این روزها موضوع ریاست جمهوری دوره یازدهم از مباحث جدی و مهم در حوزه سیاست
و فرهنگ اجتماعی به حساب می آید. انتخابات ریاست جمهوری فرصت بسیار مناسبی
برای قدرت نمایی مردم و کشور است.
تمام سعی دشمنان آن است که این فرصت را به تهدید تبدیل کنند اما با وجود بیداری و آگاهی مردم در این نیتهای شوم خود موفق نخواهند شد.
نیاز جوامع به جلوگیری از هرگونه هرج و مرج و بی نظمی، ایجاب می كند كه عده
ای به نمایندگی از سوی مردم، اداره امور كشور و تعیین چارچوب اداره آن را
بر عهده بگیرند. در كشور های مدعی حكومت مردمی، این عده با حضور مردم و از
طرف آنان انتخاب می شوند. درنظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصل ششم
قانون اساسی« امور كشور باید به اتكای آرای عمومی اداره شود، از راه
انتخابات، انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و
نظایر اینها، یا از راه همه پرسی در مواردی كه در اصول دیگر این قانون
تعیین می گردد. »
با توجه به این اصل، در جمهوری اسلامی ایران، اداره حكومت و قانون گذاری در
چار چوب اصول قانون اساسی با اداره و نظر ملت تعیین می گردد و برگزاری
انتخابات در حقیقت تبلور اراده و خواست مردم می باشد
ااز جمله راه هایی که می توان به کالبد شکافی شخصیت فکری و عملی کاندیداهای
ریاست جمهوری دوره یازدهم پرداخت توجه به چهار گزینه محوری است:
1- برنامه
2- پیشینه مدیریتی
3- تیم همکاران
4-موضع گیری های قبلی
با توجه به تکلیفی که افراد زیادی احساس نموده اند و از سوی دیگر به تعبیر
خودشان از ناحیه مردم به برخی از آنان جهت کاندیداتوری فشار زیاد وارد می
شود، بایستی راه کارهایی جهت بصیرت مردم نسبت به آنها ارائه شود. معمولاً
افراد قبل از رسیدن به مسئولیت در عرصه های شورا، مجلس، ریاست جمهوری و ...
شعارهایی می دهند که وقت عمل به کلی از آنها غفلت می نمایند که به طور
نمونه می توان به برخی آنها نظیر دوری از حاکمیت سلیقه خاص، استفاده از
نیروهای کارآمد (دولت ائتلافی)، رفاه اجتماعی، آزادی مدنی و ... اشاره نمود
که به محض دست یافتن به مسئولیت گویی مبتلا به یک آلزایمر مزمن می شوند.
در این نوشتار با نگاهی به سابقه و مدیریت و همکاران کاندیداهایی که هنوز
از فیلتر تأیید شورای محترم نگهبان رد نشده اند به تحلیل برخی از رفتارهای
آنان در این سه موضوع پرداخته می شود. گروهی از این افراد در جریان فتنه
سال 1378 در حالی که مسئولیت یک نهاد فرهنگی را بر عهده داشتند بلافاصله در
مقابل هجمه های سازمان یافته ی نیروهای بدون یونیفرم دشمن در یک اقدام
مرعوبانه استعفا نمودند تا خود را از برخوردهای بعدی به دور نگه دارند. به
راستی این افراد که قدرت اداره یک نهاد را در زمان بحرانی نداشته اند چگونه
می خواهند با توسل خواب، نصیحت و استحسانات ذوقی یک مملکت را در گرداب های
مواج داخلی و خارجی اداره و هدایت نمایند؟ برخی دیگر که رهبر معظم انقلاب
صراحتاً از بکارگیری آنها در مسئولیت در مقیاس کوچک منع نمودند چگونه می
تواند در موضوع ریاست جمهوری در مقیاس ملی وارد شوند و با رهبری هماهنگ
شوند؟ آیا آنان که همواره با موضع گیری های سریع و آتشین علما و مراجع معظم
در تحلیل های فرهنگی و سیاسی اجتماعی خود مواجه بودند چگونه می خواهند
وارد این عرصه گردند و علما و مراجع را در نوع مدیریت خود بی اثر بدانند؟
گروهی دیگر در سابقه مدیریتی خود در سالیان گذشته به خوبی نشان دادند که با
طیف تکنوکرات ها چه رابطه پیدا و پنهان وثیقی را داشتند و همین ارتباط
مبنای تصمیم گیری بزرگی در عرصه ملی نظام جمهوری اسلامی ایران گردید. بی شک
رابطه ریاست جمهوری با رهبری معظم انقلاب از نقاط کلیدی موضوع ریاست
جمهوری است که با نگاهی به پوشه های رفتاری و عملکردی افراد در عرصه های
تاریخی نظیر دفاع مقدس - دولت سوم، فتنه 88 و ... به خوب می توان به این
پدیده نگریست. شفاف سازی در حوزه فکری و رفتاری از مختصات کاندیداها در این
مقطع زمانی است که متأسفانه عده ای از آنان همچنان با سیاست یکی به میخ و
یکی به نعل سعی در اغواگری جامعه دارند. سرباز انقلاب و ولایت در رویکردهای
خود در موضوعات اجتماعی همواره تمام فکر و عملش را متوجه رهنمودهای
فرمانده مافوق خود می داند و تصور تخطی و اجتهاد به رأی هم برای او مطرح
نیست.
موضع گیریهای عده ای در چند سال گذشته متأسفانه دقیقاً بر خلاف جهت رفتاری
رهبری بوده و افراد بصیر این موضوع را به خوبی درک کرده اند. رهبری در
سخنرانی خود در مشهد فرمودند کسانی که می توانند در این عرصه کاری نمایند
اقدام نمایند. آیا عده ای که چندین دوره از کاندیداتوری برای مجلس شورای
اسلامی تا مسئولیت های دیگر همواره با عدم اقبال جدی و رأی پایین مردم
مواجه بوده اند به چه جرئتی باز شال و کلاه کرده و وارد عرصه انتخابات شده و
شعارهای آنچنانی می دهند؟ برنامه این افراد برای رفاه اجتماعی مردم و
سیاست های راهبردی در مقیاس داخلی و خارجی بایستی دقیقاً همتراز با آموزه
های دینی باشد. بر این اساس به راستی تکنوکرات هایی که نگاه های فکریشان را
از اندیشمندان غربی که در خود غرب هم جواب نداده است، می گیرند با چه
تضمینی برای رفاه و آبادانی معیشت مردم نسخه می پیچند؟ آنچه امروزه در بین
کاندیداهای موجود به عنوان یک چالش جدی قرار دارد و متأسفانه برخی از آنان
با تغافل از آن عبور می کنند عبارتند از:
1- وادادگی در مقابل غرب و سیاست های آن
2- ارتباط و مذاکره با آمریکا
3- کوتاه آمدن از حق هسته ای
4- اقتباس از برنامه های غربی در حوزه سیاست- فرهنگ و اقتصاد
5- اشتغال به شعارهای پوپولیستی برای جذب آرا
6- ائتلاف با کسانی که بر طبل تکنوکراسی و سکولاریزم می زنند
7- عدم توجه به دین و مسائل معنوی جامعه
تاکنون تمام کسانی که در آرزوی پوشیدن ردای ریاست جمهور برآمده اند به صورت
شفاف و روشن در حوزه های بالا موضع بخصوصی از آنها مشاهده نشده و با صد
تأسف برخی از آنان با وعده های و شعارهای پوپولیستی سعی دارند انحراف فکری
در رأی به اصلح برای جامعه ایجاد نمایند. با توجه به آنچه گذشت روحیه دین
مداری و انقلابی گری می طلبد که افراد مورد نظر با تجدید نظر در رویکردهای
فکری و عملی خود علی الخصوص نسبت به تیم های همکار خود دقت مضاعف نموده تا
خدای ناکرده خود و جامعه را به چالش نکشانند.
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی
* دکتر محمدمهدی بهداروند(محقق، نویسنده و پژوهشگر سطح عالی حوزه علمیه قم)