دکتر کریم مجتهدی استاد فلسفه غرب دانشگاه
تهران، جوابیهای به نقد جواد طباطبائی بر کتاب وی در «مهرنامه»، نوشته
بود که با امتناع این نشریه از انتشار جوابیه پس از دو شماره، رجانیوز
اقدام به انتشار آن میکند.
به گزارش رجانیوز، پس از آنکه جواد
طباطبایی نقدی بر کتاب «افکار هگل» دکتر مجتهدی در ویژه نامه نوروز مهرنامه
منتشر کرد، کریم مجتهدی جوابیهای به تاریخ هفدهم فروردین ماه نوشت و برای
این مجله فرستاد. اما ماهنامه مهرنامه که سابقه چنین بداخلاقیهایی را
دارد، تاکنون از انتشار این بیانیه بعنوان حق قانونی نویسنده، امتناع
ورزیده است.
مهرنامه و طباطبایی
جواد طباطبایی بعنوان دانش آموخته حقوق و
علوم سیاسی از فرانسه و استاد اخراجی دانشگاه تهران در دهه هفتاد، نه تنها
بصورت رسمی فلسفه نخوانده و تخصصش تنها در حوزه فلسفه سیاسی و مسائل ایران
است، بلکه از حیث سوابق تحصیلی در حد شاگرد نویسنده کتاب «افکار هگل»
محسوب میشود. اما نقدی که وی به این کتاب تحسینشده منتشر کرد بیش از همه
تهی از ادب بود.
اما عدم انتشار این جوابیه توسط
مهرنامه، به جانبداری و ملاحظهکاری بیش از حد این نشریه برای طباطبایی
برمیگردد. برخی معتقدند گرایش سیاسی «مهرنامه» به جواد طباطبایی و سهمیه
ثابت وی در این مجله، بیشتر تمهیدی برای پرکردن خلا جریان روشنفکری پس از
افول ستاره بخت عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان در میان مخاطبان
دانشگاهیشان است. طباطبایی با مِتر تاریخ غرب، نظریه «انحطاط ایران» را
طرح کرده و بدان اشتهار یافته است.
علاوه بر این جانبداری، بداخلاقیهای
صورتگرفته در این نشریه، معلول نگاه حزبی و سیاسی آن به فضای مباحث علوم
انسانی و در نوع خود مسبوق به سابقه است. پیشتر نیز در یکی از شمارههای
مهرنامه پرونده ای در محکومیت حسین کچوئیان به اتهام «طرح مسئله مرگ جامعه
شناسی» با مطالب متعددی در نقد وی منتشر شد، بدون آنکه حتی مصاحبه ای با
صاحب این نظریه گرفته شود؛ خصوصا اینکه دکتر کچوئیان در مناظره ناتمامش با
یوسف اباذری، متن مورد استناد به سخنرانی معروفش را مخدوش و غیرمنطبق بر
اصل دانسته بود.
جوابیه مجتهدی و پیوستش
مجتهدی، نویسنده کتاب «افکار هگل» تا
کنون سه كتاب دیگر درباره هگل با عنوانهای "درباره هگل و فلسفه او"،
"پدیدار شناسی روح از منظر هگل" و "منطق از نظرگاه هگل" تالیف كرده است.
این تالیف کریم مجتهدی، در بخش فلسفه غرب پانزدهمین دوره جایزه کتاب فصل
شایسته تقدیر شد. وی در چهارمین جشنواره بینالمللی فارابی نیز به عنوان
پیشكسوت علوم انسانی ایران تقدیر شد و لوح تقدیر یونسكو و مدال جهانی
ابنسینا را دریافت كرد.
با پیگیری این موضوع از دکتر مجتهدی
مدیرگروه فلسفه غرب پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، متن این جوابیه
را که قرار بوده در پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات
فرهنگی نیز منتشر شود، برای انتشار در اختیار رجانیوز قرار گرفت.
وی در جوابیه اش، نقدهای طباطبایی بر
کتابش را «بازتابهای شرطی»ای میداند که او به اشتباه آن را تامل و تفکر
پنداشته است. (در روانشناسی، بازتاب شرطی نوعی واکنش رفتاری بر اساس عادات
آموخته شده است که فارغ از عقل و اراده است.)
وی هرچند حق تشخیص غلطهای تایپی را
برای طباطبایی محفوظ دانسته اما در یکی از فرازهای جوابیهاش به طباطبایی
نوشته است که کتابش «به زحمتِ فضل فروشانِ مغرضی که جز ظنّتِ بیمارگونه و
کینهجویی، هنر دیگری ندارند، نیازمند نیست.» وی ضمن ارائه چند پاسخ کوتاه
به نقدها، در عین حال پاسخهای تخصصی به کسی که واقعا فلسفه نخوانده است را
بیوجه دانسته است.
اینک متن کامل جوابیه به همراه پیوست آن در ادامه میآید:
مدیر محترم مجله مهرنامه
احتراما اینجانب کریم مجتهدی با
عرض سلام و ارادت، در مورد نوشته انتقادی که درباره کتاب «افکار هگل» در
شماره اخیر آن مجله به چاپ رسانده اید، به اجمال به استحضار میرساند:
شخصا با اغراض پنهانی و سوء نیت
آشکار منتقد مورد نظر کاری ندارم و ترجیح میدهم در قبال بازتابهای شرطی
که بر ایشان عارض شده و آنها را تامل و تفکر پنداشتهاند، سکوت اختیار کنم،
البته بدون اینکه این سکوت را علامت رضا بدانم، فقط محض اطلاع خوانندگان
محترم باید عرض کنم که جز درمورد اصطلاحاتی که غلط چاپی دارند و از این حیث
حق را به جانب ایشان میتوان دانست، برخلاف گفتههای ایشان بعضی از
اصطلاحات صرفا جنبه تخصصی دارند و مسلما کسی که واقعا فلسفه نخوانده برای
او مفهوم نخواهند بود، از جمله اصطلاح (reaux) و (nominaux) که در صفحه 83
کتاب آمده است. اصطلاح اول صرفا دلالت به کلام مبتنی بر واقعیت مُثُل دارد و
اصطلاح دوم در مورد افرادی به کار میرود که تعلق به نحله «اصالت تسمیه»
دارند و سعی کردهاند منطق را نسبت به مابعدالطبیعه مستقل و آزاد تلقی
کنند. اصطلاحات به عینه در منطق قرون وسطی به کار میرفته است و سند مربوط
در دائره المعارف رسمی کشور فرانسه وجود دارد که نمونه زیراکس شدهای از آن
به ضمیمه تقدیم میدارم.
