کد خبر: ۱۲۴۶۷۸
زمان انتشار: ۱۴:۴۵     ۲۲ فروردين ۱۳۹۲
دكتر کامران باقری لنکرانی، وزیر بهداشت دولت نهم و سخنگوی جبهه پایداری انقلاب اسلامی است كه طي ماه هاي اخير نامه های متعددي از سوي دانشجویان و طلاب و اساتید دانشگاه ها، در دعوت از وی و دکتر جلیلی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، نوشته شده است.
 
 به گزارش 598 به نقل از صابر نیوز،‌ اخيرا برخي سايت ها و جريان هاي معلوم الحال سياسي كه اثبات خود را نفي و تخريب رقيب با توسل به نشر اكاذيب مي دانند، حملاتي را عليه وي آغاز كرده اند و به همين بهانه در فضایی صمیمی با وي به گفتگو نشستيم. متن این مصاحبه تفصیلی به استحضار شما می رسد:
 
آقای دکتر لنکرانی برای ما از دوران کودکی، خانواده تان بگویید:
 
از پنج سالگي مقطع تحصيلات ابتدايي را شروع كردم، همانطوری که شما بهتر می دانید، در سالهای کودکی، نقش اولیا بخصوص نقش مادر، نقش بسیار پر رنگ و تاثیر گذاری است. مرحومه مادرم، سيده اي بودند مهربان و دلسوز و از هیچ کوششی درجهت تعلیم و تربیت صحیح ما دریغ نمی کردند. انشا ا... خداوند حق ایشان را بر من حلال فرماید و دراین ایام سوگواری حضرت زهرا سلام ا... علیها، روح همه مو منین و مو منات و ایشان را قرین رحمت واسعه خود فرماید.
 
پدر بنده در صنعت آلومینیوم فعال بود و آن زمانها، صنعت آلومينيوم در ايران تازه تاسیس و نوپا بود. اما با توجه به مصارف مختلف این فلزسبک و دیر اکسیده شدن آن، به سرعت مورد استقبال و مصرف در صنایع مختلف قرار گرفت. ابتدا پدرم با كار در این صنعت شروع كرد و مدت ها بعد، توانست با تلاش و پشتکار كارگاه و كارخانه‌اي را راه اندازی کند.
 
این سالهایی که شما می فرمایید قبل از انقلاب است؟
 
بله
 
یعنی پدرتان قبل از انقلاب سمت دولتی نداشتند؟
 
ایشان قبل از انقلاب هیچ گونه مسئولیت و سمت دولتی نداشتند.
 
دوران راهنمایی و دبیرستان را چطور گذراندید؟
 
در دوران راهنمایی اوقاتمان بیشتر به امور تحصیلی و شرکت در اردوهاي علمي، روزنامه‌نگاري و از اين قبيل امور گذشت، تا مرحله دبيرستان كه مصادف بود با سال 1357 و انقلاب اسلامی.
 
دبیرستانی كه در آن تحصيل مي‌كردم، وابسته به دانشگاه شيراز بود و با دبیرستانهای دیگر تا اندازه ای متفاوت بود، تقریبا فضاي دانشگاهي برآن حاكم بود، سخت گیری ها و ضوابط و مقررات خاص خودش را داشت، با عین حال بين دوستان ما و فعاليت‌هاي درون‌دانشگاهي هم ارتباط گستر ده ای وجود داشت.
 
پس معلوم است که حسابی درس خوان بودید، کلا در این دوران به غیر از درس کار دیگری هم می کردید؟
 
يكي از برنامه‌هایمان كوهنوردي بود، یک ورزش دست جمعی، کم هزینه و مفرح به اتفاق دیگر بچه های مدرسه. این ورزش انسان را به خدا نزدیک، با طبیعت دوست، افق دید انسان را وسیع، با همراهان صمیمی و روح و جسم را برای تلاش بیشتر آماده تر می کند.
 
خاطرات و تجربه‌هاي شيريني از اين دست كارهای جمعي دارم، با خيلي از دوستاني كه در دبیرستان با هم بوديم، در دانشگاه نیز همراه و همكار شديم، در حال حاضر هم به عنوان اعضاي هيات علمي دانشگاه به فعالیت های مشترک ادامه می دهیم. تداوم این همکاری ها می تواند متاثر از همان کوهنوردیهای دسته جمعی باشد.
 
فعاليت هايتان در  دوران دبیرستان چگونه بود؟
 
 

یادم می آید فقط پانزده روز از سال تحصیلی پنجاه و هفت گذشته بود که کاری بزرگ صورت گرفت. به فضل و توفیق الهی با تلاش بی وقفه دوستان انقلابی مدرسه، در تحقق منویات حضرت امام رضوان ا... تعالی علیه در مخالفت با رژیم پهلوی، مدرسه را با اعتصاب تعطيل كرديم. روزهای سخت و پر التهاب و در عین حال پر هیجان و شور انگیزی بود. آن روزها حضرت امام رضوان ا... تعالی علیه هنوز در تبعید بودند، شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی شعار اساسی مردم بود. برای پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت حضرت امام (ره) به ایران، لحظه شماری می کردیم و مثل همه مردم مصمم و پا به راه بودیم.

 
بعد از انقلاب فعالیت های انقلابی تان را چگونه ادامه دادید؟
 
بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی همه تلاش ما به عنوان یک دانش آموز مسلمان و انقلابی این بود که نشان دهيم بچه‌ مذهبي ها و انقلابی ها هم در عرصه‌هاي علمي و هم درعرصه سیاسی اجتماعي فعال و کارآمدند. در همین راستا و در کنار امور تحصیلی فعاليت‌هاي مختلف سیاسی، اجتماعی، علمی و ورزشی داشتيم. در آن زمان مسئول انجمن اسلامی دبیرستانمان بودم و به عنوان دبير انجمن اسلامي مدرسه، سعی می شد فعالیتها از گستره و نظم بیشتری برخوردار گردد. سعی بر انجام بهترین امور از لحاظ کمی و کیفی در حد توان یک محصل، داشتیم.
 
آقای دکتر زندگی مشترکتان چطور گذراندید؟
 
الحمد الله در دوران دانشجویی توفیق شامل حال بنده شد، و خداوند توفیق ازدواج با همسر مورد نظرم را عطا کرد و بسیار از زندگی ام راضی هستم.
 
زندگی مشترک شما هم همراه با قناعت و سادگی است؟
 
بعد از پایان دوره چهار ساله وزارت از تهران به شیراز بر می گشتیم عمده ی وسایلی که از تهران آوردیم که قبل از آن آنها را از شیراز به تهران برده بودیم، کتابهای بنده بود و گرنه بقیه وسایل ما در یک وانت جا می شد.
 
ما از ابتد که زندگی مشترکمان را شروع کردیم سعی کردیم یک زندگی ساده و مومنانه ای داشته باشیم و در زندگی قانع و شاکر باشیم . حقیقتا افتخار می کنم که همسرم یک خانم قانعی است، ایشان از اول هم این چنین بودند و تا الان هم یک زندگی همراه با قناعتی را گذرانده ایم. ما زمانی که بعد از پایان دوره چهار ساله وزرات از تهران به شیراز بر می گشتیم عمده ی چیزهایی که از تهران آوردیم که قبل از آن آنها را از شیراز به تهران برده بودیم، کتابهای بنده بود و گرنه بقیه وسایل ما در یک وانت جا می شد.
 
چرا بعد از دوره وزارتتان به شهرستان برگشتید؟
 
بنده بعد از دوره وزارت ترجیح دادم به شیراز بر گردم و درس و بحث و تحقیقات علمی را در کنار طبابت و درمان در شیراز دنبال کنم. یکبار یادم هست توفیقی حاصل شد خدمت رهبر معظم انقلاب روحی فداء رسیدم، این موضوع را خدمت ایشان عرض کرده و کسب تکلیف نمودم، ایشان به این مضمون فرمودند که "این اموری که شما می گویید، کارهای خوبی است، اما در کنار آنها، امور اجتماعی را هم دنبال کنید". عرض کردم: حضرت آقا، کار سختی است، هم فعالیت اجتماعی و هم طبابت و هم تحقیقات. رهبر انقلاب به بنده فرمودند:"کار سختی است اما می شود! " بالاخره بنده از ایشان کسب تکلیف کردم و در شیراز به تحقیقات علمی، طبابت و درمان و سیاست و امور اجتمایی در حد توان پرداختم. انشاا... خداوند از ما راضی و لبخند رضایت بر لبان مبارک رهبری معظم و مردم مومن و قدر شناس قرار گیرد.
 
سخن آخر؟
 
امیدواریم تا زنده ایم بتوانیم در تحقق اهداف و ارزشهای مقدس اسلامی و خدمت صادقانه به مردم و جامعه، نقش صحیح و موثر داشته باشیم. افتخار می کنیم که فرزند و تربیت شده انقلاب اسلامی هستیم و از اینکه خداوند بر ما منت نهاده که زندگی ما را در این دوران قرار داده است، شاکر و سپاسگزاریم. انشا الله همه عاقبت به خیر شویم.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها