلی
ما بسیار محدود بود، طبیعتاً دولت برای گرفتن وام باید سیاست تعدیل
اقتصادی را دنبال میکرد.
***سیاست تعدیل اقتصادی سیاستی آمریکایی بود***
سیاست
تعدیل، سیاستی بود که از نظریه سرمایهداری و مکتب اقتصاد پولی شیکاگو
سرچشمه میگرفت که بانی و ساعیاش خود آمریکائیها بودند. این بلایی بود که
بر سر خیلی از کشورها در آن مقطع آوردند. در بین کشورهایی که یادم میآید
تنها برزیل توانست خود را از بحرانهای ناشی از این نوع بدهی به بانک جهانی
و اتخاذ سیاستهای تعدیل اقتصادی نجات دهد ولی بقیه کشورها خیلی ضربه
خوردند.
***هاشمی گرایش به اقتصاد لیبرالیستی داشت***
البته برای
وام گرفتن راههای مختلف دیگری وجود داشت ولی پذیرش سیاستهای بانک جهانی
تبعات و آثار بدی را در اقتصاد ما مانند سایر کشورها گذاشت البته این سیاست
با دیدگاههای خود آقای هاشمی و دولت ایشان هم سازگاری داشت زیرا ایشان هم
معتقد به دیدگاه اقتصاد "بازار آزاد" بود و گرایش اقتصاد لیبرالیستی داشت.
به قول بعضیها اقتصاد آدام اسمیتی غربی را دنبال میکرد، بنابراین این
نوع سیاستهای بانک جهانی با دیدگاههای دولت هاشمی سنخیت داشت.
دولت
هاشمی هم آزادسازی تجارت را دنبال میکرد و هم باز گذاشتن دربهای اقتصاد
روی سرمایهگذاران خارجی و هم زمینه اختصاصیکردن اقتصاد را به نام
خصوصیسازی فراهم میکرد. از طرف دیگر با توجه به کمبود ارز و کاهش درآمد
ارزی از نفت -که ناشی از کاهش قیمت نفت بود- با کاهش ارزش پول ملی و افزایش
نرخ ارز مواجه شدیم که این مساله باعث میشد از درآمد کم دلاری، ریال
هنگفتی بدست آوریم.
***افزایش ۱۳۰۰ درصدی قیمت دلار در دولت هاشمی***
به
تبع این شرایط امکان چاپ اسکناس در کشور فراهم شد و عملاً همین بلایی که
الان طی چند سال گذشته در ارتباط با ارز آمد، در آن دوران اتخاذ شد و ما
شاهد کاهش ارزش پول ملی در آن مقطع تا جایی بودیم که دلار از نرخ میانگین
حدود ۷۵ تومان تا هزار تومان رسید، یعنی تقریباً نرخ ارز در آن مقطع یک
وضعیت بسیار بحرانی را بوجود آورد و تورم را به ۵۰ درصد رساند.
***ماجرای اعتراضات اجتماعی به سیاستهای دولت هاشمی***
*تسنیم: آیا اتخاذ این سیاستها و گرانیهای پس از آن، واکنشهایی نیز به همراه داشت؟
-ترقی:
آثار و تبعات سیاست تعدیل طبیعتاً فشار روی قشر ضعیف جامعه آورد و قدرت
خرید مردم را کاملاً کاهش داد. در اثر بالا رفتن قیمت دلار به دلیل اینکه
ما تولید داخلی نداشتیم، واردات افزایش پیدا کرد و باید نیازهای کشور از
طریق واردات تامین میشد که باعث رکود اقتصادی در داخل شد. فشار روی مردم
هم تقریباً تا حد طغیان و جنبشهای اجتماعی پیش رفت به گونهای که ما
اعتراضات ۹ خرداد مشهد را داشتیم، در اسلامشهر، قزوین و شیراز جنبشهای
اجتماعی یا جنبش تهیدستان به راه افتاد.
مجموعه این اتفاقات موجب شد
که دولت آقای هاشمی وادار شود طرح فقرزدایی را تهیه کند و به مجلس ارائه
بدهد ولی آن طرح هم مشکلات عدیده دیگری داشت و افزایش نرخهای مجددی را
پیشبینی میکرد که عوارضش قابل توجه بود.
*تسنیم: چرا دولت آقای هاشمی اینقدر وام خارجی اخذ میکرد؟ این وامها برای چه پروژههایی هزینه میشد؟
-
ترقی: اخذ این وامها راجع به پروژههای مختلفی بود. مثلاً یکی از موارد
پروژه آب و فاصلاب بود که حدوداً ۱۴۵ میلیارد یا میلیون دلار وام گرفته شد،
همچنین ۵۰ میلیون دلار برای خسارتهای ناشی از زلزله گیلان و زنجان و
جاهای مختلف اخذ شد، البته وامهای دیگری در رابطه با محیط زیست و
پروژههای مختلف دیگر نیز گرفته شد.
مجلس حداکثر مقدار وام خارجی را
برای ۲۰ سال تعیین و تصویب کرده بود ولی فقط یکی از وامها به اندازه همان
مبلغی بود که مجلس تصویب کرده بود. اگر مبلغ همه وامها را روی هم
میگذاشتیم، بدهی بالایی میشد. جدای از این دولت از بانکهای داخلی هم
استقراض کرده بود.
***دولت سازندگی بدهیاش به سیستم بانکی را اعلام نمیکرد***
من
در سال ۷۵ نماینده بودم. چند بار از آقای نوربخش (رئیس کل بانک مرکزی)
درخواست کردم که میزان بدهی دولت به سیستم بانکی را به ما اعلام کند اما
اعلام نمیکردند. بالاخره با فشارهای زیادی پیگیری کردیم تا دولت این مبلغ
را اعلام کرد. مجلس هیچ اطلاعی از مبلغ استقراضی که دولت از بانک کرده بود،
نداشت ولی دولت خودش پول را از بانک برداشته و خرج کرده بود و در بودجه
سالیانه برگشتش را اصلاً نمیآورد، یعنی همینطور بانکها را خالی میکرد
بدون اینکه به عنوان وام به سیستم برگرداند.
***استقراض غیرقانونی دولت هاشمی از بانکهای داخلی***
وقتی
که گزارش نهایی را با فشار ناطقنوری از نوربخش گرفتیم، مشخص شد ۵۶ هزار
میلیارد تومان فقط از سیستم بانکی استقراض کردهاند که اینها هیچ کدامش در
بودجه و قانون نبود. دولت از منابع داخلی و هم از منابع خارجی استفاده
کرده بود تا بتواند سیاست تعدیل را دنبال کند.
***دولت هاشمی مجلس را دور زد؛ مجلس زورش نرسید***
*تسنیم:
برخی کارشناسان معتقدند سیاست تعدیل در برنامه اول توسعه وجود نداشت و
دولت در اتخاذ این سیاست راه جدید و خلاف برنامه را باز کرد. مجلس چرا پس
از طی راه خلاف قانون دولت، دولت را بازخواست نکرد که چرا سیاستهای برنامه
اول را کنار گذاشت؟
-ترقی: من فکر می کنم که مجلس زورش نرسید که این
کار را بکند. دولت مجلس را دور زد و کاملاً برنامه پنجساله را کنار گذاشت و
برنامه خودش را دنبال کرد. خیلی هم گوشش بدهکار نظرات مجلس و برخوردهای
مجلس نبود. استدلالهایی هم میآورد که الان برنامه اول قابلیت اجرائی
ندارد و ما باید از این روش استفاده کنیم. بر همین اساس نیز همه چیزهایی که
در متن برنامه بود، با نگاه جدیدی براساس نگاه اقتصاد سرمایهداری منهای
عدالت برخورد میشد و همین باعث شد این سیاست عوارض متعددی را پدید بیاورد و
بتواند یک ظاهری بسیار پر زرق و برق از اقتصاد موفق جلوه بدهد؛ اقتصادی که
در باطنش مشکلات عدیدهای برای آن دولت و دولتهای بعدی به بار آورد.
***احمدینژاد هم بدهیهای مانده هاشمی را پرداخت کرد***
جالب
است بدانید بدهکاریهایی که دولت به سیستم بانکی و صندوقهای بینالمللی
باقی گذاشت، تا سالهای سال و حتی در دولت احمدینژاد نیز باید پرداخت
میشد.
دولت در آن زمان رشد قابل ملاحظه را در بخشهای مختلف نسبت به
توقفی که در دوران گذشته بود، نشان میداد، زیرا که دوران آقای هاشمی را با
دوران جنگ مقایسه میکردند و بر طبق آن میگفتند در بخش کشاورزی ۶ درصد
رشد داشتیم، ولی وقتی به نسبت سال ۷۶ به عنوان پایه اینها را ارزیابی
میکردند، معلوم شد که خیلی نمیشود روی این رشدها محاسبه کرد.
***دولت هاشمی به دنبال عدالت و توجه به قشر ضعیف نبود***
*تسنیم:
یکی از مسئولین اقتصادی آن دوران میگفت که ما در برنامهمان دو مشکل
اساسی داشتیم. یکی اینکه در برنامه اول قیمت نفت را بیش از حد محاسبه کرده
بودند و دوم اینکه رقم صادرات غیرنفتی را غیر واقعی لحاظ شد. به نظر شما
ایراد در برنامه بود یا کسانی که سیاست تعدیل را اجرا کردند، گیر افتادند؟
-ترقی:
البته طبیعتاً دولت با روشی که اتخاذ کرد و تغییری که در سیاست داد،
میخواست رشد اقتصادی را سریع جلو ببرد. این سرعتی که میخواستند به رشد
اقتصادی بدهند با روندی که در برنامه پیشبینی شده بود -که با یک شیب ملایم
این اتفاق بیفتد- مغایرت داشت. مجلس آن شیب ملایم را تصویب کرده بود که
متناسب با قدرت خرید و توان و طاقت مردم باشد ولی دولت چون سیاستش این نبود
که دنبال عدالت و توجه به قشر فقیر جامعه باشد، میخواست درآمد سرانه را
فقط در سطح کشور بالا ببرد لذا به این مسائل توجهی نداشت و به همین خاطر
مشکلاتی را بوجود آورد.
***پمپاژ تبلیغاتی دولت سازندگی مانع ایستادگی مجلس شد***
*
تسنیم: یکی از وظایف مجلس نظارت بر دولت است. با توجه به تخلفات دولت آقای
هاشمی که شما به آن اشاره کردید، یعنی مجلس هیچ طرح و برنامه خاصی برای
اینکه مسئولین اقتصادی را به مجلس بکشاند و یا استیضاح کند، نداشت؟
-
ترقی: حقیقتاً فضای آن دوران، فضای تقریباً خاصی بود. درگیری بین مجلس و
دولت زیاد بود. مجلس سوم که بر سر کار آمد، اصطکاکهای زیادی با دولت آقای
هاشمی داشت اما فضای کشور بعد از جنگ فضایی بود که اینها توانستند با گرفتن
آن و پمپاژ تبلیغاتی برای گرایش مردم به مصرفگرایی کاری کنند که اصلاً
مجلس نتواند در برابرش ایستادگی کند و الا مشی مجلس کاملاً ضد سیاست تعدیل
اقتصادی بود.
***شعار "مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است"، مانع کار مجلس شد***
مجلس
ذهنیت چپ داشت و دنبال محدود کردن اقتصاد بود ولی دولت دنبال اقتصاد بازار
آزاد بود. عملکرد شهرداری تهران و آقای کرباسچی که از طریق روزنامه همشهری
در کشور برای افزایش به مصرف و تغییر ارزشها در جامعه بعد از جنگ، مردم
را به سمت رفاهطلبی و اشرافیگری و مصرف بالا سوق می داد. در برابر این
فضایی که به لحاظ تبلیغاتی دولت ایجاد میکرد، مجلس نمیتوانست خیلی کار
کند. دولت از نظر تبلیغاتی طوری عمل کرد که میگفتند "مخالف هاشمی مخالف
رهبری است، مخالف رهبری دشمن پیغمبری است". این فضا، فضایی نبود که بشود با
آن مقابله و آن را محدود کرد.
*تسنیم: آقای آل اسحاق وزیر بازرگانی
دولت دوم آقای هاشمی رفسنجانی بودند. ایشان میگفتند "در دوره دومی که وزیر
بازرگانی شدم، باید طبق قانون به اندازه ۳ ماه ذخیره گندم در سیلوها
میداشتیم ولی در آن زمان تنها ۵ روز این ذخیره را داشتیم". عدهای
میگویند دولت وامهای اخذ شده را در پروژههایی به کار میبرد که شاید
زیاد نیازی به آن نبود. برچه اساسی دولت وارد پروژهها میشد. آیا نگاه
کارشناسی بود؟
- ترقی: بعضی از این پروژهها، پروژههای زیربنایی کشور
بود. به عنوان مثال پروژه آب و فاضلاب یک پروژه زیربنایی بود یا پروژههای
سدسازی زیربنایی بود ولی مشکل اینجا بود که مبلغ وام دریافت شده برای اجرای
پروژه کم بود و نمیشد با آن پروژه را به اتمام رساند.
از طرف دیگر به
علت گستردگی پروژهها و کثرت آنها، اعتباری که به آنها اختصاص داده میشد،
کم بود. به همین خاطر پروژهها طولانیمدت میشد، یعنی پروژهای که باید
ظرف ۵ سال انجام شود، به علت اینکه این پول را برای ۱۰ پروژه استفاده
میکردیم، میزان تزریق به هر کدام کم میشد واین موجب میشد پیشرفت فیزیکی
پروژهها کند شود و به طور مرتب به پروژه تعدیل بخورد. قیمت تعدیل هم قیمت
آن را بالا میبرد.
گاهی اقات پروژهای طراحی میشد و به جای اینکه ظرف
۲ سال ساخته شود، در طول تمام مدت دوران آقای هاشمی ساخته نمیشد و
دولتهای بعدی آن را تکمیل کردند. بعضی از پروژهها هم براساس فشارهای
نمایندگان طراحی میشد. به عنوان مثال دولت برای اینکه رای وزیر بهداشت را
از نمایندگان بگیرد، به همه اینها قول داده بود که یک بیمارستان در
شهرهایشان بسازد. برای ساخت این پروژهها بیمارستانها کار کارشناسی نشده
بود. پس از صرف میلیاردها تومان در این پروژهها، ۴۰ درصد از این پروژهها
در کارشناسیهای بعدی غیرضروری تشخیص داده شد. ایجاد پروژه برای ساکت کردن
مجلس و تطمیع نمایندگان هزینههای زیادی را به خودش اختصاص داد و بعد هم به
دلیل عدم کارشناسی تعداد زیادی از این پروژهها تکمیل نشد.
دولتهای
بعدی هم اولویت اول را تکمیل پروژههای قبلی میگذاشتند ولی بعد از
کارشناسی متوجه میشدند که این پروژه مقرون به صرفه نیست لذا خیلی از این
هزینهها در آن مقطع هدر رفت البته در بعضی از موارد پروژهها سوری بود،
یعنی پول برای اینکه شهرک صنعتی در کنار فلان شهر ساخته شود، پرداخت شده
بود ولی طرف یک سوله زده و رفته بود دنبال کارش. پول را گرفته بود و در
پروژه دیگر خرج کرده بود بنابراین نظارتی بر حسن اجرای پروژه ها وجود
نداشت.
***خطبههای آدام اسمیتی هاشمی***
*تسنیم: قبلاً مشاهده شده
بود که برخی اطرافیان نزدیک آقای هاشمی رسماً اعلام کردند که
لیبرالیستهای مسلمان هستند. این نگاه لیبرالیستی در سیاستهای اقتصادی
دولت آقای هاشمی چقدر تأثیرگذار بود؟
-ترقی: مدل اقتصاد آقای هاشمی مدل
آدام اسمیت بود. هاشمی اکثر خطبههای نماز جمعهاش برای پذیرفتن این نوع
نگاه اقتصادی در افکار عمومی جامعه تنظیم شده بود. این نوع اقتصاد یک
جلوهای از اقتصاد سرمایهداری تلقی میشد. این سیاست در حوزه عمل نشان داد
که در خصوصیسازی تقریباً حدود ۲۷۰ واحد تولیدی صنعتی به صورت مذاکره و
غیربورس و بدون مزایده واگذار شدند.
***ظهور نوکیسهها با اختصاصیسازی***
این
نو نگرش باعث شد به جای اینکه خصوصیسازی در جهت توزیع ثروت عادلانه در
کشور برود، یک قشر نوکیسه جدید در جامعه پدید آید که این قشر بعدها در
بسیاری از سیاستهای شکور نقش اصلی را ایفا کرد و الان هم تاثیرگذاری آنها
به عنوان مافیای قدرت در مسائل سیاسی کشور قابل توجه و ملاحظه است. اینها
از رانت دولت توانست استفاده و لابیهای سیاسی کردند تا این خصوصیسازی را
به سمت اختصاصیسازی ببرد.
***نگاه لیبرالیستی اقتصادی دولت هاشمی در سیاست و فرهنگ هم اثر گذاشت***
از
طرف دیگر این دیدگاه لیبرالیسم در اقتصاد در حوزه سیاست و فرهنگ هم تاثیر
گذاشت. براساس کار تحقیقاتی که دکتر رفیعیپور استاد دانششگاه شهید بهشتی
در همان مقطع، نشان از تغییر نظام ارزشی در کشور میداد که این تغییر نظام
ارزشی مبتنی بر سیاستهای اقتصادی لیبرالیسمی در کشور بود و موجب شد
ارزشهای دوران جنگ و دفاع مقدس کنار گذاشته شود و به مرور مردم گروه
مرجعشان تغییر پیدا کند و ارزشهای دینی و اسلامیشان کمرنگ شود و به سمت
نگاههای رفاهطلبی و اشرافیگری و زندگی مدرن غربی گرایش پیدا کنند.
***تنها رهبری توانست در برابر سیاست تعدیل بایستد***
طبیعتاً
این مسائل با اختلاف نظرهای رهبری مواجه شد و ایشان به طور مستمر در
دیدارهای دولت اعتراض جدی به این نوع سیاستها میکردند و شاید تنها کسی که
توانست در برابر سیاست تعدیل بایستد و آن را متوقف کند، شخص مقام معظم
رهبری بود. و الا مجلس از پسش در نمیآمد. ایشان معتقد بودند که ما رشد
اقتصادی بدون عدالت و توجه به ارزشها را نمیخواهیم و این نگاه بدردمان
نمیخورد. بنا نیست که برای رشد اقتصادی ارزشها و انقلابمان را زیر پا
بگذاریم و عدالت را فراموش کنیم.
***اقتصاد لیبرالیستی هاشمی بسترساز جریان دوم خرداد شد***
در
این شیوه هم به فرهنگ و ارزشهای دینی جامعه لطمه بسیار زیادی وارد شد. به
نظر میرسد که این نوع اقتصاد لیبرالیستی منشا بسیاری از تحولات برای بعد
از دولت هاشمی و بسترساز آمدن جریان دوم خرداد در کشور شد و به حوزه فرهنگ و
سیاست هم کاملاً تاثیر جدی را گذاشت.
*تسنیم: برخی کارشناسان
میگویند رانتخواری، ویژهخواهی، فامیلبازی و پارتیبازی، مافیای نفتی،
واگذاریها به بستگان و آشنایان از دولت آقای هاشمی و سیاستهای اقتصادی
ایشان شروع شد؛ شما این گفتهها را تأیید میکنید؟
- ترقی: آن زمان
اکثر وزارتخانهها برای اینکه به سمت خصوصیسازی بروند، شرکتهای نیمه
دولتی ایجاد کردند. برق، مخابرات، نفت و انرژی و ... شرکتهای وابستهای را
برای خودشان ایجاد کردند که این شرکتها هیئت مدیرههایی را منصوب کردند
که از تیمهای وابسته به دولت آقای هاشمی و طرفداران ایشان بودند. این
شرکتها ضمن اینکه سودآوری نداشتند، بودجه سنگینی را از دولت میگرفتند.
این شرکتها به مرور برای این طیف که بتوانند از قِبَل این شرکتها سودهای
سنگینی را به سمت گروههای خاص ببرند، رانتی شدند.
***ردپای اطرافیان هاشمی در خصوصیسازیهای دولت سازندگی***
همان
قشر نو کیسه از طریق این شیوه خصوصیسازی و اختصاصیسازی در کشور شکل گرفت
که در بسیاری از اینها رد پای همه اطرافیان آقای هاشمی را میتوانیم
مشاهده بکنیم، البته در دولت آقای موسوی شیوه کوپنی یک چنین
رانتخواریهایی را بوجود آورده بود؛ بازار سیاهی که نسبت به کالا بوجود
میآمد، رانت ایجاد میکرد ولی در این دولت از طریق خصوصیسازی این شرایط
شکل گرفت که منشا پدید آمدن کانونهای قدرت برای بر تاثیرگذاری بر سیاست
شد.
در فرآیند انقلاب میبینیم این کانونهای قدرت کاملاً در سیاست
دخالت میکنند و در آن تاثیر میگذارند. در انتخاباتها فعال عمل میکنند،
از جریان خاصی حمایت میکنند و منبع درآمد و هزینه بسیاری از کاندیداها
هستند.
*تسنیم: گفته میشود قیمت دلار از ابتدای تا انتهای دولت آقای
هاشمی رشد بسیار فراوانی داشته است. برخی رشد چند صددرصدی را اعلام
کردهاند! حتی دکتر پرویز داودی از اقتصاددانان مطرح کشور میگوید: اجرای
سیاست تعدیل اقتصادی در ایران در قدم نخست منجر به تورم، در قدم بعدی منجر
به تعدیل نرخ ارز از ۷ تومان به ۱۷۵ تومان و در قدمهای بعدی منجر به
افزایش قیمتها در هر سال از سوی شورای اقتصاد شد. روغنی زنجانی، رئیس
سازمان برنامه و بودجه هم میگوید: "در سال ۶۸ پنج نوع ارز با قیمتهای
متفاوت داشتیم. ارز هفت تومانی هم بطور رسمی عرضه میشد. ارز رقابتی و
ترجیحی به ۳۵ تومان، ارز صادراتی ۵/۴۲ تومان، ارز ۸۰ تومانی و ارز بازار
آزاد که به قیمت ۱۳۰ تومان بود" اما طبق گزارش یکی از روزنامهها (روزنامه
ایران) در سال ۷۳ دلار به حدود ۹۰۰ و هزار تومان رسید! نظر شما در این باره
چیست؟ قیمت دلار ابتدا و انتهای دولت آقای هاشمی چقدر بود؟
- ترقی:
اتفاقاً انتقادهایی که امروزه آقای هاشمی به وضعیت اقتصاد و دلار و...
میکنند، دقیقاً در دولت خودشان نیز همین وضع بوجود آمد بود. دلار در
ابتدای دولت ۳ نرخ داشت که اینها برای ارز ترجیحی و ارزهای مختلف برای
واردات و صادرات و نرخ دیگری داشت و قیمت اینها تغییر میکرد. این رقم در
دولت آقای هاشمی تا هزار و هزار و دویست تومان رسید که هم تورم را پدید
آورد و هم کاهش ارزش پول ملی را به همراه داشت.
***دولت هاشمی به صدور انقلاب توجه نکرد***
*
تسنیم: آقای محسن رضایی در کتاب "رویارویی سوم و جهاد اقتصادی" در مورد
دولت سازندگی نوشتند که آقای رفسنجانی بحث صدور انقلاب را متوقف کردند. از
سوی دیگر امام خمینی (ره) همواره بر صدور انقلاب تاکید داشتند. به نظر شما
آقای رفسنجانی با این رویکرد از آرمانها و توصیههای حضرت امام(ره) فاصله
نگرفتند؟
- ترقی: سیاستخارجی دولت آقای هاشمی دکترین قبلی موجود در
کشور را که دکترین امالقری دانستن ایران بود -که جواد لاریجانی این دکترین
را تبیین میکرد و ام القری بودن محور اصلی دیپلماسی کشور ما بود- را کنار
گذاشت و به دلیل اینکه نگاه رئالیستی به عرصه سیاست خارجی داشت، صدور
انقلاب هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت و در ازای آن تلاش شد که با کشورهای
غربی مناسبات نزدیکی برقرار شود.
دولت برای تحقق سیاست تنشزدایی با
دولت آمریکا وارد یکسری فعالیتها و ارتباطات شد و به دلیل اینکه نگاهش از
ایدئولوژیک به ژئوپلتیکی تغییر کرد، یک انعطافپذیری نسبت به قوانین
بینالمللی و ضوابط حاکم بر نظام بینالملل پدید آمد.البته برای این سیاست
دلیل هم داشتند زیرا قبل از دولت هاشمی بر اثر سیاستهای دولت موسوی و
موضوع جنگ، ایران انزوای قابل ملاحظهای داشت و به نظر دولت میرسید که
برای جبران این انزوا، سیاست لازم اتخاذ شود ولی قیمتی که برای تحقق این
سیاست و دنبال کردن آن داده میشد، چیزی نبود که امام(ره) و مقام معظم
رهبری آن را میپسنیدید.
***دولت هاشمی در سیاستخارجی از آرمانهای امام فاصله گرفت و ضربه خوردیم***
دولت
آقای هاشمی فکر میکرد که با این سیاست شاید بتوانند تحریمها را لغو کنند
و دشمنی آمریکا را نسبت به ایران کاهش دهند یا تاثیری بر مجامع بینالمللی
نسبت به ایران بگذارد و ایران در صحنه بینالمللی فعالتر شود ولی هیچکدام
این اهداف محقق نشد. نه تحریم را کاهش دادند و نه زمینه آزاد شدن ما در
عرصه بینالمللی را فراهم کردند. در نهایت فضا طوری شد که حتی به علت بعضی
از مشکلات در صحنه سیاست خارجی مثل قضیه میکونوس و کشته شدن تعدادی از
مخالفین در خارج، اروپائیها سفرایشان را فراخواندند. سیاست خارجی موجب شد
که آرمانهای حضرت امام نادیده گرفته شود و ما از آرمانهای امام در سیاست
خارجی فاصله بگیریم و نتیجه و هدفی که از این فاصله گرفتن هم گرفتیم، محقق
نشد.
سیاست خارجی در دولت آقای هاشمی بر چند اصل استوار بود. یکی اینکه
به مسائل اقتصادی و امنیتی و تامین منابع ملی یا منافع ملی در بعد اقتصادی
بیشتر توجه میشد و مصلحتسنجیهایی برای همزیستی با همسایگان مورد توجه
قرار میگرفت. دولت نظم حاکم بر روابط بین الملل را پذیرفته بود و به قواعد
بینالمللی پایبند بود. آنها سعی کردند برای خروج از انزوا در سازمانهای
بینالمللی عضویت فعال پیدا کنند و ارتباط با همسایگان را خیلی دنبال کردند
ولی بیشتر توانستند با ترکیه و عربستان ارتباط برقرار کنند اما با بقیه
همسایهها به آن حدی که تصور میکردیم برسند، نرسیدند. دولت آقای هاشمی
سیاست صدور انقلاب امام (ره) را به سیاست اسلام در داخل کشور ایران محدود
کرد و بهجای صدور انقلاب، نگهداری انقلاب در داخل بیشتر مورد تأکید قرار
گرفت.
*تسنیم: آیا اینکه جزیره کیش منطقه آزاد تجاری باشد، بخشی از همین نگاه اسلام در درون بود؟
-ترقی:
بله! در بحث منطقه آزاد شدن جزیره کیش آن هم نگاه اقتصادی و هم نگاه سیاسی
بود. آنها میخواستند بتوانند زمینه را برای ورود خارجیها به کشور فراهم
کنند و هدف اصلیشان این بود که آن منطقه به منطقه صادرات کشور تبدیل شود
ولی این منطقه به منطقه کاملاً وارداتی (واردات بیشتر از صادرات) تبدیل شد
البته فرصتهایی هم مانند فروپاشی شوروی و آزادی کشورهای وابسته به شوروی
در منطقه آسیای میانی پیش آمد که باید از این فرصت برای رشد و رونق اقتصادی
و به منظور نفوذ اسلام و انقلاب استفاده میشد ولی متاسفانه این فرصت
استفاده نشد.
جنگ عراق و کویت فرصت دیگری برای نزدیک شدن به عراق بود
که ما میتوانستیم از آن استفاده کنیم. متاسفانه از آن فرصت هم در سیاست
خارجی نتوانستیم بهرهمند شویم بنابراین در سیاست خارجی دولت هاشمی ما
نتوانستیم توفیقی بدست آوریم.
***هاشمی نه متاثر از مجلس بود و نه متأثر از رهبری***
*
تسنیم: یادگار امام بارها در سخنانشان تاکید داشتند که باید به این فرمایش
رهبری که آمریکا دشمن ماست، گوش دهید. سیداحمدآقا در بحث استقلال کشور نیز
انتقاد کرده بودند که مگر آمریکا گفته که راه بیفتید و از دنیا وام
بگیرید، چرا درحالی که هاشمی خود را شاگرد امام میدانست، به توصیهها و
هشدارهای یادگار امام و رهبری توجهی نمیکرد؟
-ترقی: بهنظر میرسد که
آقای هاشمی خودش را مجتهد سیاسی میدانست؛ ضمن اینکه آقای هاشمی اولین
رئیسجمهور بود که پس از تغییر ساختار کشور بر سر کار آمد، بنابراین سعی
میکرد که اختیارات سیاسی خودش را اعمال کند و نه متأثر از مجلس بود و نه
متأثر از رهبری.
***هاشمی در اقتصاد، سیاست خارجی و داخلی با آرمانهای امام فاصله داشت***
مرحوم
سیداحمدآقا میدید که دولت هم در حوزه اقتصاد با دیدگاههای امام(ره)
فاصله دارد و هم در حوزه سیاستخارجی و هم در حوزه سیاست داخلی این فاصله
را حفظ کرده بود. ما شاهد نقد سیداحمد آقا در هر سه حوزه به دلیل کارهایی
که توسط دولت در عرصههای مختلف صورت میگرفت، بودیم. سید احمد نگران آثار و
عقبه این حرکت در دولت هاشمی و سرانجام آن بود.
*تسنیم: خیلیها
میگویند آقای هاشمی به شدت با انتقاد مخالف بود و انتقاد را برنمیتابید.
حتی با روزنامهها و شخصیتهای سیاسی مخالف و منتقد برخورد هم میکرد.
مانند روزنامه رسالت و آقایان سحابی و عباس عبدی که مورد برخورد آیتالله
هاشمی قرار گرفتهاند. در این زمینه توضیح میدهید؟
***هاشمی تحمل نقد را نداشت***
-ترقی:
تقریباً اکثر دستگیریهای عوامل مخالف از تیپهایی مثل آقای کوثری، عبدی،
گنجی و سحابی در دوران آقای هاشمی اتفاق افتاد. اصولاً آقای هاشمی تحمل کمی
در نقد دولت داشتند و سعهصدر تحمل مخالفین را به هیچوجه نداشت.
البته
این نقدها برای دولت زیاد تبعات نداشت زیرا دولت تریبونهای متعددی را در
اختیار داشت، بنابراین فضا طوری بود که کسی نتواند به دولت و شخص هاشمی
آسیبی برساند. دولت هم از رسانههای خود و هم از رسانه ملی و تریبون
نمازجمعه استفاده میکرد. همه این تریبونها با اختیارات بالایی در دست
دولت بود. در این شرایط مطبوعات تقریباً محدود بودند، بنابراین خیلی امکان
اینکه کسی بتواند دولت را نقد کند، وجود نداشت. حتی دولت از خجالت
روزنامههای راستی مانند رسالت که با دولت درگیر شدند، درآمد.
*تسنیم:
در اواخر دوره سازندگی بحث ریاستجمهوری مادامالعمر از سوی برخی اطرافیان
آیتالله هاشمی رفسنجانی که از مسئولان دولت سازندگی هم بودند, مطرح شد.
دلیل این نوع طرحها و بحثها در دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی را چه
میدانید؟
- ترقی: یکی از مسائلی که قابل توجه هست و به نظر میرسد در
دولتها اپیدمی است، مسئله ادامه کار دولت است. عواملی اطراف آقای هاشمی
بودند که میخواستند وی همچنان در قدرت باقی بماند. آنها دنبال این بودند
که دوران ریاستجمهوری را افزایش دهند و محدودیت زمانی ریاستجمهوری را
بردارند. به محض اینکه این پیشنهاد مطرح شد، اولین مخالفش آقای عسگراولادی،
دبیرکل حزب موتلفه بود. بعد مقام معظم رهبری هم این کار را رد کردند و
فرمودند که قانون اساسی همان است و تغییر نمیکند.
این نوع تلاش از چند
جنبه دنبال میشد؛ یکی اینکه امکان ادامه ریاستجمهوری آقای هاشمی را میسر
بکنند و اگر از این راه خواسته آنان محقق نشد، با تشکیل حفظ کارگزاران باز
قدرت را در دست عوامل و عناصری بگذارند که همان راه آقای هاشمی را بتواند
ادامه دهد.
وقتی راه اول امکانپذیر نشد از راه دوم وارد شدندو با
تشکیل حزب کارگزاران که ابتدا از عناصر دولت و وزرا شکل گرفت و به جهت
مخالفت مقام معظم رهبری مجبور شدند معاون وزیران را در شورای مرکزی حزب جمع
کنند، وارد انتخابات مجلس شدند و توانستند جمعیتی کمتر از یکصد نفر را
وارد مجلس پنجم کنند. با این اقدام مجلس پنجم شکننده شد و همین مجلس در
مقابل استیضاح مهاجرانی و گنجی نتوانست اقدامی کند و با یک رای کمتر
استیضاح بیاثر شد.
***کارگزارانیها طرفدار اصلاحات شدند***
همین
مجموعه کارگزارانی که در مجلس راه یافتند، بعدها در خدمت اصلاحات قرار
گرفتند و مجلس پنجم را دچار چالش کردند. یعنی مدافع دولت بعدی شدند و در
دولت اصلاحات هم حضور پیدا کردند و با آن کنار آمدند، بنابراین هم جریان
دوم خرداد که مورد نظر آقای هاشمی بود، روی کار آمد و هم عناصری که در دولت
و شرکتهای وابسته به دولت بودند، حفظ شدند.
*تسنیم: برخی کارشناسان
معتقدند که آقای رفسنجانی فقط به بحث سازندگی و توسعه پرداختند و زمانی که
مقام معظم رهبری در مورد تهاجم فرهنگی صحبت کردند و به مسئولان هشدار دادند
که باید مراقبت کنند، آقای رفسنجانی به این مسئله توجهی نکردند. آیا شما
این نظر را قبول دارید؟
- ترقی: مقام معظم رهبری تقریبا از همان
سالهای آخر دولت اول آقای هاشمی نسبت به تهاجم فرهنگی غرب هشدار دادند و
اعلام کردند که دشمن در حال تهاجم فرهنگی است. ایشان معتقد بودند که "دشمن
در حال تلاش است که از فضای دوران سازندگی در کشور برای تغییر نگرشها و
ارزشها استفاده کند؛ بسترهای داخلی به تهاجم خارجی دشمن برای تغییر و تحول
جدی در نسل جوان کمک میکند." این هشدار رهبر انقلاب تحقق یافت زیرا عناصر
فرهنگی دولت به تبع شرایط اقتصادی به سمت عناصر لیبرالیسم فرهنگی رفتند.
این
زمینه به شکلی پیش رفت که در آستانه دولت هفتم یعنی دولت بعد از آقای
هاشمی موانع برداشته شده و فضا برای تهاجم فرهنگی در کشور فراهم شد. ما که
در این تهاجم در دوران اصلاحات به حداکثر خود رسید یعنی بسترهایش به معنای
از بین رفتن ارزشهای دینی، اخلاقی، روحیه انقلابی در کشور و همه اینها
بسترهایش در دوران سازندگی در کشور فراهم میشود.
***تبلیغ سفر به ترکیه و دوبی در روزنامه همشهری***
*تسنیم:
شما از لیبرالیسم فرهنگی گفتید ولی تا جایی که یادمان میآید، در دوران
آقای هاشمی به همراه داشتن ویدئو جرم بود. چگونه با فضای بستهای که در
دوران آقای هاشمی حاکم بود، فرهنگ جامعه تغییر کرد؟
-ترقی: ممنوعیت
ویدئو و ماهواره و امثالهم بعدها در مجلس تصویب شد ولی قبل از آن زمینهاش
فراهم شده بود و مردم را به سمت فرهنگ مصرفی و رفاهی بردند. به عنوان مثال
روزنامه همشهری مبلغ اصلی مسافرتهای خارجی به مست دوبی و ترکیه و...
بودند. لوازم زندگی مصرفی و گرایش به سمت رفاه در این دوران اینگونه تبلیغ
میشد که به طور طبیعی سفرهای مکه و سوریه و اماکن مذهبی تبدیل به سفرهای
اروپایی و خارجی و تفریحی و گردشگری شد. ورود ویدئو و... از ماحصل این
سفرها بود. آن زمان به دلیل اینکه صادرات آزاد بود و نظارتی نبود، ورود این
نوع کالاها به کشور مشکلی نداشت. در این شرایط دستگاههای مختلف عریض و
طویل فرهنگی وابسته به بیگانه شروع به تولید نوارهای ویدئویی مبتذل کردند
که این نوارها در داخل بهگونهای رواج یافت که گاهی اوقات در برخی مدارس
کشور حدود دویست نوار مبتذل در گردش بود و دست به دست بین دانشآموزان
جابجا میشد.
این مسئله «رای اولیها» را تحت تأثیر قرار داد و کسانی
که دوم خرداد را روی کار آوردند، همانهایی بودند که این نوارها را در
مدارس گوش میدادند و نگاه میکردند.
مقام معظم رهبری این هشدارها را
داده بودند ولی متاسفانه دولت در آمارها ادعا میکرد که هزینههایی در فضای
فرهنگی کشور خرج داده است. به عنوان مثال دولت گزارش میداد که ورودی
دانشگاه را به ۴ برابر یا ۵ برابر رساندهایم، این در حالی بود که در محتوا
و کیفیت درس کاری صورت نگرفته بود.
ما در زمینه انقلاب فرهنگی و کار
فرهنگی در دوران دولت آقای هاشمی هیچ کاری نکردیم و بدون اینکه کار فرهنگی
روی این قشر انجام دهیم، زمینه زیادی برای ورود افراد به دانشگاه را فراهم
کردیم، لذا تلفات بسیار زیاد فرهنگی در این دوران دادیم که میزان تلفات
فرهنگی دولت آقای هاشمی شاید ۳ یا ۴ برابر تلفات ما در جبهه و جنگ بود.
آنها در جبههها شهید شدند و اینها هم شهید شدند منتها این افراد در دولت
هاشمی، شهید راه فرهنگ غرب شدند و تغییر هویت، ایدئولوژی و اعتقاد دادند.
***کابینه هاشمی کابینه تکنوکراتها بود***
*
تسنیم: آیتالله هاشمی رفسنجانی میگوید در کابینه خود از همه سلایق و
جناحهای سیاسی از چپِ چپ تا راستِ راست استفاده کرده است اما منتقدان وی
میگویند آقای هاشمی فقط افرادی را از گروههای دیگر به کار گرفته است که
مطیع وی باشند و کاری به کار وی نداشته باشند. کابینهای که آقای هاشمی
برای دولتش تعیین کرد، کدامیک از این دو نمونه بود؟
- ترقی: چنین چیزی
اصلاً وجود نداشت. در کابینه آقای هاشمی میتوان گفت که عمدتاً عناصر
تکنوکرات حضور داشتند، البته تعداد بسیار محدودی (۲ یا ۳نفر) نیروهای
اصولگرا هم حضور داشتند، بنابراین اکثریت دولت از عناصر تکنوکرات و
لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی بود.
در دولت هاشمی نیروی چپی وجود نداشت
زیرا هاشمی به آنها اعتقادی نداشت. به عنوان مثال اگر عبدالله نوری را چپ
بگوییم، که باز هم اصلاحطلب بود و نمیتوان وی را چپِچپ دانست، بنابراین
به نظر میرسد که این هم حرف واقعبینانهای نیست.
***بانی آسیبپذیری اقتصاد ما دولت تکنوکرات است***
*تسنیم:
یکی از بزرگترین مشکلات اقتصادی امروز کشور ما، وابستگی به نفت است. مقام
معظم رهبری در ابتدای سال به ذکر خاطرهای از دولتی پرداختند که ۱۷-۱۸ سال
پیش در مسند قدرت بوده و در پاسخ به مطالبه ایشان مبنی بر بستن چاههای نفت
در صورت اراده، لبخند انکار زدهاند. در این زمینه برخی کارشناسان اقتصادی
ریشه مشکلات اقتصادی امروز کشور را در نوع عملکرد و سیاستهای اقتصادی
دولت آقای هاشمی میدانند. نظر شما چیست؟
-ترقی: بانی اینکه ما در
مقابل تحریم دشمن آسیبپذیر هستیم، دولت تکنوکرات است. اگر وابستگی به نفت
را در آن مقطع کاهش میدادیم و سعی میکردیم که به ارز نفتی وابسته نباشیم،
طبیعتاً پیریزی اقتصاد کشور ما در آن مقطع طوری بود که باید در مدت یک یا
دو دهه ما را به قطع وابستگی به نفت میرساند اما فونداسیون در آن مقطع
طوری ریخته شد که این بنا بر همان اساس حرکت کند زیرا فونداسیون
زیرساختهای اقتصادی است و وقتی زیرساختها مبتنی بر نفت باشد، به سادگی
نمیتوان ساختمان را تغییر داد، بنابراین اشکال عمدهای که در اقتصاد کشور
داریم، وابستگی به نفت است. تحریمها نیز ناشی از همین وابستگی است.
***عملکرد هاشمی عامل مشکلات امروزی است***
نکته
دوم بحث خصوصیسازی است. در آن زمان باید اقتصاد به سمت مردمی شدن حرکت
میکرد و روی دوش مردم میافتاد اما نهتنها خصوصیسازی نشد بلکه
اختصاصیسازی شده و قشر نوکیسه جدیدی به وجود آمدند که عامل بسیاری از
چالشهای سیاسی در کشور شدند، یعنی اقتصاد را به افراد غیرمومن به ارزشهای
انقلاب و اسلامی دادیم که دنبال منافع شخصی و گروهی خودشان بودند.
این
هم عامل پدید آمدن مافیای ثروت در کشور شد که این مافیا بر سیاست تاثیر
گذاشته است. این مافیای ثروت همیشه در دوران مختلف به ما ضربه زده است و
عامل بسیاری از انحرافات در کشور ما شده است، بنابراین این مسئله را اگر به
زیرساختهای فرهنگی که در آن زمان در کشور بهوجود آمد، اضافه کنیم،
میتوان گفت که عملکرد دولت آقای هاشمی عامل بسیاری از مشکلاتی است که
امروز کشور ما گریبانگیر آن است. چه در بعد تهاجم فرهنگی و چه در بعد
انحرافات سیاسی و چه در بعد مشکلات اقتصادی که همه اینها ناشی از این است
که در آن مقطع به توصیهها و رهنمودها و تذکرات و هشدارهای مقام معظم رهبری
در دولت توجه و عمل نشده است.
* تسنیم: شما اگر بخواهید به عملکرد دولت آقای هاشمی نمره بدهید، چه نمرهای را به دولت ایشان خواهید داد؟
-
ترقی: البته باید با توجه به شرایطی که در مقطع بعد از جنگ داشتیم، توجه
به زیرساختها و ایجاد برخی از زیرساختها در کشور به لحاظ اقتصادی به
عنوان اقدامات موفق دولت به حساب میآید.
در آن زمان رشد اقتصادی قابل
ملاحظهای از ۳ درصد تا ۸ درصد داشتهایم. میتوان گفت که مقداری از
هزینههای دولت کاهش پیدا کرد و مخارج دولت نسبت به قبل کم شد. سطح تولید
تا اندازهای در بخش کشاورزی و صنعت برخی کارخانجات به علت بالا رفتن مصرف،
رشد پیدا کرد.
صادرات غیرنفتی از یک میلیارد دلار به ۴ میلیارد دلار
افزایش یافت و کسری بودجه دولت که در زمان آقای موسوی به ۵۰ درصد رسیده
بود، از هفت میلیارد تومان به هفتصد و پنجاه میلیون دلار کاهش یافت که خیلی
قابل ملاحظه بود و زیرساختهای قابل ملاحظهای به وجود آورد؛ علاوه بر این
پالایشگاهها و بنادر تاحدودی سامان یافتند، راههای هوایی، راههای زمینی
و دریایی مقداری رشد و توسعه یافت ولی از طرف دیگر عوامل منفی آن مثل نرخ
بیکاری، بالا رفتن قیمت مسکن، کاهش ارزش پول و بالا رفتن قیمت دلار،
هزینههای واردات و مواد اولیهای که برای کارخانجات تهیه میشد را بالا
برد.
***یک میلیارد تومان هزینه برای ایجاد یک شغل***
یاد دارم در
پتروشیمی بندرعباس ۹۰ میلیارد تومان هزینه کردند تا بتوانند ۹۰ شغل ایجاد
کنند یعنی به ازای هر اشتغال در پتروشیمی، یک میلیارد تومان خرج میشد. به
دلیل اینکه دولت به سمت پروژههای بزرگ میرفت و به پروژههای کوچک بیتوجه
بود، نرخ بیکاری و همین طور بدهیهای خارجی که بسیار برای دولت کمرشکن
بود، بالا رفت. به نظر میرسد نکات مثبت را اگر در نظر بگیریم، بتوانیم
نمره ۱۰ به دولت بدهیم.
***دولت هاشمی عامل ۲۵درصد از مشکلات امروزی کشور***
*تسنیم: شرایط امروز کشور چقدر به نحوه مدیریت آقای هاشمی مربوط است؟
-
ترقی: حداقل ۲۵ تا ۳۰ درصد مشکلات امروز به همان زیرساختها و مشکلات
مبانی اقتصادی که هنوز نتوانسته از آن فوندانسیون خود را نجات دهد و
فونداسیون جدیدی ایجاد کند، مربوط است. ما برای تغییر فوندانسیون اقتصادی
کشور باید روی این زیرساختها کار میکردیم ولی وقتی زیرساختها در آن مقطع
به وجود آمده در مراحل بعدی باید روزبهروز روی این فونداسیون اقتصاد را
بنا کنید.
تغییر این فونداسیون مستلزم تعطیل کردن سازمان برنامه و
بودجه بود تا به دور از ذهنیت آن فونداسیون برنامه طراحی کند که هنوز این
روش جواب نداده است؛ یک مقدار توانسته تغییرات دهد اما هنوز به سادگی
نمیتواند جواب دهد.
***نقش مافیا در اقتصاد کشور***
نکته دوم
تغییر بنگاهها و منابع اقتصادی در کشور است. وقتی مافیایی از ثروت در کشور
درست شده است، این مافیا اکنون به سادگی اجازه نمیدهد که حتی یک کارخانه
چادر مشکی در کشور بزنید. مافیا تجارت چادر مشکی را در دست خود گرفته و
هرکس بخواهد یک کارخانه چادرمشکی در کشور بسازد، جلویش را میگیرد. به
عنوان مثال مافیای تجارت فلان دارو را در کشور گرفته و اجازه تولید دارو در
داخل را نمیدهد.
از این دست مافیاها فراوان به وجود آمده است. این
مافیاها مانع هرگونه تحول در سیستم اقتصادی است. بالاخره در تجارت
اختصاصیسازی و انحصاریسازی کردند. در صادرات هم با مقاومت این مافیا
مواجه میشویم. به عنوان مثال وقتی بخواهیم قیمت را کاهش دهیم، میبینیم که
حاضر نیستند قیمت واقعی را ارائه دهند. مافیا در نوسانات اقتصادی تأثیرات
زیادی گذاشتند و در طول این مدت هم سرمایهشان بالا رفته است.
میزان
سهم اقتصاد کشور در دست مافیا زیاد شده است. الان اعلام میشود که حدود سه
هزار نفر، چند ده هزار میلیارد نقدینگی جامعه را در دست دارند. با این
نقدینگی این افراد خیلی میتوانند بر اقتصاد تاثیرگذار باشند و نگذارد که
اصلاحات در آن صورت پذیرد.
***شرکتهایی که هزینه و درآمدشان در بودجه نمیآید***
اینها
سیستم گمرگ و مالیات را تحت تاثیر قرار میدهند. به همین دلیل است که دولت
نتوانسته از خیلی از این بنگاهها مالیات بگیرد. امروزه بسیاری از
شرکتهای نفتی هستند که درآمدشان در بودجه دولت نمیرود. آقای توکلی گفته
که در بودجه امسال صد شرکت هزینه درآمدشان در بودجه نیامده است. من اعتقاد
دارم بیش از صد شرکت چنین وضعیتی را دارند. چرا این شرکتها سهم مالیات
دولت را نمیدهند؟ اگر مالیات اینها به حساب خزانه وارد شود، نیازی به نفت
نداریم اما متاسفانه مسائل ریشهای تاثیرات قابل ملاحظهای ایجاد کرده و
اجازه حل خیلی از مشکلات را نمیدهد.
*تسنیم: آقای هاشمی تاکید دارند آن زمان میخواستند فراتر از ژاپن اسلامی را بسازند، چقدر به آن رسیدیم؟
-ترقی:
در دوران آقای هاشمی، کشورهای مختلفی از همین روش سیاستهای اقتصادی بانک
جهانی استفاده کردند ولی هیچکدام جز برزیل، از آن سالم بیرون بیایند. کجا
ژاپنیها از این شیوه استفاده کردند؟ مالزی درست در همان مقطع ما در یک
مرحله زیر بار این مسئله رفت و وضعیتش به بحران کشیده شد.
ما در مجلس
پنجم بودیم و دولت آقای هاشمی بر سر کار بود که ماهاتیر محمد را به مجلس
آوردیم و به او گفتیم شما که برنامه ۲۵ ساله نوشتید، چگونه دچار بحران
شدید؟ محمد بحران را توضیح داد که بلایی که بانک جهانی به سر کشورش آورده،
یکی از عوامل بحران بود. منتها تا خودش را از بانک جهانی جدا نکرد، نتوانست
مشکلاتش را حل کند، یعنی آنها هم راهی غیر از ما رفتند. آنها اگر همین راه
ما را میرفتند، به همین بنبست دچار میشدند.
***ساختن کشور با پول دولتهای بعدی شاهکار نیست/ بدهیهای هاشمی را احمدینژاد پرداخت کرد***
اینکه
شما پول دولتهای آینده و پول ۵ دولت آینده را در کشور خرج کنید و بگویید
کشور را ساختهاید که شاهکار نیست. هاشمی به قدری بدهی باقی گذاشت که
نهتنها دولت احمدینژاد بلکه در دولتهای بعدی هم باید بدهیها پرداخته
شود.
***استقراض از بانک مرکزی در دولت خاتمی هم تسویه نشد***
الان
در بودجه دولت، بدهی باقیمانده از آن زمان مانند بدهی به تامین اجتماعی
یا بدهی به آستان قدس یا صندوق بازنشستگی را لحاظ میکنند. این بدهیها
مربوط به چه زمانی است؟ ما هنوز اقساط قرضهایی که در سیستم بانکی دنیا
داشتیم را همچنان پرداخت میکنیم. در دولت آقای هاشمی برخی از آنها تسویه
شد اما برخی دیگر باقی مانده است. خود آقای هاشمی از اینکه باید بدهی دولت
قبلی را پرداخت میکرد، گلایهمند بود. فکر میکنید ۵۶ هزار میلیارد تومان
استقراض از بانک مرکزی را تا چه زمانی میتوان پرداخت کرد؟ این رقم تا
پایان دولت آقای خاتمی تسویه نشد و در دولت آقای احمدینژاد هم ادامه دارد و
بدهی دولت به سیستم بانکی هنوز هم باقی مانده است.
۱۹ سال بود که دولت
به فرهنگیان بدهکار بودند و پولشان را نمیداد. سرانجام در دولت
احمدینژاد این بدهی تسویه شد. قوانینی درباره محرومین در سال ۷۳ تصویب شد
بود که مستمری زنان سرپرست خانوار به میزان حدود ۴۰ درصد حقوق پایه کارگران
باید پرداخت شود، اما اصلاً این قانون و خیلی قوانین دیگر اجرا نشد؛ حتی
دولت آقای خاتمی هم آن را اجرا نکرد و در دولت آقای احمدینژاد درصدی از
این قوانین اجرا شد.
***دولت هاشمی قانونگریز بود***
* تسنیم: پس آقای هاشمی هم قانونگریزی داشتند؟
-
ترقی: بله، فراوان! قانونگریزی در تمام دولتها بوده است و نمیتوانیم
دولت خیلی قانونی را نام ببریم. وقتی دولتی از فراقانونی استفاده میکند و
برای هر کارش دنبال حکم حکومتی است، قانونگریزی است و تابع قانون نیست.
*تسنیم:
جالب است که این روزها رسانههای همسو با آقای هاشمی اینگونه میگویند که
دولت آقای هاشمی دولتی مبرا از قانونگریزی و قانونشکنی بوده است.
-
ترقی: نه اینطور نیست. حالا این یک نمونه بود و از این نوع موارد و نقدهایی
که به دولت آقای هاشمی راجع به برنامه شده است، فراوان است.
چرا
مجلسیها جرات نمیکردند که بگویند چرا دولت برنامه مجلس را اجرا نمیکند،
کنار گذاشته و برنامه خود را اجرا میکند؟ وقتی به شما بگویند تمام برنامه
پنجساله را اجرا نمیکنیم، مفهومش این است که کل برنامه پنجساله برای شما
خط تعیین کرده و ریلگذاری کرده و شما از این خطوط فاصله گرفتهاید. البته
این تنها یک نمونه است. کجای قانون آمده بود که دولت میتواند این مقدار از
سیستم بانکی قرض بگیرد؟ قانون برای این کار مشخص کرده است که مثلا فلان
مقدار قرض کنید درحالی که شما ۱۰ برابر آن قرض کردید! این موارد نمونههایی
از قانونگریزی که نشان میدهد.
در آن زمان میگفتند که ما به دلیل
اینکه اجتهاد سیاسی میکنیم، حق ما است که این کار را میکنیم، اما برای
رئیسجمهور فعلی این حق را قائل نیستند درحالی که اگر کاری درست است، برای
همه درست است و اگر نادرست، برای همه نادرست است و فرقی ندارد. آن وقت
تشخیص میدادید در دولت خود آنطور عمل کنید و اکنون تشخیص میدهید که
اینگونه عمل کنید! نباید اینها را مبنا قرار داد و باید همه طبق قانونی که
مبتنی بر خردجمعی است، عمل کنند تا مشکلات کشور به ردههای بعدی منتقل
نشود.