کد خبر: ۱۲۲۷۶۱
زمان انتشار: ۰۵:۰۹     ۱۲ فروردين ۱۳۹۲
طنز، محمدرضا شهبازي: در سال 91 كلي اتفاق ريز و درشت به وقوع پيوست كه در اين سلسله مطالب فقط قرار است به برخي از آنها اشاره شود. اينكه چرا به برخي ديگر اشاره نمي‌شود را شما بگذاريد پاي ضيق وقت وگرنه هيچ دوشواري ديگري وجود ندارد! در ادامه و در هفتمین مطلب، برخي اتفاقات مهرماه 91 مرور شده است. مرور طنزگونه حوادث ماه‌هاي بعد را در روزهاي بعد تعطيلات بخوانيد.

 

پایان دوران سرکشی یک آقازاده!

اتفاقات مهم معمولا در یک شب تاریک پاییزی، آنهم سی کیلیومتر بیرون از شهر، وقتی پیچیدی دست راست اتفاق نمی افتند؛ اما یکی از مهمترین اتفاقات سال 91 در چنین شبی و در چنین جایی رخ داد. جایی به نام فرودگاه بین المللی امام خمینی(ره).

مهدی هاشمی بعد از حدود سه سال سرکشی(یک وقت فکر نکنید منظورمان از سرکشی چیزی در مایه های گردن‌کشی و پررو بازی است ها، نه؛ منظورمان سرکشی به معنای بازدید و بازرسی و... است!) وارد ایران شد و به خانه پدرش رفت.

در اینباره که چطور کسی بعد از سه سال سرکشی(توضیح که دادم!) می‌تواند به خانه پدرش برود گمانه زنی‌هایی صورت گرفت. برخی معتقد بودند این مسئله به هیچ وجه به پدر او ربط ندارد و از جنم خودش است! برخی دیگر که از زاویه تربیتی به موضوع می‌نگریستند اعتقاد داشتند هر پسری باید شب را در خانه پدر و مادرش سر کند و از این رو اقدام مهدی هاشمی اصلا عجیب نیست. برخی دیگر با یادآوری اینکه مادر او سه سال پیش گفته بود مردم بریزند به خیابانها، از همه خواستند که به این گمانه‌زنی ضد امنیتی پایان دهند.

به هر حال با پایان گمانه زنی‌ها این سوال مطرح شد که اصولا مهدی هاشمی چطور در این مدت به واحدی از دانشگاه آزاد که وجود خارجی نداشته است سرکشی می‌کرده است؟! حامیان مهدی هاشمی جواب دادند: «همین دیگه! سرکشی کردن به جایی که وجود نداره سخت تره یا جایی که وجود داره!»

سوال کنندگان داشتند به یکدیگر زل میزدند که همان حامیان ادامه دادند: «تازه این خانواده از قبل از انقلاب پولدار بودند!»

سوال کنندگان همینطور که به زل زدنشان ادامه می‌دادند پرسیدند: «چه ربطی داشت؟»

حامیان گفتند: «میریزیم تو خیابون ها!»

 

همه بروند زندان

طبیعتا وقتی بعد از مدت‌ها برای فائزه هاشمی در زندان جای خالی پیدا شده است، دلیلی ندارد بقیه بیرون از زندان باشند! مهرماه 91 مهدی و فائزه هاشمی به اوین رفتند تا سعید تاجیک، علی‌اکبر جوانفکر و... سراسیمه خود را به زندان برسانند و از اینکه با وجود زندانی شدن دو عضو خانواده هاشمی، آنها هنوز بیرون از زندان هستند ابراز شرمساری کنند!

زندانی شدن فائزه و مهدی بقدری عجیب بود که تا مدتها مردم جلوی زندان اوین تجمع کرده و اعلام آمادگی می‌کردند که اگر لازم است آنها هم حاضرند زندانی شوند تا خدای نکرده خانواده هاشمی فکر نکنند که در حق آنها اجحافی صورت گرفته است! اما خانواده هاشمی در جواب درخواست‌های مکرر مردمی تاکید کردند که ما از قبل از انقلاب پولدار بودیم!

 

از احمدی‌نژاد اصرار، از بقیه آره!

اصرار رییس جمهور به بازدید از زندان اوین نه تنها یکی از اتفاقات جالب سال گذشته که یکی از اصرارهای جالب سال گذشته بود!

رییس جمهور اصرار داشت که این دیدار ربطی به زندانی شدن علی‌اکبر جوانفکر ندارد. بقیه هم اصرار داشتند که: آره!

این اصرارهای دوطرفه داشت به جاهای باریکی کشیده می‌شد که یکی از آگاهان سوالی را مطرح کرد: چرا نمی‌گید این بازدید به زندانی شدن مهدی و فائزه ربط داره؟ شاید اصلا می‌خواد بره اونا رو ببینه!

مردم همچنان اصرار داشتند: آره!

اما رییس جمهور فارغ از همه این دعواها بازدید از زندان اوین را از حقوق اساسی ملت می‌دانست. یکی دیگر از آگاهان احتمال داد که ملت همان نام مستعار جوانفکر است!

 

معاون اول و جمشید بسم الله

محمدرضا رحیمی که چندی بود بعنوان معاون اول رییس جمهور هم شناخته می‌شد در مهرماه 91 اعلام کرد «جمشید بسم الله» که یک تنه بازار ارز را به هم ریخته بود بازداشت شده است. مردم بعد از این اظهار نظر فهمیدند که اعلام بازداشت هر گونه جمشید از نوع بسم الله یکی از وظایف معاون اول رییس جمهور است! بعد مردم در همان حال که داشتند این موضوع را عمیقا می‌فهمیدند منتظر شدند که بازداشت این فرد خطرناک تاثیری بر بازار ارز بگذارد اما بجز ایجاد لحظاتی شاد و مفرح در بازار ارز تاثیر دیگری نداشت.

پس مردم به این فکر کردند که چرا خبر بازداشت این فرد قیمت دلار را پایین نمی‌آورد؟ عده‌ای حدس زدند که این تازه اول بسم الله است و تا بازداشت کامبیز صدق الله حالاحالاها زمان باقی مانده است.

 

کم آوردن ضد انقلاب پیش مفتی وهابی

در حالی که جهان شاهد خشم مسلمانان در اعتراض به ساخت فیلم توهین آمیز به ساحت پیامبر اکرم(ص) بود، مفتی عربستان، تظاهرات و برگزاری تجمع در اعتراض به هتک حرمت پیامبر اکرم(ص) را حرام اعلام کرد!

بعد از این اقدام مفتی وهابی، باراک اوباما با ارسال نامه‌ای خصوصی به انواع ضد انقلاب داخل و خارج نشین، کدیور، مهاجرانی، مرد خاکستری، مرد بنفش راه راه و مرد شکلاتی اصلاحات از آنها خواست که «حق نان و نمک را دانستن» را از آن مفتی وهابی یاد بگیرند!

اوباما به نیابت از استکبار جهانی تاکید کرد که اگر بجای همه شما چهارتا از این مفتی‌ها در ایران داشتم الان وضعم این نبود.

مخاطبان این نامه هم در جواب گفتند: حالا دوزار ده شاهی خرج ما میکنی هی منت نذار دیگه! خب ضد انقلاب بودن خرج داره، ما که از قبل از انقلاب پولدار نبودیم!

 

اول انتخاب بعدا تحریم

در حالی که فیلم «یه حبه قند» از سوی ایران برای معرفی به اسکار انتخاب شده بود، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: جمهوری اسلامی ایران در واکنش به انتشار فیلم موهن علیه پیامبر اعظم(ص) در مراسم اسکار شرکت نمی‌کند!

اینکه چرا باید اول فیلمی را برای اسکار انتخاب کنیم و بعدا در آن شرکت نکنیم سوالی بود که در ذهن خیلی‌ها شکل گرفت ولی حتی یکی از آن خیلی‌ها هم به جوابش دست پیدا نکرد. بنابراین این خیلی‌ها از جواد شمقدری که می‌تواند بالابی یک فیلم را صاحب اسکار کند، خواستند که با هر کسی که دوست دارد لابی کند و جواب این سوال را بدست بیاورد.

ولی شمقدری که مشغول لابی کردن برای اسکار گرفتن یه حبه قند بود، متوجه این درخواستهای مکرر مردمی نشد. بنابراین مردم خطاب به او گفتند: «کجایی عمو! اسکار که تحریم شد بابا!»

منبع : رجانیوز
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها