کد خبر: ۱۲۴۰۰۹
زمان انتشار: ۱۵:۲۱     ۲۰ فروردين ۱۳۹۲
آيت الله مصباح يزدي در هفته گذشته در نشستي كه با اعضاي جبهه پايداري انقلاب اسلامي در مورخه 14/1/1392 داشت، با ايراد سخنان مهمي به تحليل بيانات رهبر انقلاب در حرم رضوي پرداخت.

به گزارش رجانيوز، رييس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در اين سخنان محور تفاوت فرمايشات امسال مقام معظم رهبري با سخنراني‌هاي سال‌هاي گذشته را ترکيب‌بندي جديد عنوان كرده و توضيح مي‌دهد: اين تركيب بند اين عبارت بود که رئيس‌جمهور آينده بايد خوبي‌هاي رئيس‌جمهورهاي قبلي را داشته و بدي‌هاي آنها را نداشته باشد. روح اين مطلب اين است که ما بايد هميشه رفتارهاي خود را محاسبه کنيم و اگر اشتباهي داريم آن را حذف و اصلاح کنيم و از بهترين‌ها استفاده کنيم. اما هنر ايشان در اين تعبير حکيمانه توجه به اين نكته بود كه اين فرمايش در موقعيت فعلي و‌ در برابر گروه‌هاي مختلف چه نقشي مي‌تواند داشته باشد و اين كه آن را در کجا به کار ببرند. به هر حال، اين حرف نويي بود.

اين عضو مجلس خبرگان رهبري در ادامه سخنان خود به ريشه انحراف از راه حق اشاره كرده و راهكار مقابله با آن را تبيين مي‌كند.

آيت الله مصباح همچنين با تاكيد بر اينكه ما مرد وظيفه‌ايم، نه به دنبال نتيجه تصريح مي‌كند: بايد ببينيم وظيفه‌مان چيست، همان را انجام دهيم. نتيجه چه خواهد شد؟ هر چه خدا بخواهد. ممكن است نتيجه همان شود که ما مي‌خواستيم؛ شايد هم خدا مصلحت نداند و خلاف آنچه ما خواستيم، حاصل شود. در هر دو صورت ما وظيفه‌امان را انجام داده‌ايم و ثوابش را مي‌بريم.

متن كامل سخنان آيت الله مصباح همراه با فايل صوتي آن در ادامه آمده است.

دانلود

 

 كلام رهبرانقلاب هميشه چون در و گوهر كارگشاست

 حقيقتاً بنده نمي‌توانم محاسن کلام مقام معظم رهبري ـ‌دامت بركاته‌ـ را كه هميشه درّ و گوهر و کارگشا بوده، توضيح بدهم؛ چه رسد به اين‌که بخواهم شبيه آن مطلبي عرضه کنم. اما اگر فرمايشات ايشان در آغاز سال نو را که بسيار حساب‌شده، دقيق، راه‌گشا و روشن‌گر بود، تحليل کنيم. در آن مطلبي بر خلاف گفته‌هاي سابق‌شان و حتى فرمايشات امام ـ‌رضوان‌الله‌عليه‌ـ به چشم نمي‌خورد و چنين انتظاري هم از كساني مثل ايشان و خود امام ـ‌رحمت‌الله عليه‌ـ نيست؛ زيرا همه تأكيدشان بر آرمان‌ها و ارزش‌هاي اسلامي بوده و تا آخر هم همين خواهد بود. اما انتخاب تيترها، ترکيب‌ها، جمله‌ها و واژه‌ها بستگي به مقتضاي زمان داشته و دارد.

تفاوت فرمايشات امسال مقام معظم رهبري با سخنراني‌هاي سال‌هاي گذشته ترکيب‌بندي جديد اين عبارت بود که رئيس‌جمهور آينده بايد خوبي‌هاي رئيس‌جمهورهاي قبلي را داشته و بدي‌هاي آنها را نداشته باشد. روح اين مطلب اين است که ما بايد هميشه رفتارهاي خود را محاسبه کنيم و اگر اشتباهي داريم آن را حذف و اصلاح کنيم و از بهترين‌ها استفاده کنيم. اما هنر ايشان در اين تعبير حکيمانه توجه به اين نكته بود كه اين فرمايش در موقعيت فعلي و‌ در برابر گروه‌هاي مختلف چه نقشي مي‌تواند داشته باشد و اين كه آن را در کجا به کار ببرند. به هر حال، اين حرف نويي بود.

سؤالي كه در اينجا به ذهن مي‌آيد اين است که آيا اين محاسبه و بررسي فقط مخصوص رئيس‌جمهور آينده است، که بايد ببيند رؤساي جمهور گذشته چه عيب‌هايي داشته‌اند تا آن‌ها را اصلاح کند و اگر خوبي‌هايي داشته‌اند، آنها را حفظ کند، يا چنين محاسبه‌اي براي ديگران هم لازم است؟ آيا اين كار فقط درباره اشخاص است يا براي گروه‌ها هم لازم است؟ با تنقيح مناط متوجه مي‌شويم كه اين كار اختصاص به رئيس‌جمهور ندارد. هر کسي كه در اين نظام احساس مسئوليتي مي‌کند، بايد دائماً در فکر اين باشد که اشتباهات گذشته خود و ديگران را تکرار نکند و کارهاي خوب و روش‌هاي بهتر را شناسايي و پيشنهاد کند و به آنها عمل کند. بر همين اساس ما هم به عنوان گروهي که در فعاليت‌هاي اجتماعي احساس مسئوليت مي‌کنيم، موظفيم خودمان را با گروه‌هاي ديگر، در گذشته و حال مقايسه کنيم، اگر آنها اشتباهاتي را مرتکب شده‌اند، ما ديگر مرتکب نشويم و اگر حسن‌هايي داشته‌اند، سعي کنيم آنها را حفظ کنيم و از دست ندهيم.

ارزش‌هاي اسلامي؛ معيار تشخيص خوب و بد

در اينجا نکته اساسي نحوه تشخيص حسن و عيب، و خوب و بد است كه بايد براساس نظام ارزشي مشخصي انجام شود. به نظر مي‌رسد اين مسأله هم حل شده است و همه قبول دارند که مقياس و معيار تشخيص خوب و بد در نظام اسلامي ارزش‌هاي اسلامي است؛ يعني رفتار و گفتاري كه با ارزش‌هاي اسلامي، آموزه‌هاي قرآن و فرمايشات اهل‌بيت ـ‌صلوات‌الله عليهم اجمعين‌ـ بيشتر مطابقت دارد، خوب است و اگر چيزي غير از اين باشد، عيب دارد. البته ممکن است ديگران مقياس‌هاي ديگري داشته باشند كه ما با آن‌ها کاري نداريم.

تمايلات دروني؛ ريشه انحراف از راه حق

بدون شک گروه‌هايي که ما مي‌شناسيم، هيچ کدام معصوم نبودند؛ ما هم نمي‌توانيم ادعا کنيم که هر کاري کرده‌ايم، يا مي‌کنيم، مطلقاً خوب است و هيچ اشکالي ندارد؛ اگر خود ما هم نفهميم، آيندگان كارهاي ما را صرافي خواهند کرد و خوب و بدش را تشخيص خواهند داد. ان‌شاءالله خدا توفيق بدهد که اشتباهات‌مان کم باشد. اما به طور کلي با دقت در عملكرد گروه‌هاي گذشته و سنجيدن آنها با مقياس‌هاي اسلامي، يعني کتاب و سنت، اشکالاتي به نظر مي‌آيد که با اختلاف مراتب، كما بيش در گروه‌هاي مختلف بوده است. به عنوان مثال در بين گروه‌هايي كه واقعاً براي اسلام و انقلاب زحمت کشيده‌اند و خدماتي انجام داده‌اند، کساني بوده‌اند که دلشان مي‌خواسته سرشناس و مشهور باشند؛ اين را براي خودشان ارزش مي‌دانستند و حاضر بودند حتي پول خرج کنند، زحمت بکشند، سختي‌هايي را تحمل کنند، تا مقام و شهرتي داشته باشند؛ و يا كساني بوده‌اند كه دوست داشتند درآمد و اندوخته‌‌هاي مالي زيادي هم ـ‌البته از راه حلال‌ـ داشته باشند و اين برايشان موضوعيت داشته و با توجيحاتي عامه‌پسند به دنبال ثروت‌اندوزي بوده‌اند. اين تمايلات دروني در خيلي از انسان‌ها وجود دارد. معناي اين حرف اين نيست که رسيدن به شهرت، پست و مقام، و ثروت، يگانه هدف چنين كساني بوده و اصلاً دلبستگي به اسلام و انقلاب نداشته‌اند. خداوند آدميزاد را به گونه‌اي آفريده که قلبش گنجايش انگيزه‌ها و امور متعدد و مختلف را دارد؛ مهم اين است در مقام تضاد و تزاحم كدام يك از انگيزه‌ها ترجيح داده مي‌شود. قرآن در اين زمينه مي‌فرمايد: «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ؛»[1] اگر مال و زن و فرزند و فاميل و عشيره و برادر و خواهر و پدر و پسر براي شما محبوب‌تر از خدا و جهاد است، منتظر امر الهي و عقوبت باشيد. خداوند توقع ندارد که دل همه انسان‌ها فقط جاي خدا باشد و هيچ چيز ديگري در آن نباشد. فقط تعداد كمي از بندگان مخلص خدا چنين بودند؛ اما اغلب مردم اين‌گونه نيستند و در كنار خدا دلبستگي‌هاي ديگري هم دارند. مهم اين است که در مقام تزاحم کدام يك از علاقه‌مندي‌ها بر ساير انگيزه‌ها مي‌چربد. جا دارد همه ما درون خود را بکاويم و ببينيم در ميان انگيزه‌هاي مختلف، عشق به خدا و اولياي او، و علاقه به جهاد، نظام، انقلاب و اسلام چه ميزان براي ما اهميت دارد و چه مقدار حاضريم به خاطر آنها از چيزهاي ديگر بگذريم.

متأسفانه همين نقاط ضعف در بعضي از اشخاصي که زحمات زيادي را براي پيروزي انقلاب متحمل شده و خدمات بزرگي براي نظام و اسلام انجام داده‌اند، در مواردي ظهور پيدا کرده و مشكلات بزرگي براي نظام ايجاد كرده است. چه بسا افرادي که در زمان جنگ حاضر بودند تا آخرين قطره خون‌شان را به عشق امام، اسلام و سيدالشهداء ـ‌عليه السلام‌ـ فدا كنند، اما بعد از جنگ و تغيير شرايط، تدريجاً‌ پست و مقام و ساير عوامل رفتار آنها را تغيير داد. البته اين تغيير رفتار لزوماً به معناي پيدا شدن رفتار جديد نيست؛ بلكه چه بسا زمينه و مايه آن قبلاً وجود داشته، ولي مستور بوده و زمينه بروز و ظهور نداشته، اما با تغيير شرايط، خود را نشان داده است. اين واقعيتي است که همه ما کمابيش با آن درگيريم.

عرض بنده اين است که با الهام گرفتن از فرمايش مقام معظم رهبري، بايد ببينيم خوبي‌هاي ديگران چيست، تا آن‌ها را حفظ کنيم؛ اگر بدي‌هايي هم بوده، آن‌ها را حذف کنيم.

در ميان افراد و گروه‌هاي سياسي از اول نهضت تا به حال كساني بودند كه عاشقانه براي امام خدمت کردند و تا روزي که از دنيا رفتند، يا شهيد شدند لحظه‌اي در کارشان ترديد پيدا نکردند. كساني مثل شهيد حاج مهدي عراقي كه زماني كه جان امام در خطر بود و هيچ اسباب ظاهري براي حفاظت از ايشان وجود نداشت، شب‌ها اسلحه به دست مي‌گرفت و پشت‌بام منزل امام کشيک مي‌داد، کسي هم از اين جريان خبر نداشت. در کنار چنين افرادي، کسان ديگري هم بودند كه مثل ايشان خالص نبودند؛ در دلشان چيزهاي ديگري را هم مي‌خواستند كه با پيدايش زمينه، آن خواسته‌ها خودش را نشان داد و انحرافاتي در گفتار و رفتارشان پيدا شد؛ کساني كه سوابقشان احترام ديگران را بر مي‌انگيزد؛ غافل از اين‌كه نقطه‌هاي ضعف اخلاقي مي‌تواند کار دست آدم بدهد.

حب دنيا؛ روح همه ضعف‌هاي اخلاقي

عرض بنده اين است که ما کارهاي خودمان و گروهمان را محاسبه کنيم و ببينيم ما چه مقدار از ضعف‌هاي ديگران را داريم، تا در صدد رفع آنها برآييم؛ و چه ميزان از حسن‌هاي ديگران را نداريم كه بايد کسب کنيم. البته محاسبه و سنجيدن يكايك رفتار‌ها و گفتارها و آسيب‌شناسي هر يك و يافتن راه علاج آنها عمري را مي‌طلبد و از عهده اهل خبره ساخته است. آنچه اجمالاً در اين زمينه مي‌توان گفت اين است که روح همه ضعف‌هاي اخلاقي به عنوان کلي «حب دنيا» برمي‌گردد. دلبستگي به زندگي اين دنيا و لوازم آن از قبيل ثروت، پست و مقام، آسودگي و راحتي، زن و فرزند، و قوم و قبيله مانع از اين مي‌شود که انسان وظيفه‌اش را درست بشناسد، و يا به وظيفه خود عمل کند. «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ[2] ما اگر بخواهيم به عنوان يک گروه سياسي واقعا وظيفه خودمان را در اين نظام بشناسيم و به آن عمل کنيم، و در دامي که بعضي از ديگران افتادند، نيفتيم، بايد تمايالات و خواسته‌هاي دروني خودمان را بکاويم و ببينيم علاقه به دنيا چه اندازه در دل ما ريشه دارد و سعي کنيم حب دنيا را با همه شعبه‌ها و شاخه‌هايش از دل ريشه‌كن کنيم.

اخلاص ريشه همه خوبي‌ها

از سوي ديگر ريشه همه خوبي‌ها به اخلاص، بندگي و اطاعت از خدا و اعتماد به او برمي‌گردد. اگر ما روي اين دو عامل مثبت و منفي کار کنيم، مي‌توانيم اميدوار باشيم که گروه سياسي متمايزي از ديگران هستيم و چيزهايي داريم که ديگران ندارند. آنچه مهم است اخلاص، اطاعت از خدا و پاک بودن از تعلقات دنيا است. اما اگر غير از اين بود، خودمان را بازي ندهيم و بدانيم كه ما هم مثل ديگران و از همان کرباسيم.

توکل؛ ملاک ايمان

يکي از مسايل مهمي که براي همه مردم مطرح است،‌ اما براي بسياري شفاف و روشن نشده، اين است كه خداوند مي‌فرمايد: «وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛»[3] يعني اگر راست مي‌گوييد که ايمان داريد، بايد توکل‌تان فقط بر خدا باشداين تعبير يعني چه؟ يعني من بنشينم و بگويم: خدايا بر تو توکل کردم، خودت كارها را درست کن؟ نه پيغمبر و ائمه چنين کاري کردند و نه چنين سفارشي از اولياي خدا ديده شده است. آيا بايد مثل ديگران، حتي كساني كه خدا را هم نمي‌شناسند، با تمام نيرو و امكانات و از هر راه ممكن به دنبال انجام كار باشم؟ به برکت آشنايي با سيره اهل‌بيت ‌ـ‌عليهم‌السلام‌ـ اين مسأله كمابيش براي عموم مردم حل شده و مي‌دانند كه خداوند اين عالم را بر اساس حكمت و مصلحت، عالم اسباب قرار داده و فعاليت عملي وظيفه و تکليفي است كه بايد انجام شود؛ اما اعتماد کردن به خدا و اميد به خدا داشتن امري قلبي و دروني است و براي رسيدن به نتيجه اميد ما بايد فقط به خدا باشد. اينها دو مسأله است كه هيچ يک جاي ديگري را نمي‌گيرد.

حديثي قدسي در اصول کافي نقل شده كه مي‌فرمايد: «وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ مَجْدِي وَ ارْتِفَاعِي عَلَى عَرْشِي لَأَقْطَعَنَ‏ أَمَلَ‏ كُلِّ مُؤَمِّلٍ غَيْرِي بِالْيَأْسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاس‏؛»[4] خداي متعال قسم ياد مي‌کند كه هر کس به غير من اميد بست، اميدش را نااميد خواهم کرد؛ نه تنها اميدش را نااميد مي‌کنم، بلكه او را در ميان مردم ذليل و خوار مي‌کنم. حال، ما خودمان را بيازماييم؛ آيا ما در کارهايمان واقعاً اميدمان فقط به خداست؟ اگر اميدمان به خدا باشد، بايد چگونه باشيم؟ اين مسأله با اختلاف مراتب براي همه مطرح است. آنچه امروز براي ما مطرح است اين است كه بايد ببينيم در زمينه مسأله سرنوشت‌ساز انتخابات وظيفه‌مان چيست؟

لزوم شناخت و انجام وظيفه

اگر ما براي رسيدن به نتيجه مورد نظر در انتخابات پيش رو اميدمان به فعاليت‌هاي خودمان، يا دوستانمان و يا کسان ديگري از داخل و خارج باشد، اين مصداق روايت مذكور است؛ اين اميد قطعاً بر باد خواهد رفت. دل بايد فقط متوجه او باشد؛ ‌اما آيا نبايد هيچ کاري انجام دهيم؟ روشن است كه در عالم اسباب و مسببات ما وظايفي داريم كه بايد انجام دهيم؛ اما وسايل، آفريننده نتيجه نيستند. ابتدا هر يك از ما بايد ببينيم وظيفه‌مان در حد توان و امكاناتي که خدا به ما داده و مي‌توانيم آن را در راه اسلام به کار بگيريم، چيست؛ ضمن اين‌كه درون خود را واكاوي كنيم كه در جهت تشخيص اين وظيفه ـ‌بيني و بين‌الله‌ـ چه عامل و انگيزه‌اي نقش داشته، تا نزد خدا براي تصميم خود حجت داشته باشيم و در نهايت، براي موفقيت و رسيدن به نتيجه فقط به خدا اميد داشته باشيم و دلبستگي به دنيا مانع از انجام وظيفه نشود؛ هر چه را مانع انجام وظيفه مي‌شود، حذف کنيم. در غير اين صورت ما هم به همان سرنوشتي مبتلا مي‌شويم که ديگران مبتلا شدند؛ کساني که در زندان از شکنجه شدن در راه خدا لذت مي‌بردند، اما بعد از پيروزي و به مرور زمان تغيير رفتار دادند.

امروز براي اسلام و انقلاب دل مي‌سوزانيم اما معلوم نيست فردا كه به پست و مقام رسيديم چه كاره‌ايم

ما هم از اين قاعده مستثني نيستيم؛ ما هم امروز براي اسلام و انقلاب دل مي‌سوزانيم؛ اما معلوم نيست فردا كه به پست و مقامي رسيديم، چه کاره باشيم، امكاناتمان را در چه راهي به کار بگيريم و چه اندازه ارزش‌ها و معيارهاي اسلامي را رعايت ‌کنيم؟ بايد حساب‌مان را با خدا روشن کنيم؛ اگر براي خدا کار مي‌کنيم، بايد دندان طمع به دنيا، مال و مقام، محبوبيت و ساير دلبستگي‌ها را از ريشه بکنيم؛ در غير اين صورت ما هم مثل ديگران هستيم؛ به اين و آن هم بد نگوييم و سوءظن نداشته باشيم؛ ما هم يکي مثل ديگران. آن‌ها هم اگر اشكالي دارند، از همين دلبستگي‌ها ناشي مي‌شود.حسابمان را با خدا صاف كنيم و ببينيم خدا از ما چه مي‌خواهد، همان را انجام دهيم و اميدمان هم فقط به خدا باشد. اين‌كه فلاني چه کمکي به ما مي‌كند و چه انتظاري از ما دارد، در باطن نوعي شرک است. البته انتظار اين‌که همه ما سلمان و ابوذر بشويم، انتظار به جايي نيست؛ اما مي‌توانيم در مسير سلمان شدن قدم برداريم؛ به شرط آن که متوجه رفتار و گفتار خود باشيم و سعي کنيم اشكالاتمان را کم و خوبي‌هايمان را زياد کنيم.

راه صحيح، شناختن وظيفه، تلاش در جهت انجام دادن آن، و واگذار کردن نتيجه به خداست؛ اعتماد به اين‌که خداست كه كارها را به نتيجه مي‌رساند، نه زيد و عمر و نه پول و عوامل ديگر. همه اين‌ها نعمت‌هاي خداست، اختيار آنها در دست اوست و هر وقت او بخواهد اثر مي‌کند. ما بايد اميدمان فقط به خدا باشد. اما در عمل چه کنيم؟ همان‌گونه که در قرآن و كلمات معصومين ـ‌صلوات‌الله عليهم اجمعين‌ـ گفته شده، در چارچوبه حلال و با رعايت ارزش‌هاي اسلامي بايد فعاليت کرد، بايد تبليغ کرد، بايد مسايل را بيان کرد، بايد ديگران را روشن کرد؛ ضمن اين‌كه بايد توجه داشته باشيم كه شيطان در همه اين مراحل مي‌تواند ما را فريب بدهد؛ با بهانه‌هايي مثل اين‌كه فلان كار لازم نيست، يا خلاف توکل است و يا اين‌كه سهم من از نتيجه كار چه شد!

وظيفه يا نتيجه؟

ما مرد وظيفه‌ايم، نه به دنبال نتيجه؛ بايد ببينيم وظيفه‌مان چيست، همان را انجام دهيم. نتيجه چه خواهد شد؟ هر چه خدا بخواهد. ممكن است نتيجه همان شود که ما مي‌خواستيم؛ شايد هم خدا مصلحت نداند و خلاف آنچه ما خواستيم، حاصل شود. در هر دو صورت ما وظيفه‌امان را انجام داده‌ايم و ثوابش را مي‌بريم. خداوند در حديث قدسي به حضرت داوود ـ‌عليه‌السلام‌ـ مي‌فرمايد تو چيزهايي را مي‌خواهي، من هم چيزهايي را مي‌خواهم؛ اگر تو خواسته‌ات را فداي خواست من کردي، بهتر از آنچه خواستي، را به تو خواهم داد. اما اگر چيزي غير از خواسته من را تمنا كردي، از آن محروم خواهي شد و هيچ نتيجه‌اي نخواهي گرفت. خواست ما بايد خواست خدا باشد، عملمان هم طبق دستوري که او داده است. در غير اين صورت ما هم سرنوشت ديگران را خواهيم داشت. بدترين سرانجام هم اين است که خيال کنيم خيلي هنر کرده‌ايم، در صورتي که کار نادرستي انجام داده‌ايم. قرآن مي‌فرمايد: «هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا؟ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُون صنعا؛»[5] زيان‌‌کارترين مردم كساني هستند که گمان مي‌کنند خيلي هنر کرده‌اند، در حالي‌كه کارهايشان در راه دنياست و در همان جا هم متوقف مي‌شود، سعي‌شان از بين رفته و هيچ فايده‌اي برايشان ندارد؛ نه دنيايشان آباد مي‌شود و نه آخرت‌شان. زماني کار نتيجه مي‌دهد که خالصانه براي خدا باشد. اگر هواي نفس، حب دنيا و تعلقات دنيوي در آن باشد دير يا زود به ضررمان تمام مي‌شود و نه به آنچه در دنيا مي‌خواهيم، مي‌رسيم، نه خدا مزدي به ما مي‌دهد.

اگر خدا نتيجه‌اي را بخواهد، منتظر اين نظرخواهي‌ها و نظرسنجي‌ها نمي‌ماند

عزيزان من! بايد کارمان خالصانه براي خدا باشد و به هيچ چيز ديگري هم غير از او اميد نداشته باشيم؛ هيچ چيز، يعني هيچ چيز. كمك ديگران، نظرخواهي و پول و مانند آن، همه باد هواست. اگر خدا نتيجه‌اي را بخواهد، منتظر اين نظرخواهي‌ها و نظرسنجي‌ها نمي‌ماند. هم‌چنان‌كه بارها زير و رو شدن اين نظرخواهي‌ها را ديده‌ايم. ما بايد به وظيفه‌مان عمل کنيم؛ نتيجه را کس ديگري رقم مي‌زند. اگر ما اين دو مطلب را بپذيريم و اميدمان فقط به خدا باشد و ريشه همه دلبستگي‌ها به دنيا و عوامل دنيوي را بکنيم، در اين صورت هم نزد خدا عزيز مي‌شويم، هم کارمان موفقيت‌آميز خواهد بود. در مقابل، به هر اندازه که در گوشه دلمان روي چيزهاي ديگر حساب كنيم، به همان اندازه ناراحتي و غصه دنيا را خواهيم داشت، علاوه بر اين‌كه معلوم نيست به خواسته‌هايمان هم برسيم.

امام راحل، بهترين الگو

در اين جهت امام راحل بهترين الگوست. ايشان در سخت‌ترين حالات و شرايط وصيت‌نامه‌شان را نوشتند، اما با وجود همه دشواري‌ها و گرفتاري‌ها نوشتند: با دلي آرام و قلبي مطمئن به ديدار خدا مي‌روم. در جريان سقوط خرمشهر فرماندهان سپاه و ارتش با عجله و اضطراب براي گزارش امر به تهران آمدند و زماني خدمت امام رسيدند ‌كه ايشان مشغول گفتن اقامه نماز بودند. در حالي‌كه آنها خيلي مضطرب و نگران بودند، امام با آرامش كامل همان طور که براي نماز ايستاده بودند، گفتند: خوب، جنگ است ديگر! و بعد هم تكبيرةالاحرام گفتند و نماز خود را شروع كردند. وظيفه را بايد انجام داد، اما نبايد نگران بود؛ کار به دست خداست. ما بايد ببينيم وظيفه‌مان چيست و به آن عمل کنيم. بايد حسابمان را با خود خدا صاف کنيم؛ خدايا! من بنده‌ام و تو خدايي؛ تو مي‌گويي اين کار را انجام بده؛ چشم! نتيجه چه خواهد شد؟ به من مربوط نيست؛ هرچه تو مي‌خواهي، همان مي‌شود. بعد هم پاي عملكرد خود بايستيم، خواه نتيجه به نفع ما يا به ضرر ما باشد. ما وظيفه‌اي داشتيم كه انجام داديم. اگر اين‌گونه بوديم و چنين روحيه‌ پيدا کرديم، ما هم شبيه امام و پيرو امام مي‌شويم؛ در زندگي‌مان هم آراميم و اضطرابي نداريم، و نسبت به ديگران بدبين نيستيم و تخريب نمي‌کنيم. ديگران هرچه مي‌خواهند، بگويند. ان‌‌شاءالله آنها هم وظيفه‌شان را انجام مي‌دهند؛ ان‌شاءالله که نيت‌شان خير بوده و اگر اشتباه کرده‌اند، خدا به نيت خيرشان ثواب بدهد.

هم‌چنان‌كه مقام معظم رهبري در سخنراني اول سال هم فرمودند، وظيفه ما اين است كه مسايل را براي ديگران توضيح بدهيم، تبليغ کنيم و در جايي كه ممكن است امر بر مردم مشتبه شود، روشن‌گري کنيم؛ مبادا کساني به بيراهه بروند. اين‌ها وظيفه‌اي است كه ما بايد انجام دهيم؛ اما نتيجه چه خواهد شد؟ هرچه خدا بخواهد.

بُرد نقد!

اگر از همه اين فعاليت‌ها چيز ديگري عايد ما نشود، ‌جز اين‌كه خودمان را بسازيم، بنده خدا باشيم، اميدمان به او باشد و تمام تلاشمان در جهت انجام وظيفه باشد، اين بُرد نقد است؛ نتيجه هر چه بشود، ما ضرر نکرده‌ايم. اما اگر غير از اين باشد، هر چه بشود، ضرر کرده‌ايم.

ان‌شاءالله خداوند به گوينده و شنونده توفيق بدهد که نصايح ائمه اطهار ـ‌سلام‌الله‌عليهم‌اجمعين‌ـ و ديگر بزرگان، تا حضرت امام و مقام معظم رهبري که بياناتشان مأخوذ از فرمايشات اهل‌بيت است، همه را درست درک کنيم و به آن‌ها عمل کنيم؛ توکل‌مان فقط بر خدا باشد و سعي كنيم نه در تشخيص وظيفه کوتاهي کنيم و نه در عمل کردن به آن؛ نسبت به نتيجه هم هيچ نگراني نداشته نباشيم.

و صل‌الله علي محمد و آله الطاهرين. 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها