کد خبر: ۱۲۵۷۷
زمان انتشار: ۱۱:۰۶     ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰

بولتن نیوز: یکی از نکات مهم درباره ی انجمن حجتیه جذب جوانان با استعداد و درس‌خوان از طریق رابطین و هواداران انجمن در مدارس بود. باید دانست انجمن حجتیه چه پیش و چه پس از انقلاب دارای اعضا و هوادارانی در نهاد آموزش و پرورش بود. به عنوان مثال مدرسه ی علوی که در سال 1335 (هـ.ش) در تهران تاسیس شد یکی از این کانون ها به شمار می رفت.

مدرسه ی علوی توسط شیخ علی اصغر کرباسچیان معروف به «علامه» اداره می شد. وی تمایلاتی به انجمن حجتیه داشت. به دلیل جو مذهبی و سنتی مدرسه بسیاری از خانواده های سرشناس و مذهبی شهر فرزندان خود را به این مدرسه می فرستادند. (1)

 

 

«حاج فرج دباغ» معروف به عبدالکریم سروش نیز یکی از همین افراد است. وی در مورد چگونگی جذب خود به این انجمن می گوید: «من سال ششم دبيرستان بودم، در سال 1341 و 1342 در مدرسه ی علوي و من در سنين 18-17 سالگي بودم. انجمن حجتيه از مدرسه علوي عضوگيري کلاني مي‌کرد و برخي از هم‌مدرسه‌ايي‌ها و همکلاسي‌هاي ما که بعداً در عالم سياست و در جمهوري اسلامي وارد شدند و صاحب مقام‌هاي بالايي شدند از اين‌جا پا به انجمن حجتيه گذاشتند. (2)

 

 

از دیگر این اشخاص، سید هاشم آغاجری است. آغاجری از اعضای فعال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در سال های اخیر به طور کامل ماهیت التقاطی خود را نشان داده نیز زندگی سیاسی خود را با انجمن حجتیه شروع کرد. او در سال 50 با گرایش به سازمان مجاهدین خلق مدنی به عضویت این گروه سیاسی درآمد و در سال 58 در خوزستان دست به تشکیل و راه اندازی کانونی فرهنگی- نظامی به نام فتح زد. و بعد از آن دفتر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را در آبادان راه اندازی كرد. او که آرزوی انقلاب نرم در ایران را در سر داشت چندی پیش گفت: «من دعا می کنم که اگر روزی انقلابی در اين کشور اتفاق افتاد، آرام و مخملی باشد.» (3)

 

 

اما در مورد فعالیت انجمن دسته ای اعتقاد دارند که انجمن بعد از سخنراني معروف امام درباره‌ي انجمن، آنها دیگر فعالیتی نداشته و اعضاي آن منزوي شده‌اند. اما عده ای دیگر با توجه به اساسنامه ی انجمن که هدف انجمن را تا ظهور حضرت صاحب (عج) «ثابت و لایتغیر» می داند معتقدند که انجمن هنوز هم در حال فعالیت است اما با شکل و شیوه ای دیگر. در حقیقت حجتیه ای ها متد و مدل کار خود را تغییر داده اند اما محتوا همان محتوا است. چنانچه عماد الدین باقی یکی از اصلاح طلبان فراری در این باره می گوید: «بديهي است که گروهي با بيش از سي سال سابقه فعاليت گسترده حزبي نمي‌تواند با يک تصميم يک شبه براي هميشه تعطيل شود و در اشکال ديگري به فعاليت‌هاي خود ادامه خواهد داد».

 

البته این عضو تيم گرداننده ی روزنامه هاي توقيف شده ی سلام، جامعه، نشاط و فتح که در اوایل انقلاب در کتاب «در شناخت حزب قاعدین» به طرد نظریات انجمن حجتیه پرداخته بود، در چند سال اخیر از مواضع گذشته خود تا حدود زیادی عدول کرده و حالا دیگر طرفدار این انجمن شده و می گوید: «اگرچه هيچ يك از خاطرات مندرج در آن كتاب دروغ نبوده و اطلاعات آن بعضا مفيد، موثر و منحصر به فرد بود، من صادقانه مي گويم كه مواضعم درخصوص انجمن حجتيه اشتباه بوده و در آن تجديدنظر كرده ام. امروز نظراتم به برخي از ديدگاه هاي انجمن حجتيه (نه همه ی آنها) نزديك تر از گذشته شده است.» (4)

عباس سلیمی نمین، تاریخ نگار خوب کشورمان نیز در مصاحبه ای با سایت صدای شیعه درباره انجمن، معتقد است که در قبال این انجمن دو دسته موضع گیری های افراطی و تفریطی انجام شده است:

 

«بعد از انقلاب ما شاهد دو برخورد افراطي و تفريطي با انجمن بوديم. يک تفکر که تمامي اعضاي انجمن را به يک چوب مي راند و هيچ تفکيکي ميان اعضاي آن قائل نبود و براساس همين تفکر غلط، بسياري از عناصر لايه سوم انجمن که به سادگي مي توانستند با انقلاب همراه شوند، طرد شدند. تفکر ديگر که نگاهي خوشبينانه و تفريطي به انجمن داشت، صرف مذهبي بودن اين جريان را براي جذب در بدنه انقلاب کافي مي دانست و متاسفانه با اين سهل انگاري، عناصري از لايه هاي مياني انجمن که بسيار خطرناک بودند توانستند در برخي پستها و مناصب حساس نفوذ کنند و زيرکانه همان مشي سابق خود را که در تقابل با ديدگاه هاي حضرت امام (ره) بود، ادامه دهند.»

سلیمی نمین این طور ادامه داد که: «بعضي از عناصر مياني در بدنه نظام نفوذ کردند در حالي که همچنان ارتباط خود را با انجمن حجتيه حفظ کرده بودند. خب اين قابل تأمل بود. بايد يک مقداري ترديد مي شد در اينکه يک فردي هم امام(ره) را قبول داشته باشد هم آقاي حلبي را. آقاي حلبي به امام(ره) اهانت مي کرد و تفکري را تبليغ مي کرد که تقابل جدي با خط امام(ره) داشت، حال چطور يک فرد مي توانست هم به امام(ره) عشق بورزد و هم مريد آقاي حلبي باشد. اين خط فاصل خوبي براي شناخت اين عناصر بود.»

او حتی نسبت به تعطیلی انجمن نیز معتقد است که: «انجمن حجتیه به هیچ عنوان تعطیل نشد. تضعیف شد ولی تعطیل نشد. آنها ظاهراً بعد از سخنرانی معروف امام(ره) اعلام کردند که فعالیتشان را متوقف کردند اما عملا محافل و ارتباطات خودشان را حفظ کردند. عناصری از آنها هم که در نظام نفوذ کرده بودند همچنان به فعالیت های خود برای تضعیف انقلاب ادامه دادند. عرض کردم که یکی از نهادهای مورد توجه انجمن حجتیه، وزارت خارجه بود. به هرحال سفیر شدن در یک کشور خارجی، امکان سیاسی بسیار بالایی تلقی می شود که برخی از عناصر این جریان به چنین مقاماتی دست پیدا کردند. یا در حوزه های اقتصادی فردی مثل آقای… رئیس دخانیات شد این فرد مسئول شاخه ی اصفهان و درحقیقت نفر چهارم انجمن حجتیه بود. بعداً فساد سیاسی و اقتصادی و ارتباطات این فرد با بیگانگان و ضرباتش به نظام آشکارشد.

به هر حال اینها ارتباط تشکیلاتی و اهداف سازمانی شان را دنبال می کردند و هرگز فعالیت خود را تعطیل نکردند. گروه‌هایی مثل نهضت آزادی هم که به لحاظ سیاسی اشتراکات زیادی با انجمن حجتیه دارند و برخی از عناصر تندرو و به ظاهر ضد حجتیه ای سابق هم به این حلقه های پیوند پیوسته اند.» (5)

پيش از اين، «علي تاجرنيا» نماينده ی سابق مشهد در مجلس ششم نیز در گفتگو با سايت اينترنتي «رويداد» گفت که «انجمن مورد حمايت بخش‌هايي از قدرت قرار دارد. به گفته ی او همين حمايت باعث مي‌شود که اشراف وزارت اطلاعات بر انجمن بي‌نتيجه بماند و در فاز قضايي رسيدگي به تخلفات اين جريان، متوقف شود.» (6)

از جمع بندی مطالب عنوان شده و با دقت در مسائل و حوادث این دوره از انتخابات ریاست جمهوری می توان به این نتیجه رسید که انجمن هنوز هم دارای فعالیت های خود به صورت مخفی و پنهانی است. اعلام موضع انجمن حجتیه در خصوص انتخابات ریاست جمهوری 88 از برخی واقعیت ها پرده برداشت. طبق اخبار حاصله، سران انجمن حجتیه گرد هم آمدند تا برای به مقصد رسیدن کشتی نیمه جان انجمن فکری بکنند. این افراد که تا پیش از این شرکت در هرگونه انتخابات را مغایر افکار و اهداف خود می‌دانستند، نهایتاً تصمیم به حضور در انتخابات گرفتند.

سروش حتی پس از ماجرای فتنه 88 اذعان کرد که بخشی از انجمن حجتیه در درون این جنبش نیز وجود دارند: «واقعیت این است که در درون جنبش سبز هم دینداران و هم غیردینداران، هم چپ‌ها و سکولارهای فلسفی و حتی افرادی از انجمن حجتیه وجود دارند و این را نه می‌توان انکار کرد و نه می‌توان مخفی نگاه داشت.»

محتشمی پور نیز در گفتگو با خبرگزاری ایلنا به این موضوع اشاره کرد و گفت: «من به طور مشخص می‌توانم از جریان انجمن حجتیه نام ببرم که پشت سر تمام فتنه‌هایی که رخ داده این انجمن را می‌بینم. این تفکر در دوره فعلی، در قالب برخی بنیادها و تشکل‌ها با عناوین و اسامی دیگر فعال است و در بسیاری مراکز نفوذ دارد و از طریق برخی چهره‌ها و شخصیت‌هایی که در زمان امام اجازه مطرح شدن نیافتند و افکارشان دقیقا مخالف امام است عمل می‌کنند.»

 

 

 

داوود احمدي‌نژاد، دبير كميته دائمي پدافند غيرعامل نيز در جلسه جمعيت حاميان ولايت گفت: «اكنون جرياني در حال به وجود آمدن است كه با استفاده از انتخابات آينده مجلس سعي در حمله به انقلاب دارد.» احمدي نژاد با بيان اينكه بعضي از اعضاي انجمن حجتيه كه اكنون به «راه حقيقت» تغيير نام داده اند، جريان فتنه آينده را خلق مي كنند اظهار داشت: اين جريان در صدد اين است كه كشور را دچار تزلزل كرده و با افراد مبتذل ارتباط برقرار كند.

 

خب، تا اين‌جا فهميديم كه انجمن حجتيه بر عكس ادعاي گذشته‌ي خود منحل نشده و هنوز هم فعاليت‌هاي خود را ادامه مي‌د‌هد. اما به نظر مي‌رسد اعضاي جديد اين انجمن در برخي سياست‌هاي خود تغيير ايجاد كرده‌اند. از همين رو ما از آن‌ها به «نئو انجمني‌ها» تعبير مي‌كنيم. خصوصياتي در نئوانجمني‌ها هست كه در انجمني‌هاي سنتي وجود نداشت. براي مثال انجمني‌هاي سنتي اعتقاد داشتند چون تشكيل حكومت در زمان غيبت وظيفه‌ي ما نيست بنابراين نبايد در سياست دخالت كرد. اما نئوانجمني‌ها بر خلاف اسلاف خود گويا معتقدند كه بايد در سياست و امر حكومت‌مداري ورود پيدا كرد و از اين طريق آن را مطابق و متناسب با اهداف انجمن تغيير داد.

نكته‌ي مهم ديگر اين است همان‌طور كه گفته شد از انتخابات 88 به بعد، طيف نئوانجمني‌ها در حال نزديك شدن به طيف اصلاح‌طلبان شكست خورده است. (در اين‌جا منظور از اصلاح‌طلبان نه به معناي يك حزب سياسي بلكه به معناي يك نوع انديشه و طرز تفكر كه در تقابل با اسلام ناب است آمده كه شامل احزابي چون مشاركت و مجاهدين و نهضت آزادي و... حتي كارگزاران است.) به خصوص اين روزها كه اخباري درباره نزديكي جريان انحرافي به اصلاح‌طلبان منتشر شده و دريافته‌ايم كه گويا اين دو دسته در حال رسيدن به يك اجماع نانوشته و پنهاني هستند اين مسأله نمود بيشتري به خود پيدا كرده است. اما چرا و چگونه است كه اين دو طيف كه علي‌الظاهر داراي اختلافات فكري و عملي زيادي با هم هستند تا اين حد به هم نزديك شده‌اند؟ چه عاملي سبب نزديكي اين دو جريان شده است؟

براي پاسخ به اين سؤال خوب است نگاهي به انديشه‌ي سياسي امام خميني داشته باشيم. در انديشه‌ي سياسي امام خميني همواره دو جريان به عنوان عامل خطر براي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي معرفي مي‌شد. امام همواره نسبت به دو جريان مردم را هشدار مي‌دادند و خطر آن را براي انقلاب جدي مي‌دانستند: جريان «ليبرال‌«ها و جريان «خشكه مقدس‌«ها. ليبرال‌ها همان اصلاح‌طلبان امروزي هستند. و خشكه مقدس‌ها نيز همان انجمني‌ها. وجه مشترك هر دوي اينها كه به تعبير سيدنا الشهيد آويني، جريان «تجدد» و «تحجر» را تشكيل مي‌دهند در يك چيز است: «سكولاريسم». هر دوي اين جريان‌ها در صدد سكولاريته كردن جامعه‌ي ايراني- اسلامي هستند. يكي با شعار اين‌كه دين در عصر مدرن توانايي بازتوليد فرهنگي و سياسي و در نتيجه نگهداري حكومت و نظام سياسي را ندارد در صدد به حاشيه راندن دين است و ديگري با اين توجيه كه نبايد دامن دين را با موضوع بي پدر و مادري چون سياست آلوده كرد. بنابراين واضح است كه اين دو جريان بايد به هم نزديك شوند و نظام جمهوري اسلامي و اصل اساسي آن يعني ولايت فقيه را ناكارآمد نشان دهند. ما اين جريان جديد را «نئوانجمني‌هاي اصلاح‌طلب» نام نهاده‌ايم. و به نظر مي‌رسد چنين جرياني در طول تاريخ اسلام و انقلاب سابقه نداشته است. و از همين رو است كه بزرگان ما گفته‌اند فتنه‌ي آينده داراي پيچيدگي‌هاي بيشتري نسبت به قبل است. نئوانجمني‌هاي اصلاح‌طلب به خوبي فهميده‌اند كه براي ناكارآمدي و استحاله‌ي از درون انقلاب اسلامي چاره‌اي ندارند جز اين‌كه وارد سياست شده و پست‌هاي كليدي و مهم كشور را در دست بگيرند.

نئوانجمني‌هاي اصلاح‌طلب با برداشت سكولاريته‌ي خود از دين در صدد عرفي كردن و نازل كردن آن در حد تجربه‌ي شخصي هستند. به همين علت است كه اساسا قائل به شأن روحانيت و علماي دين در تفسير و تبيين مباني و معارفي ديني نيستند. كه آنها با اين ديدگاه خود را بي نياز از روحانيت دانسته و معتقدند كه مي‌توانند تفاسيري شخصي از دين ارائه دهند. نگاه كنيد به سخنراني‌ها و برداشت‌هاي برخي از ليدرهاي اين جريان در سال‌هاي اخير!

نئوانجمني‌هاي اصلاح‌طلب مصداق بارز «اسلام آمريكايي» در انديشه امام خميني هستند. آنهايي كه در مقابل اسلام ناب قرار گرفته و به جنگ آن آمده‌اند. اسلام آمريكايي يعني اسلام اباحه‌گري. اسلام بدون دغدغه. و اين‌جا است كه بايد بار ديگر هشدارهاي امام خميني را مرور كنيم. امام خمینی در مورد انجمن حجتیه به ناطق نوری و پرورش، وزیران وقت کشور و آموزش و پرورش می‌فرمایند: «به آنها پست کلیدی ندهید. خطرناکند. وقتی آمدند بین شما تفرقه ایجاد می کنند، تشتت ایجاد می کنند. برادران را به جان هم می اندازند. آنها کار دیگری دارند. دنبال مسأله دیگری هستند. اینها با شاه همکاری می کردند. برایشان مسئله دین مطرح نبوده است».

محمد پورغلامي


پي‌نوشت‌ها:

1- خاطرات علي‌اكبر محتشمي‌‌پور، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، ‌اول، 1376، ص 77 تا 79

2- انجمن خیریه حجتیه، سایت باشگاه اندیشه

3- از انجمن حجتیه تا افیون خواندن دین، محمدمهدی تهرانی، سايت رجانیوز

4- روزنامه کیهان، پنج شنبه 3/2/1383، ص 14

5- گذشته و حال آینده انجمن حجتیه، سايت صدای شیعه

6- بازخواني پرونده انجمن حجتيه، حسین رضوی، سایت باشگاه اندیشه

 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها