598 به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران:ابراهیم اصغرزاده پس از یک دوره سکوت در صحنه
سیاست نام خود را بار دیگر با حضور در مناظرهای با حسین شریعتمداری زنده
کرد و بعد از آن به نگارش نامه به حبیبا... عسگراولادی دبیرکل جبهه پیروان
خط امام و رهبری مشغول شد.
او با روزنامه اصلاح طلب آرمان روابط عمومی گفتگویی انجام داده است که منتخبی از آن را در ادامه میخوانید:
***
- ما از رویدادهای مشابه به شدت استقبال میکنیم مثل مناظرههای
تلویزیونی، نشستهای مطبوعاتی یا مثلا همین دیدار اخیر سه تن از
اصلاحطلبان با مقام معظم رهبری که ما هم آن را تشویق کردیم و به دیگر
دوستان توصیه کردیم که این مسیر را ادامه دهند. -چنین دیدارهایی جدا از
نتیجه و موضوع مذاکره فی نفسه خوب است و فضا را برای سیاست ورزی فراهم
میکند. متاسفانه 3 سال گذشته، فضای سیاسی کشور، فضای مطلوبی نبود.
یک ضرب المثل چینی (البته خود
ساخته) میگوید یک اصولگرای موفق کسی است که با اصلاحطلب معتدل نزدیک
بجنگد و با اصلاحطلب دور رادیکال دوستی کند. نیروهای درون گفتمان
انقلاب اشتراکات زیادی دارند اگر بگویم اصلاحطلبی خودش نوعی محافظه کاری
برای حفظ وضع موجود است منتهی در سطحی دیگر، پر بیراه نگفته ام. - وجوه
مشترک اصلاحطلبان و اصولگرایان زیاد است: التزام به قانون اساسی،
انتخاباتگرایی و حفظ حکومت دینی، پیشرفت و ترقی جمهوری اسلامی. ولی نقاط
افتراق و مرزهای جدایی آنها هم قابل شمارش است. آنها در میزان و قلمرو
جمهوریت و مردمسالاری، حقوق مدنی و شهروندی، احترام به حقوق بشر و روابط
خارجی و نحوه ارائه چهره مقبول و قابل احترام از نظام سیاسی در اختلافند. -
به نظر من، اصلاحطلبان و اصولگرایان دو بخش کارکردی یک نظامند که از دل
انقلاب بیرون آمده است حتی اصولگرایان در انقلاب اسلامی بر اصلاحطلبان
مقدمترند.
در گفتمان انقلاب، اصولگرایی سنتی از همان نخست وجود داشت ولی اصلاحطلبی
بعدها برای پاسخگویی به معضلات پیش آمده و پرسشهای جدید، متولد شد منتها
پدیداریاش بر شانههای قطور «چپ اسلامی» بود. - پایگاه اجتماعی
اصلاحطلبان عمدتا در میان طبقه متوسط شهری و گروههای نیمهصنعتی
نیمهمدرن است.
گروههایی از مردم که سطح زندگی، شعارها و مطالباتشان با طبقات پایین دستی
متفاوت است. بهعبارتی اصلاحطلبان هم خودشان از طبقه متوسط هستند و هم
خواستههای آنها را نمایندگی میکنند.- نه طرحی نه برنامهای نه سازمان
رای منسجمی و نه تشکیلات سیاسی پشتیبانی که مسئولیت عملکرد نامزد را در
صورت پیروزی بعهده بگیرد.-
مشکل اصلاحطلبان بیش از اصولگرایانی است که درگیر پروژه بیتدبیری
خودند. اين درحالي است كه وجه تمايز يك جريان اصلاحطلب نسبت به
راديكالها، طرح انتخابات به عنوان يك استراتژي و نه تاکتیک است. چراكه
راهي جز انتخابات و مبارزه انتخاباتی وجود ندارد.-الان هم فکر میکنم اگر
در انتخابات سال 92 اسیر چه کنم، چه کنم بشویم فرصت را از دست خواهیم داد.
در فضای قطبی و رادیکالیزه چیزی عاید ما و کشور نخواهد شد. شاید از فضای
انتخاباتی بتوانیم برای جبران مافات و بازسازی گفتمانی خودمان و نیروهایمان
استفاده کنیم.- لازم نیست اصلاحطلبان بروند پشت سر کاندیدای اصولگرا قرار
بگیرند تا بتوانند دولت فعلی را از ادامه کارش محروم کنند. اصلاحطلبان به
محض اینکه دست از شعارهای اصلاحطلبانه بردارند خودبهخود جنازه تلقی
میشوند، دیگر هیچ چیز نیستند.
اصلاحطلبان باید از هویت خودشان دفاع کنند. اصلاحطلب خوب اصلاحطلب زنده
است که شعارش را بدهد. اصلاحطلب خوب یک اصلاحطلب مرده است؛ شعار
اصولگرایان است.
ــ (سوال) مدتها بود که هیچ گفتوگویی میان دو جناح
اصلاحطلب و اصولگرا انجام نمیشد اما چند وقت پیش شما به همراه تعدادی از
اصلاحطلبان باب این گفتوگو را با نگارش نامه به آقای عسگراولادی آغاز
کردید و او هم به میدان آمد و پاسخ نامههای شما را میداد. فکر و ایده این
گفت وگو از کجا بود؟
قصه پطروس فداکار را که شنیدهاید انگشتش را در سوراخ سد
کرد تا دیواره، شکاف بر ندارد، کار ما برعکس پطروس بود، میخواستیم
شکافهای دیوار جدایی و قهر را بیشتر کنیم.راستش
را بخواهید چراغ راهنمای چشمکزن آقای عسگراولادی ما را ترغیب کرد. ایشان
انسان با تجربهای است و ما کاری به نیت ایشان نداشتیم رقیب و خصم مشترکی
داشتیم که هر روز بیشتر از دیروز از کنترل خارج میشد، ما هم گفتیم فضای گپ
و گفت جدیدی با اصولگرایان معتدل خلق کنیم. یعنی اینکه فضای سوء ظن و سوء تفاهمی را که بین نیروهای موجه سیاسی بهوجود آمده، کاهش دهیم.
ــ (سوال)واکنشهای اصلاحطلبان دیگر به این آغاز گفتمان چه بود؟
بسیار مثبت بود.
بزرگان اصلاحات ما را تشویق کردند و مطمئنم همه که موضوع اصلی اعلام نظر
آقای عسگراولادی بودند و دیگر دوستان اگر قادر به اعلام موضع میبودند،
رضایت خودشان را اعلام میکردند.
ــ البته
بعد از چند نامه که تبادل شد، دیدیم یک اشکال در این روش نامهنگاری وجود
دارد که طرفین میخواهند حیثیت مکتوبی برای خود ایجاد و حفظ کنند و جامعه
اینگونه تلقی نکند که مثلا یکی از طرفین کوتاه آمده است. در حالی که اساس
بر همدلی و مذاکره برای بازی برد - برد است نه پیروزی و غلبه یکی بر دیگری.
در هر گفتوگویی که یک طرف برای برد صد در صد آمده باشد نتیجه اش جنگ و
شکست است. میخواستیم بگوییم برای ما روش مهمتر از محتواست. درباره اصل
نامه نگاری هم داستان همین است.
ـ
من و امضا کنندگان نامه «انتخابات گرا» هستیم یعنی بر این باوریم که مسیر
انتخابات فرصت خوبی برای افزایش ظرفیتهای مغفول و فراموش شده است.
ــ به نظرم آقای عسگراولادی میخواهد بگوید مسیر جناح محافظه کار از مسیر
اتفاقاتی که به دست دولت رخ میدهد، جدا است. به عبارتی میخواهد از جناح
خودش سلب مسئولیت کند.
ــ هر چه بود الان در بزنگاهی هستیم که امکان حضور در انتخابات 92 توسط همان جریان کم سابقه وجود دارد.
حالا میگویند این دولت از ما نیست. ما هم نباید در این معامله پایاپای
سرکوفت بزنیم و به آنها بگوییم شما چرا به علت نزدیک بینی مفرط نتوانستید
انحراف را از مبدا پیش بینی کنید و یا آنها ما را سرزنش کنند که نتوانستید
در حوادث بعد انتخابات مرزهای اصلاحطلبی را با فتنه و براندازی مشخص کنید.
به همین دلیل برای اینکه جلو برویم با این منطق و مبنا شروع کردیم که
یکدیگر را ببخشیم ولی گذشته را هیچکداممان فراموش نکنیم.قاعده «گذشته را
ببخش ولی آن را فراموش نکن» میتوانست به طرفین اعتماد به نفس بدهد تا
آینده مطمئن تری بسازند.
ــ (سوال)احساس میکنم مثل برخی
اصلاحطلبان نیستید که فاصله زیادی میان خود و اصولگرایان قائل باشید چون
چند بار تا اینجای گفتوگو هر 2 گروه را یک گروه دانستید و فرقی نگذاشتید.
فعلا که با تکثیر سلولی نامزدهای
ریاستجمهوری مواجهایم. لااقل حدود 40 تا 50 کاندیدا جلو آمدهاند که هریک
فکر میکنند نماینده تودههای میلیونی هستند. درصورتی که شاید هیچکدامشان
بیش از 200 تا 300 هزار رای نداشته باشند.
ما اصلاحطلبان ابتدا باید نظر بدنه
اجتماعي خود را به مشاركت در انتخابات جلب كنیم. آيا ميتوانيم اعتماد
دوباره آنها را جلب كنيم؟ روشن است كه در هر صورت در چنين انتخاباتي بدنه
اجتماعي اصولگرايان به آنها راي ميدهند چراكه آنها ادعاي تقلب نداشتند اما
بدنه اجتماعي اصلاحطلبان آيا به ما راي ميدهند يا از ما عبور خواهند
کرد؟
اصلاحطلبان بهخوبی دریافتهاند که
بهراحتی قادر به بسیج رایدهندگان و پیروزی آسان نخواهند شد. میدانیم در
انتخاباتی شرکت نمیکنیم که کاندیدای ما رای بیاورد و رئیسجمهور
اصلاحطلب بر سر کار بیاید.
ــ
اگر گفتمان آقای هاشمی منطبق با مطالبات تودهها و اقشار یارانهبگیر و
طبقه متوسطی که هر روز فقیرتر شده است، باشد و گفتمان خود را به
اصلاحطلبان نزدیک کند، میتواند کوهی را از ریشه درآورد. هم از جبهه
اصلاحات یارگیری کند، هم از جبهه اصولگرایی.آقای هاشمی اگر خودش هم نیاید وزن سنگینی در انتخابات دارد. میتواند نقش بازیسازی در انتخابات را داشته باشد.
در انتخابات سال 92 بهنظرم 4 یا 5 نیرو نقش موثری خواهند داشت. یکی شخص
آقای احمدینژاد و جریان وابسته به دولت، یکی شخص آقای هاشمی و بخشهایی از
مدیران و فنسالاران، کارآفرینان و بخشی از روحانیت که از ایشان حمایت
میکنند، دیگر جریان اصلاحات که روزبهروز بر اهمیت کلیدی جایگاه آنها در
بازسازی این جبهه افزوده میشود، چهارم جبهه پایداری و درنهایت جبهه متحد
اصولگرایی با اصولگرایان سنتی است