گروه تاریخ رجانیوز-وحید خضاب: جناب حجت الاسلام آقاى محتشمى، وزیر محترم کشور- ایّده ا... تعالى
در موضوع نهضت به اصطلاح آزادى مسائل فراوانى است که بررسى آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت مىدهد که نهضت به اصطلاح آزادى طرفدار جدى وابستگى کشور ایران به امریکا است، و در این باره از هیچ کوششى فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکاى جهانخوار را، که هر چه بدبختى ملت مظلوم ایران و سایر ملتهاى تحت سلطه او دارند از ستمکارى اوست، بهتر از شوروى ملحد مىدانند. و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت، به حسب این پروندههاى قطور و نیز ملاقاتهاى مکرر اعضاى نهضت، چه در منازل خودشان، و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خداى متعال عنایت نفرموده بود و مدتى در حکومت موقت باقى مانده بودند ملتهاى مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا مىزدند و اسلام عزیز چنان سیلى از این ستمکاران مىخورد که قرنها سر بلند نمىکرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادى صلاحیت براى هیچ امرى از امور دولتى یا قانونگذارى یا قضایى را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهاى جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهاى دیگر، حتى منافقین (این فرزندان عزیز مهندس بازرگان) بیشتر و بالاتر است.
«نهضت آزادى» و افراد آن از اسلام اطلاعى ندارند و با فقه اسلامى آشنا نیستند. از این جهت، گفتارها و نوشتارهاى آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولى الموالى امیر المؤمنین را در نصب ولات و اجراى تعزیرات حکومتى که گاهى بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را - نعوذ باللَّه- تخطئه [نمایند]، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحى الهى بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است.
نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسیارى از کسانى که بىاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مىگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند.
و السلام على من اتبع الهدى. توفیق جنابعالى را از خداوند تعالى خواستارم.
روح ا... الموسوی الخمینى» (صحیفه امام، جلد 21، صفحات 481 و 482)
آنچه خواندید، نامه ای است از امام خمینی در بهمن 66 به وزیر کشور وقت که بر مبنای مفاد آن، نهضت آزادی تا کنون برای هیچ امری از امور قضایی و تقنینی و اجرایی واجد صلاحیت شناخته نشده است و اگر چه دوستان (بعضاً ظاهراً خط امامی) آن در برهه هایی کوشیده اند که به آنان رسمیت بدهند ولی با مقاومت خط امامی های حقیقی (که طبق نصوص امام، از جمله همین نامه عمل می کنند) تا کنون نتوانسته اند. این نامه هم مانند برخی دیگر از نامه های حضرت امام، پس از ارتحال ایشان منتشر شد و از همان بدو انتشار آن تا کنون، نهضت آزادی برطبل جعلی شمردن آن می کوبد. اماآیا این نامه واقعاً به خط کس دیگری جز امام است؟ آیا مفاد آن مطالب عجیب و بی سابقه در سخنان امام خمینی است که صدور آن از امام بعید بنماید؟ و چندین و چند آیای دیگر. برای پاسخ به این آیاها باید مروری داشته باشیم بر سیر صدور و انتشار و دیگر حواشی حول این نامه و همچنین کنکاشی تطبیقی داشته باشیم بین آنچه در این نامه آمده است با دیگر سخنان رسمی امام (مثلاً در سخنرانی های عمومی پخش شده از صدا و سیما). اما پیش از ورود به این بحث، مقدمتاً باید دو موضوع مهم را بررسی کنیم:
مگر امام مطلب منتشر نشده داشته است؟
مطلب اول آنکه با مطرح شدن این بحث این سؤال هم مطرح می شود که مگر امام خمینی نامه یا فرمان منتشر نشده ای داشته است که پس از وفاتش منتشر شود. جواب این مطلب را می توان در کلام خود امام جست. در تاریخ 17 شهریور 1367، مرحوم سید احمد خمینی نامه ای به امام نوشت و طی آن، از سرنوشت و ملاک سندیت برخی اسناد و آثار مربوط به امام پس از وفات ایشان سؤال کرد. در بخشی از آن نامه آمده است: «یکى از مسائل بسیار مهم که بعد از جنابعالى- خدا آن روز را نیاورد- موجب موضعگیریهاى مختلف فرزندان انقلاب و افراد گوناگون و محققین و احیاناً اختلاف آنها مىگردد، برداشتهاى گوناگون سیاسى و غیر سیاسى آنان از یک متن است، و از این بسیار گستردهتر، از اختلاف بین متون منتشرشده حضرت عالى با آنچه به عنوان اسناد سیاسى و غیره از صدا و فیلم و متنهاى دستنویس جنابعالى که منتشر نشده و در اختیار ماست سرچشمه مىگیرد . ... مسئله ی دیگر این است که تکلیف نامهها و نوشتهها و پیامها و فیلم و نوارها و اشعارتان که بطور کلى منتشر نشده است و در بایگانى دفتر موجود است را هم روشن بفرمایید.» (صحیفه امام، ج21، صفحات 125 و 126)
در جواب همین نامه بود که حضرت امام رسماً، مرحوم حاج احمدآقا را مسئول تنظیم و تدوین کلیه مسائل پرسش شده در آن نامه نمودند.
همچنین امام در انتهای وصیتنامه سیاسی الهی خویش، چند موضوع را تذکر داده اندکه یکی از آنها چنین است: «اکنون که من حاضرم، بعض نسبت هاى بىواقعیت به من داده مىشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مىکنم آنچه به من نسبت داده شده یا مىشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.» (صحیفه مام، جلد 21، صفحه451 )
که این هم تصدیقی است بر همان پرسش یگانه یادگار امام. لذا این مطلب قطعی و روشن است که اسناد و نوشته هایی به خط یا امضای امام وجود داشته است که در زمان حیات ایشان (بنا به دلایل مختلف) منتشرنشده بوده و انتشار آن به بعد موکول شده بوده است.
روال نوشته شدن و پاکنویس شدن مطالب امام خمینی
نکته دوم که لازم است درباره آن توضیحی داده شود درباره نویسنده متون و اعلامیه های امام است. همگی یاران و آشنایان صدیق امام با جزم و قطع تأکید دارند که متن و محتوای این متون را شخص حضرت امام تهیه می کردند و هیچ کس حتی اجازه زیاد و کم کردن یک واو را هم نداشته است.
حضرت امام در همان نکات متذکر شده در انتهای وصیتنامه خویش، به این موضوع هم اشاره نموده اند: «اشخاصى در حال حیات من ادعا نمودهاند که اعلامیههاى این جانب را مىنوشتهاند. این مطلب را شدیداً تکذیب مىکنم. تا کنون هیچ اعلامیهاى را غیر شخص خودم تهیه کسى نکرده است.» (صحیفه امام، ج21، صفحات 451 و 452)
البته این بدان معنا نیست که همه ی اعلامیه ها و پیام ها و احکام امام خمینی، به دستخط ایشان بوده است. یعنی ممکن است متونی تقریر ایشان و تحریر کس دیگر و مجددا امضا شده ی ایشان باشد.
حضرت امام علاوه بر کهولت سن، بار مسئولیت سنگین و بسیار وقت گیر رهبری نظام را هم بر دوش داشتند و گذشته از آن، یکی از بزرگ ترین مراجع جهان تشیع هم محسوب می شدند. لذاروزانه، تعدا فراوانی استفتای شرعی یا بعضاً درخواست اجازه نامه در امور حسبیه و شرعیه از ایشان وجود داشت. یا در مناسبت های مختلف، سران بسیاری از کشورها به امام پیام تبریک یا تسلیت ارسال می کردند که باید جواب همه ی آنها (عموماً با متونی تقریباً واحد و شبیه به هم) داده می شد. یا فرضاً مسئولین مختلف در امور متعدد از ایشان کسب نظر و تکلیف می کردند.
طبیعی بود که اگر حضرت امام می خواستند شخصا قلم بردارند و متن نامه ها و پیام هایی از قبیل آنچه ذکر شد (و موارد فراوانی از این دست) را بنویسند، علاوه بر خستگی و اذیت شدن فراوان، دیگر هیچ وقتی جهت رهبری و هدایت امور و نظارت بر آنها نمی یافتند! لذا در دفتر و بیت امام، روال چنین بود که امام متن نامه ها و پیام های عادی یا پاسخ ها را تقریر می کردند و دیگران آن را می نوشتند و سپس امام آن را بازخوانی و امضا می نمودند. یا در مواردی امام مطلبی را می نوشتند و دیگری آن را اصطلاحاً پاکنویس می کرد و پس از بازخوانی، توسط امام امضا می شد.
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان (از اعضای اصلی بیت و دفتر امام) در همین باره گفته اند: «چند مورد را که من خودم بازنویسی کردم و ایشان امضا کردند. پیام های طولانی را گاهی چند روز و چند هفته طول می کشید تا بنویسند، مثل پیام مکه یا منشور روحانیت که طبعاً روی کاغذهای متفاوت با قطع های مختلف بود. آخر هم شماره گذاری می کردند و می دادند. دست نوشته های امام خط خوردگی کمتر داشت، ولی اضافات داشت که ایشان در حاشیه ها می نوشت. اینها چون باید برای چاپ می رفت، قاعدتاً باید بازنویسی می شدند. تعدادی از پیام های طولانی امام را من بازنویسی کردم. اغلب پیام ها را هم آقای رسولی بازنویسی می کردند. عمدتاً هم دلیلش این بود که پیام ها منظم و منسجم و روی صفحات یک اندازه نوشته شده باشند. امام مجدداً نسخه های استنساخ شده را با دقت می خواندند، بعد امضا می کردند.» (ماهنامه ی یادآور، شماره اول، میزگرد با حضور آقای رحیمیان، صفحه 45)
حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی هم که از اعضای اصلی بیت و دفتر امام بوده اند و به دلیل شباهت خطشان به امام، به دستور ایشان متون ایشان را بازنویسی می نمودند، در همین باره چنین توضیح داده اند:
«یک روز امام هر دوی ما [منظور، آقای رسولی و آقای شرعی است] را خواستند و در حضور آقای شرعی فرمودند: "من این آقای رسولی را بزرگش کرده ام و باید اینجا پیش ما باشد، چون هم به انشای من وارد است و هم خطش به من شبیه است." لذا امام تأکید داشتندکه بسیاری از اجازات و پیام هایشان را من بنویسم. متن اجازات که مشخص و کاملاً شبیه به هم بود و در صحیفه امام چاپ شده. ... پیام ها را خود امام با دقت زیادی می نوشتند، منتهی چند علت داشت که ماباید آنها را بازنویسی می کردیم. اولاً ایشان پیام ها رادر کاغذهایی با قطع های مختلف می نوشتند و بسیار به دوری از اسراف اهمیت می دادند و لذا از کاغذهای مختلفی که به دستشان می رسید، با جنس ها و رنگ های مختلف استفاده می کردند. در فواصل نوشتن پیام، گاهی مطلبی را خط می زدند و مطالب جدیدی را اضافه می کردند. گذشته از این در اواخر عمر دستشان کمی می لرزید و ضرورت ایجاب می کرد که پیام ها بازنویسی شوند. مثلاً یادم هست پیام گورباچف را من نوشتم. یک روز عصر بود احمدآقا دستخط امام را آورد تا من استنساخ کنم. گاهی هم آقای رحیمیان که خط خوبی دارند، پیام ها را می نوشتند. ... حتی اصلاحات و خط خوردگی های امام هم منظم بود. و خیلی را حت می شد منظور ایشان را فهمید. پیام گورباچف دو روز وقت برد تا نوشته شد. خط احمد آقا هم خوب بود ولی به خط امام شبیه نبود، برای همین گاهی می آمد و بالای سر من می ایستاد و سؤال هم می کرد که چطور می نویسید که این قدر شبیه خط امام است؟ ... این را هم بگویم که امام گاهی برای تسریع درکارها، پیام ها را بدون نقطه وسریع می نوشتند و به من می دادند که آن را بازنویسی کنم. نمونه هایی از آن را دارم که نشان می دهد این ادعاها [یعنی ادعای جعل کردن دستخط امام ازسوی احمدآقا] واهی است. احمد آقا نمی توانستند خیلی به امام شبیه بنویسند.» (ماهنامه یادآور، شماره اول، مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی، صفحه 58)
البته با تمام این تفاصیل، حضرت امام مجدداً و شخصا تمام نوشته های این چنینی و حتی موارد ظاهراً کم اهمیت تر را با دقت می خواندند و بعضاً در آن اصلاحاتی هم می کردند. حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان در این باره چنین توضیح داده است: «نه فقط پیام ها را و اعلامیه ها را، که اجازات را هم که هیچ کدام به خط خود امام نیست مطالعه می کردند. ... حتی استفتائات را که هزاران مورد بود و ما می فرستادیم قم [به دفتر امام] که [طبق فتاوای امام] جواب بنویسند [،ایشان می دیدند] ... هر هفته که استفتائات را باز به جماران می فرستادند، بلا استثناء می رفت خدمت امام، یکی دو شب پیش امام می ماند و ایشان همه را مطالعه و گاهی هم با خط خودشان کم و زیاد می کردند و بعد ما در حضور خودشان مهر می کردیم. یعنی حتی مطالبی را هم که قرار بود مهر شود، قبل از خواندن امام مهر نمی شد، چه رسد به آنچه که امام شخصاً امضا می کردند. ایشان تک تک موارد را تا نمی خواند و تصحیح نمی کرد، امضا نمی کرد. بنابراین آنچه را که امضا و مهر امام باشد، شبهه ای نیست که دقیقاً طبق نوشته و نظر امام بوده است.» (ماهنامه ی یادآور، شماره اول، میزگرد با حضور آقای رحیمیان، صفحه 45)
لذا میتوان با قطعیت گفت که هرچند بسیاری از پیام ها و متنون عادی دفترامام به خط امام نیست، امام کلمه به کلمه محتوای آن با نظارت دقیق و جدی امام نوشته شده و قطعاً حاوی نظر شخص امام است.
قصد ورود نهضت آزادی به انتخابات مجلس سوم
بعد از توضیح دو مقدمه لازم فوق، بر می گردیم به ماجرای نامه امام درباره نهضت آزادی. در زمستان سال 1366 و در اوج جنگ تحمیلی و در حالی که مناطق مسکونی کشور زیر بمباران وحشیانه صدام قرار داشت، با نزدیک شدن به پایان دوره دوم مجلس شورای اسلامی، بحث های انتخاباتی برای مجلس سوم در جامعه رو به رونق می رفت. درحالیکه عده ای از افراد، به دلیل شرایط جنگی کشور، حتی برگزاری انتخابات را نیز به مصلحت نمی دانستند و خواستار تمدید دوره ی قانونی مجلس دوم تا زمان مقتضی بودند، حضرت امام با صراحت و قاطعیت این امر را رد کرده و بر لزوم برگزاری انتخابات در موعد مقرر خود تأکید فرمودند. در این فضا طبیعی بود که گروه های مختلف جهت جلب آرای جامعه به خود فعال شوند. در این میان گروهک نهضت آزادی هم چندی بود رسماً به بلندگوی دشمنان در داخل کشور تبدیل شده بود وبا ادعای اصلاح طلبی و صلح طلبی، عملاً به تخطئه ی اعمال نظام اسلامی و همچنین به تخریب عملکرد نظام در جنگ با صدام و به سیاه نمایی اوضاع جامعه می پرداخت و مدام در شیپور لزوم پایان جنگ (یعنی سازش با ابرقدرت ها و تسلیم در برابر آنها) می دمید و نقشی فعال در تضعیف روحیه مردم و مسئولین بازی می کرد.
در آن فضا، این گروهک هم دست به تحرک بیشتر در فضای انتخاباتی زد و خود را آماده نمود تا بلکه (به زعم خود) از آنچه گمان می کرد خستگی مردم از جنگ است استفاده نموده و با گرفتن ژست اصلاح گری و صلح طلبی وارد مجلس شود.
