به گزارش رجانیوز، وی در گفتگویی چالشی و خواندنی که خبرگزاری فارس آن را منتشر ساخته است، به پرسش ها و شبهات مختلفی درباره جبهه پایداری انقلاب اسلامی و فعالیت های انتخاباتی آن پاسخ داده است که نظر به اهمیت آن، متن کامل این گفتگو را از نظر می گذرانید:
آقای قاضیزاده پایداری ادعا میکند حزب نیست اما در عمل شاهد برخی رفتارهای حزبی از این جبهه هستیم؛ آیا این تناقض را قبول دارید؟
- بسماللهالرحمن الرحیم عرض ادب داریم به ساحت مقدس حضرت علیابن موسیالرضا(ع) و کسب اجازه میکنیم از محضر حضرت ولیعصر(عج).
- یکی دو موضوع را باید توضیح دهم و بعد وجه تمایزش با سایر موضوعات را مطرح خواهم کرد. یکی اینکه وقتی میگوییم ما یک حزب نیستیم، پایداری حزب سیاسی نیست و یک جبهه گفتمانی است، یعنی چه؟ تفاوتش با احزاب سیاسی چیست؟ وقتی میگوییم یک دولت گفتمانی میخواهیم تشکیل دهیم، دولت گفتمانی با دولت حزبی چه تفاوتی دارد؟ تفاوتش با دولت فردی، مشخص است یعنی الان دولتها به دو شکل تشکیل میشوند یا یکسری احزاب و جریانات سیاسی میآیند یک دولت تشکیل میدهند مثل اتفاقی که در دوره اصلاحات افتاد، یک وقتی هم افراد میآیند دولت تشکیل میدهند مثل اتفاقی که در دوره آقای خاتمی افتاد و آقای احمدینژاد افتاد و آن شخص میشود محور و افراد را جمع میکند. پس وقتی میگوییم جبهه گفتمانی است، ما یک جریان گفتمانی هستیم، نه حزبی، و نه مبتنی بر فرد.
اساساً فلسفه تشکیل جبهه پایداری چیست؟ چه ضرورتی ایجاب میکرد که پایداری تشکیل شود؟
-در پاسخ به سوال چرایی پایداری، باید گفت مگر چه خلأ و کمبودی و چه نیازی امروز وجود دارد که لازم است یک جبهه گفتمانی به نام پایداری انقلاب اسلامی ایجاد شود؟ و بعد در عرصه اداره سیاسی کشور و انتخابات ورود کند؟ این دو تا را پاسخ دهیم که این روشن شود و بعد معلوم شود مبنای حرکت عمومی ما چیست و بعد بگوییم ما در دولت نوع نگاهمان چیست؟ بنابراین با این نگاه چگونه دولتی باید تشکیل شود؟ این دولت چه اجزایی و شاکلهای دارد و نظام ارزشیاش چیست؟ و با چه مهندسی نیروها قرار میگیرند و نحوه ورودشان به انتخابات چگونه است و انتخابات را چگونه مدیریت میکنند؟
موضوع اول، ما میگوییم ما یک جبهه گفتمانی هستیم، ناشی از این طرز تفکر است که مبنای اعتقادی وجود دارد که این مبنای اعتقادی اجزایی دارد، شاکلهای دارد که در بعضی از افراد جامعه این باورها و این اعتقادات رسوخ پیدا کرده است. آن شامل اعتقاد به اسلام است، اعتقاد به اسلام انقلابی است، کارکردهای انقلابی و تحولبخش اسلامی است، کارکردهای تعالیبخش اسلام است، آرمانخواهی اسلام است، معادگرایی اسلام است. با همین رویکرد و وظیفه جهانی که تمام مسلمین دارند برای اینکه زمینهسازی بکنند برای برقراری احکام الهی بر روی زمین. نوع نگاه، پس نگاه جهانی است، آرمان جهانی است، مدل آخرالزمانی است. نگاه به وضعیت امروز است به وظایفی که در طول تاریخ ارث رسیده به ما و ما باید آن را ادامه دهیم تا آن کلی که مدنظر و نگاه اسلام آرمانگرا است و این همان اسلام ناب است.
برخی منتقدان پایداری، میگویند نوع نگاه پایداری به مقوله ولایتفقیه برای جامعه و جریان مذهبی مشکل آفرین است. لطفا توضیح دهید مشخصاً نگاه شما به این مقوله دینی چیست؟
- اتقاقاً نکته دیگر بحث همین است که گفتید، رهبری یک سازوکار است که از جایگاه امام معصوم منتقل شده است. نگاه ما به فقیهِ عادلِ نابِ شجاعی که به عنوان مقام ولایت میشناسیم و به عنوان جانشین امام زمان، در این مدل عین تبعیت از امام است، بودن در محضر امام و ادای وظیفه نسبت به امام است.
موضوع بعدی نگاه به مردم است. نگاه به مردم این است که مردم در راستای تعالی و کمالی که باید پیدا کنند، که بتوانند وظایف خودشان را به خوبی نسبت به عالم هستی و خداوند تبارک و تعالی و نسبت به جانشینان خدا به خوبی عمل کنند و وظیفة این جبهه و جریان گفتمانی و اجزای اداره حکومت جامعه این است که این بستر را فراهم کنند. وقتی میگوییم صداقت با مردم، صداقت مبتنی بر این بستر است. یعنی اینکه نیازهای مردم در جهت رشد و کمال چیست؟ مسیری که باید ما هدفگذاری کنیم کدام است؟ این مسیر یک جاهایی گشایش دارد و یک جاهایی سختی دارد، سختیها و گشایشها را باید بگوییم.
مردم را آماده کنیم برای عبور از این سختیها. مثل کاری که طالوت وقتی میخواست لشکرش را هدایت کند برای مبارزه با جالوت این کار را در مراحل مختلف انجام داد. مثل حضرت ابراهیم. پس رویکرد و نگاه ما این است. حالا این نگاه مرز دارد؟ هم بله و هم نه. مرزش کجاست؟ مرزش «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابرو او رابطوا و اتقوا الله» است. ربط به معنی ایستادن پشت خط است. در داخل، هر کسی که ایمان داشته باشد، مبنای ایمان روشن شد، اصبرو یعنی صبر در این مسیر را پیدا کرده و در ضمن صابرو به معنی توصیه متقابل بین مومنین است از باب تفاعل است. یعنی هم من صبر فردی میکنم و هم صبر اجتماعی میکنم. جامعه مومنین اهل صبر هستند. حضرت آقا تقوا تقوا تقوا، صبر. وتقوالله، اهل تقوا هستند. یا اهل ایمانی که اهل صبر و تقوا هستند و پشت یک صف ایستادند و شاید رستگار شوند. مرزش اینجاست، مرزش «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ »است.
پارادایم این مرز و وجهتمایزش چیست؟ سیاسی است یا اعتقادی؟
- این مرز یک مرز حزبی و سیاسی نیست و یک مرز جریانی نیست و یک وابستگی باندی و قومی نیست. یعنی هم مرز دارد و هم مرز ندارد. مرزش در مرزهای انقلاب است. یعنی هر کسی این طرز تلقی را قبول داشته باشد و نگاه آرمانخواهانه داشته باشد در این جبهه گفتمانی قرار میگیرد. میخواهد عضو تشکیلاتی جبهه پایداری باشد یا نباشد. پس وقتی میگوییم یک جبهه گفتمانی هستیم نه یک حزب سیاسی و نه یک گروه جمع شده در اطراف یک نفر به خاطر مدل سیاسی است که با بقیه فرق میکند؛ به خاطر همین شورای فقها در آن وجود دارد و یک مجموعه به نام گروه شورای مشاورین وجود دارد. نه اینکه شورای مرکزی هرچه تصمیم گرفت همان باشد، بارها به دوستان گفتم، ما چون مدلمان گفتمانی است اگر یک چهره گفتمانی انتخاب کنیم، همه بچههای هیاتی که یک یا حسین میگویند، وقتی نگاه کنند ببینند نیروی انقلاب است میآیند پای کارش. لازم نیست شبکة عظیم تشکیلاتی درست کنید. این شبکه عظیم را اسلام قبلاً درست کرده است. ما اگر رفتارمان را مبتنی بر اسلام کنیم و اگر رفتارمان ایمانی باشد و اگر مومنین رفتار ما را مبتنی بر تقوا ببینند، چه آنها را دعوت کنیم چه دعوت نکنیم، آنها لبیک میگویند و میآیند به وظیفهشان عمل میکنند، چون ما به وظیفهمان عمل کردیم، چون ما باندبازی نکردیم نخواستیم به هر قیمتی قدرت را به دست بیاوریم، رفتار قدرتطلبانه نباید از ما سر بزند. یک گروهی جمع شوند برای قدرت، این مرزش میشود تمام اهل ایمان. تمام افرادی که به انقلاب اعتقاد دارند.
مباحث زیادی درباره نوع نگاه جبهه پایداری به مقوله ولایت فقیه مطرح شده است؛ گرچه نظریه نصب از سوی امام معصوم و کشف از طرف خبرگان مورد اجماع قالب فقهاست اما گفته میشود، پایداری بحثی فراتر از این موضوع درباره ولایت فقیه دارد. چقدر این موضوع درست است؟
-یک مرز بالاتری وجود دارد که این یک مقدار فاصله ایجاد میکند و آن هم نگاه ما به مقام ولایت است. رویکرد فلسفی و جهانبینی ما به ولایت است که من این را قبلاً در مرز بین ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه عرض کردم. یعنی جبهه پایداری به لحاظ گفتمانی مزرش در مسیری است که اهل ایمانی باشند که تبعیت مثل سیدحسن نصرالله از مقام معظم رهبری داشته باشند. سیدحسن نصرالله منطقش چیست؟ که من از زبان خودش مستقیماً شنیدم؛ سیدحسن نصرالله میگوید بعد از 23 سال کار با مقام معظم رهبری، (این حرف را دو سال پیش گفت)، وقتی ما تحلیلی داریم و آقا فکر و تحلیل دیگری دارد، ما نه از این باب که او ولی امر است و واجبالطاعه و ما باید از او اطاعت کنیم، نه بلکه از این باب از او اطاعت می کنیم که او از اول درست فکر میکرده و ما اشتباه میکردیم. بعد از اینکه ده، پانزده تا تجربه کار را با مقام معظم رهبری برای ما ذکر کرد. میگفت ما به این جمعبندی رسیدیم که مدل تبعیت ما از آقا نه تبعیت از این باب است که رفتیم بحث کردیم به یک فهمی رسیدیم و آقا یک حرف دیگری زده است و حالا بگوییم ولی فقیه دستور داد و ما بگوییم خب. مثل حرفی که دوستان ما در مجلس میزنند. منطق ما این است که او از اول درست میفهمیده و ما اشتباه میکردیم.
بنابراین وظیفه این جبهه گفتمانی طی مسیر در جهت نگاه ولایت فقیه است. کشف آن نگاه و طی مسیر آن نگاه است. چرا این حرف را میزنیم؟ این حرف را از جانب آیتالله صدیقی برایتان نقل میکنم. حضرت آیتالله صدیقی نقل میکردند ملاقاتی که مقام معظم رهبری با آیتالله بهجت داشتند. حضرت آقا در ابتدای رهبریشان یک صحبتی داشتند بر سر این که آیا این حرفهایی که ولی فقیه بیان میکند مورد عنایت آقا امام زمان است؟ آیتالله بهجت میفرمایند قطعاً همین است. چون جایگاهی که الان است، جایگاه رهبری جامعه متعلق به امام زمان است. مگر امام زمان ممکن است جامعهای که متقاضی طی طریق و رفتن در مسیر امام معصوم است، بدون کمک و همیاری و تاییدات حضرت ولیعصر باشد؟ جایگاه متعلق به امام معصوم است و جایگاه مقام معظم رهبری جایگاه امام معصوم است. واسطة فیض است مقام معظم رهبری جانشین امام معصوم واسطة فیض بین مردم و امام است. مگر میشود که امام و خداوند عنایت نکند و دستگیری نکند و مراقبت نکند؟ اصلاً خلاف لطف و خلاف رحمت الهی و منطق است. نکتهاش این است.
الگوی جبهه پایداری در ولایتمداری کیست و اساسا مرز نگاه گفتمانی جبهه پایداری به سمت چه کسانی است؟
- این جبهه گفتمانی مرزش مرز سیدحسن نصرالله و نگاهش، نگاه سیدحسن نصرالله است. یعنی این مثال را زدم تا یک مصداقی که به ذهن نزدیک است خدمت شما عرض کنم. نگاه این است. بعضیها ممکن است بگویند ایراد این است که یک عدهای حتی از مسئولین کشور به جایگاه ولایت نگاه اداری دارند. مثل سایر کشورها. یک رئیسجمهوری است، حق دارد قانون وتو کند. بالاخره یکی باید حرف آخر را بزند. در یک کشور دادستان کل حرف آخر میزند، در یک کشوری رئیس مجلس حرف آخر را میزند در کشور ما ولیفقیه حرف آخر را میزند. ما چون یک کشور اسلامی داریم باید اسلامشناس باشد باید حرف آخر را بزند. برخی نگاهشان، نگاه اداری است. نگاه جبهه پایداری، نگاه اداری نیست، نگاه واسطه فیضی است. نگاه جایگاه امام معصوم است.
بنابراین تمام همشاگردی آقا و حتی آنهایی که بزرگتر بودند وقتی خدمت آقا میرسیدهاند میگفتند السلامعلیک یا ولیالله، السلام علیک یا امیرالمومنین. خم میشدند دست آقا را میبوسیدند. نه به خاطر شخص، که آقا نیازی به این حرفها نداشته و ندارد به خاطر مقامی که ودعیه امام معصوم است. آن اشکالی که شما در عرصه میبینید، به خاطر همین است.
نظام اسلامی را همه را قبول دارند و مدل ولایت فقیه را قبول دارند، منتها محدودیت قائلند برای ولایت فقیه. همانطور که حضرت آیتالله علمالهدی فرمودند، میرحسین موسوی، هم در مصاحبه لوموند و تایمز برای ولایت فقیه محدودیت قائل بوده. البته نوع محدودیتی که آقایان قائلند با هم متفاوت است. جریان فتنه در ده، دوازده تا وظیفه محدودیت قائل بودند. حتی آنها هم به این معنا (معاندین را نمیگویم برخی اصلاحطلبان را میگویم) این نیست که اینها نظام اسلامی و ولایت فقیه را قبول نداشته باشند منتها در چارچوب ذهنیشان یک قواعدی قائل هستند. میگویند ما در چارچوب قانون قبول داریم.
ما نمیگوییم چارچوب ولایت فقیه غیرقانونی است چون شرع عین قانون است، نمیگوییم ولایت فقیه یک شخص است، ولایت فقیه یک مدل اداره کشور است چو مبانی ولایت استنتاج احکام مبتنی بر اسلام است. این طور نیست که پادشاهی است که بیاید هر چه میخواهد تصمیم بگیرد. به همین خاطر هم مجلس خبرگان وجود دارد. یعنی موضوع ولایت باز یک نفر نیست که بگویند تو یکی و ما یکی. تمام دستورات ولی فقیه و خواستههایش بر اساس اسلام است.
نوع نگاه پایداری این است که مرز جدیتر ایجاد میکند. اما چرا پایداری؟ یک اتفاقی در سال 84 افتاد. اتفاق نبود، رابطه امت و امام بوده که انقلاب را پیش برده و اسباب بقایش بوده تا به امروز. این مردم که صاحبان انقلاب هستند وقتی رفتار مدیریت جامعه را دیدند به تدریج احساس کردند استحاله اتفاق میافتد و از آرمانها دور میافتیم. آمدند به میدان و جریان حاکم و روند حاکم را برگرداندند به مسیر نگاه ولی. آن روندی که وجود داشت، روند ارتجاع به ارزشهای قبل از انقلاب و یک نوع رجعت بود. یعنی تفکرات لیبرال را داشتند کمکم جایگزین اسلام انقلابی میکردند. یک نوع حرکت ارتجاعی بود. این تفکر روی کار آمد با این شعارها، اما رئیس دولت و برخی از همکارنش به تدریج دچار یکسری تندروی و انحرافات شدند. اجتهادها شخصی در مقابل ولی شد. به همین خاطر دشمن از آن سؤاستفاده کرد.
مثال بزنم در قیاس، قیاس شاید درست نباشد، مثلاً مثل اتفاقی که در خوارج نهروان افتاد که در سپاه علی(ع) بودند. با علی علیهاسلام رفتند برای جنگ با معاویه اما در مسیر دچار انحراف شدند. ظاهر و قشر را دیدند، دچار اجتهادی شدند در مقابل امام. دچار افراط شدند. به اضافه اینکه نتوانست از خودش بگذرد و در مسیر امام جانبازی بکند. حضرت رسول اکرم(ص) به ابوذر گفت من صلاح نمیدانم تو مدیریتی در جامعه داشته باشی، ابوذر آمد پیش رسولالله گفت یک کاری دست من بدهید، رسولالله گفتند من تو را دوست دارم اما، صلاح نیست کاری دست تو بدهم خراب میشوی. ابوذر به عنوان یار مومن حضرت رسول سرش را انداخت پایین و هیچ کاری را هم قبول نکرد. این مجموعه نتوانست سیاستهای مقام معظم رهبری را تحمل کنند و دچار سرکشی شدند، انحراف اتفاق افتاد.
حالا جریان انقلاب، جبهه گفتمانی، سه تا راه پیش روی داشت. یکی پذیرفتن دعوت احزاب سیاسی و سیاستمداران حرفهای و افراد ذینفوذ و صاحب ریشه و برگرشت به آن چیزی که طلب جریانات سیاسی است و احزاب سیاسی است که برگردید به همان دوره، به دوره قبل از سال 84، دعوت به ارتجاع شدند. یا ادامه راه همراه تندروی و در جاده خاکی زدنها و انحراف در اعتقادات و بعد کم کم زاویه پیدا کنیم با مسیر ولایت و خدایی نکرده در مسیر مخالفین ولی فقیه قرار بگیریم، یعنی اولی یک نوع رجعت به زمان کفر به معنای کفر سیاسی است. به معنای برگشت به همان اتفاقاتی که مردم از آن عبور کردند و به آن نه گفتند و حضرت آقا همین این را تایید و فرمودند انقلاب اسلامی توانست به ریلش برگردد. پس نفی کردن آن روند حاکم و یا برگردیم به آن روند قبلی یا یک نوع حرکت تندروی داشته باشیم یعنی متدینین مانده بودند بین ارتجاع و انحراف..
حالا که به قول شما دولت نهم توانست انقلاب را به ریل اصلی و گفتمانی خود بازگرداند، چه نیازی به تشکیل جبهه پایداری بود؟
جبهه پایداری تشکیل شد که بگویید مسیر انقلاب یک مسیر همراه با تعالی است، همراه با رشد است، مسیرش اصیل است و برگشتن به رفتارهای نهلیستی و لیبرال که ما را میبرد به دامن غرب و نهایت آن سرنوشت آندلس است، ما آن را قبول نداریم، این گروههای سیاسی تجربه و توان خودشان را نشان دادند. از این طرف این جریان، جریان ما گفتمان انقلاب و جریان گفتمان تحول خواهی مردم است و تندروی در رفتار و انحراف در اخلاق را اصلاح میکنیم. در مقابل برگشت به عقب هم مقاومت میکنیم. در مقابل یک حرکت ارتجاعی مقاومت می کنیم تا مردم بدانند بین این و آن نماندهاند.. مثل شعار نه غربی و نه شرقی امام بود. اسلام ناب وجود دارد و متعالی است و یارانی دارند و عموم مردم این را میخواهند و افراد متقی و با تقوا را می خواهند و حرکت در مسیر ولایت را میخواهند و ما هم وسیله تبلیغ آن هستیم و ما نباید مردم را ناامید کنیم که همة نخبگان سیاسی ما از دست رفته اند. برخی رفتارهای سیاسی امروز اینگونه است که انگار هیچکس برای آقا نمانده است میخواهند بگویند، همه مسئولین خراب از کار در آمدند و هم القا تنهایی آقا را بکنند و اینکه این شبهه را بیافکنند که نکند اصلا مشکلات مربوط به سیستم ولایت فقیه است پایداری آمد که راه سوم را معرفی کند یعنی ایستادگی در مسیر اصیل اسلام و مقاومت در راه آن و با عده اندک به نتیجه خواهد رسید که در طول تاریخ هم همین بوده است و این یعنی مسیر امام و انقلاب پویا و پرشور در مسیر یاوری امام خامنه ای ادامه دارد.
در در آستانة انتخابات یازدهم ریاست جمهوری هستیم و جبهه پایداری خود را یک طرف و مدعی در انتخابات میداند؟ میخواستم به طور مشخص بدانم که مشخصاً برنامه پایداری برای انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
-ما الان یک جبهه گفتمانی هستم بنابراین دولتمان هم باید یک دولت گفتمانی باشد. دولت گفتمانی در مقابل دولت حزبی و در دولت فردی. یعنی سه مدل دولت.
تجربهای در این حوزه داشتهاید که بتوانید مثال بزنید؟
-شاید بشود دوره کوتاه شهید رجایی و رفتاری که حزب جمهوری در آن دوره خرج داد. جبهه گفتمانی مرز ندارد. بنابراین تمام کسانی که این مبانی اعتقادی قبول دارند ولو عضو جبهه پایداری نباشند، عضو این جبهه گفتمانی هستند. حتی ممکن است بگویند ما این تشکیلات سیاسی را بر آن تشکیلات سیاسی ترجیح میدهیم. منتها برخی اعضای پایداری را اصلح نمیدانند با مبانی مشکل ندارند. میگویند از فلانی افراد بهتری بودند که کار را مدیریت کنند. اگر نوع نگاهمان مبانی باشد مهم نیست، یک عده هستند مثل هیات، در هیات مهم نیست که بانی هیات کیست؟ یکی پیدا شده چایی میدهد. این جبهه گفتمانی مثل هیات است مقصد امام حسین علیه السلاماست همة ارزشهای حاکم امام حسین علیه السلام است. مدلش مدل هیات امام حسین علیه السلام است. ممکن است بانی مجلس را قبول نداشته باشد اما به خاطر امام حسین علیه السلام میآیند و سینه میزند. یعنی هر دوی ما برای امام حسین علیه السلام جمع شدیم. جبهه گفتمانی یعنی این، یعنی ما نگاه نمیکنیم چه کسی هست. ما برای یک مقصد جمع شدیم. دولت گفتمانی براساس همین اعتقاد شکل گرفته است.
این نوع نگاه و تشکیل دولت گفتمانی در شورای مرکزی جبهه پایداری تصویب شده است؟
بله. بحث شده است. براساس این مبنا شکل گرفته است. روحانیون انقلابی متصل به ولایت هستند و ما میخواهیم چک کنیم چون میخواهیم گرفتار شخصگرایی نشویم. چون آسیب احزاب سیاسی شخصگرایی است. افراد مینشینند جای مبانی، فکر میکنند. چند تا اسلامشناس کارهای ما را چک کنند. که یکی نشود همه کاره، که گفتمانی بودن جهبه پایداری حفظ شود.
با این تفکر ما میخواهیم دولت را تشکیل دهیم. آسیبهایی که ما دیدیم از این دو تا بوده، یک فرقه سیاسی، یک حزب سیاسی با یک تفکرات خاص بدون چک کردن رفتارش با اصل اسلام آمده و ضربات زیادی زده به ما، مجلس ششم دولت اصلاحات،اشخاص آمدند حب و بغضهای شخصیشان در دولت اثر گذاشته، در دولت آقای میرحسین موسوی نگاه کنید چه دعواهایی درست شد، خیلیها را ریختند بیرون، در دولت آقای هاشمی، آقای احمدینژاد. ما میخواهیم یک دولت گفتمانی درست کنیم در مقابل این دو دولت، یعنی اینکه مبانی رفتاری و ارزشیاش مبتنی بر این گفتمان باشد، رویکردهایش کاملاً باید اسلامی باشد، به خاطر همین سه تا شعار داریم. یک، اعتقاد، برای برقراری احکام اسلام به پشتوانه فقها؛ دوم تبعیت روشن مبتنی بر نگاه پایداری که عرض کردم به ولایت نه آن تبعیت از باب جایگاه اداری، تبعیت روشن از باب اعتقاد به مقام امامت؛ سوم صداقت با مردم براساس مدلی که عرض کردم. هر کسی در این دایره قرار بگیرد، ما او را قبول داریم.
این مبانی گفتمانی شورای فقهی است یا شورای مرکزی جبهه پایداری؟
- ما کار میکنیم، آقایان اضافه میکنند و جمع میکنند..
یعنی اعضای شورای مرکزی با شورای فقهی جلسه میگذارند؟ و درباره دولت گفتمانی بحث میکنند؟
-بله. یا جداگانه یا با هم. ولی چک میشود با اجازه آنها طبق اساسنامه ما. اساسنامه اینگونه تصویب شده. هیچگونه از آرای شورای مشورتی و شورای مرکزی بدون تایید این آقایان قابلیت اجرا ندارد. در مبانی، در روشها و در مصادیق. مخصوصاً در انتخابات. به همین خاطر اختلاف و یا انشعاب در جبهه پایداری بیمعنی است چون حرف آخر فقهای عالی مقام که از اولیا خدا هستند، امثال آیتالله خوشوقت میزنند و همه تبعیت میکنند.
فرض بگیرم که جبهه پایداری به یک مصداق در انتخابات ریاستجمهوری رسیده است، این مهم، با نظر شورای فقهی اعلام میشود؟ نظارت شورای فقهی بر شورای مرکزی استطلاعی است یا استصوابی؟
- ما به هر مصداقی برسیم و آنها تایید نکنند آن مصداق، مصداق ما نیست گزینه جبهه پایداری نیست. روش کار ما این است. این روش، روش دولت گفتمانی است. ما یک اسم روی آن میگذاریم، یک اسم دولت مبتنی بر فرد است و یک اسم هم حزبی است، این مدل که نه حزبی و فردی، پایداری است. اسم این دولت گفتمانی است. یک مبناست و یک روش تشخیص است. پس نظارت استصوابی است نه استطلاعی.
دولتی که میخواهد گفتمانی تشکیل شود چگونه و توسط چه کسانی اداره خواهد شد؟ مسئولیت نامزدی که پایداری معرفی میکند، در صورت پیروزی در انتخابات با کیست با شورای فقهی یا مرکزی؟
- اولاً این دولت را پایداری اداره میکند، پایداری نه به عنوان یک حزب به عنوان تمام کسانی که در این قالب قرار میگیرند. پس بعدا میخواهیم اگر مصادیقی معرفی کردیم مسئولیت را قبول کنیم، نمیخواهیم مثل دفاع اصولگرایان باشد که احمدینژاد را معرفی کردند و مسئولیت رفتارش را قبول نکردند. یا نمایندگان مجلس را معرفی کردند و مسئولیت رفتار اینها را قبول نمیکنند. یا در انتخاب گزینه اشتباه کردیم. جبهه پایداری در انتخابات این دوره مجلس صد تا حوزه انتخابی، کسی را معرفی نکرد. چرا؟ چون نمیتوانست کسی را که نمیتواند از آن دفاع کند، معرفی کند. البته رفتار کلی دولت قابل دفاع است ولی جزئیات رفتار که قابل دفاع نیست. کلیت دولت و عملکرد مجموعه دولت را میشود دفاع کرد. پایداری اگر به دولتی رسید و برنامهای رسید از آن دولت و برنامه دفاع میکند و مسئولیت رفتارش را قبول میکند.
دوم، چارچوب انتخابش است، سوم همه کسانی که در این چارچوب قرار میگیرند در دولت جا دارند و چه در جبهه پایداری باشند یا نباشند، در آن جا دارند. چهارم شخص متعینی در این کار وجود ندارد. این دولت دارای ستونهایی است. در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، توسعه و عمرانی و سیاسی امنیتی. 5 حوزه است. حالا ما اینکه ما برای این 5 حوزه، 5 نفر معرفی کنیم یا سه نفر این بحث دارد. اما ما وقتی دولت گفتمانی معرفی میکنیم چند تا چیز را میگوییم. یک میگوییم نظام ارزشیاش اینهاست. دو مواضع کلیاش این است و برنامههای این است. سه روش اداری دولت اینگونه است، جمعی است نه فردی، جمعی با دو مدل؛ یک مدل داخلی که نسبت داخل به بیرون. یعنی مجموعه حرکت سیاسی اجتماعی این دولت جبهه پایداری طراحی خواهد کرد نه اشخاص، روند اجرایی داخل دولت...
چه تضمینی است که تبعیت کنند؟ ضمانت اجرایی این تئوری چیست؟
-ما سعی میکنیم افرادی را انتخاب بکنیم که به لحاظ مبانی و اعتقادی و امتحان پس داده شده رفتارشان همگون باشد. چون جبهه پایداری نمیخواهد به عنوان یک حزب سیاسی عمل کند. و بحثهایی میکند برگرفته از آرای اسلام است و ولی فقیه است. محل تشخیصاش یک عده فقها هستند. کسی که در آن انتخاب میشود یک فردی باید باشد که امتحان پس داده باشد.
با توجه به رحلت حضرت آیتالله خوشوقت، مصادیق به تایید فقها رسیده بود؟
کلیت آن سیاستها و استراتژیها خدمت ایشان عرض شده و چندنفری که قبلا اعلام شده بودند با ایشان مطرح شده بود. اول آنها برای ما شرایط گذاشتند، معیار دادند گفتند بروید با این شرایط به افراد برسید. به ما معیار دادند گفتند با این معیارها بروید به اشخاص برسید. مبتنی بر معیارهای آنها ما جمعبندی میکنیم.
چارچوب بحث ما مشخص شد، وقتی دولت مبتنی بر فرد است، وقتی دولت ساقط شد، فرد ساقط شود دولت ساقط شود. وقتی مبتنی بر حزب است، مبانی حزبی کارکرد پیدا میکند. اما وقتی گفتمانی است این متعلق به تمام مومنین است و نسبت به همة مردم به خصوص این نوع تفکر یعنی شما شریکید به عنوان یک بچه حزباللهی.
آنها موظفند نوع نگاه شما را در اداره پیش بینی بکنند. چه کسی این نگاه را مدیریت میکند؟ جریان پایداری. جریان پایداری موظف است در طول این 4 سال یا 8 سال جریان دولت را مدیریت کند. اشتباهاتش را اصلاح کند. البته ما باید سعی بکنیم اشخاصی را انتخاب کنیم که نیاز به این نباشد، این رفت و برگشت مرتب باید در حال اتفاق باشد. از یک فرد چالشی در دولتهای قبل داشتیم و الان هم داریم. الان شخصیتهایی که داریم در یک حوزه سابقه داشتند، کدام است هم شخصیت در حوزه اجتماعی فرهنگی باشد و هم چهره اقتصادی باشند و هم چهره سیاسی امنیتی باشند. چه فقط آنهایی که مدنظر جبهه پایداری هستند بلکه آنهایی که در جاهای دیگر هستند.
یعنی ما شخصیتهای پایدار که سابقه داشته و بخواهد ریئسجمهور بشود باید دارای این سوابق باشد. هیچ کسی از این 60، 70 تایی که مطرح هستند دارای این جمع تمام ویژگیها نیستند. بنابراین افراد بر اساس نگاهش اوریب پیدا میکنند. یک دولتی نگاهش عمرانی است و مسائل اجتماعی و فرهنگی را میگذارد کنار که این اتفاق هم افتاده است و چقدر آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و حتی آموزش و پرورش در این دولتها شده است. برای این که نگاه اصلاً نبوده و فهمش در مدیریت اصلی این مجموعه وجود نداشته و چون تمام نگاهها به فهم او بستگی داشته و اینها مغفول میماند. یا در حوزة سیاسی و امنیتی همینطور. بنابراین این چند پایه بودن این دولت باعث کامل شدن این تجارب این افراد خواهد شد و باعث خواهد شد این دولت برای همة حوزهها برنامه داشته باشد. یعنی هم در حوزه اقتصادی به فکر باشد و هم غیره. اما رویکرد واحد اینها، ارزشهای واحد اینها باعث تلفیق این ارزشها خواهد شد.
دولت سه یا 5 نفره پایداری چگونه و بر چه اساسی نامزد نهایی را انتخاب خواهند کرد؟
این سه یا 5 نفر با هماهنگی هم و با هماهنگی پایداری یک نفر را به نمایندگی از جمع به عنوان کاندیدا مدنظر به مردم معرفی میکنند و این فرد، نماینده این مجموعه میشود. نماینده پایداری است. نماینده گفتمان است. یعنی اشتراک بین جبهة پایداری به عنوان جبهة گفتمانی و این 3 یا 5 نفر برای تشکیل دولت و اداره دولت خواهند بود.
طبق قانون اساسی کل هیات دولت نسبت به مردم و نسبت به مجلس پاسخگو هستند و تمام تصمیمات باید در هیات دولت گرفته شود.
با توجه به اینکه رئیسجمهور حرف نهایی را در دولت میزند، دولت چند نفره گفتمانی چه کاربردی دارد؟
- درست است رئیسجمهور شخص اول است مثل مجلس. مجلس الان رئیس مجلس یک رای بیشتر ندارد و ادارهکننده مجلس است و نظرات باید در مجلس رای بیاورد. در دولت هم نظرات باید در هیات دولت رای بیاورد. رئیسجمهور کارش هماهنگی بین اینها است. هماهنگی بین قوا و هیات دولت است. اجرا از طریق دولت اداره میشود اما از طریق وزرا، نه از طریق رئیسجمهور. این فهم غلط از قانون اساسی اتفاق افتاده است. اصلاً مدلی که قانون اساسی به ما اداره کرده است مدل اداری تیمی کشور است. منتها یک نفر باید باشد که حرف آخر را بزند اگر اختلاف بین این جزء و آن جزء اتفاق افتاد حرف دو طرف را بشنود وسط کار بگیرید و جلو ببرد. نقش قضاوت، نقش پدری است. نقش رئیسجمهور که وقتی این اعضای این تیم بین خودشان یک نفر به عنوان بزرگتر انتخاب کردند طبیعتاً رابطهای که با او برقرار میکنند به عنوان رابطة بزرگتری است و او هم به جریان پایداری پاسخگو است و هم به آن افراد. یک رابطة دو طرفه شکل میگیرد و باعث استقامت و قوام دولت در آینده خواهد شد.
الان بحث کاندیداتوری فرد مشهور به لیدر حلقه انحراف مطرح است. اگر نامزد گروه انحراف تایید شد، و از آن طرف اصلاحطلب افراطی تایید شد . آن وقت خطری به زعم برخیها انقلاب را تهدید کرد . در این شرایط فرضی، جبهه پایداری اگر کاندیدا داشته باشد و خطری به قول برخی اعضای پایداری نظام را تهدید کند؟ آیا جبهه پایداری خویشتنداری میکند؟
ما اولاً این مدل استدلال را قبول نداریم. چون این حرفها را سال 84 میزدند. در انتخاب مجلس قبل هم میزدند. گفتند شما شق عصای مسلمین کردید. بعد کارها را دادند دست کسانی که مرتب الان کشور را دچار مشکل میکنند. ما تا چه زمانی به قول حضرت آیتالله خوشوقت برای ترس از رای نداشتن اصلح سراغ صالح برویم و نهایت کشور را بدهیم دست خائنین. دست افراد بیکفایت. تا کی باید این مسیر را برویم. اصلاً حجت شرعی داریم؟ دولت هم جانشین و معاون مقام معظم رهبری در اجراست. آیا میشود؟، این حق است که ما بهترین افراد را پیدا نکنیم و انتخاب نکنیم برای آن جایگاه؟ آیا ظلم به ایشان، جامعه و اسلام نیست.
ما وظیفهمان کشف اصلح است. با معیار، اصلح وقتی میگوییم یعنی معیار داریم، سنجیدیم و سوابق نگاه کردیم و با معیار، ما وظیفهمان کشف و معرفی اصلح است. اگر همه مومنین جمع شوند برای معرفی اصلح، چرا مردم رای ندهند؟ مردم رای میدهند. مردم اسلام را میخواهند. مردم تبعیت از آقا را میخواهند. بعد همه سعی میکنیم و تلاش میکنیم.
اگر فرد اصلح چند نفر شد، چگونه مشکل را برای رسیدن به نامزد واحد حل خواهید کرد؟
یک وقتی اصلحها چند نفر هستند. به هم نزدیک هستند. اینکه میگوییم اصلح، خیلی نمیخواهم خطکش بگذارم. کسانی که این گفتمان را قبول دارند و تبعیتشان از ولایت و تدینشان را ثابت کردند این سه تا شرط دارند. حالا یکی کمی ضعیفتر است و یک قویتر. اما در کلیت دولت تغییری ایجاد نمیکند. این سه تا شرط را دارد. ما به همین خاطر میگوییم گفتمانی هستیم. نگاهمان واقعاً این نیست. وظیفه ما انتخاب اصلح است. اگر اصلح نزدیک به هم بود، در آن چارچوب قرار میگیرد، حتماً باید وحدت شرط باشد و حتماً اقبال مردم شرط است بعد از اینها. اما اینکه بخواهند خائنین را جای مومنین جا بزنند جلوی این میایستم و افرادی که صلاحیت مدیریت نظام اسلامی را ندارند، بخواهند بیایند و جا بزنند ما جلوی این میایستیم.
سوال این نیست که الان چه کسی میآید، سوال این است که این افراد با چه کسانی میآیند؟ قبلیها بیشتر تیمهایشان مشکل داشتند و بعد رئیسجمهور را خراب کردند. خانوادههایشان مشکل داشتند و رئیسجمهور را خراب کردند. وقتی میگوییم آقای فلانی، باید بدانیم با چه کسانی میآید؟
اینکه گفته شده ممکن است پایداری از یکی از گزینههای 2+1 حمایت کند، چقدر محتمل است؟
- ما اصلاً چنین قضاوتی نمیکنیم. ما چهار مرحله پیشبینی کردیم. اول این است که برسیم به اصلح با همین شرایط.
فرض که نرسیدید؟
- اگر برسیم وظیفهمان است معرفی میکنیم و اگر نرسیدم، اگر دو سه نفر وجود داشته باشند که قابلیتهای نزدیک به هم دارند. ما این دو سه نفر معرفی کنیم.
و اگر به هیچ نامزد اصلی نرسید؟
- در اینصورت، وظیفه داریم معیار انتخاب به مردم بدهیم. شاید خائنانی باشند که وظیفه داشته باشیم آنها را به مردم معرفی کنیم. یعنی ممکن است ما بگوییم این جریانی که این طرز تفکر را دارد مثل فتنه سبز خطرناک است. بحث ما فقط معرفی اصلح آنجا نیست وظیفه داشتیم جریان فتنه افشاگری کنیم. ما چهار تا حالت ممکن است داشته باشیم، در هر کدام از این چهار حالت به وظیفهمان عمل میکنیم.
ما اصلاً باید ببینیم چه کسانی ثبتنام میکنند. ما دعوت میکنیم آنهایی که فکر میکنیم دعوت میکنیم.
از نظر زمانی چه وقت به این مصداق میرسید؟
- ما هر موقع به قطعیت رسیدیم معرفی خواهیم کرد. در این مدلی که گفتم خیلی مهم نیست که چه کسی کاندیدا میشود.
الان مشکلات دولتهای قبلی روی دو موضوع بوده، رویکردها و مدیریت. نه مدیریت شخص، مدیریت جمع. ما میخواهیم رویکردها و مدیریت جمعی را الان تبیین کنیم. یعنی همان آسیبهایی که دولتهای قبلی داشتیم.
برخی اعضای پایداری میگویند ممکن نیست با دولت نامزد مشترک داشته باشیم؟، نظر شما چیست؟
- ما گزینهای که به او ایمان داشته باشیم را معرفی میکنیم، منظورتان از دولت چیست؟
مثلا شخص آقای رئیسجمهور؟
اولآً آقای احمدینژاد نمیتواند کاندیدا معرفی کند؛ رئیسجمهور است. اشخاصی ممکن است وابسته به ایشان معرفی شوند. این اشخاص هم عدهای از آنها از باقی جدا هستند. پس بنابراین کلی نمیتوانیم حرف بزنیم. قطعاً کسانی آن رویه که متحمل این هم هزینه برای نظام شده، قطعاً در بساط پایداری جایی ندارند. یا هر کس دیگری نه فقط لیدر انحراف. البته ما بعید میدانیم اینها تائید شوند، چون بالاخره قانون وجود دارد و شورای نگهبان به وظیفهاش عمل میکند، هر کسی که احساس کند خطر دارد برای انقلاب و اسلام و رویهای که پیش گرفته برخلاف اسلام و انقلاب است قطعاً جبهه پایداری با او مخالفت خواهد کرد. کسانی یک جاهایی مشکل فکری دارند و مبانی انقلاب اسلامی را قبول ندارند وظیفه داریم که بگوییم.
برخی منتقدان پایداری میگویند نگرانیم که این جبهه علمای بزرگ را هزینه افراد و فعالیتهای سیاسی کند چرا این نقد را قبول دارید؟
خود حضرت علامه آیتالله مصباح یزدی به این سوال جواب داده است. عین عبارتش یادم نیست. فرمودند چطور اسلام و علمای اسلام مثلاً در این آداب باید اظهارنظر کنند و میتوانند اظهارنظر بکنند ولی در امر سیاست نه. ایشان اظهارنظر علما وظیفه میداند در قبال مسائل سیاسی. خود ایشان به این شبهه جواب دادند. اصلاً جریان انقلاب توسط علما شکل گرفت.
پاسخ شما به این سؤال و یا بهتر بگوییم نقد برخی کارشناسان چیست؟ آیتالله مصباح یزدی یکبار در سال84 گفتمانی را در جامعه مطرح کرد که نتیجه ان امروز مشکلاتی است که کشور و جامعه با آن به عنوان انحراف درگیر است؟ حالا چه تضمینی وجود دارد که نظرات سیاسی ایشان در انتخابات یازدهم مجدداً به مشکلات دیگری برای جامعه منجر نشود؟
اولاً در آن مقطع حضرت علامه از مدتها قبل مبتنی بر بیانات امام و مقام معظم رهبری وظیفه خودشان دیدند که در مقابل تفکرات لیبرال بایستدند. اولاً این صحبتها برای اسلام است. جلوتر از حضرت حضرت علامه، امام و مقام معظم رهبری این صحبتها را کرده بودند ایشان به عنوان یک عالم، مجتهد اسلامشناس جامعالشرایط آمده تبیین کرده وظیفه خودش دانسته و سینه سپر کند و بایستد در جلوی این انحرافات فکری. یک نفری مبتنی بر این شعار، این شعارها را بیان کرده کسی غیر از او هم در عرصه نبوده است. علامه آقای احمدینژاد نفرستاده در صحنه. این تجربیات باعث شد پایداری تشکیل شود که بگوید مسئولیت دولت را قبول میکنم و کسی را اگر معرفی کنم مسئولیتش را قبول میکنم نه به صرف حرف. تجربه این بود یک نفر آمد از گفتمان انقلاب استفاده کرد و بیانش کرد و رئیسجمهور شد.
درست است که میگوید آقای مصباح از شخص احمدینژاد حمایت نکرد اما بسیاری از شاگردان ایشان ستاد به ستاد برای احمدینژاد سخنرانی کردند و حتی گفته شد همسر ایشان طلاهایش را برای پیروزی وی فروخت؟
- تمام نیروهای انقلاب هم از او حمایت کردند به خاطر بیان گفتمان انقلاب و 4 سال هم خوب کار کرد. چهار سال دوم دچار مشکلاتی شد. با همین تجربه است پایداری میگوید اول ما مبانی و ارزشها ذکر میکنیم و دو تیم دولت را معلوم میکنیم، سه میگوییم کاندیدا چه کسی است. نمیگوییم از کاندیدا به مبانی و اشخاص برسیم. به خاطر تجربه احمدینژاد. ما چرا میگوییم صداقت با مردم؟ به خاطر تجربة احمدینژاد است. یعنی تمام اینها به این خاطر میگوییم نه انحراف و نه ارتجاع. یعنی ما تجربیاتی از این ارتجاع و انحراف کسب کردیم و آن تجارب در بستر گفتمان اصیل انقلاب اسلامی میخواهم جنبة عملیاتی و اجرایی به آن بدهیم.
برخی میگویند خروجی جبهه پایداری موجب تنگتر شدن حلقه نیروهای انقلاب میشود؛ میگویند یکی با ساکت فتنه بودن رد میشود و یکی با بیبصیرت بودن؟
- نه اینطور نیست. ما یک حزب سیاسی نیستیم یک جبهه گفتمانی هستیم. هر کسی که این سه مبنا را همه قبول داشته باشد عضو گفتمان پایداری است. ما داریم توسعه میدهیم. منتهی کسی که در دلش مشکل دارد و نمیتواند همراهی کند با مقام ولایت و در مسیر مشکل درست میکند ما نمیتوانیم رهبری یک کشور را به او بدهیم. ما نمیتوانیم جزء هیات حاکمه مملکت قرارش دهیم. وگرنه مشکلاتی پیدا میکنیم که الان پیدا کردهایم.
شنیدیم که جبهه پایداری برای پیشبرد برنامههای خود، اقدام به تشکیل شورای مشورتی در کنار شورای مرکزی و فقهی کرده است؟ وظیفه این شورا چیست و شامل چه کسانی میشود؟
شورای مشورتی یک تعداد زیادی هستند که گفتمان جبهه پایداری، گفتمان انقلاب اسلامی را قبول دارند، تعداد زیادی چهرة انقلابی و دینی و گفتمانی که معتقد به انقلاب و اسلامند. جبهه پایداری یک حزب سیاسی نیست و مرز تشکیلاتی ندارد خودش به تنهایی تصمیم نمیگیرد. اگر حزب سیاسی بود میگفت ما شورای مرکزی داریم و شورای مرکزی تصمیم میگرفت. وقتی ما ادعا میکنیم جبهه گفتمانی هستیم، آیتالله علمالهدی، سعید جلیلی، حاج منصور، حاج حسین شریعتمداری، صفار هرندی و تمام عماریون و امثال این بزرگوران را باید مورد توجه قرار دهیم و ببینیم این برادران چه میگویند. مستقیم یا غیرمستقیم اظهارنظراتشان و طرز تفکراتشان مدنظر ما قرار بگیرد.
این شورا به لحاظ تشکیلاتی هم تشکیل شده یا فقط تئوری است؟
- یک تعداد از دوستان آمدند در این شورا عضو شدند و یک تعداد دیگر طرف مشورت هستند و اظهارنظرها مدنظر قرار میگیرد، سخنرانی میکنند و مقاله مینویسند. نظرات باید مورد ملاحظه قرار بگیرد.
الان تعداد به یک تعداد خاصی رسیدند؟
- هستند دیگر
به 100 میرسد؟
- حالا شاید هم بیشتر؛ من اطلاعات دقیقی در این باره ندارم.
چرا برخی موارد در جبهه پایداری مخفیانه تلقی میشود؛ مردم میخواهند بدانند رابطه برخی بزرگان همچون آیتالله علمالهدی و آیت الله صدیقی در پایداری چیست؟ عضو شورای مشورتی هستند؟
- حضرت آیتالله علمالهدی و امثال این بزرگواران شانشان بیشتر از اینهاست. ولی ما میرویم سوال میکنیم خدمت آنها میرسیم. میگوییم نظرات شما چیست؟ سایر بزرگان علما سوال و صحبت میکنیم. شورای مشورتی یعنی مجموعهای از بزرگان نظام و انقلاب که بعضیها شخصیت اجتماعی و بعضیها شخصیت حقوقی دارند. اینها ملاحظاتشان باید مورد ملاحظه شورای مرکزی باشد چون این جبهه گفتمانی است. چون مرز تشکیلاتی ندارد. همه کسانی در چارچوب انقلاب قرار میگیرند و این را در رفتار و عملشان ثابت کردند و خارج نشدند، تبعیتشان دچار خلل نیست مورد مشورت جبهه پایداری هستند. تا زمانی که در این چارچوب باشند. اینها آدمهای امتحان پسداده هست.