از آنجائیکه عملکرد و مواضع عناصر و رسانه های ضد انقلاب و معاند بازتاب نیات و طراحی دشمنان جمهوری اسلامی بوده و در تشخیص روش مطلوب سياسي موثر به نظر ميرسد، به همین جهت پایگاه خبری و تحلیلی رجانیوز تلاش می کند با انتشار بسته ویژه اخبار ضد انقلاب در فواصل معین در این راه گام بردارد.
*کارکرد انحراف برای تایید فتنه گران از سوی شورای نگهبان
آنچنان كه از برخي تحليلهاي رسانه های ضد انقلاب بر ميآيد، اين جريان برانداز، جريان سياسي نفوذي در دولت را به عنوان ظرفيتي قابل اتكا براي فشار آوردن به حاکمیت و شورای نگهبان با هدف تایید برخی سران فتنه و منسوبین به این جریان به حساب آورده است
به عنوان نمونه فرهاد یزدی در سایت تلاش آنلاین منتشب به جریان فتنه سبز در اینباره می نویسد: به نظر می رسد رئیس جمهور، برای برداشتن باقی مانده موانع پیش پای خود، دو سیاست را در پیش گرفته. نخست تبلیغ شدید برای امکان حضور همه ی گروه ها با طرز فکر متمایز. به سخن دیگر حذف و یا دستکم، کاستن از قدرت شورای نگهبان. در این مبارزه او از پشتیبانی همه ی هواداران انتخابات آزاد و از آن میان گروه سبز و اصلاح طلبان، برخوردار است. اما، با این سیاست او امکان ورود به صحنه ی دو رئیس جمهور معمم پیشین و یا ائتلافی از آنان را نیز هموار می کند.
وی سپس با اشاره به این نکته که احمدی نژاد با وجود اینکه سپس از ائتلاف خاتمی و هاشمی نگران می باشد، می نویسد: در این جاست که سیاست دوم احمدی نژاد، باید به کار افتد. ائتلاف خاتمی - هاشمی به نظام اسلامی وفادار است ! و از این رو با آزادی عمل محدودی روبروست. احمدی نژاد آزادی عمل بیش تری دارد. او و نامزد برگزیده اش می توانند با شعارها و خواست هایی که وفاداران به رژیم قادر به ابراز آن نیستند، وارد معرکه انتخابات شوند.
این
یادداشت تصریح می کند: باید انتظار داشت که رئیس جمهور با دمیدن در بوق
انتخابات آزاد که لازمه آن آزادی ورود نامزدها از گروه های مختلف که به طور
طبیعی مورد تائید اصلاح طلبان و گروه سبز است، جو حاکم را چنان برعلیه
بازوی گزینش نظام، یعنی شورای نگهبان، تحریک کند که آنان با امکان جدی خنثی
شدن، شهامت لازم را در رد صلاحیت نامزدهای هوادار رئیس جمهور و حتا جنبش
سبز، از دست دهند.
همزمان نیز، باید انتظار شعارهای تند و حتا "تابو" شکن (از نظر نظام اسلامی) از جانب رئیس جمهور و هوادارانش را داشت.
وی تاکید می کند: تندی شعارهای انتخاباتی رئیس جمهور، ائتلاف اصلاح طلبان را مجبور خواهد کرد که آنان نیز موضع تندتر و قاطع تر (البته نه در ابعاد احمدی نژاد) در باره آینده نظام اسلامی در پیش گیرند.
*دلایل اصرار فتنه گران برای حضور در انتخابات
سایت جرس به نقل فردی که روزگاری رابطه نزدیکی با محافل نزدیک به خاتمی را داشته است می نویسد هنگامی که اصولگرایان در انتخابات مجلس با هم به رقابت پرداختند فضای سیاسی در کشور زنده شد و اصلاحات تنها به خاطر عدم حضورش ضرر بسیار کرد.
حسین نورانی نژاد که اینک در خارج از کشور بسر می برد در قسمتی از این یادداشت به علت منتفی شدن عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری می پردازد و به دلایل ذیل اشاره می کند:
الف: شکستن جو عدم شرکت توسط کاندیداها: واقعیت آن است که اعلام آمادگی کسانی چون دکتر محمدرضا عارف و پخش شایعه کاندیداتوری کسانی مانند اسحاق جهانگیری و محمدعلی نجفی، جو غالب "عدم شرکت" را در بین اصلاح طلبان شکست. کسانی به طرح پرسش از فایده عدم شرکت پرداختند و ذهنها برای گونهای دیگر مواجه شدن با موضوع انتخابات، پس از قریب به ۴ سال مواجهه سلبی با انتخابات، آماده شد.
ب: متوقف شدن نمودهای عینی جنبش سبز: مدت زمان زیادی است که از نمودهای عینی جنبش سبز خبری نیست. در واقع آنچه بدیل پارلمانتاریسم برای تغییر مطرح بود، پس از دورهای افول، افق نزدیکی برای فعال شدن مجدد بروز نمی داد. این وضعیت باعث شد حتی برخی از سبزهای رادیکال هم به انتخابات به چشم فرصتی برای احیاء جنبش و دست کم گفتمان آن در جامعه نگاه کنند.
ج: تمایل روزافزون نیروهای استانی برای شرکت در انتخابات: آنچه در طول دوره حضور خود در ایران، در بین نیروهای فعال سبز و اصلاح طلب می دیدم، تمایل زیاد آنها برای مشارکت در انتخابات بود. آنها احساس بیعملی در بین اصلاح طلبان می کردند و این باعث فرسایش و ریزش نیروها شده بود. بعضا برخی نیروها به آرامی جذب ستادهای دیگر کاندیداها می شدند و آنها که اصول مدارتر بودند، از عرصه سیاست عملا حذف می شدند. این مساله آنها را به تکاپوی فعالیت انتخاباتی مجدد کشانده بود.
د: تداوم رقابت و سیاست بدون حضور اصلاح طلبان : واقعیت رخ داده دیگر در این مدت، رقابت جدی درونی بین جریان اصولگرا بود که باعث می شد عدم حضور اصلاح طلبان در عرصه سیاست، کمتر به چشم بیاید. عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم، به تعبیر درست سید مصطفی تاج زاده باعث ایجاد شکاف عمیق در بین جریان اصولگرای حاکم شد، اما این شکاف عوارضی هم برای بیرون گودنشینان اصلاح طلب داشت. اینکه در تنور داغ رقابت و درگیریهای درونی جریان اصولگرا، که سابقه نشان داده از این تنورها بیش از سوختگیهای غیر قابل ترمیم، پختگی و اشتهار زاده خواهد شد، عرصه سیاست در ایران اشباع شد. عرصه سیاست زنده به رقابت است و اگر این رقابت بین نیروهایی دیگر در عمل اتفاق بیفتد، بیرون گودنشینان تا رسیدن به مقطعی که اتفاقی خودبخودی آنها را به عرصه بازگرداند، حاشینه نشینان و شاید فراموش شدگان این عرصه شوند. مروری بر سایتها و روزنامههای سبز و اصلاح طلب در این مدت نشان می دهد که عدم حضور اصلاح طلبان در صحنه سیاست رسمی، باعث شده بود تا اخبار آنها به مواردی همچون اخبار زندانیان سیاسی و امثالهم محدود شود، ولی در عرصههای دیگر سیاسی تنها بازتاب دهنده اتفاقاتی بودند که دیگران بازیگر آن بودند. در واقع رقابت واقعی در بین جریان حاکم، رسانههای سبز و اصلاح طلب را هم به دنبال آنها کشانده بود. این وضعیت آژیر خطر "فراموش شدن" را در گوش پارلمانتاریستهای اصلاح طلب به صدا در آورد. آژیری که برخلاف دوره جنگ اعلام می کرد از پناهگاههای خود خارج شده و به عرصه سیاست باز گردید.
*دلایل بسیار منطقی یک ضدانقلاب برای عدم رای آوری هاشمی
آرش غفوری از فعالین ضدانقلاب که برای سایت های اپوزسیون خارج نشین مطلب می نویسد با استناد به دلایل منطقی و جالب به علت عدم اقبال جامعه به هاشمی نکات بسیار منطقی را مطرح کرده است.
در یادداشت وی خطاب به هاشمی رفسنجانی آمده است: خیلی ها می گویند که شما هم، یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری آینده هستید. منتظرید تا تکلیف آقای خاتمی مشخص شود که اگر او نیامد، شما بیایید. اما خب، باید این را بدانید که یک عده چرا به شما رای نمی دهند و حتی اگر واقعن منافعشان در این باشد که شما رئیس جمهور شوید، باز هم ممکن است کس دیگری را انتخاب کنند. شاید بپرسید که مگر ممکن است منفعت شخصی یک نفر در انتخاب شما باشد اما رقیبتان را انتخاب کند. مثال عملی در انتخابات ایران و خارج از ایران که زیاد است؛ اما یک نمونه تجربی خود من هستم. من یک بار این کار را کرده ام.
ادامه این یادداشت می افزاید: بگذارید روایت انتخاباتی شما را با یک سئوال آغاز کنم. هیچ فکر کرده اید که چرا وقتی در مصاحبه تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری در دور دوم سال ۸۴ گفتید که به هر ایرانی ۱۰ میلیون تومان میدهید، کسی حرف شما را نشنید؛ درحالی که یک هفته قبلتر، مهدی کروبی از ماهی ۵۰ هزار تومان گفته بود و رای ۱۱ استان را به دست آورد؟ بعدها هیچ وقت به این پرسش فکر کردهاید؟ یا اینکه همه شکست انتخاباتیتان را هنوز هم محصول تخلف و تقلب میدانید؟ پاسخ به این پرسش سخت نیست. اما اجازه بدهید یک نمونه مدرن تری از رقابتهای انتخاباتی را هم برایتان مثال بزنم و بگویم که شما چرا هیچگاه دوباره رئیس جمهوری ایران نخواهید شد. لااقل بدست آوردن رای مردم چندان آسان نیست و در شما هم ارادهای برای درس گرفتن از خطاها و اشتباهات وجود ندارد. در انتخابات آمریکا در این سالهای اخیر، جمهوری خواهان همیشه از کاهش مالیات ثروتمندان دفاع میکردهاند. کل جمعیت این ثروتمندان چیزی در حدود ۱درصد است اما کسانی که به کاندیداهای جمهوری خواه رای میدهند در این انتخابات آخری ۴۷درصد و در گذشته هم رقمی بالاتر یا برابر با همین بوده است. یعنی ۴۷درصد از کسانی که جزو "۱ " درصدی های پولدار نیستند هم از کاهش مالیات پولدارها دفاع می کنند و این می تواند در تعارض با منفعت شخصی آنها تعریف شود. اما چرا؟
این یادداشت خاطر نشان می کند: پاسخ به این دو پرسش – مدل ایرانی و مدل آمریکایی – رمز چرایی عدم رای آوری شماست حضرت آیت الله. یک اشتباه رایج و خیلی وحشتناک وجود دارد که سیاستمداران را همیشه گول می زند. آنها خیال می کنند که مردم بر اساس منافع شخصی شان رای می دهند. یعنی اگر شما با دلیل و مدرک به مردم اثبات کنید که بهتر می توانید کشور را اداره کنید، این به تنهایی کافی است که رای هم بدست بیاورید. شما، آقای هاشمی در سال 84 این کار را کردید. همانطور که گفتم وعده ۱۰ میلیونی دادید. اما در ۸۴ رای نیاوردید که هیچ، در ۹۲ هم رای نمیآورید. به یک دلیل خیلی ساده: مردم لزومن بر اساس منافع شخصیشان رای نمیدهند. بلکه مردم بر اساس "هویت"ی که دارند رای میدهند. یعنی میروند و میگردند و میبینند که چه کسی با هویت آنها سازگار است و او را انتخاب میکنند.
این یادداشت تصریح می کند: فراموش نکنید به این افرادی که به نام تحلیلگر و استاد دانشگاه و فعال سیاسی دور و برتان میگردند و هی آواز میخوانند که شما رئیس جمهور هستی و دیگر مردم شما را قبول دارند کاملن شک کنید. همینها در سال ۸۴ هم با شما بودند و از شش ماه قبل از انتخابات، شما را رئیس جمهور پس از خاتمی میدانستند. بگذارید یک مثال عددی بزنم. در رقابتهای سال ۱۳۸۴، شما در مرحله اول در تهران یک میلیون و ۲۷۰ هزار (۱۲۷۰۰۰۰) رای بدست آوردید. رای شما در دور دوم تقریبن یک میلیون و ۴۰۰ هزار (۱۴۰۰۰۰۰) عدد بود. یعنی تقریبن چیزی حدود یکصد و سی هزار رای (۱۳۰۰۰۰) بیشتر. اما جالب اینجاست که رای دکتر معین به عنوان تشکیلاتیترین کاندیدای آن انتخابات در دور اول در تهران تقریبن ۶۵۰ هزار عدد بود. اگر به فرض خیلی خوش بینانه بپذیریم که تمام رای اضافه شده شما در دور دوم توسط طرفداران دکتر معین بدست آمده است، این رقم تنها ۲۰ % آرای کل دکتر معین در تهران است. به عبارت بهتر ۸۰% ترجیح دادند یا اصلن رای ندهند و یا به احمدی نژاد رای بدهند. وقتی در آن انتخابات با داستان یک چشم اشک و یک چشم خون و با حمایت تمام جامعه روشنفکری و دانشگاهی، ستاد تبلیغاتی دکتر معین نتوانست 80% طرفداران خودش را راضی به حمایت از شما در شهر تهران بکند، انتظار نداشته باشید که رای دادن به شما به خصوص در مناطق دیگر کشور آسان باشد؟
این فعال ضد انقلاب در ادامه به یک تناقض در زندگی هاشمی اشاره می کند و می نویسد: "من یادم نمی رود در مصاحبه ای از شما در پایان ریاست جمهوری تان خوانده بودم که ادعا کرده اید در یک خانه معمولی اجاره ای زندگی می کنید و هنوز خانه نشین هستید. برادرتان قبلا گفته بود: "اگر کسی مدرک و سندی از اموال ما دارد، بیاورد تا همه اموال را به اسمش کنیم." خیلی طول نکشید تا برای سند وثیقه آزادی مهدی، پسرتان، وثیقه ۱۰ میلیارد تومانی در شمیران گذاشتید و بعد هم البته گفته شد که این خانه را قبل از انقلاب خریده بودید و بعدن به فرزندانتان دادید. موارد اینچنینی – که متاسفانه یکی، دو تا هم نیست – اعتبار منبع شما را به عنوان یک کاندیدای ریاست جمهوری، با مشکل بسیاری مواجه میکند و حالا هر چقدر هم تا صبح فریاد بزنید که راه نجات کشور و انقلاب را میدانید، در ساختار ذهنی مردم حک شدهاید و پاک شدن آن چندان آسان نیست."
در پایان این یادداشت نیز آمده است: ممکن است گفته شود که آیا این همه بدان معنی است که نباید هرگز کاندیدای اتتخابات شوید و تحت هیچ شرایطی رای نمیآورید؟ خب، پاسخ به این پرسش هم منفی است. یعنی در شرایطی امکان ریاست جمهوری شما فراهم است اگر و فقط اگر، کل آموزههای سیاسی ۳۴ سال اخیرتان را از لحاظ تبلیغاتی و انتخاباتی ببوسید و به کناری بگذارید و با زبانی جدید صحبت کنید. البته منظورم این نیست که تمام انقلاب و گذشتهاش را نقد کنید که این کار را نمیکنید و نباید هم بکنید.
اما شخص خودتان را بیرحمانه باید در معرض انتقاد قرار دهید. از انقلاب خرج نکنید، اما خودتان را به مزایده افکار عمومی بگذارید. تورم ۴۰ و ۵۰ درصدی اوایل دهه هفتاد به انقلاب ربطی نداشت، به شما به عنوان رئیس جمهور ارتباط پیدا می کرد، اما به جای آنکه به خاطر آن از مردم معذرت بخواهید و بگویید کارتان اشتباه بوده است، مصاحبه می کنید و تلویحن می گویید که چون تهران نبودید نرخ تورم بالا رفته بود. از این مثال ها برای شما زیاد است که شده اید مظهر تمام الیگارشی نظام و یک زمانی پسوند و پیشوند"شاه" هم می گرفتید. دقیقا به خاطر اینکه در تمایز با مردم و جمعیت رای دهندگان تعریف شدید و هر کس که به شما از منظر افکار عمومی نزدیکی داشت هم از این امر بری نبود.
احمدی نژاد خیلی تلاش کرد که در سال 88، شما را دودستی به موسوی بچسباند و در جاهایی هم موفق بود و بیچاره ناطق که چوب ادامه مسیر شما را خورد و امروز هم اگر در نهایت، آقای خاتمی کاندیداتوری را بپذیرد، از این منظر باید خیلی مواظب باشد و شما هم نباید عامدانه یا غیرآمدانه به این نزدیکی ها دامن بزنید. و اگر خودتان قصد کاندیداتوری داشته باشید هم، با تمام آنچه که در بالا گفتم باید این را درک کنید که مردم وقتی متفاوت فکر می کنند که صحبت هایی که با آنها می شود متفاوت شود. ساختار هویتی شما پس از سال 88 همانی که قبل از انتخابات 88 بود، نیست. می پذیرم، اما زبان جدید، ساختار جدید می خواهد و شما اینگونه که می روید هرگز رئیس جمهور نمی شوید و آن ته مانده انتظار و امیدی که به شما به عنوان آخرین و تنها برگ موازنه قدرت درون نظام وجود هم نیز ارزش و اهمیت خودش را از دست می دهد. ارزش شما آقای هاشمی در انقلاب مانند قیمت ریال در مقابل دلار بود. بالا بود، پایین آمد. اما هنوز هم قیمت دارد. نگذارید به کاغذ پاره تبدیل شود!
*شباهتهای مشایی و خاتمی و طرفدرانشان
سایت ضد انقلاب رادیو کوچه نوشت: اولن هر دو طیف به پیروزی کاندیدای خویش اطمینان دارند، اصرار هم دارند که باید اینها به میدان بیایند، اگر تایید صلاحیت شوند که برندهاند، اگر نشوند هم قهرمان از میدان خارج شدهاند و در هر صورت، بازنده نیستند.
رادیو کوچه می افزاید: جالب اینکه هر دو منفور اصولگرایان هستند، دائم تهدید به رد صلاحیت میشوند، به خصوص مشایی که این هفته «محمد مومن»، عضو باسابقه شورای نگهبان گفت هر کس بوی انحراف بدهد، رد صلاحیت میشود، ترس و دعوا هم نداریم. این مومن، عضو مهمی است در شورای نگبهان. سال ٨٨ وقتی نمایندگان ستادهای انتخاباتی رفتند دیدار رهبری و به عملکرد شورای نگهبان اعتراض کردند، آیت الله خامنهایگفته بود اگر در ایران نتوانید به «جنتی و مومن» اعتماد کنید، به هیچکس نمی توانید اعتماد کنید.«جنتی» هم که قبلا گفته بود حتی اگر من مرده باشم، شورای نگهبان امثال «مشایی» را تایید نمیکند. «خاتمی» هم وضعیتش به قرمزی مشایی نیست ولی در شرایط بحرانی اکنون، بعید نیست که به چنین سرنوشتی دچار شود. "