کد خبر: ۱۲۴۳۹۵
زمان انتشار: ۱۷:۳۵     ۲۱ فروردين ۱۳۹۲
آیت‌الله مصباح‌ در دیدار اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه:
کسانی را که الان در جریانات انتخابات مجلس حکمیت داشتند در 5+6 الان کاندیدای ریاست جمهوری هستند و شما هیچ کدامشان را قبول ندارید. این یعنی چه؟ / نظر واقع بینانه این است که امروز رقابت بین اصولگرایان است نه بین اصولگران و اصلاح طلبان. اصلاح طلبان بعد از فتنه 88 جایی در کشور ندارند و رقابت ها در داخل اصولگرایان است.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، علامه محمدتقی مصباح یزدی رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) عصر دیروز در دیدار دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی سخنانی مهمی را پیرامون انتخابات آتی و نحوه برخورد گروه ها با ابزار وحدت مطرح کردند که مشروح سخنان علامه مصباح یزدی در این دیدار که در سایت بی باک منتشر شده است در ادامه تقدیم می گردد.

بسم الله الرحمن الرحیم

خدای متعال را شکر می کنیم که حیاتی و توفیقی عنایت فرمود که ما بار دیگر جمال نورانی عزیزان و دوستان قدیمی را از نزدیک زیارت کنیم و انشالله هم از فیوضاتشان بهره مند شویم و هم از افکار و تجاربشان و هم همکاری و تعاون ایشان.



باتوجه به اینکه فرصت زیادی نیست که بخواهم قبل از اینکه در اثر محرومیت مدتها زیارت آقایان داشته ایم در یک جلسه جبران کنم مطالبی که خیلی فشرده به ذهنم می آید تیتروار عرض می کنم.

امثال شما از نیروهای مطمئن، متدین و باوفای به انقلاب هستید

جمله اول اینکه من بینی و بین الله در این کشور افرادی مطمئن تر، متدین تر، باوفاتر به اسلام و انقلاب از امثال شما سراغ ندارم. نمی گویم منحصر به شما، اما شما از آن نوع افرادی هستید که از سالها پیش از پیروزی انقلاب افرادی از گروه شماها ـ خدا رحمت کند حاج مهدی عراقی را و دیگران را ـ جانشان را کف دست گذاشتند و برای اهداف انقلاب تلاش کردند. دیگران هم مراتبی دارند.

چه کسانی بهتر از اینها پیدا می کنید از طرفی همانطور که شما فرموید از ویژگیهای شما همین است که واقعا اعتقاد به تبعیت از روحانیونی دارید که راه صحیح اسلام را شناختند اما دو نکته را من یادآور می شوم که همه شما می دانید، فقط تذکری است.

بین مراجع هم اختلاف نظرهایی وجود دارد

اول از اینجا شروع می کنم که ما علیرغم اینکه همه به مراجع شیعه احترام می گذاریم اما می دانیم که بین آنها اختلاف نظرهایی بوده و هست. از همان زمانی که قریب پنجاه سال قبل نهضت از بهبهان شروع شد، همه مراجع به یک خط نبودند، درست است که شما می فرمایید ما تابع مراجع هستیم اما بالاخره مراجع هم اختلاف نظرهایی داشتند، شما انتخاب کردید یعنی تشخیص دادید که یک مرجع ( حضرت امام خمینی ) صلاحیتش بیش از دیگران است، این معنایش این نیست که شما سایر مراجع را طرد کردید، آنها احترام خودشان را دارند اما ما تشخیص دادیم که این مرجع اقرب به حق است و بیشتر مرضی خداست. با اینکه خطرش بیشتر بود اما حاضر شدید جان خود را کف دست بگیرید و از این مرجع پیروی کنید. پس اینکه  " تبعیت از مراجع" گفته می شود، منظور این نیست که هر کسی رساله دارد یا چند تا مقلد دارد باید حتما همه از او تبعیت کنند بلکه ملاکهایی باید باشد که بفهمیم  راه صحیح کدام است؟ سلیقه مستقیم کدام است؟

آن موقع که شما حضرت امام (ره) را انتخاب کردید، ایشان از نظر درجه‌بندی تعداد مقلد در درجه سوم و چهارم بودند و شایدم کمتر، خیلی از کسانی بودند که از ایشان مقدم بودند.

مقلیدن سایر مراجع در مسائل سیاسی تبعیت از حضرت امام داشتند

سالها بعد تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی هم مراجع بزرگی بودند که شاید اگر آمار گرفته می شد، مقلدینشان بیشتر بودند اما بسیاری از مقلدین همان آقایان در عمل تبعیت از امام داشتند. بنده بخوبی یادم است که خدا رحمت کند درجاتش را عالی تر کند مرحوم آقای خویی رضوان الله علیه طرفداران خیلی زیادی داشتند شاید از همه بیشتر. ولی بسیاری از مقلدین ایشان در عمل در مسائل سیاسی از امام تبعیت می‌کردند. حالا اگر وقتی کسی مرجع تقلیدی را تشخیص داد تا در مسائل فقهی فردی از او تبعیت کنند معنایش این نبود که کسی مخالفت نظر آنها نباید بکند.

تبیعت محض در همه مسائل تنها از ولی فقیه جائز است

در تشخیص اینکه مشی اجتماعی ما براساس چه مبنایی به قول امروزیها چه دکترینی مبتنی باشد، تنها به صرف عنوان مرجعیت نیست بلکه یک چیزهای دیگری هم باید ضمیمه باشد. خدای متعال برای ما منت گذاشته است که با رهنمودهای حضرت امام ره ما کم کم متوجه شدیم صرف عنوان مرجعیت ملاک نیست بلکه از ولایت فقیه باید در همه حال اطاعت کرد که ما معتقدیم حتی سایر مراجع هم باید از ولی امر اطاعت کنند. اگر ولی امر مسلمین حکم حکومتی کرد سایر مراجع هم باید اطاعت کنند ولو اینکه آن مرجع خودش را در فقه اعلم بداند.

ما از امام طرح بحث ولایت فقیه و تحقیقات در اطرافش را یاد گرفتیم و این حرفها کم کم رشد فکری به جامعه داد و مردم از آن سطح ساده ای که فکر می‌کردند که حالا هرکس رساله عملیه دارد، در همه چیز حق دارد، این یک مساله ساده انگارانه ای بود. امام ماجرا را برای ما باز کرد و مردم رسیدند به اینکه این چیزهای دیگری است. این یک نکته است و بحث را بیشتر باز نمی کنیم.

گروهها هم همچون افراد بعضا تغییر می کنند کما اینکه امام حزب جمهوری اسلامی را منحل کردند

دوم اینکه همانطور که فرد آدمیزاد در طول زندگی شرایط مختلف و متغیری دارد که گاهی این شرایط در فکر و رفتارش و موضع گیریهایش اثر می گذارد، یک گروه هم ممکن است چنین چیزهایی داشته باشد.

یک گروهی با نیت پاک و خالص تشکیل می‌شوند با هم همکاری می‌کنند ابتدا یک برنامه هایی دارند و تصمیم می‌گیرند اما شرایط زمان تغییر می کند گاهی شرایط شناخت خود آدم تغییر می‌کند. عین اینکار را همیشه نمی شود انجام داد اندکی باید درآن تصرفی کرد تغییری داد. شما تجربه های زیادی هم در فرد خودتان هم برای گروهتان هم برای جمعیت های موتلفه داشتید تا آنجایی که بصورت حزب واحد درآمد. حزب جمهوری اسلامی هم از اول تشکیل تا پایانش تجربه های زیادی داشت. ما بهتر از امثال شهید بهشتی چه کسی را در کشور برای مسائل اجتماعی و سیاسی داشتیم که امام فرمودند؛ " شهید بهشتی امت بود". موسس واقعی حزب جمهوری اسلامی ایشان بودند. ولی خوب بعد از چندی باز به سفارش خود امام حزب را منحل کردند.

اگر در برهه ای با کسی هم عقیده بودیم معنایش این نیست تا ابد همین باشد

این معنایش این نیست که انقلاب عوض شده و یا اسلام عوض شده است. خوب یک تحولاتی پیدا شد. شرایط جدیدی در داخل و خارج حزب و در طرز فکرها و در شرایط اجتماعی پیش آمد که مسائل دیگری را ایجاب می کند. پس اینکه اگر در یک زمانی ما یک روشی را اتخاذ کردیم با کسانی هم فکر و هم سلیقه بودیم و همه آنها را بخوبی می‌شناسیم، این معنایش این نیست که تا ابد همین است جز این نیست.

شاید یک شرایطی باشد ما خودمان را عوض کنیم تغییری در خودمان یا در منش، رفتار و برنامه هایمان ایجاد کنیم. باید این روحیه را داشته باشیم که ممکن است رفتاری که حتی  نسبت به آن زمان صحیح می‌دانیم، الان صحیح ندانیم. چون این رفتار از متن اسلام که نیست بلکه تاکتیکها و روشهای اجرایی اسلام است. این روشها ممکن است تغییر بکند و ما یک وقت شاید عوض کنیم.


زمانی چهار نماینده امام در موتلفه بود، چرا الان حتی یکی هم نیست؟

حالا یک نمونه کوچکش را عرض می کنم. آن وقت که جمعیت های مؤتلفه تشکیل شد چند تا نماینده امام شما داشتید؟ آقایان بهشتی، مطهری، مولایی و انواری نماینده های امام بودند اما الان چند تا نماینده دارید؟ شما همان هستید شما می گویید ما واقعا می خواهیم تابع روحانیت باشیم و همه چیز سر جای خودش باشد. شما جواب بدهید مگر شما همان آدمها نیستید؟! مگر آن زمان چهار تا نماینده امام برای شما نبود الان چرا یکی هم نیست؟! آیا یکبار رفتید پیش مقام معظم رهبری بگویید یک نماینده تعیین کنید؟

از دو حال خارج نیست یا شما تغییر کردید یا شرایط عوض شده است که دیگر لازم نیست.  پس معلوم می شود که یک تغییری حاصل شده است. یا الان هم شما باید همانطور که از امام خواستید که یک نماینده تعیین کند و ایشان هم تعیین فرمودند حالا هم شما باید پیش مقام معظم رهبری بروید و از ایشان درخواست کنید. حالا ایشان صلاح ندانست یک مساله دیگری است اما بالاخره شما باید این تقاضا را داشته باشید چون روشتان این بود.

حالا خودتان فهمیدید که شرایط دیگر این امور را ایجاب نمی کند که در اینصورت پس روشتان را تغییر دادید. این نمونه کوچکی عرض می کنیم.  توجه کنید به اینکه اگر ما در یک زمانی یک روشی داشتیم صریح هم بود عین آن همیشه قابل اجرا نیست، باید تغییر کند.

هیچ کدام ما معصوم نیستیم

علاوه بر همه اینها یک نکته سومی است که هم بنده و هم جنابعالی و سایر دوستانتان هیچکدام معصوم نیستیم. اگر کسی ادعا کند که من همیشه درست فکر کردم و فکر من تنها درست است، این نشانه نادانی است. کدام انسانی چنین بوده است؟ به چه کسی می توانیم چنین اعتمادی بکنیم که هرچه او می گفته درست بوده و هیچ تغییری نکرده است؟

همه ما در معرض اشتباهیم، چه کنیم ؟بهترین راهش این است که دائما در حالت انتقادپذیری و انتقاد از خود را داشته باشیم. ما همیشه باید هر مشکلی پیش آمد اول بگوئیم نکند من جایی اشتباه کردم اول انتقاد از خودم بکنم.

شاهد هستید که در عرض 35 سالی که از انقلاب می گذرد یادم نمی آید تقاضایی از برادران موتلفه کرده باشیم که برای ما فلان کاری انجام بدهید.

وظیفه‌ی طلبگی داشتیم که انجام می دادیم. یک وقت درست، یک وقت اشتباه، ما معصوم نیستیم. بهترین راه این است که ما که به این انقلاب صداقت داریم، و به صحت خط مشی امام ایمان داریم و معتقد هستیم امام بهتر از همه آگاه بود و به همین دلیل به امام عشق می ورزیم لذا راه او را ادامه دهیم.

کسانی که از همه جا شکست خوردند و هیچ جا [وحتی در نماز جمعه هم] راهشان نمی دهند، می گویند بیایید متحد شویم

باید سعی کنیم  مطالبی که مورد اختلاف فهم و تشخیصمان است دوستانه مطرح کنیم، نه اینکه اول تصمیم بگیریم بعد بگوئیم که شما بیائید با ما متحد شوید. این حرف معقولی نیست. نمونه های زیادی داریم از کسانی که از همه جا شکست خوردند و هیچ جا راهشان نمی دهند، می گویند بیایید متحد شویم!

ما اگر می خواهیم تعاون در رفتار و فکر داشته باشیم باید با هم صحبت کنیم. سعی کنیم نظرهایمان را بهم نزدیک کنیم، اما اینکه هر کسی برای خود تصمیم بگیرد آیا وحدت می شود؟!

بنده وظیفه خودم را تشخیص می دهم که این حرکت "الف" را دنبال کنم. شما می گویید بخاطر اینکه اختلاف نشود بیائید "ب" بگو.  با هم صحبت کنیم بگوییم این آقای الف و ب هستند و امتیازات و نقطه های قوت و ضعفشان این است، کدام اصلح است؟ هر دو توافق بر اینکه این بهتر می‌شود. آن وقت می شود امید به وحدت داشت.

چند دوره ای عملا این طور بود که داشت به عنوان ریشه ثابتی در می آمد. عزیزان و بزرگوارانی که در جامعه روحانیت مبارز بودند فکر می کردند و پیش خود تصمیم می گرفتند، با اختلاف افکار و نظریاتی که همیشه بوده و الان هم هست، و ارتباطاتی که با جامعه مدرسین داشتند، با افراد مشترکی که بین جامعه روحانیت و جامعه مبارز بود به جامعه مدرسین منتقل می کردند و سعی هم داشتند این دو جامعه با هم به توافق برسند.

همین وحدت را داشته باشید

یک نوع وحدت نظری بین خودشان تشکیل می شد. بالاخره جامعتین تصمیم گرفته شما بیایید، همین وحدت را داشته باشید. این شاید فی حدنفسه در پرتو اول و دوم کار خوبی بوده و نتایج خوبی هم داشته باشد اما مثل حزب جمهوری می ماند. اصل تشکیل کار خوبی بود و بزرگانی مثل شهید بهشتی و آقا در رأسش بودند ولی بعد اوضاع عوض شد.  سوء فهم ها و ناخالصی هایی ایجاد شد و داشت نتیجه بد می داد امام فرمود تعطیل کنید.

به هرحال این طور ناخالصی ها، بهترین تعبیرش سوء تفاهم هایی است که گاهی حاصل می شد و در فهم و کلام اشتباه می کنند. این باعث می شود که چیزهای غیرواقعی مطرح شود. در اینجا واقعا حجت شرعی داریم. در این شرایط نظر جامعتین به هر کسی بود برای همه حجت است و باید وحدت صورت بگیرد و تفرقه اش حرام است که عقل و شرع این را می گوید.

ملاحظه فرمودید که در انتخابات قبلی همین جریانات اتفاق افتاد و کسانی را که الان در جریانات قبلی حکمیت داشتند در 5+6  الان کاندیدای ریاست جمهوری هستند و شما هیچ کدامشان را قبول ندارید. این یعنی چه؟

 دیگر شخصیت های بزرگی در جامعه روحانیت هستند که دستشان را می بوسیم خیلی به آنها ارادت داریم بعضی ها به این حد نیستند ولی شما همان هایی که حکم بودند در دوره قبل برای پنج و شش الان همان ها کاندیدای ریاست جمهوری هستندکه شما قبولشان ندارید و کسِ دیگری پیشنهاد می کنید. این بسیار ایده‌آل است که همه اصولگرایان یک نفر را معرفی کنند و در آن مورد توافق کنیم.

 فکر خوب و قشنگی است. طرح بسیار زیبایی است اما حتی همان سه نفر که ابتداً اعتلاف را اعلام کردند مطمئن هستم موقع عمل با هم نمی سازند.

این طرح خیلی خوب است اما واقعاچنین چیزی ممکن است؟ باید واقعیت ها را ببینیم، طرحی که می دهیم اگر قابل اجرا نباشد چه ارزشی دارد؟

اینکه می فرمایید ازتفرقه جلوگیری شود بسیار فکر خوبی است اما واقعا خودتان کلاه خود را قاضی کنید. شما  فکر کنید ببینید واقعا شدنی است؟

الان جامعه روحانیون مبارز و حزب مؤتلفه و سایر گروه های خط امام می توانید سر یک نفر توافق کنید؟

طرح موضوع ائتلاف یک شعار است

طرح این موضوع فایده ای ندارد و عملا یک شعار است. شما بعنوان یک گروه سیاسی چنین چیزی را مطرح کردید که مردم بگویند چه فکر خوبی دارید.

بنابراین اول باید این مسئله را کامل برای خود حل کنیم، در انتخابات دوره نهم این مساله جدی بود که کاندیدای اصلاح طلبان و دوم خردادی ها احتمال رای آوردنش کم است. قدرت، دولت، پول و وسایل تبلیغات وصدا و سیما دست آنها بود. کارگزاران و ثروت کارگزارانش پشتوانه اش بود و این احتمال می رفت که ‌آنها برنده شوند. آن زمان جا داشت که از همه چیز صرف نظر شود و بر گزینه ای که نسبتا صلاحیت دارد توافق کنند.

احتمال قوی می دهیم که کاندیدای ما در برابر اصلاح طلبان پیروز شود

شما به عنوان یک سیاستمدار کارکشته می دانید که  شرایط مملکت ما به گونه ای است که اصلاح طلبان چنین موقعیتی ندارند. البته احتمال ضعیف خطا را هم ما نباید کم بگیریم.  اما  معتقدیم و احتمال قوی می دهیم که کاندیدای ما در برابر اصلاح طلبان پیروز شود.

در موقعیتی که اصلا معلوم نیست چه کسی معرفی شود و در شورای نگهبان رد نشود. سرانشان قطعا رد می شوند یک افرادی را پیدا می کنند که سابقه نسبتا خوبی داشته باشند. چه بسا یکی از دوستان شما را  برای اینکه رای بیاورند معرفی کنند.

بعد از فتنه 88 اصلاح طلبان جایی در کشور ندارند

نظر واقع بینانه این است که امروز رقابت بین اصولگرایان است نه بین اصولگران و اصلاح طلبان. اصلاح طلبان بعد از فتنه 88 جایی در کشور ندارند و رقابت ها در داخل اصولگرایان است. در بین اصولگرایان نیز افراد خوبی وجود دارد.

شاید بتوان در بین کاندیداهایی که تا به الان معرفی شده اند هفت یا هشت نفر پیدا کرد که حد نصاب صلاحیت را دارند. اعتراف می کنم افراد خوبی داریم و اگر به هر کدام رای بدهیم خسران نکرده ایم.

در چنین شرایطی باید درست تشخیص دهیم و هیچ چیز را نباید به کسی تحمیل کنیم. اگر واقعا نظر ما این شد باید سعی کنیم اولا صرف نظر از اینکه از گروه موتلفه و ضد ما هست یا نیست، اگر این را تشخیص دادیم که در درجه اول امروز برای کشور این مهمتر است دلسوزیش برای دین بیشتر از دیگران است، بعد هم کارائی اش برای مدیریت جامعه و دیگران مناسب است حالا هزاری دیگران بگویند آقا ما اتفاق کردیم برای یکی دیگر، من می توانیم رای بدهم به کس دیگر. صرف اینکه پنج به علاوه شش و سه به علاوه چهار فلان چیز که گفتم حجت می شود.

ما الان ببینیم که چه کسانی در برابر توطئه ها فراست دارند

حرف هیچ کس برای کسی حجت نیست، اگر آن شرایط پیش آمد که امر دایر است که یک اصلاح طلب ببرد یا یک اصولگرا، باید همه نظرشان را جمع کنند برای همان اصولگرا و نظرهای شخصی خود را کنار بگذارند، می بایست این کار را کرد. اما آن چیزی که بنده تشخیص می دهم الان آنطور نیست الان باید ببینیم  چه کسانی هستند که در برابر توطئه ها فراست دارند و می توانند آن راکشف و حل کنند.

بزرگترین خطری که ما را تهدید می کند توطئه های نرم آمریکا است

بزرگترین خطری که ما را تهدید می کند توطئه های نرم آمریکا است. که بیش از ده سال برای اینها توطئه چینی و سناریوهای مختلفی تدوین کرده اند و کسانی توطئه هایی دارند که بسیاری از آدم های زیرک را هم به دام می اندازند.

کارهایی کردند نقشه هایی کشیدند.اما این افراد که خیلی به فکرشان اعتماد داشتند  به دام افتادند و متوجه نشدند.

شرط اول اینکه واقعا دلسوز دین و ارزش های اسلامی باشد.

دوم  فراست داشته باشد و بتواند توطئه های دشمن را خنثی کند.

سوم اینکه کارایی داشته باشد. اما تنها این سه  رکن نیست حد نصاب لازم است.

آن وقت اگر دو نفر مساوی بودند، ببینیم کدام کارایی بیشتری دارد، کدام تیم قوی تری دارد. بعد نوبت به آنها می‌رسد. فرض می کنیم الف را در نظر می گیریم ما در زندگی که از او سراغ داریم یک جایی اهمیتی به حرام و حلال در مال داده باشد،نمی بینیم اما خلافش را زیاد می بینیم چطور به او رای بدهم؟ این می خواهد بیاید با مفاسد اقتصادی مبارزه کند! حالا  بیاییم به او رای بدهیم؟

الان طوری شده که از اسم اصولگرا سوء استفاده می کنند

والله امام نمی گفت حزب جمهوری را جمع کنید، کسانی که در سایه حزب جمهوری اسلامی سوء استفاده می کردند باعث شدند. الان هم طوری شده که از اسم اصولگرا سوء استفاده می کنند. میدانیم اینکاره نیست این همه مفاسد اقتصادی دارد کشور را به بیراهه می کشاند.کسی که خودش مبتلا هست به این فسادها این چطور می تواند مبارزه کند؟ حالا بیاییم هزار بار وحدت کنیم، می شود؟

بله، اگر بنا بود جاسوس امریکایی انتخاب بشود خوب برای اینکه آن نباشد به او رای می دادیم اما الان واقعا شرایط امروز مملکت اینطور نیست که احتمال بدهیم  یک جاسوس خطرناک امریکایی لباس عوض کرده باشد و بشود رای بیاورد و روی یک نفر توافق کنیم.

 الان رقابت بین خود اصولگرایان است. افرادی هستند که همه شان طرفداران و کارهای خوبی دارند. سوژه برای تبلیغات زیاد دارند و هر کدام از یک جهت امتیاز دارند وظیفه ما است ببینیم کدامشان واقعا اول درد دینش بیشتر است چون برای اسلام همیشه خطر است. چرا که  از اول خلقت آدم تا امروز هیچ وقت اسلام این همه دشمن  و این همه وسیله برای تبلیغ علیه اسلام وجود نداشته است. از اولی که خدا انسان را خلق کرده تا به حالا چنین شرایطی برای مبارزه با اسلام نبود.

عامل حفظ اسلام ولی فقیه است

اولین هدف ما باید حفظ اسلام باشد عامل حفظ اسلام ولی فقیه است.

شرط دوم پایبندی به ولایت فقیه باید محکم باشد چون ابزار حفظ اسلام است. اگرولایت فقیه نداشته باشیم نمی توانیم در کشور اسلام داشته باشیم. خیلی هنر کنیم می شود مثل مصر، افغانستان و عراق.

امتیاز ایران به ولایت فقیه اش است

امتیاز ایران به ولایت فقیه اش است. درطول این سی و چند سال تجربه کردیم اگر در این مواقع حساس تصمیمات شخص رهبری نبود، جامعه ما هزاران بار به خطر می افتاد. اول پایبندی به اسلام ، دوم به التزام به تبعیت از ولی فقیه نه اسم نه شعار بلکه واقعا معتقد باشیم، سوم کارایی داشته باشد.

صرف اینکه آدم مقدسی باشد نمازشب خوان باشد کفش امام و مقام رهبری را می بوسد اما از جایی دیگر می آید یا آدم ساده‌ای است زود می شود فریبش داد. من بارها گفتم به دوستان ما از آقای منتظری چه ایرادی داشتیم ایشان بطور قطع از نظر علمی از همه مراجع علمی اصلح بود اما از نظر تقوایی اشکال داشت. زاهد ساده زیست تا این اواخر شلوار دیبیت و گیوه اصفهانی را به پایش می کشید. خدا رحمتش کند محمد منتظری می خواست تلفن بکشد به منزل، ایشان زیر بار نمی رفت می گفت مگر طلبه ها تلفن دارند. مشکلش این بود که به سادگی به کسانی اعتماد می کرد که خیال می کرد حرفشان وحی مْنزل است. آدم فهیم و تیزهوش و ملا، اما این نقص را داشت کارشان به آنجا رسید که امام کمر بست که عزلش کند. چرا علمش که ساده بود و فریبش می دادند.

همان موقع جبهه ملی و نهضت آزادی دنبالش بود با او ارتباط داشتند و علیه سیاست های دولت . شخص امام در گوشش می خواندند و چیزهایی می گفت. در مقابل امام به او می گفت اطرافیانت را اصلاح کن.

پرونده سید مهدی هاشمی را بردم پیش آقای منتظری گفتم این است که شما این قدر حمایتش می کنید گفت: بریز دور من بزرگش کرده ام شما با شکنجه از او اقرار گرفته اید.

ممکن است کسی نمازشبش ترک نشود مستحباتش ترک نشود یک کار مکروه هم انجام ندهد اما به درد این کار نمی خورد.  فراست خاصی می خواهد، حد متوسط فهم سیاسی را باید داشته باشد. اینها را باید رعایت کنیم بینی و بین الله انتخاب کنیم.

اول باید با هم مشورت کرده و سعی کنیم دوستانه با هم توافق به توافق برسیم اگر نشد هر کس هرچه وظیفه اش می داند عمل کند. والسلام
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها