به گزارش 598، حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
1- آن روز، وقتي رسول
خدا(ص) به آوردگاه «احد» در يك فرسنگي مدينه رسيد و براي مقابله با سپاه
قريش به آرايش نيرو پرداخت، عبدالله بن جبير را با 50 تيرانداز چيره دست به
مراقبت از «تنگه احد» گماشت و به آنان سفارش اكيد فرمود كه هرگز و تحت هيچ
شرايطي تنگه را رها نكنند و از جايگاه خويش جدا نشوند، چرا كه خالدبن
وليد، از سركردگان سپاه دشمن با 020 سوار شمشيرزن در آن سوي تنگه به كمين
ايستاده بود و غفلت تيراندازان را انتظار مي كشيد تا از تنگه عبور كرده و
سپاهيان اسلام را دور بزنند. زمان چنداني از شروع جنگ نگذشته بود كه
سپاهيان اسلام با شجاعت مثال زدني سپاه مشركان را به سختي شكست داده و
ناچار به فرار كردند. تعداد زيادي از نگهبانان تنگه كه شاهد شكست و هزيمت
دشمن بودند، عهدي كه با رسول خدا(ص) بسته بودند را شكستند و براي جمع آوري
غنيمت تنگه را رها كرده و به ميدان كارزار شتافتند. هشدارهاي پي در پي
عبدالله بن جبير نيز سودي نداشت و بلافاصله پس از عزيمت تيراندازان نگهبان،
خالدبن وليد با 020 شمشيرزن تحت امر خويش به تنگه حمله ور شد. محافظان
باقيمانده و از جمله عبدالله بن جبير را به شهادت رساند و از پشت به
سپاهيان پيروز اسلام تاخت و... تنگه احد را از اين زاويه مي توان «تنگه
غنيمت»! ناميد، چرا كه محافظان تنگه در آن روز حساس، سفارش رسول خدا(ص) را
وانهادند، غنيمت را در ميدان كارزار ديدند ولي خالدبن وليد را كه به كمين
ايستاده بود نديدند. غفلتي كه هزينه سنگيني در پي داشت و عرصه پيروز جنگ را
به دشمنان شكست خورده واگذاشت و آنچه نبايد اتفاق بيفتد، اتفاق افتاد.
2-
در عرصه انتخابات رياست جمهوري يازدهم سه جبهه مشخص و تعريف شده را مي
توان ديد كه به رقابت در مقابل هم ايستاده اند. جبهه اصولگرايان كه ترجمان
ديگري از توده هاي عظيم مردم پاكباخته و شيفته نظام اسلامي است و به همين
علت واژه «جبهه» مناسب آن نيست، چرا كه اين توده عظيم مردمي در قالب هيچ
تابلوي حزبي و زيرپرچم هيچيك از گروههاي سياسي قابل تعريف نيستند، آنان در
گزينش نامزدها، معيارها و ملاك هاي برگرفته از آموزه هاي اسلامي و انقلابي
كه در رهنمودهاي امام راحل(ره) و خلف حاضر ايشان قابل دريافت است تكيه مي
كنند و اگر در انتخابات به نامزد معرفي شده از سوي فلان جريان سياسي روي مي
آورند براي آن است كه تجلي و نشانه معيارهاي ياد شده را در فلان نامزد
رياست جمهوري بيشتر از ساير نامزدها مي دانند و نه به اين علت كه نامزد
مورد نظر آنان را فلان جبهه معرفي كرده است.
جبهه اصولگرايان با
تأكيد بر معيارها و ملاك هاي مورد اشاره در عرصه انتخابات پيش روي حاضر مي
شود و مانند گذشته تلاش مي كند جريان قابل قبولي براي نمايندگي معيارهاي
ياد شده و مورد پذيرش مردم باشد. در انتخابات رياست جمهوري يازدهم، اين
جبهه - جبهه اصولگرايان- صرفنظر از برخي اختلاف سليقه هاي موجود در ميان
دست اندركاران آن كه گاه به تفكيك دو يا سه جبهه انجاميده است، در كانون
توجه توده هاي عظيم مردم قرار دارد. اين نگاه مردمي را مي توان در چند دوره
انتخاباتي اخير، مجلس و رياست جمهوري به وضوح ديد.
در سوي ديگر
عرصه انتخابات پيش روي اگرچه ظاهرا و با نگاه اول سه جريان متفاوت را مي
توان ديد ولي در بررسي دقيق تر كه اين روزها با توجه به مواضع اعلام شده
آنان به آساني امكان پذير است، دو جريان سياسي از اين سه جريان با يكديگر
پيوند خورده اند ؛
اول-
اصلاح طلبان؛ اين جريان شامل گروهي از اصلاح طلبان است كه در فتنه
آمريكايي-اسرائيلي88 وارد نشده بودند. و البته برخي از آنها اگرچه با جريان
اصولگرايي نيز مرزبندي داشته و در همان حال مرزبندي چندان روشن و اعلام
شده اي با اصحاب فتنه نداشته اند ولي مانند شمار ديگري از مدعيان اصلاحات
آلوده به فتنه نشده بودند.
دوم- جبهه مشترك اصحاب فتنه و حلقه انحرافي؛
الف:
اصحاب فتنه: اين گروه افراد اندك و كم شماري را در خود جاي داده است كه
سران وطن فروش فتنه آمريكايي-اسرائيلي 88 اصلي ترين اعضاي آن هستند. اصحاب
فتنه اگرچه نفرات پرشماري ندارند ولي از حمايت گسترده و فراگير مثلث بيروني
آمريكا، اسرائيل و انگليس برخوردارند و به همين علت، شبكه عنكبوتي رسانه
هاي بيگانه و ضدانقلاب و برخي روزنامه ها و نشريات زنجيره اي همه توان خود
را به تبليغ و مخصوصا «درشت نمايي» اين جريان «ريز» اختصاص داده اند و مي
كوشند، كمبود چشمگير نفرات اين جريان را با بزرگ نمايي جعلي در فضاي مجازي و
سايبري جبران كنند. سرويس هاي اطلاعاتي مثلث ياد شده از اعضاي اصلي اين
گروه با عنوان «فسيل زنده» ياد مي كنند، «فسيل» براي آن كه مرده اند و بعد
از يك بار مصرف، شناسايي شده و ديگر كاري از آنان ساخته نيست و «زنده» به
خاطر آن كه براي حفظ ساير عوامل وابسته به خود و جلوگيري از قطع اميد آنان،
مجبور به حمايت از آنها هستند. دقيقا شبيه حمايت آمريكا از شاه مخلوع و
فراري كه صرفا براي اميد دادن به ساير مهره هاي خود نظير ملك حسين و
انورسادات و ملك خالد و... بود.
ب:
گروه ديگر از اين جبهه مشترك، «حلقه انحرافي» است. اين حلقه به لحاظ
تعداد، بسيار اندك است و دست اندركاران آن افراد كم اهميتي هستند كه ميزان
درك سياسي و عقيدتي آنها را مي توان در مواضع و نوشته ها و اظهارنظرهاي
سخيف آنان به ارزيابي نشست. اين گروه با توان و داشته هاي واقعي خود نمي
توانست در كنار اصحاب فتنه جايي داشته باشد و آنچه باعث پذيرش اين حلقه از
سوي جبهه مورد اشاره شده است، نفوذ اعضاي حلقه انحرافي در دولت و دسترسي
آنها به اين كانون قدرت و ثروت ملي است. اعضاي اين حلقه در مواردي از كيسه
بيت المال و ثروت عمومي براي اهداف خود هزينه مي كنند و به عزل و نصب
مديران مي پردازند.
3-
درباره جبهه مشترك ياد شده و چگونگي ورود آن به صحنه انتخابات رياست جمهوري
يازدهم گفتني هاي فراواني هست كه به بعد موكول مي كنيم و در نوشته پيش روي
تنها به اين نكته بسنده مي شود كه هيچ يك از سه گروه مورد اشاره - دو گروه
مشترك فتنه و انحراف- و گروه اصلاح طلبان بيرون از فتنه 88 براي انتخابات
خرداد 92نامزد مطرح و قابل رقابتي ندارند.
الف:
گروه اول يعني اصلاح طلباني كه درون نظام تعريف مي شوند و از فتنه 88 دور
بوده اند، اگرچه توان معرفي نامزد دارند ولي نامزدهاي مورد نظر آنها افرادي
هستند كه در ميان مردم در مقياس كسب رأي براي رياست جمهوري، شناخته شده
نيستند.
ب: نامزدهاي مورد
نظر دو گروه مشترك «اصحاب فتنه» و «حلقه انحرافي» اگرچه قرار است به طور
جداگانه و با ظاهري متفاوت و حتي با تظاهر به اختلاف با يكديگر مطرح شوند
ولي به يقين از سوي شوراي نگهبان رد صلاحيت خواهند شد، چرا كه گروه اول
-اصحاب فتنه- دستهاي آلوده به وطن فروشي و خيانت و جنايت دارند و بايستي در
انتظار محاكمه و مجازات باشند و افراد اصلي گروه دوم- حلقه انحرافي- ضمن
آن كه مرتكب جرايم فراوان و قابل پيگرد قانوني شده اند، بارها نيز به وضوح
نشان داده اند كه با آموزه هاي اصيل اسلامي و انقلابي فاصله فراواني دارند.
از سوي ديگر هر دو جريان فتنه و حلقه انحرافي مخصوصاً اعضاي اصلي آنها نه
فقط پايگاهي در ميان مردم ندارند، بلكه با مخالفت شديد و بعضاً آميخته به
عصبانيت آنان نيز روبرو هستند.
4-
و اما، برخي از اخبار موثق و شواهد درخور توجه حكايت از آن دارد كه
گروههاي ياد شده نيز به خوبي مي دانند شانسي براي پيروزي در انتخابات پيش
روي ندارند و از اين روي، راهبرد اصلاح طلبان بيرون از فتنه معرفي نامزد
اختصاصي و يا نهايتا گرايش به نامزدي است كه مواضع او را نزديكتر به خود
ارزيابي مي كنند و راهبرد تعريف شده گروه مشترك فتنه و انحراف در انتخابات
رياست جمهوري يازدهم كاستن از ضريب موفقيت اصولگرايان است و اين مقصود را
با سه تاكتيك مشخص دنبال مي كنند.
الف: اعلام نزديكي به برخي از نامزدهاي احتمالي اصولگرايان با هدف القاي بدبيني و ايجاد تفرقه در ميان آنها.
ب:
تلاش براي افزودن بر تعداد نامزدهاي اصولگرايان به منظور كاستن از آراء
نهايي نامزد منتخب و سپس القاي اين توهم كه رويكرد مردم به اصولگرايان كاهش
يافته است!
ج: بهره گيري
از تبليغات گسترده در فضاي مجازي- رسانه هاي بيگانه، ضد انقلاب و روزنامه
هاي زنجيره اي- با هدف «بزرگ نمايي» خود و با اين منظور كه بعد از پايان
انتخابات، خود را يك اقليت مطرح! قلمداد كنند.
5-
و اما، آنچه موضوع اصلي اين نوشته است و بندهاي فوق الذكر فقط مقدمه اي
براي ورود دقيق تر به همين موضوع اصلي بوده است، غفلت غيرقابل توجيه برخي
از اصولگرايان و يا مدعيان اصولگرايي است كه خواسته يا ناخواسته در ميدان
فريب ياد شده به بازي گرفته شده اند! يكي مي گويد به لحاظ اخلاقي نمي توانم
درخواست كساني را كه از من خواسته اند كانديدا شوم ، رد كنم. ديگري اعلام
مي كند؛ از آنجا كه تعداد دعوت كنندگان از بنده به حد نصاب رسيده است تصميم
به كانديداتوري گرفته ام! آن ديگري مي گويد؛ وقتي جوان هايي مثل من هستند،
چرا دنبال پيرمردها مي رويد! و آن نامزد احتمالي ديگر ادعا مي كند كه اگر
نامزد نشوم به مردم خيانت كرده ام! و... كه با حفظ احترام اين عزيزان بايد
برادرانه خطاب به آنان گفت؛ احتمال چنداني براي پيروزي شما نيست. نه اين كه
خداي نخواسته صلاحيت نداشته باشيد، بلكه از رويكرد مردمي در مقياس رأي
آوري براي رياست جمهوري برخوردار نيستيد. بنابراين چرا بي آن كه متوجه
باشيد، در ميدان حريف بازي مي كنيد؟! هر احساسي كه تكليف شرعي نيست! هست؟!
در اين باره باز هم گفتني هايي هست.