کد خبر: ۱۲۲۸۴
زمان انتشار: ۰۹:۳۶     ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۰

سرویس  دین و اندیشه بی باک؛ محمد امیر قدوسی: وقتی ابر غیبت چهره مه گون خورشید هدایت را می پوشاند و آفتابگردان ها سرگردان می مانند که به چه انگیزه سر به آسمان نگاه دارند فقها که امنا امتند آفتابگردان ها را امید دوباره میشوند ؛ فقها در هر سرزمینی که باشند آسمانش دو خورشید دارد ؛ خورشید اصلی و بزرگتر واسطه فیض است و خورشید کوچکتر انوار مرجعیت و ولایت تشریعی را به زمین می پراکند.

فقیه نائب عام امام است در دوره غیبت کبری؛ این را هم روایات و روات آن که فقهایند می گویند هم متکلمین اثبات می کنند؛ اصل ولایت فقیه از مسلمات شیعه است همین میشود که کسی که شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" سر میدهد چنان از دین تهیست که خیمه اباعبدالله را هم به آتش می کشد. آنچه که ردای نظریه می پوشد حیطه اختیارات و سایر مسایل آن است و نه اصل آن .

فقیهی که در راس حکومت قرار می گیرد از طرف خدا منصوب است زیرا یا بر پایه نظرگاهی فقهای جامع الشرایط نصب عامند و ولی مبسوط الید منتخب مردم و یا بر پایه نظرگاه دیگر ولی حاکم باید از سوی مردم یا نمایندگان آنها کشف شود زیرا به نشان از طرف پروردگار نصب شده است .

ولی فقیه سند مشروعیت اعمال حاکمیت تمام کارگزاران است از این رو چنانچه بر اساس مصلحت عامه مخالفت ولی فقیه با انجام کاری یا ترک فعلی اعلام گردد؛ آن فعل یا ترک آن حرام شرعیست.

گرچه طبق نظر بسیاری برای ولی فقیه لزوم داشتن ولایت تکوینی ثابت نیست اما بی شک او در قامت نایب حضرت ولی عصر به پشتیبانی ایشان مستظهر است؛ حمایت بیدریغ ایشان از زعما و بزرگان شیعه به ویژه یاری معروف ایشان به شیخ مفید شکی در این رابطه باقی نمی گذارد.

ولی فقیه؛ فقیه عادلیست که بر پایه نظر بزرگانی چون علامه مصباح یزدی می بایست در تدبیر امور اعلم باشد و پس از کشف او آحاد مردم حتی سایر فقها و نیز مراجع تقلید می بایست از او در اوامر پیرامون امور اداره مملکت اسلام تبعیت کنند. ولایت ولی فقیه مستلزم مرجعیت او نیست هرچند جمع آن دو موجب تقویت ولی فقیه و نیز نظم بیشتر امور جامعه می شود به ویژه اگر ولی فقیه مرجع کثیرالمقلد عصر و یا مرجع مطلق باشد.



حکومت ولایی؛ حکومت برادریست و از اینرو جامعه ولایی جامعه ای برادر، ولی فقیه برادریست مقتدر اما مهربان و جامعه نیز مطیع برادر مقتدر و مهربانشان.

قانون اساسی از آنرو میثاق ملت است که امضای اکثریت ملت در چارچوب پیشنهاد به امامت امت در ذیل آن است و از آن رو شرعی و واجب الاتباع است که امام امت آن را امضا کرده است.اگر امضای فقیه نباشد قانون اساسی اعتبار ندارد چه برسد به نیروها و کارگزاران برآمده از آن. اینجاست که اگر کارگزاری ولو میلیونها رای آورده باشد چنانچه تنفیذ ولی فقیه را از دست بدهد طاغوت است و اطاعت از او بر خلاف دستور ولی فقیه زمان در حد شرک بالله.

ولایت فقیه از نظرگاه متخصصین مسائل اسلامی چه قائل به ولایت مقیده باشند چه مطلقه و چه قائل به نظریه انتخاب باشند و چه قائل به نظریه نصب؛ ستون فقرات نظامیست که بر اساس اسلام اداره می شود. به همین خاطرست که اگر کسی پشت نظریه ای فقهی پنهان شد و بر کوس عدم اطاعت از فقیه جامع الشرایط کوبید اگر عوام را بتواند بفریبد( که در بسیاری اوقات نمی تواند) بی شک مشتش نزد خواص بصیر و آگاه گشوده است که آنچه می گوید حدیث نفس است و نه حدیث دوست...

ولی فقیه ضامن عدم انحراف جامعه اسلامیست و از همین روی مطاع؛ البته این بدان معنا نیست که باب تضارب ارا و مشورت و نظر خواهی از مردم و نمایندگانشان بسته است. هرگز! حاشا که اسلام عزیز چنین گفته باشد...

اسلام آزادی های اجتماعی و سیاسی را در گستره شرع مبین پاس می دارد و مشورت را حتی به رسول اعظم(ص) امر می کند:

"شاورهم فی الامر"

و در جای دیگر می فرماید:

"و امرهم شوری بینهم"

علت این دستورات هرچه باشد در خود دستور تغییری حاصل نمی شود ؛ خدای سبحان مشورت را نیکو شمرده و به رسول اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم ) نیز در مورد مشورت توصیه فرموده است.

ساز و کار مشورت اما در روزگاران مختلف یکسان نبوده است در اصل پذیرش حاکمیت گاه بیعت شفاهی یا کتبی بوده و گاه چون امروز با برگزاری رفراندوم و در تدبیر امور جاری نیز گاه با گفتگو و مشورت و نصیحت رو در رو و نوشتاری بوده و گاه چون امروز با پارلمان و نماینده و انواع شورا ها و سپس پیگیری از طریق مطبوعات. و هیچ یک از این شیوه ها به معنی دقیقترین و بهترین شیوه ها نبوده و بعید نیست همپای کسب تجارب بیشتر شیوه و سازوکارهای کار آمدتری ابداع گردد و به اجرا در آید.

ولایت فقیه تعطیل عقل نیست؛ تنظیم امور است در راستای مصلحت جامعه. آری ... اگر انسانی یقین به باطل بودن حکمی از احکام ولی فقیه کرد هیچکس منکر حجیت یقین نیست ؛ حجیت یقین ذاتی اوست چنانکه تری ذاتی آب. اما اگر انسانی با عقل سلیم به نظری غیر از نظر فقیه رسید و یقین کرد که یافته خودش صحیح است( که با توجه به ویژگی فقاهت و تدبیر و سیاست مداری فقیه تعدد آن بعید می نماید) با این حال با همان عقل سلیم می یابد که برای حفظ نظم عمومی باید یک حرف رجحان عملی یابد و قاعدتا آن سخن فقیه حاکم است مگر در موارد خاص اندر خاصی که ذکر شرایط بعید الوقوع آن در این مجال سودی نمی بخشد. که گفته اند دو پادشاه در اقلیمی نگنجند (که اگر بگنجند لفسدتا!) و آش ( امور جامعه) اگر بیش از یک اشپز داشته باشد یا شور می شود یا بی نمک!

از اینروست که در جامعه ولایی فضای نقد و گفتگو و آزاد اندیشی "تشویش" نام نمی گیرد و نافرمانی و اخلال در امور جامعه نیز به نام " دگر اندیشی" پاس داشته نمی شود.

جمهوری اسلامی در نگاه ما ترکیب مقابل حکومت اسلامی نیست توضیح حکومت مد نظر اسلام است حکومتی برآمده از خواست مردم که مردم در اداره و حفظ آن سهیم اند ؛ از اینرو به تعبیری حکومت امیرالمومنین نیز جمهوری اسلامی بود و حکومت مهدوی هم جمهوری اسلامی خواهد بود.


باری، ولایت فقیه که همان امامت امت در دوره غیبت است "مایه نظم و هماهنگی ملت و آیین و پیوند پراکندگی هاست"(*) و از اینروی چون نگینی نادر و درخشان بر تارک جمهوری اسلامی ایران می درخشد...

*- بخشی از خطبه فدکیه حضرت عصمت الله الکبری(سلام الله علیها)در توصیف امامت.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها