به گزارش 598 به نقل از بولتن نیوز، هرچند علاقهی ایشان به گفتگوهای پر حاشیه بر کسی پوشیده نیست، اما لازم است به بررسی مختصر آنها بپردازیم تا شائبههایی که در این گفتهها بیان میشود، بیجواب نماند و گویندهی این حرفها، از سر سکوت سایرین، تصور صحت کلام نکند. شاید در اظهار نظرهای بعدیشان، کمی تجدید نظر نمایند و همانطور که بکارگیری نقد را برای بقیه واجب میدانند، خودشان هم به تجویزشان عمل کنند.
و اما آن بخشهایی از این مصاحبه که به آنها میپردازیم:
1- {در واکنش به احتمال ردصلاحیت احتمالی نامزد حداکثری اصلاحطلبان} این تهدیدها نباید تاثیری بر تصمیم اعلام کاندیداتوری نامزد آنها مثلا آقای خاتمی بگذارد. ایشان اگر خودشان احساس میکنند که آمدنشان در این برهه تاریخی ضرورت دارد، باید بیایند و توجهی به این تهدیدها نکنند. اگر تصمیم به آمدن داشته باشند و اعلام نامزدی کنند، معتقدم که اقبال مردم و فشار افکار عمومی در تصمیم نهادهای مسوول هم تاثیرگذار خواهد بود.
چقدر جنس این حرفها برای ما آشناست. خواننده را یاد تز "فشار از پایین، چانهزنی در بالا"ی سعید حجاریان میاندازد که آنهم خود، کپیبرداریست از تز "رفولوشن" تيموتي گارتن اَش، که ترکیبیست از "رفورمیشن" و "روولووشن". همهی حرف این تز هم آن است که اگر یک نظام سیاسی حرف یک جریان سیاسی را نپذیرفت، با زور و فشار و مقبولیت ساختگی، نظام را مجبور به پذیرش خواستهی خود کند.
نمونهی جدید عملی کردن این تز هم، ماجرای تلاش فتنهگران برای ابطال انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بود. اینکه مردم را توی خیابان بریزیم و به نظام نشان دهیم که ببینید حرف ما چقدر هواخواه دارد. حالا انگار تجویز آقای مطهری برای آقای خاتمی، همین است. اینکه شما بیا، اگر رد صلاحیت شدی، با فشار افکار عمومی نظام را مجبور به تأیید صلاحیت شما میکنیم!
اما ایشان انگار یادشان رفته که نظام، رهبری و مردم اهل باج دادن به کسی نیستند. که اگر اهل باجدادن و کوتاه آمدن و تحت تأثیر فشارها قرار گرفتن بودند که باید در فتنهی عظیم 88، به جنبش سبزیها باج میدادند و جلویشان کوتاه میآمدند. و عظمت آن فتنه کجا و حقارت این آمدن و نیامدن کجا.
2- {در صورت رد صلاحیت خاتمی} «خود همین ردصلاحیت هم برکاتی دارد. از این نظر که میزان سعه صدر نظام در برابر منتقدان مشخص شده و برخی رویکردها شفافتر میشود. هر چه مسایل برای مردم روشنتر شود بهتر از این است که در هالهای از ابهام باقی بماند.»
سعهی صدر نظام در برابر منتقدان. شنیدن این جمله از آقای مطهری جای تعحب فراوان دارد. ایشان که متخصص امر نقد هستند باید بهتر از بقیه بدانند که بین نقد و نفی و بین منتقد و برانداز تفاوت از زمین تا آسمان است. آیا ایشان براندازان جنبش سبز را منتقد میدانند که تأیید شدن یا تأیید نشدن یکی از رهبرانشان را به مثابه محل آزمایش نظام تلقی میکنند؟
و آیا سعهی صدر نظام بیشتر از اینکه بزرگترین براندازهای خویش و بیآبرو کنندگان نظام و ارزشهای انقلاب اسلامی را همچنان تحمل میکند و از سر مصلحت، هیچ اقدام قضایی برای آنها انجام نداده است؟ دیگر چه برسد به منتقدین که هر روز و هر ساعت، از هر تریبونی این سیل انتقاد است که بر بالا و پایین نظام وارد میکنند و این وسط و از بد حادثه، آنهایی به زندان میافتند که از قضا بچه حزباللهیترند. آیا دل آقای مطهری برای آنها هم میسوزد یا اینکه هنوز تمایل دارند، مسائل بزرگ و کوچک را جابهجا کرده و همچنان در نقش مدعیالعموم براندازان سبز ظاهر شوند؟
3- وي در بخشي ديگر از گفتگوي خود مي گويد: «ظاهرا نامزد دولت آقای مشایی است که به احتمال قوی از دو جهت ردصلاحیت میشود، یکی از جهت رجل سیاسی نبودن و دوم از جهت گرایشهای فکری غیراسلامی. اگر شورای نگهبان صلاحیت او را تایید کند مشروعیت خود را زیر سوال میبرد.»
اینکه جریان انحرافی معروف دارای ایرادات فراوان است و از نظر قانونی، حق ورود به انتخابات را ندارد درست. سیگنالهایی هم تا به امروز از طرف شورای نگهبان صادر شده است که نشان میدهد این نهاد انقلابی، مثل همیشه آماده است تا جلوی هر نوع انحرافی بايستد. اما جالب اینجاست که در یک مقایسهی مفروض توسط آقای مطهری، جرم جریان انحرافی آنچنان سنگینتر از جرم رهبران جنبش سبز است (اگر ایشان اصلا قائل به ارتکاب جرم توسط این جنبش و رهبران آن باشند) که اینها نباید به عرصهی انتخابات ورود کنند. اما آنها میتوانند هر کاری که دلشان بخواهد انجام دهند، حتی اگر شده به نظام فشار بیاورند و تازه اگر هم نظام برخورد قانونی کرد، در آزمایش تحمل منتقدین خویش سرافکنده است و بدهکار این مثلاً منتقدین. خیلی خوب است اگر آقای مطهری در یک اظهار نظر واقعبینانه، جرایم جریان انحرافی و فتنهگران را برشمرد تا ببینیم این وسط، کفهی کدامیک سنیگنتر است و کدامیک حق حضور در انتخابات را ندارد.
البته ایشان در ادامهی این گفتگو، اشارهای هم به دلایل حمایتشان از نامزدی هاشمی رفسنجانی در انتخابات پیشرو کردند. اینکه وی دارای تواناییهای بالاییست، به رهبری احترام میگذارد، توان کنار هم نشاندن گروههای سیاسی مختلف را دارد و از نظر بینالمللی شناخته شده است و میتواند سیاست خارجی ما را بهبود بخشد. در نتیجه، اقتصاد ما هم بهتر میشود.
بگذریم از اینکه وی تا دیروز، بخصوص در زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی، منتقد پر و پا قرص دولت سازندگی بودند و حال معلوم نیست چه تغییر رویهای در آقای هاشمی مشاهد نموده که این چنین تغییر موضع دادهاند. اما از صفتهایی که وی به آقای هاشمی داده نمیتوان به راحتی گذشت.
برای خواننده این سوال پیش میآید که تواناییهای امروز آقای هاشمی با گذر ایام و کهولت سن ایشان، چه تفاوتی با گذشته پیدا کرده که تا دیروز، اکثر کارهای ایشان دارای ایراد بود و امروز، میتوانند با همان تواناییها مملکت را تبدیل به گلستان کنند؟
برای مخاطب این سوال پیش میآید که تعریف آقای مطهری از احترام چیست؟ که از نظرشان، آقای هاشمی به رهبری احترام میگذارد. آیا سکوت و عدم همراهی رهبر انقلاب از سوی آقای هاشمی در روزهای فتنه، جزئی از همان احترام است؟ و از همه مهمتر، آیا نیاز امروز کشور، احترام رئیس جمهور به رهبر انقلاب است یا همدلی و همکاری و تبعیت رئیس جمهور از نفر اول کشور؟
اینکه ادعا میشود آقای هاشمی توانایی دور هم نشاندن همهی گروههای سیاسی را دارد، از روی چه چیزی گفته میشود؟ به نظر آقای علی مطهری، جریانات سیاسی مثل جبههی پایداری، جریانهای وابسته به دولت، بخشی از جبههی متحد اصولگرایان، خیلی از مستقلها و بخش قابل توجهی از اصلاحطلبان (با وجود همهی نقدهایی که به آنها وارد است) جزء گروههای سیاسی این کشور محسوب میشوند یا خیر؟ و اگر میشوند، آیا آقای هاشمی واقعاً میتواند با تکتک آنها تعامل داشته باشد؟ چه برسد به دور هم نشاندن آنها.
در مورد تغییر سیاستخارجی، آیا ایشان نمیدانند که دولتها در این موضوع، بیشتر از آنکه سیاستگذار باشند، مجری هستند. مجری سیاستهای کلان نظام. پس چطور دولتی که مثلاً آقای هاشمی قرار است در رأی آن قرار بگیرد، میخواهد در این سیاستخارجی تغییر ایجاد کند؟ مگر اینکه قرار باشد از همان استراتژی "فشار از پایین، چانهزنی در بالا" که قبلاً به آن اشاره شد، استفاده شود. و مسئلهی اقتصاد که دیگر کارنامهی آقای هاشمی در این زمینه کاملاً روشن است. بخصوص سیاستهای کلان ایشان در اقتصاد که مبتنی بر له شدن بخشی از جامعه (بخوانید طبقات پایین جامعه، که اصلیترین پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی بوده و هستند) است.
همانطور که در بالا گفتیم، امیدواریم نقدهای وارد شده به صحبتهای علی مطهری اولاً؛ باعث شود که شبهات موجود در آن را روشن شود و از سوی دیگر، مورد استفادهی شخص ایشان قرار بگیرد و این نقدها را به مثابه تخریب و توهین تلقی نکند. در هر صورت، مردم ایران بصیرتر از این حرفها هستند که تحت تأثیر خواصی این چنینی قرار بگیرند.