كسب تکلیف وزیر کشور از امام
سید علی اکبر محتشمی پور(وزیر کشور وقت) در همین باره گفته است: «درزمستان 66 سلسله مسائلی اتفاق افتاد، از جمله اینکه نهضت آزادی فعال شد تا در انتخابات شرکت کند. این را بگذاریم در کنار سایر فعالیت های نهضت آزادی شامل انتشار بیانیه ها، سخنرانی هایی که در استانهای مختلف انجام می دادند و عمده صحبت هایشان هم در ارتباط با جنگ و شیوه رهبری امام و اصل ولایت فقیه بود و بسیاری از مبانی و اصول را زیر سؤال می بردند و در جامعه، ذهنیتی منفی را ایجاد می کردند. گرچه اکثریت قاطع مردم توجهی به این حرف ها نداشتند و امام را از صمیم قلب باور داشتند. آمدن نهضت آزاد یبه صحنه انتخابات دو پیامد مشخص داشت: اول اینکه ممکن بود عده ای از اینها انتخاب شوند و به مجلس بروند و ما را برگردانند به اول انقلاب ومسائلی که بنی صدر ودولت موقت و نهضت آزادی در دوران قبل از جنگ ایجاد کردند .. .یک بحث هم این است که اینها اگر شرکت هم می کردند، مردم به آنها رأی نمی دادند، اما حداقل فرصت یپیدا می کردند که باشدت بیشتر و در گستره وسیع تری، حرف هایشان را در داخل و خارج کشور تبلیغ کنند و به این ترتیب نیروهای ما در جبهه ها [از نظر روحی] به شدت آسیب می دیدند.» (ماهنامه یادآور، شماره اول، میزگرد با حضور سید علی اکبر محتشمی پور، صفحات 45 و 46)
از آنجا که نظارت بر انتخابات و صلاحیت کاندیداها به صورت عملی و با تأکید صریح حضرت امام در تک تک انتخابات ها صورت می گرفت و حضرت امام کوچک ترین مسامحه ای در این باره را به شدت پاسخ می دادند (به حدی که حتی در انتخابات اول ریاست جمهوری ه مکه هنوز نهادهای نظارتی تشکیل نشده بودند، باز امام عده ای را مأمور کردند تا رسماً صلاحیت نامزدها را بررسی کرده و کسانی که واجد صلاحیت نیستند را رد صلاحیت کنند و این امر عملی شد و کسانی از قبیل رجوی و میرزایی و چند ده نفر دیگر رد صلاحیت شدند) در انتخابات مجلس سوم شورای اسلامی هم همین امر قطعی بود و لازم بود طبق قانون بدان عمل شود. از همین رو وزیر کشور وقت برای روشن شدن صریح تکلیف خود در همین باره نامه ای در تاریخ 30 بهمن 66 به امام نوشت و درباره صلاحیت اعضای نهضت آزادی جهت نامزدی در این انتخابات از محضر امام کسب تکلیف کرد: « مسئولین نهضت با سمپاشی هاى خود نسبت به سیاست هاى دولت، دفاع مقدس و جنگ، مسئله برائت از مشرکین و فاجعه خونین مکه مکرمه، جهاد مالى و تصمیمات شورای عالى پشتیبانى جنگ و بالاخره فرمایشات اخیر حضرت امام- روحى فداه- راجع به حکومت و ولایت مطلقه، در جهت مبارزه و تضعیف نظام جمهورى اسلامى گام برداشتهاند.
[سپس، نمونه هایی از اقوال آنان در مقابله با نظام در ج شده است]...
با عنایت به مراتب فوق خواهشمند است ارشاد فرمایید که:
1- آیا نهضت آزادى با چنین عقاید و تفکراتى مىتواند به عنوان یک سازمان حزب و تشکیلات سیاسى در جمهورى اسلامى به رسمیت شناخته شود؟
2- در حالى که ماده سى قانون انتخابات از جمله شرایط تأیید صلاحیت داوطلبان نمایندگى مجلس شوراى اسلامى را:
الف) اعتقاد و التزام عملى به اسلام
ب) اعتقاد و التزام عملى به نظام جمهورى اسلامى ایران
مىداند، آیا نهضت آزادى صلاحیت دارد که در انتخابات مجلس شوراى اسلامى شرکت نموده و نمایندهاى در مجلس داشته باشد؟» (صحیفه امام، جلد20، صفحات 479 و 480)
در جواب همین سؤالات بود که امام خمینی آن پاسخ مهم را (که در ابتدای این نوشته درج کردیم) صادر فرموده و ضمن برشمردن مفاسد عملی و فکری اعضای نهضت آزادی، صریحاً اعلام کردند که «نهضت به اصطلاح آزادى صلاحیت براى هیچ امرى از امور دولتى یا قانونگذارى یا قضایى را ندارند» و « باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»
هم پیش نویس هم پاکنویس به خط امام
دو نکته جالب در حول این نامه وجوددارد: اول آنکه امام، این نامه را (بر خلاف عرف معمول در دیگر نامه هایی از این دست) نه تنها در پیشنویس به خط خود نوشتند بلکه با فراصتی الهی و برای جلوگیری از هرگونه شائبه ی احتمالی در آینده، متن پاکنویس آن را هم به خط مبارک خود مرقوم کردند و لذا این نامه از معدود نامه هایی است که هم پیشنویس آن هم پاکنویس آن هر دو به خط مبارک شخص امام است. غیر از اعضای دفتر امام، آقای محتشمی پور هم در جایی به این مطلب اشاره کرده است: «آن نامه هایی که امام احتمال می دادند بعد از فوتشان یک مسئله ای ممکن است پیدا شود و حرفی و تفسیر و بحثی شود عنایت می کردند و با خط خودشان می نوشتند و این نامه یکی از آنهاست که به خط امام از اول تا آخر نوشته شده است.» (ماهنامه جام، شماره 40، آبان و آذر 74، صفحه 56؛ به نقل از تکثرگرایی در جریان اسلامی، نوشته ی عباس شادلو، نشر وزراء، صفحه 133)
تهیه پنج نسخه از این نامه به دستور امام
نکته ی جالب دیگرآنکه حضرت امام (با دیدی الهی و احتمالاً با پیش بینی برخی مسائل) با آنکه این نامه فقط خطاب به وزیر کشور بود و تکلیف او و پاسخ سؤالش را روشن می کرد، از آن نامه 5 نسخه دیگر هم تهیه کرده و برای سران قوا و نخست وزیر و وزیر اطلاعات هم ارسال نمودند. آقای محتشمی پور در این باره هم گفته است: «نامه هایی که امام می نوشتند آنهایی که باید اعلام می شد می دادند رادیو تلویزیون و در روزنامه ها می نوشتند و آنهایی که باید فقط شخصی به دست فرد (یعنی نامه های شخصی) برسد اسم طرف را می نوشتند. یکی را برای خود آن طرف می فرستادند و اصل نامه را نگه می داشتند برای مؤسسه تنظیم و حفظ آثار امام. اما این نامه علی رغم اینکه شخصی بود و فقط تکلیف بنده را به عنوان وزیر کشور مشخص کرده بود، چون در ارتباط با دستگاه های قضایی و دولتی هم مطلب داشت فرمودند برای سران سه قوه یکی یک کپی از این نامه بفرستید. برای ریاست جمهوری، ریاست مجلس، رئیس دولت (نخست وزیر)، رئیس قوه قضائیه و یک نسخه هم برای وزارت اطلاعات بفرستید. یعنی عملاً 5 نسخه کپی امام برای تمام سران ارسال شد و همه در جریان قرار گرفتند.» (همان؛ و تکثر گرایی ...، صفحه134)
مرحوم سیداحمد خمینی هم در نامه ای کهبه عموی خود (مرحومآیت الله پسندیده) در همین باره نوشتند، ضریحاً به این امر اذعان نمودند (ر.ک به: مجموعه آثار یادرگار امام، نشر عروج، جلد 1، صفحه 632)
بر همین مبنا اعضای نهضت آزادی در انتخابات مجلس سوم (در زمان حیات حضرت امام) رد صلاحیت شدند.
انتشار عمومی نامه پس از وفات امام
چند سال بعد و پس از وفات حضرت امام و در پایان دوره سوم مجلس شورای اسلامی، که انتخابات مجلس چهارم پیش رو بود و گروه ها جهت ورود به آن فعال شده بودند، نهضت آزادی هم مجدداً فعال شد و گمان کرد که فضای جدیدی ایجاد شده و در آن فضا، پس از امام می تواندبه اهداف و امیال خود برسد.
در این زمان بود که دلسوزان نظام به کسی که نامه خطاب به او بود متذکر شدند تا نامه را جهت اطلاع ملت منتشر کند. آقای محتشمی پور ماجرا را چنین به خاطر می آورد: «ما در دوره سوم در این اوخر دیدیم دوباره بحث نهضت آزادی طرح می شود اینها دومرتبه فعال شدند وغیره. بعضی از دوستان به ما گفتند که شما آن نامه ای که حضرت امام دادند، ندادند که شما بگذارید در گنجه! این برای این است که تکلیف مردم روشن شود و باتوجه به حال و هوایی که دارد به وجود می آید و مسائلی که در ارتباط با غرب و آمریکا و غیره و نامه هایی که می فرستند خدمت مقام معظم رهبری که باید رابطه با آمریکا برقرار شود و فشارهایی که دارد می آید، به نظر می رسد که این نامه باید به اطلاع مردم برسد. ما گفتیم خب، بله. البته از نمایندگان سؤال کردیم و ایشان هم گفتند که اشکالی ندارد، نامه را دادیم به یکی از مجلات که پاسدار اسلام بود. (همان؛و تکثر...، صفحه 134)
ادعای جعلی بودن نامه از سوی نهضت آزادی
پس از انتشار متن نامه و تصویر دستخط امام در ماهنامه پاسدار اسلام در دی ماه 1368، نهضت آزادی بلافاصله مدعی شد که این نامه جعلی است و تلویحاً مرحوم حاج احمدآقا را متهم به جعل نامه نمود و به قوه قضائیه در این باره شکایت کرد. در این بین عده ای هم که به مظلوم واقع شدن امام و یگانه یادگارش در این قضیه ایمان داشتند از آقای محتشمی پور خواستند که او هم علیه نهضت آزادی شکایت کند تا حق آشکار شده و دروغگویان و تهمت زنندگان کیفرببینند. اما آقای محتشمی پور شکایت خود را منوط به اطمینان از پیگیر ماجرا تا انتها (ولو بلغ ما بلغ) نمود. (همان؛ و تکثر ... صفحات 134 و 135)
او سپس نزد مرحوم سید احمد خمینی رفته و مطلب را چنین با ایشان در میان می گذارد: «رفتم پیش حاج احمد آقا و به ایشان گفتم: ... من حاضرم پیگیری کنم ... شما به من تضمین بده پس فردا مثلاً آقای هاشمی نیاید بگوید ما با غرب مسئله داریم، غرب و فشارهای بین المللی و سازمان حقوق بشر و غیره می آیند که حالا دست بردارید. ... [حاج احمد آقا] گفتند: من خودم این کار را می کنم. حاج احمدآقا خودشان شکایت کردند و رسماً پیگیری کردند.» (همان، تکثر ...، صفحه 135)
این ماجرا با پیگیری جدی و محکم یادگار امام (که به حقانیت خود در این قضیه مطمئن بود و به اصطلاح چون حسابش پاک بود از محاسبه باکی نداشت) پی گیری شد و حتی با درخواست شخص حاج احمدآقا (به رغم آنکه طبق قانون مصوب مجلس درباره آنکه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام را مرجع صلاحیت دار جهت اعلام نظر کارشناسی درباب صحت انتساب مطالب منتسب به امام دانسته بود) اصل دستخط را در اختیار قوه قضائیه قرار گرفت و چند کارشناس خبره خط شناس دادگستری مأمور بررسی و اعلام نظر کارشناسی شدند. مجید انصاری در این باره گفته است: «مرحوم حاج احمد آقا در جهت عمل به وصیت نامه حضرت امام (رحمة الله علیه) از دادگستری در خواست کارشناسی خط و امضای مبارک حضرت امام را نمودند و کارشناسان خبره دادگستری با استفاده از ابزار مخصوص و پس از چند روز کار تخصصی بر روی نامه مزبور، به اتفاق بر اصالت نامه و صحت صدور آن از طرف حضرت امام (رحمةالله علیه) رأی دادند.» (روزنامه کیهان، 11 شهریور 77؛ به نقل از در سراشییبی سقوط، انتشارات کیهان، صفحه 85)
درد دل حاج احمد آقا به آیت الله پسندیده از جفای نهضت آزادی
البته قبل از آنکه دادگاه رأی نهایی خود ا اعلام کند هر دو نفر شاکی و مشتکی عنه (مهندس بازرگان و مرحوم حاج احمد آقا) از دنیا رفتند لذا پرونده مختومه اعلام شد. البته بعدها نهضت آزادی از این ادعای مبتذل خود دراین باره دست برنداشت و هر بار با اعتماد به نفس کاذب، به پمپاژ دروغ به جامعه درباره اصالت نامه امام دست می زد که چندین بار با شکایت و پاسخ مواجه شد و برای آن موضوع، دادگاه های دیگری هم تشکیل شد و رأی به صحت نامه مزبور داده شد وحتی در یکی از این دفعات، دادگاه، ابراهیم یزدی (دبیر کل این گروهک) را در سال 75 به جهت نشر اکاذیب و توهین به شلاق محکوم کرد و نهایتاً با عنایت به جهات مخففه (که مورد عنایت شاکی هم قرار داشت) به جزای نقدی محکوم شد و رأی اجرا هم شد.
بگذریم که آنها هنوز هم از این ادعا دست برنداشته و درسایه حمایت افرادی که سابقا خود را خط امامی می نمودند (نظیر عبدالله نوری) به این دروغ گویی های خود ادامه می دهند.
به جهت همین دروغ گویی ها بود که مرحوم سید احمد خمینی در همان نامه خصوصی به عموی خود (آیت الله پسندیده) از دست این گروهک چنین گله کرد: «اینان اعلامیه ای را که امام (قدس سره) با خط مبارکشان خطاب به آقای محتشمی نوشته اند، مجعول دانسته و در عین اینکه نسبت جعل را مستقیماً به من نداده اند ولی با قراردادن خط من بالای نامه امام به آقای محتشمی، جعل را از من دانسته اند و خطی از امام که شعر: «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» است را آورده اند و ادعا کردند که خط امام این است، در صورتی که حضرت امام (قدس سره) در موقع قدم زدن شعر می گفتند و خط مذکور، خط امام در موقع راه رفتن و یا ایستاده است. از این گذشته اینقدر خط امام روشن است که احتیاج به این حرفها ندارد. من یک صفحه از وصیت نامه امام و نامه مورد بحث را می فرستم، خود قضاوت فرمایید آیا من اینقدر بی دین و بی عقل هستم که چیزی، آن هم چنین مسأله مهمی را به امام نسبت دهم و از آنش قهر خدا در دنیا و آخرت نترسم. اگر من بناست بدین خاطر جهنمی شوم چرا چیزی را که به نفع خودم است به امام نسبت ندهم؟ ... من معتقدم که حق با امام راحلمان است آن مرد بزرگی که با هوش و استعداد سرشار خود عمق ماهیتهای کثیف ضد انقلاب را بسیار عالی تشخیص می داد. نامه ای را نهضت آزادی برای فرار از تنبیه ملت شریف ایران به اینجانب نسبت داده است و فکر می کرده بعد از وفات امام، من دست به چنین خیانتی زده ام، در زمان حیات امام و با دستور ایشان برای آقایان خامنه ای، هاشمی، موسوی اردبیلی، موسوی نخست وزیر، ری شهری وزیر اطلاعات وقت فرستاده شد. فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم. فرمودند این برای بعد از مرگ من است تا اگر آنها خواستند ایران را به سوی غرب به خصوص آمریکا سوق دهند، منتشر کنید. من این نامه را برایتان فرستادم تا معلومتان گردد اینها از چه قماشی هستند و برای رسیدن به دنیا حاضرند به هرکسی هر تهمتی بزنند و از خدا باکی نداشته باشند. ... اینها دل امام راحلمان را خون کرده اند و آدمهای بی دینی هستند که در قالب دین به اسلام و مسلمین ضربه می زنند.»