در پي تخريب دكتر لنكراني توسط سايت نزديك به خانواده هاشمي و نشر اكاذيب متعدد عليه وي، روزنامه كيهان نيز با واكنش نسبت به اين مساله نوشت:
يك سايت حق العمل كار كه در خدمت محافل فتنه گر و گروهك هاي ضدانقلاب فعاليت مي كند، در اقدامي انتحاري به تخريب و ترور شخصيت دكتر باقري لنكراني وزير اسبق بهداشت پرداخت.
سايت «ب» توسط شماري از عناصر جدا شده از يك سايت (وابسته به محسن رضايي) اداره مي شود. اين گروه ابتدا خود را اصولگرا جا مي زدند اما بعدها، به آلت دست محافل فتنه گر تبديل شدند و هم اكنون توليدات آنها در خدمت عمليات رواني رسانه هاي بدنامي نظير راديو فردا، كلمه، جرس و بي بي سي قرار دارد.
سايت ياد شده با حمله به خانواده (!) دكتر لنكراني مدعي شده كه خانواده وي در دوران رژيم شاه در حكومت جايگاه داشته و پدر او از سلطنت طلبان تند بوده و در ساواك نيز مسئوليت داشته است.
اين سايت همچنين مدعي شده كه دكتر لنكراني زندگي تجملاتي دارد و همسر او هر ماه با سفر به دبي، خريدهاي خود اعم از پوشاك و لوازم خاص را از دبي خريداري مي كند!
اين سايت حق العمل كار عمله جريان نفاق پس از انجام ترور شخصيت، به خاكستري سازي! خبر خود پرداخته و نوشته است: لازم به ذكر است كه از نظر منطقي، نه فرزند در برابر اعتقادات و عملكرد پدر مسئول است و نه زندگي مرفه داشتن و خريدهاي ماهانه از دبي جرم تلقي مي شود. بلكه روي سخن با اين گروه خود عمار پندار است كه دست از ظاهرگرايي و تخريب رقيب تحت پوشش ارزشها دست برداشته و براي نقد عملكرد، شاخصهاي اصلي را مد نظر قرار دهند.
در پي اين حركت سايت حامي فتنه سبز، دكتر لنكراني در مصاحبه با صابرنيوز و درباره خانواده خود گفت: مرحومه مادرم، سيده اي بودند مهربان و دلسوز و از هيچ كوششي در جهت تعليم و تربيت صحيح ما دريغ نمي كردند. انشاءالله خداوند حق ايشان را بر من حلال فرمايد و در اين ايام سوگواري حضرت زهرا سلام الله عليها، روح همه مؤمنين و مؤمنات و ايشان را قرين رحمت واسعه خود فرمايد. پدر بنده در صنعت آلومينيوم فعال بود و آن زمانها، صنعت آلومينيوم در ايران تازه تأسيس و نوپا بود. اما با توجه به مصارف مختلف اين فلز سبك و دير اكسيده شدن آن، به سرعت مورد استقبال و مصرف در صنايع مختلف قرار گرفت. ابتدا پدرم با كار در اين صنعت شروع كرد و مدت ها بعد، توانست با تلاش و پشتكار كارگاه و كارخانه اي را راه اندازي كند. ايشان قبل از انقلاب هيچ گونه مسئوليت و سمت دولتي نداشتند.
وي درباره همسر و وضعيت زندگي خويش گفت: الحمدلله در دوران دانشجويي توفيق شامل حال بنده شد، و خداوند توفيق ازدواج با همسر مورد نظرم را عطا كرد و بسيار از زندگي ام راضي هستم. بعد از پايان دوره چهار ساله وزارت از تهران به شيراز برمي گشتيم عمده وسايلي كه از تهران آورديم كه قبل از آن آنها را از شيراز به تهران برده بوديم، كتابهاي بنده بود وگرنه بقيه وسايل ما در يك وانت جا مي شد.
لنكراني افزود: ما از ابتدا كه زندگي مشتركمان را شروع كرديم سعي كرديم يك زندگي ساده و مؤمنانه اي داشته باشيم و در زندگي قانع و شاكر باشيم. حقيقتاً افتخار مي كنم كه همسرم يك خانم قانعي است، ايشان از اول هم اين چنين بودند و تا الان هم يك زندگي همراه با قناعتي را گذرانده ايم. ما زماني كه بعد از پايان دوره چهار ساله وزارت از تهران به شيراز برمي گشتيم عمده چيزهايي كه از تهران آورديم كه قبل از آن آنها را از شيراز به تهران برده بوديم، كتابهاي بنده بود وگرنه بقيه وسايل ما در يك وانت جا مي شد.
وي در پاسخ اين سؤال چرا بعد از دوره وزارتتان به شهرستان برگشتيد؟ مي گويد: بنده بعد از دوره وزارت ترجيح دادم به شيراز برگردم و درس و بحث و تحقيقات علمي را در كنار طبابت و درمان در شيراز دنبال كنم. يكبار يادم هست توفيقي حاصل شد خدمت رهبر معظم انقلاب روحي فداء رسيدم، اين موضوع را خدمت ايشان عرض كرده و كسب تكليف نمودم، ايشان به اين مضمون فرمودند كه «اين اموري كه شما مي گوييد، كارهاي خوبي است، اما در كنار آنها، امور اجتماعي را هم دنبال كنيد». عرض كردم: حضرت آقا، كار سختي است، هم فعاليت اجتماعي و هم طبابت و هم تحقيقات. رهبر انقلاب به بنده فرمودند: «كار سختي است اما مي شود!» بالاخره بنده از ايشان كسب تكليف كردم و در شيراز به تحقيقات علمي، طبابت و درمان و سياست و امور اجتماعي در حد توان پرداختم. انشاءالله خداوند از ما راضي و لبخند رضايت بر لبان مبارك رهبري معظم و مردم مؤمن و قدرشناس قرار گيرد.