به گزارش598، سعدالله زارعی امروز دوشنبه 19/1/91 طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: انتخابات مجلس لبنان دو ماه بعد و در تاریخ 19 خردادماه باید برگزار شود اما دولتی که باید این انتخابات را برگزار می کرد دو هفته قبل - سوم فروردین- استعفا کرد! استعفای نجیب میقاتی، برگزاری انتخابات را تا زمانی نامعین در هاله ای از ابهام برد هر چند رئیس جمهور و پارلمان لبنان دو هفته پس از کنار رفتن نخست وزیر، «تمام صائب سلام» عضو سابق دولت و عضو فعلی پارلمان را مامور تشکیل کابینه جدید کردند. رأی بی سابقه 124 عضو پارلمان 128 نفره لبنان به «سلام» به خوبی نشان داد که از نظر همه گروهها و طوایف لبنانی، این کشور در شرایط حساس و خطیری قرار دارد. در این خصوص گفتنی هایی وجود دارد:
1- در مورد استعفای میقاتی، ابهاماتی وجود دارد. او در زمانی که روی کارآمد اگرچه عضوی از فراکسیون وابسته به عربستان- 14مارس- شناخته می شد اما بدلیل اصرار جریان المستقبل به نخست وزیری «سعد حریری» و یا «فواد سینیوره»، وی بعنوان کاندیدای جریان مقاومت -8 مارس- شناخته شد و از روزهای آغازین تحت فشار جریان 14 مارس قرار گرفت ولی حمایت مشترک جریان مقاومت و گروه پانزده نفره ولید جنبلاط مانع فروپاشی دولت میقاتی گشت. تا اینکه از اواسط بحران سوریه و بخصوص از زمانی که حملات تروریست ها به دمشق شدت پیدا کرد، میقاتی به سمت ترکیه و قطر چرخش کرد و به نوعی به جبهه ضدسوری پیوست، در این میان دولت میقاتی از درون دچار نوعی تعارض شد چرا که اکثریت کابینه با این رویکرد مخالف بودند و بقیه نیز روی بی طرف ماندن لبنان در بحران سوریه تاکید داشتند. ارتش نیز اگرچه از نظر کارکرد تحت امر نخست وزیر بود ولی با درگیر شدن در بحران سوریه و یا انتقال بحران امنیتی سوریه به داخل لبنان مخالف بود در این اثنا دوره خدمتی فرمانده امنیتی لبنان - اشرف ریفی- که از عناصر وابسته و مرتبط با تروریست های سوریه است، به پایان رسید و میقاتی اصرار داشت که علیرغم آن، وی را در مهمترین پست امنیتی لبنان حفظ کند که با مخالفت اکثریت اعضای کابینه مواجه شد. میقاتی این را بهانه کرد و از مقام خود استعفا نمود که البته از نظر لبنانی ها اختلاف در سطح یک مقام دولتی نمی تواند دلیل واقعی استعفا باشد.
بعضی خبرها بیانگر آن است که بعضی از مقامات موثر امنیتی سعودی که پرونده لبنان را در حکومت ریاض در اختیار دارند، میقاتی را تشویق به استعفا کرده و به او باورانده بودند که حزب الله و سایر گروههای طرفدار مقاومت ناچار به پذیرش شرایط او هستند و او می تواند ضمن بازگرداندن اشرف ریفی دست بازتری در مناطق طرابلس و هرمل برای کمک به تروریست های سوری داشته باشد. میقاتی در روز سوم فروردین استعفا کرد و دو روز بعد گفت که «تنها تحت شرایطی حاضر به انصراف از استعفاست» اما این علامت مورد توجه واقع نشد و حزب الله کوتاه نیامد. در عین حال برخلاف تصور اولیه که گفته می شد چندین ماه طول می کشد تا دو جریان 14 و 8 مارس که تعداد کرسی های شان در پارلمان -تقریبا- برابر است، روی فرد جدیدی توافق کنند، این توافق طی دو هفته بدست آمد و تمام سلام با 124 رای به نخست وزیری رسید. در واقع در این بازی عربستان به اسقاط دولت میقاتی در حالی دست یافت که او دیگر از سوی حزب الله حمایت نمی شد و از نظر جریان مقاومت نیز دوره دولت میقاتی سپری شده بود. کمااینکه گفته می شود که آمریکایی ها، ترک ها، سعودی ها و قطری ها بطور مشترک با تهدید میقاتی به مصادره اموالی که در کشورهای مختلف دارد او را وادار به کناره گیری از جریان مقاومت کرده بودند.
2- روی کار آمدن «تمام سلام» عضو 68 ساله پارلمان لبنان که به میانه روی شهرت دارد و از خاندان مشهور لبنانی است که در طول دهه های گذشته همواره در قدرت بوده اند، بصورت کاملاً توافقی صورت گرفته و البته عمری چند ماهه دارد چرا که تنها مأموریت مهم دولت وی برگزاری انتخابات پارلمانی است که علی القاعده باید 8 ژوئن -19 خرداد- برگزار شود. سلام دولت خود را «متوسط» و نه فراگیر معرفی کرده و میشل سلیمان رئیس جمهور لبنان آن را دولتی «سیاسی» و «مختلط» خوانده است که هر کدام از این عبارات دارای معانی خاص خود است. طی روزهای گذشته، نخست وزیر جدید روی همراهی حزب الله تأکید زیادی کرده و بعضی از منابع لبنانی گفته اند که بندربن سلطان رئیس دستگاه امنیتی عربستان از تمام سلام خواسته است که به حساسیت های حزب الله و ایران توجه داشته باشد. اگر این خبرها واقعیت داشته باشند، نشان می دهد که مأموریت تمام سلام بیش از چیزی است که در رسانه ها اعلام شده و احتمال دارد که دوره نخست وزیری وی بعد از انتخابات پارلمانی هم ادامه داشته باشد. از سوی دیگر سلام در مورد سوریه سکوت کرده است و حال آنکه این مهمترین موضوعی است که سبب سقوط دولت میقاتی شده است.
3- تحولات سوریه نقش تعیین کننده ای در انتخابات آینده پارلمانی لبنان از یک سو و تعیین دولت آینده از سوی دیگر خواهد داشت. سوریه و لبنان از نظر جغرافیایی و محیط امنیتی پیوستگی فراوانی دارند و اساساً به هیچ وجه دو منطقه به حساب نمی آیند بر این اساس هر اتفاقی که در یکی از این دو کشور بیفتد، بلافاصله در کشور دیگر تکرار می شود. از این روی می توان به تحولات سیاسی معطوف به جابجایی دولت از این منظر نگاه کرد. بعضی از شخصیت های لبنانی- از جمله رهبر سیاسی دروزی ها- گفته اند که روی کار آمدن «تمام سلام» محصول «توافق منطقه ای» است و بطور ضمنی خواسته اند بگویند این یک توافق ایرانی-سعودی است. این قلم در صدد بررسی صحت یا سقم این ادعا نیست و اصولاً معطوف به بحث سوریه، در این میان آنچه نیازمند بررسی است موضع عربستان سعودی می باشد. مواضع عربستان درباره سوریه -حداقل- از اواسط شهریور ماه سال گذشته دستخوش نوسان شده و توأم با نارضایتی گردیده است و می توان گفت ریاض در تحولات سوریه نقش حاشیه ای پیدا کرده است. در بازی سوریه، ریاض نه در معارضه شمالی -منطقه تحرک گروهک ارتش آزاد- و نه در معارضه میانی- منطقه تحرک گروهک النصره- فعال است. معارضه شمالی عمدتاً با محوریت قطر و معارضه میانی با محوریت ترکیه جریان دارد و یک رقابت نسبتاً آشکاری میان قطر و ترکیه در جریان است. عربستان سعودی تلاش می کند تا از وضعیت «ناظر بیطرف» به سمت «عنصر فعال» تغییر موقعیت بدهد. توافق 14 مارس و آنچه درباره مواضع عربستان و اظهارات بندربن سلطان به رسانه ها راه پیدا کرده و سفیر عربستان در بیروت- علی عواض العسیری- صرفاً از نظر زمانی آن را نامناسب خواند، نشان می دهد که عربستان مایل است که لبنان درگیر بحران سوریه نشود و بخصوص مناطق سنی نشین همجوار با استان حمص سوریه- یعنی طرابلس و هرمل- به معارضه نپیوندند و خود نیز دچار آشوب نشوند. این موضوع البته از جنبه های دیگر نیز قابل بررسی است. جناح عربستان در لبنان جناحی سکولار بوده و شخصیت های معرف آن سعد حریری و فؤاد سینیوره اند و حال آنکه فعالان طرابلس، مذهبی بوده و شخصیت های تندرویی نظیر «شحال» است که با پول قطر و تلاش های ترکیه به میدان آمده اند. این موضوع ضمن آنکه موقعیت اهل سنت را که هم اکنون هم بیش از 20 درصد جامعه لبنان را تشکیل نمی دهند، به خطر می اندازد و در صورت بالا گرفتن بحران سبب موج فرار این جمعیت از لبنان می شود، لبنان را برای همیشه از حوزه اثرگذاری عربستان خارج می کند. این در حالی است که ترکیه و قطر به لبنان صرفاً به چشم یک ابزار برای اسقاط دولت دمشق نگاه می کنند و برای خود یک موقعیت تاریخی قایل نیستند. در عین حال هیچ بعید نیست که سعودی ها توقع داشته باشند به موازات کمکی که در لبنان به آرام سازی فضا می نمایند و از احتمال سقوط دولت اسد در دمشق می کاهند، از ایران توقع داشته باشند که اقدام مشابهی برای آرام سازی فضای منطقه الشرقیه در عربستان و بحرین انجام دهد. البته این ها موضوعاتی هم وزن نیستند چرا که دولت های عربستان و بحرین با موج سنگین و رو به گسترش مطالبات مردمی مواجه اند و روش آنان نیز مسالمت آمیز است و حال آن که دولت در سوریه و حزب الله در لبنان با گروه های مسلح تحت حمایت خارجی مواجه اند و روش تعارض نیز تروریستی است در عین حال دولت سوریه و حزب الله در لبنان توان رویارویی با این امواج تروریستی را دارند و با عمق مردمی خود و بدون نیاز به ایران می توانند بر مشکل فایق آیند. بنابراین راه ایران و عربستان در تحولات منطقه از هم جداست.
4- در ورای آنچه در حوزه سیاسی لبنان می گذرد و البته هنوز هم نمی توان یقین کرد که دولت تمام سلام به زودی شکل می گیرد و انتخابات در زمان خود- 19 خرداد- برگزار می شود، مسائل امنیتی لبنان حائز اهمیت است. طی ماه های گذشته تلاش زیادی صورت گرفته است تا اهل سنت- اعم از ساکنان لبنانی طرابلس، صیدا و بیروت و ساکنان فلسطینی اردوگاه های برج البراجنه، نهر البارد و... و آوارگان سوری- با شیعیان درگیر شوند. در این بین بعضی از عناصر که هیچ سابقه روحانیتی هم ندارند با پوشیدن لباس روحانیت و با یدک کشیدن عناوین دروغین- نظیر رهبر روحانی صیدا- شیعیان و رهبران شیعه را به شدت مورد اهانت قرار می دهند و درصدد هستند که شیعیان را به وسط میدان درگیری بکشانند. افرادی نظیر «احمد اسیر» که پیش از این یک دکان عطاری در صیدا داشته پس از عزیمت چند روزه! به قطر و آموزش هایی، لباس روحانیت پوشیده و علیه سیدحسن نصرالله در صیدا خطبه خوانی کرده و هر از گاهی گروهی را به بیروت اعزام می کند تا با حضور در میادین این شهر، شیعیان را به طور واکنشی علیه اهل سنت تحریک نماید. از آن طرف شبکه های تلویزیونی خاصی سعی دارند با برنامه ریزی و دروغ پردازی تقابل شیعه و سنی را در لبنان شکل بدهند. این مسئله تاکنون با درایت مردم لبنان و بخصوص رهبران حزب الله به بحران امنیتی منتهی نشده است ولی نمی توان احتمال وقوع حوادثی که تحت کنترل نباشد را منتفی دانست. توافق رهبران گروه های لبنانی روی شکل گیری سریع دولت و برگزاری انتخابات می تواند تا حد زیادی در بهبود شرایط سیاسی لبنان موثر باشد کمااینکه رای قاطع و بی سابقه 124 نماینده پارلمان 128 نفره لبنان به تمام سلام توانست تا حد زیادی تب بحران را در لبنان پایین بیاورد.