به گزارش بولتن نیوز، چاک هیگل که تا قبل از این، رسانههای امریکا تصویری با مختصات: «مخالف حمله نظامی به ایران»، «موافق حق غنی سازی صلح آمیز ایران» و «مخالف قرار دادن اسرائیل در اولویت اول امنیت ملی امریکا» از او ساخته بودند، در سفر اخیر خود تلاش زیادی کرد که هر یک از این انگارهها را بطور جدی تغییر دهد، بطوری که هم از «احتمال حمله نظامی به ایران» سخن گفت، هم تأکید کرد که «ایران برای رفع محدودیتها و تهدیدها باید هر سطحی از فعالیت غنیسازی را تعطیل کند» و هم از «هماهنگی میان سیاست رژیم صهیونیستی و امریکا در خصوص ایران» خبر داد.
این اتفاق البته چندان عجیب نیست، چرا که با وجود عناصر و جریانهای پر قدرت صهیونیستی در هیئت حاکمه امریکا، اساسا حتی چنانچه فردی نظیر هیگل در اندیشهها و نظرات شخصی خود سه مختصه اول را داشته باشد، در زمان تصدی پنتاگون و سایر نهادهای کلیدی ایالات متحده ضرورتا باید نگاه و رویکرد متفاوتی را دنبال کند، بنابراین نوشته پیش رو بدنبال رمزگشایی از چرخش آشکار وزیر دفاع امریکا نیست بلکه در پی یادآوری رویکرد غیر منطقی و پر تناقض دولت امریکا و ادبیات بیادبانه وزیر ارشد آن در قبال ملت ایران است.
هیگل در بخشی از اظهارات خود میگوید: «ما با مردم ايران کاري نداريم. مردم ايران به زودي در انتخابات شرکت مي کنند. نمي دانم چرا آنها نمي خواهند بفهمند ايران دشمني ندارد. هيچکس ايران را تهديد نمي کند. چرا مقامات ايران مي خواهند تهديدي براي ديگران باشند؟ اصلا نمي فهمم. چون آنها به هيچ سلاحي نياز ندارند و اگر من جاي ايرانيها بودم، به اين مسئله مي پرداختم که بچه هاي ايراني غذاي کافي براي صبحانه داشته باشند، فرصت هاي تحصيلي براي جوانان ايران ايجاد شود و حتي به مسئله صلح مي پرداختم. مگر صلح چه ايرادي دارد؟ حتي اگر صلح به معناي اورانيوم غني شده نباشد. وقتي کسي شما را تهديد نمي کند، مي توانيد بدون نياز به غني سازي اورانيوم در صلح زندگي کنيد.»
اما آیا دولت امریکا با مردم ایران کاری ندارد و دشمنی نمیکند؟ دست به نقدترین نمونه اعمال تحریمهای بیسابقه علیه ایران در چند سال اخیر و بویژه سال گذشته است که برخی معتقدند اجرای این شکل از تحریم، معادل استفاده از سلاح کشتار جمعی در اقتصاد است. اگر این دشمنی نیست، پس دشمنی چیست و اگر دشمنی هست، این دشمنی علیه چه کسی و با چه کسی است؟
تاریخ دشمنی دولت امریکا با ملت ایران البته به همان روزهای اول انقلاب اسلامی باز میگردد و سیاهه دشمنیهای ایالات متحده در حمایت همه جانبه از صدام در جنگ هشت ساله، تحریک گروهکها و قومیتها به ایجاد ناآرامی و تجزیه طلبی، تزریق ناامنی از مرزهای گسترده ایران به داخل کشور، تحریمهای دامنهدار 33 ساله علیه ایران، حمایت و تقویت جریانهای برانداز و آشوبگر، نشان میدهد که دشمنی دولت امریکا نه یک شبه است، نه تصادفی است و نه محصول فعالیت هستهای ایران است، بلکه دامنهدار، هدفمند و با هدف تغییر نظام جمهوری اسلامی و حداقل تغییر رفتار نظام است؟
آقای وزیر دفاع امریکا اگر منطقی است و در ادعای خود صادق است، چرا تاب غنی سازی قانونی ایران را که مغایر هیچ یک از پیماننامهها و معاهدههای بین المللی است، ندارد و میخواهد که برای صلح، ایران دست از این حق مشروع و قانونی خود بردارد اما چرا هیچ اشارهای به سابقه استفاده از بمب اتمی توسط اسلافش در دولت امریکا و کشتار هزاران بیگناه و از آن بدتر، حفظ تسلیحات اتمی تا همین امروز و سر باز زدن از امحای تسلیحات باقیمانده در امریکا و همچنین در پایگاههای نظامی این کشور در اروپا و آسیا (که برای این کشورها نیز خطرساز و دردسر ساز است) نمیکند؟
اصلا چرا راه دور؟، آقای وزیر دفاع غیر منطقی امریکا چرا در قلب سرزمینهای اشغالی از ایران میخواهد که به منظور برقراری صلح و داشتن صبحانه مقوی و تحصیلات برای جوانان ایرانی، دست از غنیسازی اورانیومی بردارد که هم حق جمهوری اسلامی است و هم تحت نظارت دائم آژانس است اما یک کلمه هم متعرض رژیم کودککش صهیونیستی و همتایانش نمیشود که 200 کلاهک هستهای را در زرادخانههای خود مخفی کرده و اجازه هیچگونه نظارت و بازرسی را هم نمیدهد و در ضمن خوی وحشیگری و جنگ طلبی خود را نیز (علاوه بر اشغالگری) هر چند سال یکبار با حمله به مظلومان لبنان و فلسطین به رخ دنیا میکشد.
اما حنای خطابههای گل درشت دولت امریکا با مجموعه متراکمی از رفتارهای غیر منطقی و متناقض هر روز کم رنگ تر میشود و شاید به همین دلیل هم هست که با وجود اظهارات جدید چاک هیگل و تأکید ویژهی او بر امکان حمله نظامی به ایران، کمتر از قبل در رسانههای خود غرب هم به این سخنان بها داده میشود و در مقابل، هشدار صریح رهبر معظم انقلاب، مبنی بر اینکه "اگر غلطی از اسرائیل سر بزند، حیفا و تل آویو با خاک یکسان خواهد شد"، هنوز که هنوز است بعد از گذشت یک ماه، محل بحث و تحلیل رسانهها و کارشناسان و سیاستمداران است.