از طرف دیگر عمیقا میتوان
ایمان داشت که اثری با صداقت و پشتکار تهیه شده، به مانند بذر کوچکی است که
امکان حیات را در بطن خود میپروراند و البته در شرایط نامساعد از بین
میرود و مضمحل میشود، ولی اگر به سبب حسن اتفاق با شرایط مساعدی روبرو
شود، رشد و نمو میکند و به شکوفایی میرسد، یعنی به زحمت فضل فروشان مغرضی
که جز ظنّت بیمارگونه و کینهجویی، هنر دیگری ندارند، نیازمند نیست. در
خاتمه یادآور میشوم از اینکه منتقد موردنظر در صفحه 373 حرفs اضافه را در
پایان کلمه begriff کشف کردهاند، مطمئن باشد که حق تشخیص حرف s اضافی
برای ایشان محفوظ خواهد ماند و این تنها حقی است که نگارنده برای ایشان
قائل است و دیگر هیچگاه درمورد آثار اینجانب جواب دیگری نخواهد شنید.
امیدوارم این یادداشت کوتاه را همراه قسمتی از ضمیمه آن انتشار دهید که
موجب امتنان خواهد بود.
با عرض مراتب احترام و تشکر قبلی - دکتر مجتهدی - 17/1/90
پیوست: تصویر
***
آنچه از این جوابیه روشن می شود این است
که دکتر مجتهدی نوشته طباطبایی را اصلا شایسته پاسخگویی ندانسته و این
شاید تا حدی برخاسته از زبان نقد طباطبایی بوده است.
زبان دشنام
طباطبایی در نقدی که بر کتاب افکار هگل
مجتهدی نوشته بود، از تعابیری غیرمودبانه مانند «بساز و بفروشی کتاب»،
«مطالب سطحی و عامیانه»، «مقتبس»، «متفنن»، «آلمانی پرانی»، «آلمانی ندانی»
برای توصیف کتاب و مولفش استفاده کرده و خواندن آن را اتلاف وقتی بیش
ندانسته و مثلا حتی در جایی سعی کرده به نویسنده آموزش بدهد که فیشته درست
است نه فیخته!
این نقد مملو از عبارات احساسی و اغراق
آمیزی است که اگر نگارنده یک بار آن را بخواند بی تردید از آنچه نگاشته
پشیمان خواهد شد. مثلا وی درجایی نوشته:« چهار کتاب دکتر مجتهدی حاوی چندین
صد صفحه دربارۀ هگلی است که حضور هگل در آنها حدیث حاضرِ غایب است.
آنچه در این چندین صد صفحه من نمییابم، چیزکی از فلسفۀ هگل است و آنچه در هر صفحۀ آن وجود دارد، عبارتهایی بییال و دم و اشکم است که خدای هگل آنها را بر زبان او جاری نکرده است!»
استفاده طباطبایی از زبان دشنام و ناسزا
نسبت به دیگر روشنفکران در سایر آثار وی نیز صورت گرفته است. وی درباره
جلال آل احمد و علی شریعتی می نویسد:« تاريخ معاصر ايران نه با
شارلاتانيسم سياسي آلاحمد و خيالبافيهاي شريعتي آغاز مي شود و نه
به طريق اولي’ با روشنفكري ديني دو دهه اخير پايانخواهد يافت.
ارزيابي من اين است كه هم چنان كه امروزههيچ عقل سليمي آل
احمد نظريه پردار غربزدگي را جدي نمي گيرد، در يكي دو دهه آينده نيز
مردهريگ روشنفكري ديني كنوني به طور عمده به فراموشي سپرده
خواهد شد»(گفتگو با روزنامه همشهری،1384) وی در جای دیگری ایدئولوژی دکتر
شریعتی را با افسانههاي پيرزنان يکي مي داند.( مکتب تبريز و مباني تجدد
خواهي، انتشارات ستوده،صص 30- 27)
او همچنین درباره سیدجمال الدین
اسدآبادی می گوید:« در ايران،[سيد] جمال الدين[اسدآبادي]،که به نظر نمي آيد
مايه ي علمي چنداني داشته است، بيشتر از آن که به عنوان مصلح جدي گرفته
شود، در نزد اهل فهم و نظر، به صورت شارلاتاني ظاهر شد.» ( نظريه حکومت
قانون در ايران، انتشارات ستوده، ص 183.) او تعبیرات تندتری نیز درباره
همقطاران روشنفکرش داشته است که برخی از آنها در «نظریه حکومت قانون در
ایران» آمده است.
به هر ترتیب حتی اگر برخی نویسندگان و
روشنفکران، قلم و زبانشان لگامگسیخته است، رسانه ها نباید با انتشار
اینگونه شبهنقدها به این ادبیات دشنامگویانه شبهعلمی دامن بزنند و حتی
برای بزرگان فلسفه هیچ حریمی از ادب باقی نگذارند.