جهان- عبدالله الماسی: اقدامات سوال برانگیز رئیس جمهور در هفته های اخیر دلسوزان انقلاب اسلامی را بشدت نگران کرده است.
محمود
احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ با شعار "عدالت" و
"ولایتمداری" بود که میلیون ها رای کسب کرد و توانست رقیب صاحب نام خود را
شکست دهد.
وی از همان ابتدا با رفتار و گفتار خود معنی تحسین
برانگیزی از ولایتمداری را به همگان معرفی می کرد. به عنوان نمونه وی در
ابتدای مسئولیتش گفت که "برای این آمدهایم که تیرها به ما اصابت کند نه به
آقا و از این به بعد نخواهیم گذاشت که تیرها به آقا بخورند."
این
رویکرد رئیس جمهور که با کار و تلاش شبانه روزی و ابتکار در خدمت گزاری به
مردم همراه شده بود، اقبال عمومی را به وی بشدت افزایش داد تا جایی که حنای
ضدانقلاب داخلی و خارجی برای ملت ایران دیگر هیچ رنگی نداشت.
با
رویکرد دولت نهم این مفهوم تایید شد که افزایش ولایتمداری و تبعیت از ولی
فقیه در میان دولتمردان، خدمتگزاری بهتر و بیشتر و حمایت مردمی را به دنبال
خواهد داشت چرا که دستورات و رهنمودهای ولی فقیه به عنوان دیده باش هوشمند
جامعه و سکاندار کشتی انقلاب نقشه ای کم نظیر برای تحقق شعارهای "پیشرفت و
عدالت" است؛ همان شعارهای اصلی انقلاب که شعارهای محوری دکتر احمدی نژاد و
دولت او هم بوده است.
در نتیجه این رویکرد انقلابی بود که در
انتخابات باشکوه ۲۲ خرداد سال ۸۸ حماسه ای بی نظیر خلق شد و محمود احمدی
نژاد با وجود رقیبی که حامیانی بسیار ثروت مند و پرنفوذ داشت، توانست حدود
۲۵ میلیون رای کسب کند و بار دیگر رئیس جمهور شود.
شاید رگه هایی از غرور که در حدود یک ماه بعد در رفتار دکتر احمدی نژاد خودنمایی کرد؛ محصول همین آرای ده ها میلیونی بود.
وی
اواخر تیرماه سال ۸۸ اسفندیار رحیم مشایی را به عنوان معاون اول رئیس
جمهور منصوب کرد اما رهبر معظم انقلاب پس از مشاهده اعتراضات گسترده فعالان
سیاسی و دانشگاهی به این انتصاب، رئیس جمهور را از این اقدام برحذر
داشتند.
ایشان در نامه ای به رئیس جمهور تاکید کردند که "انتصاب
جناب آقای اسفنديار رحيم مشايی به معاونت رئيس جمهور بر خلاف مصلحت
جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی ميان علاقمندان به شما است."
آقای
احمدی نژاد هرچند رحیم مشایی را بر پایه آنچه اجرای قانون اساسی و نه
دستور ولی فقیه نامید، از معاون اولی برکنار کرد اما بلافاصله وی را به
ریاست دفتر رئیس جمهور منصوب کرد تا دلسوزان انقلاب دست کم از رئیس جمهور
دلخور شوند.
این دلخوری با حمایت های ویژه و چندین باره رئیس جمهور
از مشایی و تایید رویکرد وی در دو سال اخیر اضافه شد تا اینکه در هفته های
اخیر، رئیس جمهور دست به اقداماتی زد که تقریبا همه دوستدارن انقلاب
اسلامی را حیرت زده کرد؛ عزل وزیر اطلاعات بدون مشورت با رهبر معظم انقلاب،
مخالفت با حکم حکومتی ایشان، قهر ۱۰ روزه و رها کردن امور کشور و...
اینجا
بود که بغض فروخورده علما و حامیان واقعی دولت ترکید و با اعتراض و انتقاد
از قهر سیاسی دکتر احمدی نژاد که مدعی ولایتمداری بود، خود را جلوه گر
ساخت. البته نوک پیکان انتقادات به سمت جریان انحرافی در دولت نشانه رفته
چرا که هدف این جریان برای یک دست سازی دولت و حذف نیروهای ولایتمدار از
قوه مجریه برای همگان افشا شده است.
هرچند رئیس جمهور پس از قهر ۱۰
روزه به هیئت دولت بازگشت و از ولایتمداری خود سخن گفت اما با این حال
تاکنون درخواست دلسوزان و منتقدان برای اثبات عملی ولایتمداری خود را بی
پاسخ گذاشته است که حتی رویدادها حاکی از حمایت ویژه وی از جریان مشایی در
دولت است.
حامیات واقعی دولت از رئیس جمهور خواسته اند که ولایتمداری خود را با برکنار کردن سرکرده جریان انحرافی از دولت نشان دهد.
اما
نکته مهمی که در این میان در حال رخ نمودن است، رویکرد دو جریان سیاسی
درباره رویدادهای مذکور و زمینه چینی برای بهره برداری از آن است؛ موضوعی
که به نظر می رسد اگر به آن کم توجهی شود، بی شک ضربه ای سنگین بر پیکره
جریان انقلابی عدالت محور وارد خواهد ساخت.
جریان فتنه یکی از این
جریان هایی که پس از اقدامات جنجالی رئیس جمهور و جریان انحرافی جلسات
مختلفی را صرف بحث و بررسی برای احیای خود و تضعیف، تخریب و حتی از بین
بردن گفتمان انقلابی ۶ سال اخیر کرده است.
در این مسیر، جریان
دیگری که البته در داخل نظام تعریف می شود با جریان فتنه همسو شده است و با
تبلیغات پر دامنه در حال تلاش برای ماهی گیری از این آب گل آلود است.
اهداف این جریان از بهره برداری سیاسی از رویدادهای اخیر، در جهاتی با
جریان فتنه از جمله در تضعیف جریان عدالت محور مشترک است اما در مواردی
دیگر متفاوت است.
این جریان سیاسی که در ایام پس از فتنه ۸۸ هرگز
حاضر به تبعیت از ولایت فقیه نشد و منافع شخصی، حزبی، و سیاسی خود را بر
تاکیدات ولایت فقیه ترجیح داد و سران آن "خواص بی بصیرت" لقب گرفتند، اکنون
بر موج مخالفت رئیس جمهور با حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب و حمایت از
جریان انحرافی سوار شده و بی توجه به گذشته نزدیک خود، درصد صید اهداف
سیاسی و انتخاباتی خود است.
به نظر می رسد که راه اصلی و محوری این
دو جریان برای رسیدن به اهداف خود، "پشیمان سازی" جریان انقلابی عدالت
محور است؛ جریانی که از سال ۸۴ با شعار پیشرفت و عدالت در دل ملت ایران
نشسته و روز به روز در حال گسترش است.
آنان درصدند که با در هم
شکستن وجهه ولایتمداری و عدالتخواهی دولت دهم، به طور غیر مستقیم گفتمان
انقلابی ۶ سال اخیر را هم در هم شکنند و از این راه پتک پشیمانی را بر سر
مردم حامی این رویکرد فرود آورند.
جریان سیاسی داخلی که خود را مقابل
رویکرد دولت نهم و دهم تعریف کرده است، انتظار دارد نتیجه این استرتژی منجر
به از هم پاشیدن جبهه ای که شعارهای انقلاب را در سال ۸۴ زنده کرد، شود.
زیرا تنها در این صورت است که می توان آرای این جریان بزرگ را به کیسه
انتخاباتی خود ریخت.
به زعم آنان این جریان از هم پاشیده دو مزیت
بسیار مهم دارد که هزینه منابع کلان سیاسی و مالی برای دستیابی به آن کاملا
به صرفه است؛ نخست اینکه جریان حامی گفتمان انقلابی ۶ سال اخیر جبهه ای به
وسعت میلیون ها رای را در بر گفته است. دوم اینکه این جریان به دلیل
وفاداری به انقلاب اسلامی هرگز با صندوق های انتخاباتی قهر نخواهد کرد و با
توجه به گسترش خیره کننده اش در ۶ سال اخیر حرف اول در در انتخابات خواهد
زد.
در راستای تبلیغات سیاسی دو جریان مذکور جملاتی مشابه اینکه
"ما از همان ۶ سال پیش هشدار می دادیم که ..."، یا ".... از همان ابتدا پیش
بینی کرد که این دولت ..."، "انحراف در این دولت از سال ۸۴ روشن بود" و
... زیاد به چشم می خورد.
به عنوان نمونه، روزنامه جمهوری اسلامی
از تریبون های اصلی جریان سیاسی داخلی در سرمقاله شماره دیروز خود نوشت که
"صدافسوس که (انتقاد از رئیس جمهور) بسیار دیر مطرح شده و حدود ۵ سال قبل
که مبحث مدیریت کشور توسط امام زمان علیه السلام را همین جریان به زبان
آورد و در همان زمان، دلسوزان کشور و انقلاب و نظام چنین ادعاهائی را خلاف
موازین دانستند، حضراتی که امروز چنین برآشفته سخن میگویند یا سکوت کردند و
یا به معترضان برچسب ضدیت با ولایت فقیه زدند! درحالی که سخن آن روز
معترضان دقیقاً حمایت عالمانه و آگاهانه از ولایت فقیه بود."
بر پایه این رویدادهاست که لازم است دو موضوع اساسی از هم تفکیک شوند تا راه تحقق اهداف جریان های مسئله دار مذکور مسدود شود.
واقعیت
این است که گرچه گفتمان انقلابی عدالت و ولایتمداری با روی دکتر احمدی
نژاد در سال ۸۴ طلوعی مجدد کرد و با تلاش های شبانه روزی و تبعیت رئیس
جمهور از رهبر معظم انقلاب اوج گرفت و منشا خدمات درخشانی به کشور شد، اما
جدا نکردن این گفتمان بی نظیر از اشخاص ظلمی تاریخی در حق آن خواهد بود.
در
واقع هر مسئولی تا زمانی در خط عدالت و ولایت خواهد بود که گفتار و رفتارش
در این مسیر باشد و در این صورت مورد تایید ملت ایران است. در غیر آن مردم
با هیچ مسئولی عهد اخوت نبسته اند و پیشبرد گفتمان نوپا و مقدس خود را
ارجح بر حیات سیاسی اشخاص می دانند.
به عبارت روشن تر ممکن است
مسئولانی در میانه حرکت سریع السیر قطار عدالت کم بیاورند و حتی منافع شخصی
و حزبی و یا اغفال دیگران آنان را از مسیر منحرف کند اما مردم هرگز دست از
پیشبرد این قطار نخواهند کشید و حاضر به برگشت به سوی دیگر گفتمان های
امتحان پس داده نیستند.
بنابراین هم جریان های سیاسی به کمین نشسته
باید این واقعیت را درک کنند که گرفتن گفتمان عدالت و ولایت از دست مردم
امکانپذیر نیست و هم مسئولانی چون دکتر احمدی نژاد آگاه باشند که از این
قطار تندرو جا نمانند.
اینجاست که سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب در
روز سوم اردیبهشت امسال در دیدار هزاران نفر از مردم فارس به ذهن متبادر می
شود که تاکید کردند: " واقعاً در كشور دارد خدمت انجام ميگيرد. هر جا خدمت
باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما كه راجع به شخص
قضاوت نميكنيم؛ ما كار را، خط را، جهتگيرى را ملاك و معيار قرار ميدهيم.
آنجائى كه كار و خدمت و تلاش هست، حمايت ما هست، حمايت مردم هست."