کد خبر: ۱۲۰۴۳۹
زمان انتشار: ۱۲:۲۳     ۲۳ اسفند ۱۳۹۱
ایجاد تداوم حس و یکسان بودن نوع بازی بازیگران وظیفه کارگردان است و بخشی از کارگردانی است. این اتفاق در مورد «حوض نقاشی» افتاد.

خبرگزاری فارس-زهرا قزیلی: «حوض نقاشی» در جشنواره سی و یکم با استقبال خوبی از سوی تماشاگران مواجه شد. فیلم توانست سیمرغ بلورین مردمی را از آن خود کند. «حوض نقاشی» داستان رضا و مریم زوجی است که معلولیت ذهنی دارند، مشکلات و اتفاقات بسیاری در زندگی آنها به ویژه پس از بزرگتر شدن فرزندشان به وجود می آید....

«حوض نقاشی » توسط مازیار میری ساخته شده است. او این بار نیز با منوچهر محمدی بعنوان تهیه‌کننده همراه شد. حامد محمدی هم بعنوان نویسنده فیلمنامه سه عضوی از اعضای یک گروه فیلمسازی هستند که در شکل گیری داستان و اجرای «حوض نقاشی» سهیم بودند.

به بهانه اکران نوروزی فیلم گفت و گویی با آنها ترتیب دادیم که از نظرتان می‌گذرد:

محمدی: خانواده همیشه برای من یکی از بحث های جدی بوده است

*چگونه با توجه به مشکلات متعددی که در جامعه وجود دارد و مسایل مختلف که افراد با آنها درگیر هستند سراغ یک زوج معلول ذهنی رفتید؟

منوچهر محمدی: طبیعی است که در وهله نخست یک موضوع یا ایده را باید دوست و باور داشته باشیم و هم احساس ضرورت کنیم  تا آن را بسازیم البته در کنار آن پارامترهای دیگری هم وجود دارد. برای خودم یکی از بحث های جدی که همیشه مطرح بوده و فکر می کنم ضرورت هم دارد بحث خانواده و اینکه به عنوان هسته اصلی و بنیان هر جامعه ای که متشکل از خانواده‌هاست و آمیختگی جدی و عمیقی هم با ریشه‌های دینی ، اعتقادی و شرقی ما دارد در گذار از شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی که در آن به سر می‌بریم گرفتار یکسری تناقضات، مشکلات و مسایل شده است و این امن ترین بخش زندگی حیات بشری را دچار یک سکته هایی کرده است.

توجه به این نکته که چگونه می شود یک کانون گرم خانوادگی شکل بگیرد و چرا ما از بعضی چیزها غفلت می کنیم یا آنها را نمی‌بینیم، عوامل کوچکی که می‌تواند اساس و بنیاد یک خانواده را تشکیل بدهد این که تعاون و همدلی و عشق به عنوان عناصر اصلی در خانواده شاید مرجح به بسیاری از چیزهای دیگر از جمله تنگناهای اقتصادی یامسایلی که ممکن است پیرامون هر خانواده ای شکل بگیرد یکی از دغدغه های من به شخصه بوده و دوست داشتم همیشه با این موضوع یک جور کلنجار بروم. در این مورد خاص شاید اگر بخواهم به ناخودآگاه خودم رجوع کنم فکر کردم سراغ دو شخصیت کم توان ذهنی برویم و ببینیم اینها از پس مشکلات برمی آیند . فیلم حاوی مضمونی است که وقتی این ها می توانند مشکلات را پشت سربگذارند حتما افراد سالم هم می توانند از پس مشکلات بربیایند و ساده ترین دلیل برای من به عنوان هسته اصلی فیلمنامه بود و خوشبختانه در ساختی و اجرا هم تا حدود زیادی ما نزدیک به این فکر و ایده شدیم.

حامدمحمدی:می توان با دو معلول قصه‌ای ساده و پرمفهوم روایت کرد

حامد محمدی: مدل فیلمسازی آقای محمدی به این صورت است که یک فکری طراحی می شود و بعد آن فکر آرام آرام شاخ و برگ پیدا می کند و جدی تر می شود و بعد همه عوامل آرام آرام درگیرش می شوند. 

 

 

 

 ابتدا ایده خلق می شود که برایم بسیار جذاب بود. با این دو آدم می توان قصه ای ساده را روایت کرد و اتفاقا در عین سادگی قصه ای پراز حرف و مفهوم داشته باشیم و مفاهیمی که اگر از زبان افراد عادی گفته شود شاید به ورطه شعار برود و به تکرار بیافتیم. اما وقتی این ایده حول و محور زندگی این دو آدم قرار می گیرد با این بیماری خیلی از حرف ها ی خاص را می توان گفت .

*در فیلم عشق جاری است از ابتدا و شکل گیری هسته اصلی فیلمنامه به این نکته فکر کرده بودید؟

منوچهر محمدی: هرخانواده ای دچار بحران هایی می شود با درصدهای متفاوت ما فکر کردیم یک خانواده ای که شرایطی خاص داشته باشد و شخصیت های اصلی آن دچار بحران شود، داستان فائق آمدن به این بحران برای آن‌ها باید کار بسیار دشوارتر و پیچیده تری باشد و اتفاقا به زبان سینما نزدیک تر است. شاید اگر دو شخصیت عادی را در نظر می گرفتیم جنس مسایلی که بین آنها  می گذشت و اتفاقاتی که رخ می داد می توانست مشابه فیلم های دیگر باشد. فکر می کنم بخشی از طعم شیرینی که در ذهن مخاطب باقی می ماند این است که گویا یک عالم و زندگی دیگر را تجربه می کند و این متفاوت بودن این امکان را به ما می داد که لحظه های تازه سینمایی در فیلم «حوض نقاشی» شکل بگیرد. 

میری:قصد داشتیم یک عاشقانه بسازیم

*داستان به گونه ای طراحی شده که هرجایی که شخصیت های اصلی  داستان در خانه قدیمی هستند بدون هیچ مشکلی در کنار هم زندگی می کنند اما مشکلات از جایی آغاز می شود که افراد در اجتماع قرار می گیرند.

مازیار میری: بنا داشتیم از ابتدا یک عاشقانه ساختن بود و به نظرم می آید که یک عاشقانه سخت ساختن در شرایط خانواده و نگاه به کرامت انسانی بود که بارها راجع به آن حرف زدیم و گفتیم به انسان چگونه می توان نگاه کرد وبا شرایطی که امروز در جامعه ما دارد چه چیزهایی را از دست رفته می داند و چه چیزهایی را فراموش شده می بیند و چه چیزهایی را گویا فقط خاطره شده است، می بیند .

 

علاقمند بودیم که همگی یک عاشقانه در شرایط خانواده ای بسازیم که همه داریم از آن به عنوان خاطره یاد می کنیم  انگار شرایط به گونه ای رقم خورده که برایمان دور و دور و دورتر می شود که بعضی وقت ها با دیدن فیلمش حسرت می خوریم . مریم و رضا قرار است در کانون خانه ای که برایشان ساخته شده است عاشقانه ترین شرایط را برای خودشان رقم بزنند، عاشقانه ترین شرایط را زندگی کنند و سعی کنند آن را به بیرون از چارچوب خانه تسری بدهند اما گویا جامعه ما پذیرای آنها نیست و آن ها رابه خاطره تشبیه می کند. علاقمند بودیم این بخش را با پلان آخر بگوییم که این ها هم در این سرزمین هستند و وجود دارند . این صدا جاری بشود و جایگزین صداهای ناهنجار شود .

*شما در نوع کارگردانی و میزانسن به گونه ای عمل می کنید که مخاطب را در یک لوکیشن نگه دارید. درباره این ویژگی و رسیدن به آن در حوض نقاشی بگویید...

مازیار میری: به نظرم شانس این را دارم که با گروه خوبی کار کنم . این گروه در «حوض نقاشی» فراتر از آن چیزی که وظیفه‌شان بود و قراردادی که با تهیه کننده بستند عمل کردند. از مرحله انتخاب که تهیه کننده به عنوان یک فیلمساز شرایط را به وجود آورد تا پایان کار که الان تعداد زیادی از مخاطبین فیلم را دیدند فراتر از قرارداد گروه با من همراه می شوند و سعی می کنند دغدغه هایی که من دارم و تهیه کننده که باعث شکل گیری هسته اصلی فیلم هستند، فراتر از آن اتفاق معمول عمل کنند و یک کارگروهی شکل گرفت. از مرحله نگارش ، تمرین، پیش تولید و تولید... همه چیز دست به دست هم می داد تا راجع به آنچه که قرار بود ساخته شود، کار کنم. به نظرم همه آن چه می گویید مربوط به من نیست مربوط به گروهی است که سازنده فیلم «حوض نقاشی» هستند.

میری:احساس خطر می‌کردیم/ از توانایی بازیگران غافل نبودیم

*استفاده از بازیگران حرفه ای سینما برای بازی این دو نقش ریسک بزرگی به شمار می آید زیرا مخاطب این افراد در نقش های مختلف تجربه کرده بود و باورپذیری معلول از این افراد برای تماشاچی بسیار سخت است. البته طراحی گریم بسیار کمک کرده بود چرا از نابازیگر یا چهره هایی که کمتر دیده شدند استفاده نکردید؟

مازیار میری: در روزهای ابتدایی کار که با آقای محمدی راجع به آنچه که قرار است به عنوان یک اثر ساخته شود و باقی بماند صحبت می کردیم و ایده اولیه داستان پیشنهاد آقای محمدی بود که درباره آن صحبت کردیم. از همین روزهای آغازین باید بازیگران را انتخاب کنیم زیرا می دانستیم کار سختی است و این سختی باید از ابتدای کار به دوستان منتقل شود و کار و تلاش کنند و این نقش ها راپیدا کنند. به همین دلیل از همان روزهای اول با این دو دوست صحبت کردیم در اولین گزینه ها خوشبختانه جواب مثبت شنیدیم و آقای حسینی و خانم جواهریان همراه ما شدند. حتما احساس خطر می کردیم برای این که کار سختی بود. دوستان بازیگر هم همین حس را داشتند اما چیزی که از آنها غافل نبودیم توانایی این دو دوستمان بود که به کمک همه ما آمد برای ساخت «حوض نقاشی».

*چرا این تلاش ها در فجر دیده نشد؟

مازیار میری: به قول آقای محمدی داوری هر فیلم مربوط به زمان است.

*در نوشتن داستان قصه های فرعی کمتر دیده می شود اگر به شخصیت صاحبخانه یا عمه بیشتر می پرداختید فکر نمی کنید به داستان اصلی این زوج بیشتر کمک می کرد و به آنها بیشتر نزدیک می شدیم.

حامد محمدی: به عقیده من همه جذابیت قصه به این است که ما زندگی این دو شخصیت را ببینیم. گاها مجبور شدیم وارد زندگی افراد دیگر قصه مثل مرضیه (ناظم مدرسه) شویم . اما من ترجیح می دادم در خانه این دو نفر باشیم زیرا این قدر جذاب و شیرین هستند که دوست نداشتم از آن فضا بیرون بیایم البته هر قصه تبعات، فضاها و محذوراتی دارد که نمی شود از روایت برخی از خرده قصه ها پرهیز کرد تا قصه کشش لازم را داشته باشد. چاره ای نداشتیم و مجبور بودیم از قصه اصلی خارج شویم.

حامد محمدی: قصد مقایسه خانواده‌ها را نداشتیم

*به شخصه علاقمند بودید فقط به این زوج بپردازید؟

حامد محمدی: بله من دوست داشتم صددرصد از هسته های اصلی داستان که دو فرد معلول بودند خارج نشویم . اما خاصیت قصه به گونه ای بود که برخی اوقات از این دو دور شویم. شاید برخی به ذهنشان متبادر شود که بین دو خانواده قصد داریم مقایسه کنیم نه اصلا قصد نداشتیم یک خانواده از هم پاشیده (خانواده مرضیه) را نشان بدهیم و با خانواده این دو معلول مقایسه کنیم اما گاهی اوقات خوب است که تماشاچی خودش را جای خانواده ای که مشکلاتی دارد قرار دهد و رودروی این افراد بشود همانجور که مرضیه وارد خانه این زوج شد. او به عنوان یک تماشاچی که عاقل است زندگی این معلول ها را از نزدیک می بیند. زندگی مرضیه در ظاهر مرتب است و مشکلی ندارد اما در درون یک نگرانی هایی دارد و یک به هم ریختگی هایی در ذهنش احساس می شود. اما ترجیح من این بود که بیشتر به این دو معلول نزدیک شوم.

*نگران این نبودید که داستان افت کند؟

به عقیده من این قدر این شخصیت ها و این زندگی شیرین است  و این قدر لحظات جذاب دارد که فکر می کردم این اتفاق نمی افتد حداقل روی کاغذ این افت حس نمی شد و به عنوان یک قصه این افت وجود نداشت. وقتی درفیلمنامه اینگونه باشد در اجرا یقینا بهتر می شود با توانایی که از آقای میری در کارهای قبلی دیده بودم و گروهی که به آن اشاره شد یقین داشتم که  اتفاقات بهتری برای فیلمنامه رخ می دهد.

*برای شغل های شخصیت‌ها از ابتدا فکر کرده بودید به خصوص مرضیه که ناظم مدرسه است و به گونه ای با بچه ها رفتار می کند که برای مخاطب حضور سهیل در خانه مرضیه باورپذیر است.

حامد محمدی: خانم ناظم (مرضیه) از ابتدا به آن فکر شده بود. داستان از اینجا شروع می شد که خانواده ای با شرایط خاص یک بچه دارند و این بچه از خانه تنها بیرون می رود یکی از راهها ماندن سهیل در خانه اقوام بود که نمی خواستیم به آن سمت برویم. تنها جایی که می ماند خانه ناظم بود. از ابتدا ناظم در قصه طراحی شده بود، ناظم به همراه بچه اش در مدرسه حاضر باشند و سهیل با پسر ناظم دوست باشد و ناظم هم با توجه به اشرافش به وضعیت زندگی رضا و مریم به بچه کمک می کند وپناه می‌دهد به هرحال شایدناظم درظاهر افراد جدی وخشنی باشند اما اصولا در دبستان این اتفاق رخ نمی دهد. قطعا حضور ناظم با این شکل و شرایط زندگی در داستان بود . اما شغل رضا و مریم چند بار تغییر کرد به خاطر مسایل اجرا، تولید اما باز همه اتفاقات به گونه ای رقم خورد که همان شغلی که از ابتدا برایشان در نظر گرفته بودیم که کارگر کارخانه داروسازی بودند شکل گرفت.

حامد محمدی:قصد داشتیم جامعه‌ای آرمانی نشان دهیم

*در داستان وقتی نگاه می کنیم می بینم اگر یک شخصیت طراحی شده که این دو نفر را آزار می دهد شخصیت دیگری هست که به آنها کمک می کند به نظر می رسد قصد داشتید در مواجهه با این افراد طیف های مختلف اجتماع را نشان دهید.

حامد محمدی: نه قطعا وقتی این دو معلول وارد اجتماع بشوند با افرادی مواجه می شوند که بخواهند آنها را آزار بدهند یا سوءاستفاده از آنها بکنند خیلی نخواستیم  مواجهه با این افراد را پررنگ کنیم شاید بخشی از آن غریزی بود شاید هم به دنبال آرمانشهر می گشتیم . شهر و جامعه ای که در آن همه مهربان باشند آن چیزی که همه دنبال آن بودیم . ولی اینها وقتی است که طراحی از قبل وجود داشته باشد و ما بخواهیم کاری از قبل انجام بدهیم یا چیزی بخواهیم مقایسه کنیم اینها واقعا نبود. ما می خواستیم جامعه آرمانی را نشان دهیم و قطعا ذهن ما به سمت موارد آزاردهنده یا آدم هایی که بخواهند با این افراد برخورد بد بکنند. راننده مینی بوس هم به طور مثال تدابیر دیگری در داستان برای آن تعبیه شده بود دیده می شود آنها هم این زوج را آزار نمی دهند با شوخی و طنز با اینها مهربونی و بازی می کنند، به تعبیر دیگر از جنس شخصیت های اصلی می شوند . طراحی این صحنه به این علت بود که مریم و رضا برای حضور سهیل به ایستگاه دیر می رسند اما وقتی سهیل رفت زودتر از مینی بوس به ایستگاه رسیدند . اگر می خواستیم قصه به آن سمت برود فضای قصه شکل دیگری می گرفت و به سمت مستند درباره زندگی این افراد می رفتیم ما قرار بود قصه ای تعریف کنیم که این دومعلول شخصیت های اصلی آن بودند.

*داستان در اجرا چقدر تغییر کرد با توجه به این که در شکل گیری آن خودتان نقش داشتید؟

مازیار میری: طبیعی است که این اتفاق بیافتد. یک کار گروهی شکل گرفت حامد وقتی به ما اضافه شد زمان کمی وجود داشت. اما با هم صحبت می کردیم و او می نوشت، ایده ها را می آورد باز با هم صحبت می کردیم . از ابتدا همگی راجع به کار صحبت می کردیم حتی بازیگران . در اجرا ی فیلمنامه هر کارگردانی یک تغییراتی می دهد و درکی را که از متن دارد را اجرا می کند. به همین دلیل است که یک متن واحد با نگاه دو یا سه کارگردان شکل دیگری به خود می گیرد . اما ارتباط ما با نویسنده فیلمنامه تا پایان فیلم قطع نشد و با هم در طول کار صحبت می کردیم.

میری: ایجاد تداوم، حس و یکسان بودن نوع بازی بازیگر وظیفه کارگردان است

*چقدر به عنوان کارگردان در رسیدن به نقش معلول و حفظ شرایط فیزیکی به بازیگران کمک کردید ؟

مازیار میری: اگر به دوستان بازیگر به طور کلی برنخورد ایجاد تداوم، حس و یکسان بودن نوع بازی آنها وظیفه کارگردان است و آن هم بخشی از کارگردانی است. برخی مواقع گفته می شود بازیگر خوب بازی کرده است حتما توانایی بازیگر در آن دخیل است اما نگهداری حس یک بازیگر و تداوم آن کار کارگردان است. این اتفاق در هر پروژه ای می تواند رخ دهد که کارگردان بداند چه چیز از بازیگر می خواهد و آنچه قرار است ثبت شود چگونه باید باشد. این اتفاق درمورد «حوض نقاشی» افتاد اما باز باید بگویم یک گروه کاملا همراه داشتیم که نه به بازیگر و نه به گروه برمی خورد اگر نظری ارایه می شد. من معتقدم یک فیلم کار یک گروه است و یک گروه در یک فیلم همه شریک هستند هیچ کس نمی تواند بگوید فیلم متعلق به من است همه به هم کمک می کنند و کارگردانی موفق است که بتواند از پتانسیل همه عوامل استفاده کند برای ثبت آنچه که وجود دارد. این اتفاق درصورتی خواهد افتاد که تهیه کننده ای داشته باشید که فیلمسازی و اثر برایش مهم باشد و به مسایل حاشیه ای از جمله مالی و دیر و زود شدن فکر نکند بلکه خلق اثر برایش مهم باشد و چیدمان بلد باشد. وقتی تهیه کننده چیدمانی را برای یک پروژه انجام می دهد به نظرم نیمی از فیلم را می سازد و این شانسی بود که در «حوض نقاشی» داشتم.

میری:حوض نقاشی فیلم حالت است/ قصد نداشتیم با احساس تماشاگر بازی کنیم

*فیلم بیشتر احساس مخاطب را درگیر می کند و فراز و فرود کمتری دارد ...

مازیار میری: حوض نقاشی بیشتر فیلم حالت است در واقع حالتی را بازگو می کند، گمان نمی کنم قصد این گروه این بوده که با احساس تماشاگر بازی کند. فیلم یک داستان عاشقانه ای است که دچار بحران می شود، حتما هر بحرانی تلخی های خودش را دارد ، مشکلات  خودش را دارد و فائق آمدن به آن بحران یک عمل قهرمانانه است که می تواند شیرین و جذاب باشد.

*برای جمع بندی بحرانی که برای این زوج ایجاد می‌شود سکانسی طراحی شده که پدر پشت پنجره کلاس با پسرش صحبت می کند. این نوع کلام و دیالوگ هایی که طراحی شده از یک ناتوان ذهنی بعید به نظر می رسد

مازیار میری: کم توان های ذهنی سه رده دارند، تربیت پذیر، آموزش پذیر و مرزی که هرکدام زیرشاخه های خودشان را دارند. تقسیم بندی می شوند برای اندازه درک هر بیمار نسبت به اطرافش. اصطلاحا می گویند این ناتوان به اندازه یک بچه به این سن قدرت درک و فهم دارد. اینها رنگ آمیزی کاملا متفاوتی دارند هرکدامشان یک جور هستند نمی توانیم آنها در یک چارچوب قرار بدهیم که بیمار فقط توان انجام این کارها را دارد و علائم خاصی مانند بیماری های جسمی ندارند. دایره کلمات آنها محدود است اما نمی توان گفت تعدادش چقدر است و چه کلماتی در این دایره قرار می گیرد. ضمن اینکه قرار بوده یک حسی منتقل شود که به نظرم می تواندبا هر جمله و کلمه ای می تواند این اتفاق رخ دهد و در آن سکانس این حس منتقل می شود

وجه مشترک کارهایم اراده انسانی است

*آقای محمدی چطور شد از فضای فیلم های دینی و معنوی که در ساخته های اخیرتان شاهد بودیم جدا شدید و به سراغ یک سوژه اجتماعی رفتید؟

منوچهر محمدی: من خودم این تفاوت را حس نمی کنم. به نظرم همان حسی که در «میم مثل مادر» هست در «حوض نقاشی» هم هست و همان حس در «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» هم وجود دارد یا حتی آثار قبل تر مثل «زیرنورماه» هم همین حس وجود دارد. شاید آن فیلم ها با حضوربرخی از کاراکترها و لوکیشن هایی که حوادث قصه ها در آن اتفاق می افتد به ذهن اینگونه متبادر می شود . اساسا نکته ای برای خودم وجود دارد؛ ما طبق آموزه های دینی حیات بشری و آنچه که پیرامون آن می گذرد آیاتی از آیات خداوند می دانیم . هر آیه ای هم یک نشانه است بنابراین کافی است که انسان در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند از نگاه روزمره فاصله بگیرد و به آن پدیده که می تواند یک امر طبیعی یا اجتماعی باشد  به چشم یک نشانه نگاه کند اینکه یک جایی طلبه ای دچار تردید است که آیا لباس روحانیت بپوشد یا نپوشد _ که به نظرم از یک دغدغه و فکر کردن به چیزهایی ناشی می شود _  و حوادثی برایش رخ می دهد که نگاهش به این لباس تغییر پیدا می کند. من خودم می توانم خط و ربط های بسیاری را بگویم گرچه وظیفه من نیست وظیفه منتقدین و کسانی است کارنامه ما را بررسی می کنند و زیر ذره بین قرار میدهند. برای من اراده انسانی مخصوصا اراده معطوف به تغییر، اراده معطوف به بازسازی و اراده معطوف به کرامت انسانی وجه مشترک بین همه کارها بوده است. طبیعی است که در  هر قصه ای بنا به اقتضائاتش لایه ای از لایه های دیگر پررنگ تر باشد

بخشی از ماجرای حوزه هنری  ژرونالیستی بود

*تعدادی از سینماگران  که سال گذشته فیلم‌هایشان از سوی حوزه تحریم شد معتقدند با حضور و ساخت فیلم برای حوزه هنری دو دستگی میان سینماگران ایجاد شد و سینماگران رودروی هم قرار گرفتند.

منوچهر محمدی: فکر می کنم این شکل موضوع برای فرار از یک مسئله بزرگتر عنوان می شود و جلوی حقیقت دیگری پرده ای انداخته شده است. به هیچ وجه اینگونه نیست این مثل این است که بگوییم صدا و سیما یک ضوابطی در ساخت و اجرای برنامه هایش دارد بگوییم نباید در صدا و سیما هم کار کنیم لزوما همه افرادی که با صدا و سیما کار می کنند رضایت کامل ندارند (به هر دلیلی) . حوزه هنری به عقیده من نهادی است مانند دیگر نهادها که بخشی از وظیفه اش این است که در رابطه با سینما تولیداتی داشته باشد و وقتی این دعوت شد که ما فیلمی بسازیم قبل از این قضایا بود و توافقات پیش از این شرایط شکل گرفته بود . طبیعتا حوزه هنری در مورد مسایل پیرامون خودش ممکن است کنش ها و واکنش هایی داشته باشد که برخی دوست داشته باشند و برخی دوست نداشته باشند اما به گمانم بررسی این ماجرا فرصت موسع دیگری را می طلبد و در فرصت دیگری باید نشست و آنالیز کرد. بخشی از این قضیه بازی ژورنالیستی بود بخشی از آن ماجراهای پشت پرده است که به جهت حفظ حرمت اشخاص نباید خیلی بازشکافی شود. آنچه که مسلم است همه حقیقت آنچیزی نبود که گفته شد.

همه آدم ‌های فیلم های من جستجوگر اند

*«حوض نقاشی» کار متفاوتی در میان کارنامه کاری شما به شمار می آید

مازیار میری: اصولا علاقمند هستم کارهای اجتماعی و راجع به انسان ها فیلم بسازم . معضلات آدم ها را در شرایط تاریخ و ثبت زمانه خودش کار کنم. همه آدم های فیلم های من جستجوگر هستند. به شخصه آدم تجربه گرایی هستم و دوست دارم تجربه کنم.

حوض نقاشی نزدیکترین فیلم به خودم است

*خودتان چه نمره ای به فیلم می دهید.

مازیار میری: از خداوند خواهش کردم و آرزومندم که صنعت گر نشوم. فیلم هایی که می سازم دوستشان داشته باشم و مال خودم باشند. احساس می کنم «حوض نقاشی» نزدیکترین فیلم به خود من است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها