به گزارش 598 به نقل از برهان، رابطه سلطهآمیزی که در آن رژیم شاهنشاهی ایران تنها مجری
اوامر و تصمیمهای کشور سلطهگر (آمریکا) بود. با وجود چنین رابطهای چندان
عجیب نیست که آمریکا و غرب نه تنها با برنامههای بلند پروازانهی هستهای
پهلوی دوم مخالفت نکنند بلکه خود حامی و مشوق آن نیز باشند.
مسئله
هستهای ایران در سالهای اخیر از جمله مسائل چالش برانگیز میان غرب و
ایران بوده است. مقایسهی تاریخی برنامهی هستهای ایران در 2 دورهی زمانی
قبل و بعد از انقلاب اسلامی، حاکی از نگاه متفاوت جهان غرب در همکاری با
ایران هستهای است. غرب که به راحتی همکاری با حکومت پهلوی برای دستیابی
به انرژی هستهای را آغاز کرد، با وقوع انقلاب اسلامی رویهای کاملاً
متفاوت در پیش گرفت؛ به طوری که ایالات متحده به عنوان نخستین کشور ترغیب
کنندهی ایران پیش از انقلاب به دستیابی به فناوری هستهای، به سرسختترین
مخالف مسئلهی هستهای ایران بعد از انقلاب مبدل شد.
این نوع
نگاه متفاوت غرب به مسئلهی حق دستیابی ایران به انرژی هستهای که درست در
نقطهی مقابل رویکرد غرب نسبت به انرژی هستهای ایران در دوران پهلوی قرار
دارد، نقطهی تمرکز پژوهش حاضر است. در واقع در این پژوهش به دنبال
پاسخگویی به این سؤال هستیم که رویکرد متفاوت غرب در زمینهی مسئلهی
هستهای ایران قبل و بعد از انقلاب چگونه قابل تحلیل است؟
به منظور پاسخگویی به این پرسش سعی میکنیم به 2 سؤال پاسخ دهیم:
الف) نحوه برخورد غرب با مسئلهی هستهای ایران در دورهی پهلوی چگونه بود؟
ب) نحوه برخورد غرب با مسئلهی هستهای ایران در دورهی جمهوری اسلامی به چه صورت بوده است؟
برای
پاسخگویی به پرسشهای یاد شده، این نوشتار به 3 بهره تقسیم شده است؛
بهرهی اول به رویکرد حمایتی غرب نسبت به مسئلهی هستهای ایران در دوران
پهلوی دوم اختصاص یافته است؛ بهرهی دوم پروندهی هستهای ایران در ارتباط
با غرب در دورهی جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار میدهد و سرانجام در
بهرهی آخر به نگاه متفاوت جمهوری اسلامی و پهلوی دوم به عرصهی روابط
بینالملل به عنوان دلیل نگاه تبعیضآمیز غرب به مسئلهی هستهای ایران
پرداخته میشود.
بهره اول: رویکرد حمایتی غرب و مسئلهی هستهای ایران در دوران پهلوی دوم
نخستین
تلاشهای ایران برای دستیابی به فناوری هستهای به دههی1950م. باز
میگردد. ایالات متحدهی آمریکا نخستین کشوری بود که ایران را به دستیابی
به فناوری هستهای ترغیب کرد. در همین راستا در 5 مارس 1957م. در چارچوب
برنامهی پیشنهادی «آیزنهاور» موسوم به اتم برای صلح، قرارداد همکاری در
زمینههای غیرنظامی اتمی بین 2 کشور به امضا رسید که بر پایهی آن ایران
چند کیلوگرم اورانیوم غنی شده برای مصارف پژوهشی از آمریکا دریافت میکرد.
به موازات این موافقتنامه، انستیتو علوم هستهای که تحت نظارت
سازمان پیمان مرکزی (پیمان سنتو) بود از بغداد به تهران منتقل شد و دانشگاه
تهران، مرکزی را تحت عنوان مرکز اتمی دانشگاه تهران برای آموزش و پژوهش
هستهای پایه گذاری نمود.
از این زمان به بعد غرب و به ویژه
آمریکا اقدامهای متعددی در جهت همکاری و حمایت از برنامههای هستهای
دیکتاتور ایران انجام دادند.
ایران بعد از انقلاب موضعی ضد
آمریکایی اتخاذ کرده و با هرگونه سیستم امنیتی غرب در منطقه مخالفت
مینماید. بدیهی است که تحمل از دست رفتن چنین مهرهی با ارزشی برای
کشورهای غربی گران آمد. بنابراین تلاشهای زیادی برای بازگشت ایران به
جایگاه گذشته انجام دادند و از هر اقدامی برای نابودی و تسلیم کردن ایران
اسلامی فروگذار نکردند. کارشکنیها و مخالفت آنها با مسئلهی هستهای
جمهوری اسلامی هم در همین چارچوب مفهوم مییابد.
ایالات متحده از
سال 1957م. تا پیروزی انقلاب اسلامی اقدامهای گوناگونی چون فروش راکتورهای
هستهای و اتاقک داغ، تحویل اورانیوم غنی شده و پلوتونیوم، ملاقات
مقامهای عالی رتبه و توافقهای متعدد در خصوص تحویل نیروگاه هستهای،
تشکیل کمیسیون مشترک برای تقویت روابط به ویژه در زمینهی انرژی اتمی و
تبادل اطلاعات و تجهیزات و از همه مهمتر انعقاد قراردادهای مختلف در
زمینهی حمایت از انرژی هستهای حکومت پهلوی انجام داد؛ اقدامهایی که باعث
شد آمریکا در میان حامیان غربی برنامهی هستهای حکومت شاهنشاهی ایران،
مقام نخست را از آن خود کند.
آلمان و فرانسه از دیگر حامیان
برنامههای اتمی ایران بودند که از دههی 1970م. در کمک به برنامههای
هستهای ایران، به آمریکا ملحق شدند. ایران در سالهای 1974تا 1978م.
قراردادهای متعددی در زمینهی همکاری هستهای با آلمان و به خصوص شرکت
«کرافت ورک اونیون»و همچنین با فرانسه و به ویژه شرکت «فراماتوم» منعقد
کرد.
این قرادادها بیشتر در زمینهی خرید نیروگاه برای نصب در
بوشهر (با آلمان) و بندرعباس (با فرانسه)، تأمین اورانیوم غنی شدهی این
نیروگاهها، ساخت نیروگاه هستهای و خرید راکتور بود. افزون بر این حکومت
ایران طی این سالها با کشورهای دیگر از جمله کانادا (1972م.)، آرژانتین
(1974م.)، هند (1974م.)، انگلستان (1975م.)، آفریقای جنوبی (1976م.) و
استرالیا (1977م.) نیز قراردادهای متعددی با هدف اکتشاف معادن، تربیت نیروی
انسانی، تهیهی تجهیزات و ساخت و توسعهی تأسیسات و نیروگاههای هستهای و
حتی خرید کیک زرد انعقاد کرد.
بنابراین شاهد همکاری و رویکرد
مثبت کشورهای غربی به فناوری هستهای حکومت شاهنشاهی ایران هستیم. این
همکاریها به ویژه در دههی 1970م. شکل جدیتری به خود گرفت. در نمودار زیر
سیر صعودی حمایتهای غرب از برنامهی هستهای ایران نشان داده شده است:
لازم
به ذکر است که حمایتهای مداوم غرب از برنامههای هستهای ایران در حالی
صورت میگرفت که نام ایران در فهرست اداره کل تحقیق و توسعهی انرژی آمریکا
در مورد کشورهایی که احتمال دستیابی به سلاح هستهای دارند، قرار داشت.
بودجهی سازمان انرژی اتمی ایران از 30.8میلیون دلار در سال 1975م. به بیش
از یک میلیارد دلار در سال 1976م. افزایش یافته بود و پهلوی دوم (هرچند
بسیاری از تعهدنامهها را مبنی بر عدم دستیابی به سلاح هستهای به امضا
رسانده بود) همواره مدعی ساخت سلاحهای هستهای همچون سایر کشورها بود و
حتی گاهی آن را آشکارا ابراز میکرد:
«ایران بدون شک و زودتر از آنچه فکر کنید به سلاح اتمی دست خواهد یافت.»
با مشخص شدن رویکرد غرب نسبت به فناوری هستهای ایران عصر پهلوی، در ادامه به بررسی این رویکرد در قبال ایران اسلامی میپردازیم.
بهره دوم: پروندهی هستهای ایران در ارتباط با غرب در دورهی جمهوری اسلامی
با
پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979م. با نوع نگاه متفاوتی از جانب کشورهای
غربی در خصوص مسئلهی هستهای ایران مواجهایم به طوری که رویکرد حمایتی
آنها به رویکرد تحریم تکنولوژیک ایران مبدل شد.
نخستین حامی
برنامههای هستهای ایران پهلوی ضمن قطع حمایتهای خود، به بزرگترین مخالف
برنامهی هستهای ایران اسلامی مبدل شد و تمامی قراردادهایی که در این
زمینه با ایران بسته شده بود به حالت تعلیق درآمد؛ شرکتهای آلمانی و
فرانسوی نیز بدون آنکه به ایران غرامتی پرداخت کنند از انجام تعهدهای خود
سرباز زدند و در نتیجه کار نیروگاه بوشهر ناتمام ماند.
جنگ با
عراق علاوه بر تحمیل خسارتهای فراوان به برخی از تأسیسات هستهای، ایران
را با کمبود شدید منابع انرژی مواجه کرد بنابراین ایران در صدد تکمیل
نیروگاه اتمی بوشهر برآمد و بدین منظور به اسپانیا و ژاپن روی آورد اما این
2 کشور به علت کارشکنیها و فشارهای آمریکا از ادامهی همکاری با ایران
خودداری کردند.
سفر معاون وزیر امور خارجهی آمریکا به هند درست
یک روز بعد از زمانی که دولت هند از تصمیم خود برای فروش یک راکتور هستهای
به ایران سخن گفت نیز در جهت منصرف ساختن هند از تصمیم مذکور صورت
گرفت.(1991م.)، چین نیز تحت فشار آمریکا از فروش راکتور هستهای به ایران
دست کشید. با وجود این همکاریهای هستهای ایران با هند و چین ادامه یافت.
طی
دهه 90م. جمهوری اسلامی برنامههای متعددی را برای دستیابی به تکنولوژی
هستهای دنبال کرد و با توجه به عدم تمایل همکاری کشورهای غربی و فشارهای
آمریکا، زمینه برای موافقتنامهی همکاری هستهای میان ایران و روسیه در
سال 1992م. فراهم شد. در ادامهی همکاریهای 2 کشور، قراردادی برای تکمیل
نیروگاه هستهای بوشهر بین سازمان انرژی اتمی ایران و شرکت اتم استوروی
اکسپورت روسیه در سال 1995م. منعقد گردید.
در پی انعقاد این
قرارداد، آمریکا پروندهی هستهای ایران را به عنوان یکی از مواد اصلی در
دستور کار روابط خود با روسیه قرار داد و اقدامهای گوناگونی برای کارشکنی
در مسئلهی هستهای جمهوری اسلامی انجام داد.
تحریم 10 شرکت روسی
به اتهام توزیع مواد و دانش هستهای به ایران، مذاکرههای «کلینتون» و
«یلتسین» در مسکو (می 1995م.) که در ادامهی مذاکرههای قبلی ونکور کانادا
(آوریل 1993م.) و واشنگتن (سپتامبر 1994م.) صورت گرفت. و توافق «ال گور-
چرنومردین» در جهت تشویق روسیه به توقف همکاریهای نظامی و هستهای با
ایران در دوران کلینتون، نمونهای از اقدامات آمریکا در این زمینه است.
مصاحبه
مطبوعاتی گروه منافقین در هتل «ویلارد» واشنگتن و ادعای فعالیتهای پنهانی
هستهای ایران به همراه تصاویر ماهوارهای تأسیسات نطنز و اراک مدارکی بود
که در هزارهی سوم چالشهای جدیدی در روابط غرب و ایران بر سر مسئلهی
هستهای ایجاد کرد. در فوریهی 2003م. با اعلام رسمی دستیابی ایران به
فناوری هستهای توسط رئیس جمهور ایران، موج جدیدی از تبلیغات علیه ایران
شروع شد و آمریکاییها فشار خود را بر ایران افزایش دادند.
آنها
با بهرهبرداری از گزارش مجاهدین خلق کوشیدند تا شرکت کنندگان در نشست سران
گروه 8 را مجاب کنند که بر ضد ایران موضعی سخت اتخاذ کنند. از آن پس
همسویی بیشتری بین اروپا و آمریکا در برابر برنامهی هستهای ایران پدید
آمد.
افزون بر این، تحریکات و رایزنیهای واشنگتن موجب صدور
قطعنامهی ضدایرانی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، پشت پا زدن 3
کشور اروپایی به تعهدات خود در نشست تهران(2003م.) و بروکسل(2004م.) و همسو
شدن با آمریکا در صدور قطعنامههای بعدی شورای حکام و در نتیجه بحران
اعتماد در روابط ایران و اتحادیهی اروپا و آژانس شد.
در چنین
فضایی جمهوری اسلامی قصد خود را برای از سرگیری غنی سازی اعلام کرد
(2006م.) و به دنبال این تصمیم واشنگتن با همراهی اروپا موفق به فرستادن
گزارش پروندهی هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل شد.
اضافه
شدن این کشور به جمع معدود کشورهای دارای فناوری غنی سازی اورانیوم و
تولید سوخت هستهای، علیرغم تحریمهای شدید غرب، ایران را تبدیل به یک
الگو برای تمامی کشورهای اسلامی، در حال توسعه و جهان سوم میکند. این چیزی
است که به معنای چالش کشیده شدن نظم موجود در روابط بینالملل است و جهان
غرب و به ویژه آمریکا نمیتواند آن را تحمل کند.
در ادامه،
رایزنیها و تلاشهای مستمر آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به
فناوری هستهای، منجر به همراهی روسیه و چین با غرب در صدور قطعنامههای
1696و 1737م. (در سال 2006م.)، 1747 (در سال 2007م.)، 1803 و 1835 (در سال
2008م.)، 1887(در سال 2009م.) و 1929 (در سال 2010م.) شورای امنیت برای
اعمال فشار مضاعف علیه ایران گردید.
لازم به ذکر است که غرب در
مخالفت با مسئلهی حق دستیابی ایران به انرژی هستهای علاوه بر فشارها و
تحریمهای متعددی که از راه نهادهای بینالمللی بر ایران اسلامی تحمیل کرد
از اقدامهای غیر رسمی دیگری چون ترور دانشمندان هستهای ایران
(نوامبر2010م.) و استفاده از ویروس «استاکس نت» برای تخریب سیستم رایانهی
مرکزی تأسیسات هستهای بوشهر نیز فروگذار نکرد.
سطور بالا، حاکی
از نگاه متفاوت جهان غرب در همکاری با ایران هستهای قبل و بعد از انقلاب
است. در ادامه به بررسی دلایل این نگاه تبعیضآمیز میپردازیم.
بهرهی سوم: دلیل نگاه تبعیضآمیز غرب به مسئلهی هستهای ایران قبل و بعد از انقلاب
با
بررسی 2 مفهوم ماهیت حکومت و نوع رابطه با غرب در 2 برههی زمانی قبل و
بعد از انقلاب، میتوان پاسخ روشنی برای این نگاه تبعیضآمیز غرب یافت.
1. ماهیت حکومت و نوع رابطه با غرب قبل از انقلاب؛
نظام
سیاسی حاکم بر جامعهی ایران عصر پهلوی براساس مداخله و حمایت بیگانگان
بنیان گرفت و بنابراین فاقد پایگاه تودهای بود. ناتوانی این نظام در برطرف
کردن ضعفهای متعدد ساختاری و کارکردی خود، آن را با بحران مشروعیت دائمی
مواجه ساخته بود.
در نتیجه حکومت که در سیاستهای مختلف خود با
واکنش منفی مردم مواجه میشد، مجبور بود برای حفظ بقای خود هرچه بیشتر به
قدرتهای خارجی و به ویژه آمریکا نزدیک شود، از نظام بینالملل یاری جوید،
روابط خود را در ابعاد مختلف و به ویژه نظامی با بیگانگان افزایش داده و
نقش یک دولت دست نشانده و مجری تصمیمات غرب را بازی کند.
روابط
غرب با این دولت دست نشانده در چارچوب رابطهی سلطه آمیزی قرار میگیرد که
انعکاسی از رقابتهای 2 بلوک شرق و غرب در ساختار دوقطبی نظام بینالملل آن
روز است.
در رابطهی سلطهآمیز 2 کشور سلطهگر و سلطهپذیر به
دنبال یک هدف یعنی امنیت میباشند، سلطهگر به دنبال امنیت منابع انرژی
مورد نیاز صنایع استراتژیک خود و سلطهپذیر به دنبال حفظ امنیت حکومت غیر
مردمی و نامشروع خود است. بدین ترتیب رابطهی سلطه بین یک قدرت بزرگ و یک
کشور ضعیف اما با اهمیت، شکل میگیرد.
با پایان جنگ جهانی دوم
جهان سرمایهداری به رهبری آمریکا و جهان کمونیسم به رهبری شوروی رو در روی
یکدیگر قرار گرفتند. آنها در رقابت با یکدیگر تلاش کردند مناطق بیشتری
از جهان را تحت نفوذ خود در آورند. بنابراین مسئلهی دولتهای وابسته به
صورت وسیع در سراسر جهان مطرح شد. یکی از این دولتها، کشور ضعیف و با
اهمیت ایران بود که به دلیل موقعیت ژئوپلتیکی و منابع غنی انرژی مورد توجه
آمریکا قرار گرفت.
از سوی دیگر حکومت ایران نیز به دلایل متعددی
از جمله: نداشتن مشروعیت داخلی، کمبود و محدودیت امکانات مالی، تلاش برای
کسب پرستیژ از راه ارتباط با قدرتهای بزرگ، کسب حمایت غرب برای رویارویی
با مخالفان داخلی و دشمن احتمالی خارجی (کمونیسم) و ... مستعد پذیرش چنین
رابطهی سلطهآمیزی بود.
کودتای 28 مرداد1332ه.ش. نقطهی عطفی در
روابط سلطهآمیز آمریکا علیه ایران بود که تا بهمن 57 ادامه یافت. در طول
این مدت همکاریهای نظامی و انتظامی آمریکا با ایران به شدت افزایش یافت.
در
واقع تمامی کمکهای آمریکا از کمکهای مالی «ترومن» تا همکاریهای نظامی و
امنیتی آیزنهاور و مطرح شدن ایران به عنوان ژاندارم منطقه در دکترین
دوستونی «نیکسون» در رقابت با شوروی و در چارچوب این رابطهی سلطهآمیز
مفهوم مییابد. رابطهی سلطهآمیزی که در آن رژیم شاهنشاهی ایران تنها مجری
اوامر و تصمیمهای کشور سلطهگر (آمریکا) بود. با وجود چنین رابطهای
چندان عجیب نیست که آمریکا و غرب نه تنها با برنامههای بلند پروازانهی
هستهای پهلوی دوم مخالفت نکنند بلکه خود حامی و مشوق آن نیز باشند.
2. ماهیت حکومت و نوع رابطه با غرب بعد از انقلاب؛
بعد
از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357ه.ش. تحولات و تغییرات اساسی و
بنیادینی در ایران به خصوص در زمینهی سیاست خارجی و مناسبات این کشور با
دیگر کشورهای جهان به وجود آمد و بسیاری از معادلات حاکم بر سیاست خارجی
ایران تحت تأثیر انقلاب اسلامی بازتعریف شد. در همین راستا روابط ایران با
بسیاری از همپیمانان رژیم قبل، از جمله آمریکا به شدت تحت تأثیر تغییرات
انقلابی واقع شد.
در واقع انقلاب اسلامی که با شعار «نه شرقی، نه
غربی، جمهوری اسلامی» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به پیروزی رسید،
استقلال همهجانبه، نپذیرفتن تسلط قدرتهای سلطهگر و عدم تعهد نسبت به
آنان را به عنوان اصول اساسی سیاست خارجی خود قرار داد: «سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه جویی و سلطه پذیری ... و عدم
تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر استوار است.»
رهبران انقلاب
اسلامی در راستای شعار استقلال گرایی انقلاب مخالف تداوم همکاریهای امنیتی
ایران با کشورهای غربی بودند و شورای انقلاب به لغو قراردادهایی که با
بیگانگان بسته شده بود، مبادرت نمود. این اقدام نشان داد که ایران در صدد
ارائهی راه سوم در عرصهی سیاست خارجی است و به همین دلیل مدل اصلی سیاست
خارجی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای شاخصهای نه شرقی و نه غربی شکل گرفت.
استقلال
همه جانبه و سیاست نه شرقی و نه غربی به این معنا بود که ایرانی که قبل از
انقلاب پیرو اوامر جهان غرب و آمریکا بوده و نقش ژاندارم منطقه را در
راستای منافع آنان بازی میکرده است، بعد از انقلاب موضعی ضد آمریکایی
اتخاذ کرده و با هرگونه سیستم امنیتی غرب در منطقه مخالفت مینماید.
بدیهی
است که تحمل از دست رفتن چنین مهرهی با ارزشی برای کشورهای غربی گران آمد
بنابراین تلاشهای زیادی برای بازگشت ایران به جایگاه گذشته انجام دادند و
از هر اقدامی برای نابودی و تسلیم کردن ایران اسلامی فروگذار نکردند.
کارشکنیها و مخالفت آنها با مسئلهی هستهای جمهوری اسلامی هم در همین
چارچوب مفهوم مییابد.
دلیل دیگر مخالفت غرب با مسئلهی هستهای
جمهوری اسلامی، این است که ایران یک کشور اسلامی و مخالف سیاستهای
استعماری و یکجانبهگرایانه است. اضافه شدن این کشور به جمع معدود کشورهای
دارای فناوری غنی سازی اورانیوم و تولید سوخت هستهای، علیرغم تحریمهای
شدید غرب، ایران را تبدیل به یک الگو برای تمامی کشورهای اسلامی، در حال
توسعه و جهان سوم میکند. این چیزی است که به معنای چالش کشیده شدن نظم
موجود در روابط بینالملل است و جهان غرب و به ویژه آمریکا نمیتواند آن را
تحمل کند.
*نتیجه
مسئلهی هستهای
ایران در سالهای اخیر از جمله مسائل چالش برانگیزی بوده است که میان غرب و
ایران وجود داشته و دارد. نگاهی تاریخی به مسئلهی هستهای ایران حاکی از
آن است که غرب به راحتی همکاری با حکومت پهلوی برای دستیابی به انرژی
هستهای را آغاز کرد اما با وقوع انقلاب اسلامی تغییر رویه داده و موضع
مخالف با آن را در پیش گرفت.
دلیل این تغییر رویه را میتوان در
ماهیت غیر مستقل حکومت پهلوی و برقراری رابطهی سلطهآمیز میان آمریکا و
ایران قبل از انقلاب که در آن ایران به عنوان یک مجری تصمیم ایفای نقش
میکرد در مقابل ایران دورهی جمهوری اسلامی به عنوان کشوری با ماهیت نه
شرقی و نه غربی که در تلاش برای دستیابی به استقلال سیاسی نظم موجود در
روابط بینالملل را به چالش کشیده است، مشاهده کرد.