اینکه چه می
شود که یک جریانی چون فرقان شکل می گیرد، جریانی که زائیده ی یک اندیشه
است، زائیده ی یک انحراف است و آن ادعا به یک نوع خشونتی انجامید، موضوع
اصلی گفتوگو با مجتبی فرزند ارشد شهید مطهری است که هفته نامه "دانشجویان"
در خانه ی پدری در ساختمان دو طبقه ی قدیمی چهار راه قنات در شمال تهران
انجام داده است.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، در مقدمه
این گفتوگو آمده است: مصاحبه با مجتبی مطهری فرزند ارشد استاد مطهری در
خانه ی پدری در ساختمان دو طبقه ی قدیمی چهار راه قنات در شمال تهران انجام
شد،در طبقه بالای محل زندگی همسر شهید مطهری، مجتبی مطهری، 57، ساله
دکترای اخلاق اسلامی دارد و تا بحال کمتر وارد موضع گیری های سیاسی شده است
،از برخی ناملايمات وبی اخلاقی های سیاسیگلایه مند است، از منازعات
برادرش علی با اصلاح طلبانی چون تاج زاده بر سر حکومت دینی و جامعه سکولار
به نیکی یاد میکند از بی اخلاقی ها شکایت دارد حتی اگر آن فرد برادرش باشد
در عهد اصولگرايي.آنچه در ذیل می آید متن مصاحبه ماست با ایشان به مناسبت
شهادت استاد شهید مطهری.
سوال:با تشکر از زمانی که در اختیار ما قرار داد، اگر
موافق باشید بحث اصلی ما حول و حوش این موضوع باشد، اینکه چه می شود که یک
جریانی چون فرقان شکل می گیرد، خب این زائیده ی یک اندیشه است،زائیده ی یک
انحراف است. جریانی که در واقع ادعای روشنفکری داشت و آن ادعا به یک نوع
خشونتی انجامید یعنی شاید آن چیزی که در عالم رسانه ای فاصله هست(بین
روشنفکری و خشونت). ما می بینیم فرقان یک گروهی ست که به سرعت فاصله ی بین
روشنفکری و خشونت را می پیماید و استاد مطهری به تعبیر امام استاد یکی از
آزاد اندیشترین اساتید دانشگاه را ترور می کنند همچنین عناصر دیگر نظام
چون،دکتر مفتح، سپهبد قرنی و امثالهم.و شاید سوال اصلی این باشد که هندسه
فکری استادمطهری چه بود که مخالفان در برابر ایشان این برخورد را انجام
دادند.
پاسخ: ابتدا من راجع به شهادت ایشان صحبت
میکنم،درباره ی شهادت ایشان باید اول بگویم که این مسئله یک موهبت الهی
برای خودشان و انقلاباسلامی بوده و اینكه من معتقدم اگر شهادت ایشان روی
نمیداد راه نفوذ ایشان در قلبها و بین مردم و حتی ملتهای مسلمان غیر
ایرانی و خارج کشور هموار نمیشد.یعنی شهادت ایشان شخصیتشان را گسترش داد.
دوم اینکه شهادتشان باعث شد که حقانیت ایشان ثابت شود بخاطر اینکه اگر فکر و
اندیشه با خون امضا شود تائیدش حتمی است.در مورد شهیدآوینی هم همین طور
است آوینیکسی بود که هم جریان تحجر را نقادی می کرد و هم تجدد یعنی غرب
زده ها را، یک راه میانه ای داشت. یادم هست که در زمان حیاتشان هم مورد بی
مهری برخی روشنفکران قرار می گرفت چون غرب را شدیدا نقدمی کرد وشهادت ایشان
حقانیت فکرو قلم او را نشان داد. شهید مطهری با توجه به اینکه خودش مرد
خالص و عارفی بود وعمیقا در فرهنگ و معارف اسلامی و بستر های معنویت و حوزه
و روحانیت و دانشگاه رشد کرده بود و استادان بسیار والایی چون حضرت امام و
آیت الله طباطبایی وآیت الله حکیم و آیت الله شیرازی بهره برده بودند و در
شکلگیری شخصیت ایشان نقش داشتند.عاشق معارف اسلامی بود و از عمرش کمال
استفاده را می برد. هم استاد توانمندی بود و هم تزکیه ی نفس می کرد.علم
او با خدا و اسم رب آغاز شد برای خدا و خالصانه شروع شد .عاشقانه در این
راه قدم برمیداشت و هرچه نوشت برای خدا نوشت قصدش قرب الهی و رشد معارف
بود.این موضوع حقانیت ایشان را نشان میدهد.
سخنان امام (ره) و مقاممعظمرهبری در مورد ایشان بسیار
مهم است.امام (ره) ميفرمودند آثار ایشان بدون استثنا مفید است، آثاری که
از قلبی عاشق و عارف و پر درد و خالص برخاسته . رهبری نیز میفرمایند آثار
او مبنای فکری نظامجمهوریاسلامی است یعنی محور تفکر جمهوری اسلامي.
سوال:خب منظومه نظری استاد مطهری چه ویژگیکلیدی دارد آیا
در نوع نگاه به مسئله دین تفاوتی وجود دارد بین ایشان و سایر مشاهیر وجود
دارد؟یا بیان استاد در آثار تفاوت دارد؟بنده خودم احساس می کنم نوعی
یکپارچگی در فهم دین در آثار استاد وجود دارد که در سایر آثار مشابه به
سختیدیده ميشود.شهید مطهریدر آثارشان دین با
انسان،عقل،تمدن،تجدد،حکمت،روان شناسی، جامعه شناسی،هنر،ادبیات،عرفان، فقه،
شریعت، قصه، ذوق و.. پیوند زده شده.
آثار ایشان مجموعهای از زیباییهاست.مجموعهای از معارفی
است که انسان یک مجموعه منسجمی را از فرهنگ و تمدن اسلامی میبیند در
حالیکه معمولا آثار دیگران اینطور نیست و این یکی از جنبههایی است که باعث
شده این آثار مبنای نظام شود.چون در آن جدایی نیست این آثار برای وصل است
نه فصل. برای همین هم بهترین معرف هست برای معرفی فرهنگ بومی اسلامی و تمدن
اسلام و مسلمین به جهانیان برای اینکه ترجمه شود.بحث مهمتر اینکه در آثار
ایشان مسائل تطبیقی هست. میبینید که شهید دنیای امروز را شناخته با غرب و
معارف غرب آشنا بوده و به نقادی پرداخته. اما یکی از دلایلی که آثارشان
ترجمه شده فقط این نیست زیباییهای آثار جای خودش ولی ایشان به نقادی می
پردازد.شهید بخاطر پختگی وجودش و عمقی که در معارف اسلامی داشت به نقد
افراد میپرداخت مثل کانت و هگل و... اما نمیگفت افراد کلا مذموم هستند
مثلا در موردكانت میگفت او هم حرف درست دارد و هم حرف غلط. یادم میآید
جملهی رهبری را که بسیار دلنشین می گفت:غرب هم زیباست و هم زشت غرب، فقط
زشت یا زیبا نیست باید با آن با دید انتقادی برخورد کرد.
سوال:خوب این تفکر استاد که من اسمش را میگذارم منظومه
ای دیدن دین،شاید در همان عصر استاد مخالفان جدیای داشت و عدهای چنین
اعتقادی نداشتند، یا شاید نوع مواجهه استاد با غرب با سایر اندیشمندان
تفاوت هایی داشت مثلا شریعتی،یا حتی بازرگان؟
پاسخ: ادبیات شهید مطهری ادبیات نو بود یعنی اسلام را با
قالب زیبا شکل زیبا و با لسان زیبا عرضه می کرد این خیلی مهم است آقای
دکتر شریعتی هم همین حسن را داشت و راز موفقیتش هم همین بود من معتقدم خود
آقای دکتر شریعتی هم آدمی بود که در تاریخ و تمدن و جامعه شناسی واقعا
استاد بود آدم با استعدادی بود و خلوص هم داشت خیلی خوش ذوق بود خوش قلم
بود و آنچه که می یافت خیلی خوب و زیبا بیان می کرد منتها باید قبول کنیم
که دکتر شریعتی اسلامشناس نبود این تعبیری اشتباهی است که خیلی از آقایون
استاد دانشگاه میکنند و به این خاطر که اسلام یک مجموعه است.که چون دکتر
شریعتی روحانی نیست و شهید مطهری روحانی اند این را بگوییم نه اصلا تعداد
محدودی از روحانیون و خود علما هم اسلام شناس هستند.
می خواهم بگویم که اسلام مجموعه ای است که اگر آدم بخواهد
اسلام را بشناسد باید فرهنگ و تمدن اسلامی را هم بشناسد و شهید مطهری این
جامعیت را داشت که می خواهم بگویم خود اسلام را اگر انسان بخواهد باید در
تمام زوایا فکر کرده باشد تا بتواند اسلام را عمیق بشناسد بنابر این وقتی
ما می گوییم آقای دکتر شریعتی اسلام شناس نیست به معنای تحقیر ایشان نیست
آقای دکتر شریعتی فوق العاده با استعداد بود و آدم مخلصی بود ولی اشتباهات
فاحشی کرد و به مسائلی که در دایره تخصص او نبود وارد شد یعنی سخنانی گفت
که در آن حوزه ها تخصص لازم را نداشت مثلا یکی از اشتباهات فاحش آقای دکتر
شریعتی این بود که مارکسیست ها می گفتند، دین سرمایه دولت آقای دکتر شریعتی
میگفتند زر زور تزویر نمی خواهم بگوییم دکتر شریعتی نگاه مارکسیستی داشته
بلکه نگاه ایشان بیشترتاریخی جامعهشناسانه به اسلام بود.
دکتر شریعتی در زمینه های مختلفی کتاب های خوبی دارددر
زمینه تمدن و ادیان در زمینه حج که ارزشمند است و حتی خیلی از جوان ها با
کتاب های ایشان علاقه مند به اسلام شدند اما دکتر شریعتی اشتباهات زیادی در
نوشته های خودشان کرد مخصوصا آن قسمت های مربوط به اسلام شناسی بود که
لغزش های زیادی مرتکب شد و به خاطر اینکه گاهی در زوایایی وارد می شد که در
تخصص او نبود یامطالعات او کم بود ومطالعات درست و عمیقی نداشت فلذا در
بسیاری از اوقات در این جا ها دچار اشتباهات زیادی می شد البته نکته ای
را بگویم که خود دکتر شریعتی قابل نقد هستند و نه قابل نفی.
ما نباید وقتی دکتر شریعتی را نقد می کنیم تمام خوبی
هایشان را هم بگذاریم کنار در صورتی که آقای شریعتی یک چهره خاکستری است در
مساله دکتر شریعتی من معتقدم که باید حق این مرد را نگاه داشت و در عین
حال تند هم نرفت و از او اسطوره نساخت دکتر شریعتی خیلی اشتباه کرد، اسلام
منهای روحانیت اسلام منهای آخوند خیلی اشتباه فاحشی بود این بزرگترین
اشتباه دکتر شریعتی بود البته ایشان گاهی از روحانیت دفاع کردند ولی یک
جاهایی هم تعبیرهای منهای آخوند دارند این جزء تعبیراتی بود که گاهی تناقض
داشت مانند همان مارکسیست های که گفتم بعد جوانانی که آثار مارکسیست ها را
مطالعه می کردند و سخنرانی های دکتر شریعتی را گوش می کردند بین این ها
ارتباط برقرار می کردند بعضی مسلمانهای چپ زده تحت تاثیر آثار دکتر شریعتی
بودند نه اینکه تعمدی داشت خود جریان فرقان هم بر می گردد به نیرنگ و
مکاری جریان ماتریالیستی که ایشان هم در مقدمه گرایش به ماتریالیستی به آن
اشاره کردند این ها به یک کاری که مارکسیست ها و مارکس درست کردند دست زدند
یعنی مذهب علیه مذهب و مارکسیست ها دیدند که ماتریالیست ها نتوانستند در
ایران به این صورت موفق بشوند دست به یک نیرنگ بسیار خطرناک زدند گفتند که
بیایید شخصیت های الهی عرفانی ما را با شخصیت های تاریخی ما مانند حافظ و
حلاج یک تفسیر مادی بکنند و آن ها را از محتوای آسمانی الهی معنوی خالی
کنند از آن خطر ناک تر آیات قران را تفسیر ماتریالیستی می کردندبه این معنا
که قرآن را از محتوای الهی و مقدس و آسمانی و معنوی اش و غیبی اش خالی
کنند و یک ظاهر ماتریالیستی به او بپوشانند در واقع باطن را از قران بگیرند
و تفسیر مادی بکنند و میخواستنداز این جهت از دین فقط یک پوسته ی
ظاهری بماند که شهید مطهری جانش را اینجا داد که نتوانست تحمل کند و آن
مقاله با خون نوشته شد و اینکه آن جا گفت شما ماتریالیست اغفال شده اید به
آن تفسیرهایی که گروه فرقان چاپ می کرد وایشان مطالعه می کرد و بهتر بگویم
که شما ماتریالیست منافق اید که گودرزی در زندان اوین من یادم هست که گفت
این ما را سوزاند گفتند این مرد باید از بین برود که آقای ناطقنوری گفتند
حق گفته است .
گودرزی چهره ی نازیبایی هم داشت و مدام توهین می کرد و
بعد به آقای طباطبایی توهین کرد به حضرت امام توهین کرد آقای ناطق خیلی
ناراحت شدند و به تلویزیون گفتند: به این مردم چه میخواهید نشان دهید
میخواهید این مردم تف بیندازند روی ما .بله این یک نکته ای است راجع به
جریان روشنفکری حالا خود گروه فرقان و گودزی هم که در همین جا هم جلساتی
داشت تفسیر قرآن و نهج البلاغه این خیلی خطر ناک است.
وجود مذهب علیه مذهب پدرم می گفت من برای مارکسیست ها
احترام قایل هستم طرف میگویند من مارکسیستم به هیچ چیز اعتقاد ندارم یکی
مثلا میگفت کرسی مارکسیست من حاضرهستم در دانشکده الهیات بیایم و یه
استادی بیاید مکتب مارکسیسم را تعریف بکند ما هم آنجا نقد می کنیم ولی با
مکر و فریب مخالفیم که کسی بخواهد به اسم توضیح مارکسیست به مقدسات دینی
توهین بکند مثل کاری که آریان پور می کرد و تحقیر بکند و اصلا مارکسیسم را
توضیح ندهد و تفسیر نکند این جا برای ماقابل تحمل نیست .
سوال: آقای صباغیان وزیر کشور آقای بازرگان اظهار
میکردندکه این تفسیر های مادی را گروه فرقان ازحرف های دکتر شریعتی یک
مقداری را برداشت کرده اند اما تا یک جایی رفتند که ديدند با غلظت خیلی
بیشتری دارد اتفاق می افتد آقای صباغیان می گویند تشکیل فرقان به وسیله ی
پا منبریهای آقای خوئیني ها بوده است؟
پاسخ: ممکن است بله ایشان البته بعضا تفسیر های مادیای
ميکردند از قرآن به اسم روشنفکری که البته همه ی این روشنفکری ها ريشه اش
برداشت مادی ازدین بود. این روشنفکری نیست روشنفکری بایددر عمق عقاید شکل
بگیرد و به نوعی روشنفکری باید در عمق آرمانها شکل بگیرد یا اگر ما تجدد هم
می گوییم باید در عمق عقاید و سنت باشد کاری که دقیقا شهید مطهری کرد.
برخی در جامعه هستند که کاملا سنتی هستند و با مردنیته
مخالفند و اساسا آن را رد می کند که این افراد از علما در قم هستند که مقام
معظم رهبری هم این افراد را تا حدودی نفی میکنند و برخی هم بالعکس دچار
مدرنیته افراطی هستند که این هم خطرناک است چون اصلا به سنتها توجهی
ندارند . اما ما به دنبال کسانی هستیم که به سنتها پایبند باشند و تزکیه
نفس را طی کرده باشند و هم دنیای غرب را بشناسند و با توجه به این مسائل
برای جامعه نسخه بپیچند .راه شهید مطهری این است . همانطور که امام فرمودند
که اصول ما بر اساس فقه سنتی است در حالی که این فقه سنتی کاملا پویاست .
به طور مثال همین لیبرالیسم شما ببینید که برخی از مفامیم
لیبرال در اسلام هم هست اما اسلام لیبرالیسم نیست اینجا جای گله دارد که
مثلا در اندیشه اسلامی 2 آمده است که جوان را زده می کند می گوید که
لیبرالیسم از تساهل و تسامح و آزادی تشکیل شده است و زمانی که جوان اینها
را میشنود میگوید که لیبرالیسم درش آزادی و تسامح و همزیستی مسالمت آمیز
است اما در اسلام چی ؟.اما در بیان شهید مطهری آمده که تسامح و تساهل و هم
زیستی مسالمت آمیز از ویژگیهای قطعی اسلام است و اولین کسی که جامعه دینی
مدنی را در مدینه برپا کرد خود رسول الله بود.و تساهل و تسامح به این
معناست و اینکه ما بتوانیم با سلیقهها و افراد مختلف با فرهنگهای متفاوت
را جذب کنیم و در جامعه کثرت داشته باشیم.ولی در جامعه امروز متاسفانه معنی
تساهل و تسامح عوض شده است زیرا که این واژه را بد معنا می کنند.و
بعضاآقای خاتمی وآقای مهاجرانی و غیره به گونه ای صحبت می کردند که
برداشتهای نادرستی میشد از این واژه کرد. وگاها از تساهل و تسامح معنای
غربي آن برداشت میشود که در این باره اصلاحطلبان مقصر هستند من عمیقا
اعتقاد دارم بسیاری از اطرافیان آقای خاتمی اعتقادی به حکومت دینی نداشتند
البته شاید خود خاتمی دقیقا اینگونه نبود ولی به هر حال ایشان هم این
افراد را اطراف خودشان داشتند من شنیدم سال گذشته آقای خاتمی نزد آقا رفتند
وگفتند شما که میدانید من به شما ارادت قلبی دارم .آقا فرموده بودند شما
باید در مقابل توهین به امام و مسئله جمهوری ایرانی موضع می گرفتید.
سوال:گروههایی مانند فرقان دچار برداشتهای ناصحیح از
دین بودند البته اینها همان طورکه گفتید از خارج هم حمایت می شدند و خودشان
هم مستعد انحراف بودند .آیا این 3 عامل نمیتواند در دیگر شرایط تاریخی
تکرار شود و نوعی فرقانگونگی را پدید آورد؟
پاسخ: درباره گروه فرقان باید گفت که اینها نه فقط بر
اساس برداشت ناقص این اعمال را انجام دادند بلکه اینها جریانی بودند که
طراحی شده بود و برا اساس نیرنگها شکل گرفت که ضربههای سیاسی بزنند تا
راهی باشد که در جامعه نفوذ پیداکنند و این بیان شریعتی بود که می گفتند
مذهب علیه مذهب و آن گروه دقیقا این سناریو را اجرا می کردند زیرا غرب
نتوانسته بود به راحتی در ایران نفوذکند به دنبال راهی بود که با مذهب،
مذهب را تخریب کند و اینها در ظاهر مذهبی بودند و در باطن ماتریالیست. مثلا
مارکسیستها در ظاهر و باطن ماتریالیست هستند اما منافقان در ظاهر اسلام
گرا هستند و در باطن ماتریالیسم. و به نظر بنده اگر شهد مطهری شهید
نمیشدند ممکن بود که این گروهک متلاشی نشوند ولی بعد شهادت ایشان این تفکر
كاملا متلاشی شد و این نه فقط به خاطر از بین رفتن سرکردهها بلکه به خاطر
بر ملاشدن نیات و تفکرات این گروه بود که از بین رفت و افرادی که به این
گروه گرایش داشتند بعد شهادت شهید مطهری از این تفکر کناره گرفتند.
و این ایده مذهب علیه مذهب باز هم تکرار شد و ما در
انتخابات 88 شاهد این کار بودیم افرادی که با نماد مذهبی میخواستند در
دلها نفوذ کنند و قصد ضربه زدن به نظام را داشتند .و این نشان دهند آن است
که یک رگههای از تفکرات فرقانی هنوز هست و این خطرناک است . این گروه تمام
مفاهیم ریشهای قران را تفسیر به رای می کردند و شهید مطهری میگفتندکه
اگر گروهی بخواهند در دین و قرآن تحریف ایجاد کنند و تفسیر به رای داشته
باشند من نمیتوانم تحمل کنم و مرگ برایم گواراتر از زندگی در کنار این
گروه انحرافی است.