کد خبر: ۱۲۱۴۱۱
زمان انتشار: ۰۱:۱۸     ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
«مامان نصرت »؛ این دو کلمه برای شکستن یخ سلطان فوتبال ایران کافی است. علی پروین که بد مصاحبه میکند، کافی است اسم مامان نصرت را بگویی تا برایت از خاطرات کودکی تا این روزها که بیشتر در گوشه ای نشسته و سعی میکند، از اظهارنظر خودداری کند حرف بزند.
 به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، با شنیدن نام مامان نصرت چشم هایش ناخواسته خیس می شودو اینطور عظمت مردی که فریادهایش در رختکن پرسپولیس مشهور است، شکسته می شود. هنوز هم وقتی چهارشنبه می شود، دلش میگیرد و به یاد چهارشنبه ای می افتد که مامان نصرتش برای همیشه رفت.



بوی بهار که در لواسان میپیچد، دل سلطان کز می کند گوشه روزهایی که مامان نصرت از لای قرآن اسکناس های تانخورده را به دست علی میداد.«خدا بیامرزه مامان نصرتم رو، میگفت: پسری به نام علی داشتم که از دستش دادم. شب و روز گریه می کردم و از خدا «علی »را میخواستم. فرزند بعدی ام دختر بود و بعد از آن پسری نصیبم شد.

الله اکبر! علی از زیبایی بی نظیر بود. چشمان آبی شفاف، موهای طلایی و صورتی درخشان. شب و روز برایش اسپند دود می کردم.

یک روز او را همراهم بردم برای خرید نفت. چادرم که کنار رفت مرد نفت فروش چشمش به علی افتاد و پیت را انداخت و گفت: الله اکبر از قدرت خدا. این بچه را بیرون نیار! همان شب علی تب کرد. چشمانش بسته شد. یخ کرد و چقدر نذر و نیاز کردم تا او خوب شد. »پسر مامان نصرت حالا کسی شده برای خودش.

خبرنگار فرهیختگان با علی پروین مرد چشم تیله ای قرمزها از سال نو حرف زد و او هم به سوالاتش پاسخ داد. خودش که از این گف توگو راضی بود.

کم کم به روزهای آخر سال میرسیم و بوی بهارمی آید...

بهار که میاد دلم واسه قدیم ها تنگ میشه. وقتی بچه تر بودیم دغدغه ای نبود. روزگاری داشتیم به خدا. پسر! از این روزها حسابی استفاده کن.

نوروز امسال هم سلطان را باید شمال پیدا کرد؟

شمال نریم از این دود و سیاهی خلاص نشیم کجا بریم؟ همین چند روز رو تو کل سال داریم و جاتون خالی میریم حسابی صفا!

از کودکی پروین می گویید؟ از کجا و چطوری علی پروین شدید؟

کوچه غریبون بازار، محل تولدم بود. خیلی جاها رفتیم به خاطر شغل بابای خدابیامرزم. آخریش محله دولاب بود. یه دوچرخه داشتم که عاشق حرکت روی لبه جوهای کنار خیابون بودم. شده بودم متخصص متخصص. راه رفتن روی دو دست رو هم استاد بودم. وارد خونه که می شدم مامان نصرت فریادش هوا می رفت که بچه مگه تو پا نداری؟

می گویند دلیل علاقه علی آقا به کله پاچه این است که پدرتان (احمدآقا) کله  پزی داشته اند.

آره خدابیامرز ما رو فرستاد پیش رفیقش که طلاساز بود. کار رو خیلی خوب یاد گرفتم. یکی از ظریفترین کارها نصب نگین روی انگشتر بود که من فوت آب بودم. همه با ذره بین نصب می کردند اما من همین جوریم خوب کار می کردم.

اما علی آقا شد تکنیکی ترین بازیکن ایران. چه شد فوتبالیست شدید؟

حدود پنج سال داشتم که توپ بازی را شروع کردم. عشق عجیبی به آن داشتم. کم کم که بزرگ شدم، تمام ساعاتم را در زمین های خاکی می گذراندم.

یک چیزی بگوییم ما رو نمیزنید ؟! دوستان قدیم تان می گویند شما در کودکی خیلی مامانی بودید!

(آه میکشد) به جون آقا ابراهیمی هنوز هم هستم.هنوز هم هر کاری می خوام بکنم میرم سر وقت مامان نصرت. سر خاکش میرم و جواب می گیرم.

حالا هر کی اینا رو بخونه میگه علی پروین یه حرفی زده. به جون ممدم(محمدم) دروغ نمیگم. مامان نصرت همه زندگیمه و هنوز هم برام زنده اس. باور کنم اون مرده، خودمم باید بمیرم.

به همین خاطر است که هر وقت می خواهید قسم بخورید به جای روح مامان نصرت می گویید به جون مامان نصرت؟

آره چون زند ه اس واسه من. آدم زنده رو روی جونش قسم می خورن و مرده رو به روحش. من روی جون مامان نصرت قسم میخورم.

خاطره خاصی از ایام عید و مامان نصرت دارید؟

یه بار چهارشنبه سوری رفتم تو کوچه روی آتیش پریدم. موهام سوخت. اون روز کتک مفصلی خوردم و همون کتک آخرین باری بود که از دستش خوردم. باورت میشه دلم واسه همون کتک تنگ شده؟(چشمان سلطان خیس م یشود)

ببخشید نزدیک عید ناراحتتان کردم. به نو ه هایتان عیدی چه می دهید؟

ای بابا! ما با یه 5تومانی یه سال شادی می کردیم. اینا که این حرفا حالیشون نیست. همه شون عابربانک دارن. بعضی روزا ازشون پول قرض میکنم! من از این موبایل فقط کلید سبز و قرمزش رو می شناسم. اونا باهاش نمیدونی چه کارها میکنن.

یک سوالی بپرسم ناراحت نمی شوید؟

چیه میخوای فحشمون بدی(میخندد). هرچی خواستی بگی که تا حالا گفتی. حالا بپرس جواب میدم فوقش نمینویسی دیگه.

چرا همیشه این آد مهای شیرین مغز و بعضا دیوانه را دور و برتان می بینیم؟

مامان نصرت بهم میگفت به اینا برس. این ابرام چرخی همیشه همین جاهاست. باورت میشه یه دنیای دیگه ای دارن. گاهی اوقات بهشون حسودیم میشه. اهل دوز وکلک نیستند. گاهی لازمه آدم با اینا درد دل کنه. اونایی که خودشون رو زرنگ می دونن و عاقل، خیلی به کار درد دل نمیخورن.

و اینکه به جای پنجشنبه ها، چهارشنبه ها میروید بهشت زهرا چه جریانی است؟

مامان نصرت چهارشنبه از بین ما رفت. منم همون روز میرم پیشش. اون جا میشینم با همین فقیر فقرا ناهار میخورم. یه حس و حال خاصی داره. آدم اینجوری خودش  و گم نمیکنه. یه بار وحید قلیچ رو از تیم انداخته بودم بیرون. بچه ها بهش گفته بودن چهارشنبه ها برو بهشت زهرا.

می اومد قبل از من سر مزار مامان نصرت رو آب و جارو میکرد. اون جا من قاتل رو هم می بخشم. یه بار هم با سایپا بازی داشتیم. میگم مامان نصرت واسه من زنده است به این خاطر میگم. رفتم سر خاک مامان نصرت گفتم اگه سایپا رو نبریم دیگه نمیام سر خاکت. اون بازی رو 4-2 بردیم. باورت نمیشه اصلانیان که کاراته کا بود وگل نمیزد، واسه ما اون بازی گل زد.

بین اولین بازیتان با پرسپولیس که مقابل عقاب بود تا آخرین بازیتان مقابل دارایی چطور گذشت؟

بازی با عقاب مرحوم فکری مربی ما بود. گاهی اوقات میگم ما چه ذوقی واسه بازی داشتیم و امروزی ها چی کار میکنن. ما امکانات نداشتیم اما به عشق مردم همه کار میکردیم. سال 49 بود. برای دربی مامان نصرت رو بردم ورزشگاه. اون روز او دعا کرد یه گل زدم و یه پاس گل به کلانی دادم.

چرا به کریستال پالاس نرفتید؟

مامان نصرت نذاشت. گفت بچه ای بری دیوونه میشی. منم نرفتم.

فوتبال امروزی ها چرا به دل کسی نمی نشیند؟

این باز یهایی که الان از این بازیکنا میبینی هم اسمش رو میذاری فوتبال؟ به قرآن اینا که فوتبال بازی نمی کنن. دوره ما فوتبال، فوتبال بود. من اگه الان قرار بود سنم ۲۰ سال باشه و بتونم با شرایطی که بازیکنای ما دارن، تمرین کنم، میشدم فیکس بارسلونا. یکی هم قواره مسی. هم نسلای ما جور دیگه ای فوتبال بازی میکردن نه مثل امروزیا.

علی آقا چرا هیچ وقت به برنامه های تلویزیونی مثل 90 و... نمیرود؟

میدونی چرا؟ چون خوشم نمییاد. برم بگم چی؟ من دهنم وا بشه، خیلی حرفا دارم که بزنم. اینقدری که این فوتبال رو زیر و رو کنم. از همه آدمای این فوتبال حرف دارم واسه گفتن.

دیگه علی پروین بلده که کی چی کاره هستش، ولی نمیرم تلویزیون. مگه اینکه بیان به زور یک چیزی بذارن زیر گلوم که پاشو بیا او نجا. البته خب اونها هم میدونن من اگه برم یه وقتی یه چیزایی میگم که نباید گفت.

علی پروین واقعا سلطان این فوتبال است؟

بچه! من یه بار یه جمله گفتم هنوز هم درباره خودم همونو میگم. من برام لقب و این چیزا مهم نیست. الان یه چیزی بگم میخوای بری همون رو تیتر کنی اما یه بار گفتم و بازم میگم عمرا دیگه مث علی پروین زاییده شه!

ممنون از وقتی که دادی . برای سال نو چه دعایی دارید؟

سر سفره هاتون وقت تحویل سال منو هم دعا کنید. مخلص همه ایرونی های عزیز هستم و خدا کنه سال نو، سال موفقیت باشه واسه همه مردم. سالی که فقیر تو دنیا نباشه.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۹:۵۵ - ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
۰
۰
ایول سلطان
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها