به گزارش 598 به نقل از سرویس سیاسی جهان، محمدحسین صفار هرندی از چهرههای اصولگرایی
است که سرنوشت متفاوتی نسبت به دیگر اخراجیهای دولت دارد؛ بهدنبال تشکیل
جبهه و گفتمان نرفته و در پوشش انتقاد از دولت نیز کاندیدای ریاستجمهوری
نشده است. متن پیش رو تحلیل وی از آرایش جریانهای سیاسی در انتخابات آتی
ریاست جمهوری است.
با نگاهی به فضای امروز جامعه بهنظر
میرسد که در مقایسه با انتخاباتهای گذشته از شور و نشاط انتخاباتی در
جامعه کاسته شده است. این آرامش چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
اول
باید مشخص کنیم که شور و نشاط انتخاباتی به چه معناست. آیا شور و نشاط
یعنی اینکه به سر و صورت یکدیگر چنگ بزنیم و فضای انتخاباتی را ملتهب
کنیم؟ گاهی در عرصه سیاست بار مثبت و منفی برخی عبارات جابهجا میشود. یکی
از این عبارات همین شور و نشاط انتخاباتی است. همان بهتر که شور و نشاط به
معنای جو چنگاندازی به صورت یکدیگر در جامعه وجود ندارد!
البته
این نکته را باید مدنظر قرار داد که در نظرسنجیهایی که در این مدت از
مردم پرسیده شده است در مقایسه با سالیان گذشته میزان علاقه به مشارکت در
انتخابات افزایش داشته است. در انتخابـــات گذشته سه ماه مانده به انتخابات
مثلا درصد مشارکت نزدیک 40 درصد بود ولی نظرسنجیها نشاندهنده این است
که در حال حاضر مردم میل بیشتری برای شرکت در انتخابات دارند در واقع مردم
بلوغ سیاسیشان رشد خوبی داشته است و ما بدون چنین شور و نشاطها و پر کردن
خیابانها از پوسترهای تبلیغاتی میتوانیم چنین مشارکتی را در این شرایط
رقم بزنیم.
به سراغ اصولگرایان میرویم. وضعیت ائتلاف موسوم به 1+2 را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آینده روشنی برای آن متصور هستید؟
نمیدانم
اولینبار چهکسی از واژه 1+2 برای این جمع استفاده کرده است. خود آقایان
هم چنین موضوعی را عنوان نکردهاند. همان عبارت ائتلاف سهگانه مناسبتر
است. این طرح ویژگیهای مثبت و خوبی دارد. همانطور که مستحضر هستید، در
انتخابات ریاستجمهوری افراد نقش بسزایی دارند و در کشور ما که مسأله
تحزب به شکل جدی مطرح نیست، این نقش برای چهرههای مؤثر در عرصه سیاست
پررنگتر نیز میشود.
بهنظرم این ائتلاف نیز نشاندهنده رشد سیاسی
در کشور است و فواید مهمی بههمراه خواهد داشت. اول اینکه واقعا به این
سطح از فداکاری برسیم که بگوییم حتما نباید خودم در رأس باشم و بقیه افراد
هم میتوانند در عرصه باشند و ما میتوانیم به آنها کمک کنیم. این
ازخودگذشتی قابل تحسین است. در کشورهای دیگر نظیر آمریکا نیز شرایط شبیه
به این وضعیت است؛ یعنی اول در میان دو حزب مطرح آمریکا جمعی از چهرههای
شناختهشده و مطرح با یکدیگر رقابت میکنند و سپس نفر برگزیده این رقابت در
انتخابات شرکت خواهد کرد.
این ائتلاف سهگانه نیز از شخصیتهایی تشکیل شده است که توان اداره کشور را دارند و روند انتخاب افراد هم در
این ائتلاف روند پسندیدهای است؛ یعنی هر کس که از نظر مردم محبوبتر بود،
کاندیدا میشود و دیگران نیز در کنار او میمانند و به وی کمک میکنند. این
مسأله دوم که بیشتر به بعد از انتخابات برمیگردد، از مسأله وحدت و ائتلاف
مهمتر است. یعنی قرار است قبل از انتخابات، کارگروههای مختلف را تشکیل
دهند و در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... افراد مطرح و به
نوعی کابینه بعد را مشخص میکنند.
گویا بخش دیگری از
اصولگرایان در قالب جبهه پایداری ائتلافی شبیه به این ائتلاف سهگانه
تشکیل دادهاند و افرادی نظیر آقای لنکرانی و جلیلی را برای این ائتلاف
درنظر گرفتهاند این ائتلاف چه سرنوشتی خواهد داشت؟
سازوکاری
که این دوستان طراحی کردهاند و برخی اسامی را مطرح میکنند، با ائتلاف
سهگانه تفاوت دارد. در ائتلاف سهگانه سه نفر خودشان دور هم جمع شده و
این ائتلاف را پذیرفتهاند و در آن فعالیت دارند ولی دیگر ائتلافها هنوز
در حد گمانهزنی و درخواست است و حضور و میل خودشان قطعی نیست. حتی آقای
لنکرانی که حضورش از دیگران جدیتر است، اعلام کردهاست که معلوم نیست حتما
در انتخابات حضور یابد. برخی دیگر از اصولگرایان نیز گویا ائتلاف
چهارنفره دیگری را تشکیل دادهاند. این افراد همگی از یک طیف و جریان
هستند و نمیتوان آن را ائتلاف تلقی کرد و تقریبا یک توافق درونگروهی است.
اما در ائتلاف سهگانه این افراد از یک جریان تلقی نمیشوند و واقعا هم
اداره کشور صرفا به دست یک جریان، شدنی نیست.
بعد از حوادث
سال 88 گروهِ معتقد به تحریم نظام در میان اصلاحطلبان از وزن بالایی
برخوردار بودند. در انتخابات مجلس نهم از تعداد این گروه کاسته شد و امروز
گویا در اقلیت هستند. بهنظر شما اصلاحطلبان چگونه در انتخابات حضور
خواهند یافت؟
من هم با گفته شما موافقم هستم. نگاه
اصلاحطلبان از سال 88 تاکنون تغییر زیادی یافته است. برخی اصلاحطلبان در
جلسات خصوصی خود عنوان کردهاند از اینکه در وقایع سال 88 اختیار خود را
به دست افراد تندرو اصلاحطلب سپرده بودند، پشیمان هستند و در همین جلسات
بهشدت از این گروه تندرو انتقاد و گلایه کردهاند. وقایع سال 88 و بهویژه
حماسه 9 دی، عقل خیلیها را سر جای خود آورد. یکی از این گروهها
اصلاحطلبان بودند و امروز این گروه دوباره به این نتیجه رسیده است که این
نظام با فشارهای بیرونی از پا نمیافتد و به همین دلیل دوباره اصلاحات از
درون نظام و حضور در انتخابات را در دستور کار خود قرار دادهاند.
البته
نظام با همه اصلاحطلبان برخورد یکسانی نخواهد داشت. برخی از این افراد در
حوادث سال 88 نقش پررنگی داشتند و بعضا در قبال آن حوادث سکوت کردهاند و
هنوز هم حاضر به تبری از آن افراد نیستند. نظام حق دارد که با این
اصلاحطلبان کمی دستبهعصا حرکت کند. اصلاحطلبان برای شرکت در عرصه
انتخابات باید مرز خود را با فتنه و وقایع 88 مشخص کنند و شاید بتوان گفت
که برای حضور در انتخابات، شرط برائت از فتنهگران برای اصلاحطلبان ضروری
است.
آیا پرچمدار این اصلاحطلبان آقای خاتمی خواهد بود و آیا وی در انتخابات شرکت خواهد کرد؟
پرچمدار
اصلاحات از درون، شخص آقای خاتمی است. حالا شاید برخی افراد با این
پرچمداری مخالف باشند ولی فضا اینطور بهنظر میرسد. اما برای پرچمدار
بودن نیاز نیست که آقای خاتمی حتما در انتخابات شرکت کند و نامزد انتخاباتی
شود. بهنظرم با توجه به شرایط موجود آقای خاتمی در انتخابات شرکت نمیکند
چون ایشان به خوبی میداند که شرایط حضورش مساعد نیست.
«مساعد نیست» یعنی رد صلاحیت خواهد شد یا اینکه رأی نمیآورد؟
شاید
هر دو موضوع مؤثر باشد. احتمال رد صلاحیت ایشان بالاست و از سوی دیگر
ایشان خودش هم میدانند که رأی نخواهد آورد و مردم اقبالی بهسمت ایشان
نخواهند داشت. به همین دلیل بعید است ایشان هزینه رد صلاحیت و یا حتی شکست
در انتخابات را تقبل کنید.
اصلاحطلبان در سال 84 با حکم حکومتی، جواز ورود به عرصه انتخابات را بهدست آوردند و در
چند وقت اخیر نیز برخی اصلاحطلبان دیداری با رهبری داشتهاند. آیا ممکن
است آقای خاتمی با نامه به رهبری و حکم حکومتی تأیید صلاحیت شود؟در
مورد این دیدار که چندی پیش صورت گرفته بود، بر اساس اخباری که به گوش من
رسیده و حتی مصاحبههایی که این سه نفر داشتهاند، اصلا مسأله انتخابات
مطرح نشده و صحبت بهسمت چنین درخواستهایی نرفته است. البته تأیید با حکم
حکومتی هم بعید به نظر میرسد. اصلاحطلبان به خوبی میدانند که امروز در
شرایطی نیستند که بخواهند با نظام چانهزنی کنند یا چنین مذاکراتی داشته
باشند. مثلا آقای خاتمی در این سه سال امکان دیدار با رهبری را نداشته است؛
در صورتی که تا پیش از آن، هر ماه یکبار از این امکان استفاده میکردند و
این یعنی شرایط ایشان در مقایسه با گذشته تغییر یافته و در حد چانهزنی با
نظام نیست.
خودش درخواست دیدار نداشته یا این امکان از ایشان گرفته شده است؟
خودش این امکان را از خودش گرفت و با رفتارهایی که داشت، امروز دیگر از چنین امکانی برخوردار نیست!
در همه ادوار انتخابات آقای هاشمی نقش پررنگی داشتهاند. احتمال حضور ایشان در این انتخابات چقدر جدی است؟
احتمال
حضور شخص ایشان در انتخابات ضعیف است. بالاخره همانطور که خود ایشان هم
عنوان کردهاست، نسبت به گذشته خستهتر شدهاست و شاید خیلی توان اداره
کشور را نداشته باشد و براین اساس خودش میلی به کاندیداتوری ندارد. اما
برخی از اطرافیان ایشان علاقه دارند که ایشان در انتخابات حضور یابد و خود
ایشان هم بهنحوی موضع گرفته که باب ورودش بهطور کامل بسته نشود و امکان
حضور وجود داشته باشد. برخی از مواضع ایشان هم رنگ و بوی انتخابات سال 84
را میدهد ولی بهنظرم احتمال حضور ایشان ضعیف است.
برخی
دوست دارند که نقشی برای ایشان در انتخابات متصور باشند. شائبه نزدیکی
ائتلاف 2+1 به آقای هاشمی را چقدر جدی میدانید و بهنظر شما این گمانهزنی
با چه هدفی مطرح شده است؟
من واقعا نمیدانم این دوستان
با چه دلیلی چنین موضوعی را مطرح کردهاند و واقعا خندهدار است که تصور
کنیم در پشت پرده این ائتلاف، آقای هاشمی حضور دارد یا با حضور ایشان در
عرصه انتخابات، ائتلاف سهگانه از صحنه کنار میکشد. مصاحبه سخنگوی ائتلاف
سهگانه و تکذیب این گمانهزنی به همین دلیل بود. البته این حرفها حاصل
ذوقزدگی یکی از روزنامهها از صحبتهای آقای ولایتی بود. ایشان در پاسخ
به خبرنگاری درباره احتمال کنار رفتن بهنفع آقای هاشمی گفته بودند که من
تابع ائتلاف هستم. از چنین حرفی واقعا نمیشود چنین تیتری را برداشت کرد که
مثلا ائتلاف سهگانه بهنفع آقای هاشمی کنارخواهد کشید این روزنامه از
این صحبت، زیادی ذوقزده شده بود. شاید بهتر بود آقای ولایتی کمی بیشتر
توضیح میداد ولی بالأخره ایشان دیپلمات بوده و اهل زیادهگویی نیست.
دولت
خود را جدا از اصولگرایان میداند و ما هم آنها را جداگانه بررسی
میکنیم. وضعیت دولت و نامزدی آقای مشایی در انتخابات را چگونه ارزیابی
میکنید؟
البته دولت نمیتواند خود را از اصولگرایان جدا
تصور کند و مثلا بگوید سه تیر 84 نتیجه تفکر و اقدامات جریان آقای
احمدینژاد به تنهایی بوده است. ایشان برآمده از جریان اصولگرایی است.
دولت که اینروزها اصولگرایان را اقتدارگرایان خطاب میکند...
دولت
خارج از اصولگرایی نبوده است. در سال 84 آقای احمدینژاد به اعتبار
اصولگرایان وارد انتخابات شدند؛ هرچند در همان زمان نیز در روند وحدت
کارشکنیهایی داشت.
اما اگر به قبلتر برگردیم، خواهیم دید که شخص احمدینژاد در مجلس ششم رأی آنچنانی نداشت و در تهران نفر پنجاه و چهارم میشود.
سابقه این افراد مشخص است. همگی در جریانهای اصولگرایی ریشه داشتهاند.
حتی چند سال بعد از سال 84 و در انتخابات مجلس هشتم، دولت در کمیته 5+6
نماینده داشت و خارج از اصولگرایی نبود. در انتخابات 88 هم همینطور بود.
حتی در انتخابات مجلس نهم هم رئیسجمهوری بهعنوان رهبر نمادین اصولگرایان
از چهرههای اصولگرایی دعوت کرد تا برنامههای اصولگرایان برای
انتخابات مشخص شود. حالا اینکه یکی از افراد همین دولت در این مدت بیاید
بگوید که دولت خارج از جریان اصولگرایی بوده است، ادعای خندهداری است.
اما در مورد این آقایی که نام بردید، باید بگویم که احتمال پیروزی ایشان
بسیار ضعیف است.
در نظرسنجیها ایشان بیش از یک یا 1.8 درصد رأی
نداشته است. ایشان مقبولیتی در جامعه ندارد و در نظرسنجیها در دو موضوع
رکورددار است. در میان منفورترین نامزدهای ریاستجمهوری در صدر قرار
دارد؛ و درصد بالایی اعلام کردهاند که حتما به ایشان رأی نخواهند داد و در
لیست نامزدهای محبوب هم رکورددار بوده و در انتهای لیست قرار دارد.
اینکه آقای احمدینژاد تصور میکند میتواند محبوبیت خود را به دیگری
انتقال دهد، تصور غلط و شکستخوردهای است.
آیا افرادی نظیر آقایان الهام و نیکزاد نمیتوانند رأی ایشان را دوباره بهدست آوردند؟
این
محبوبیت را نمیتوان بهصورت کامل به دیگری انتقال داد. البته محبوبیت
آقای احمدینژاد هم متعلق به شخص خودش نبوده است و امروز ایشان محبوبیت
گذشته را ندارد. در سال 84 هم شخص ایشان در دور اول فقط 4 میلیون رأی داشت
که در دور دوم و زمانی که سایر جریانهای اصولگرایی پشت سر ایشان
ایستادند، رأی ایشان به 17 میلیون رسید. و در انتخابات شورای شهر سوم در
سال 84 و در اوج محبوبیت آقای احمدینژاد توانست تنها دو کرسی از شورای شهر
تهران را کسب کند. پس نمیتوان گفت که ایشان روی هر کسی دست بگذارد؛ آن
نامزد رأی بالایی دارد. خودِ نامزدها برای مردم مهمتر هستند.
برخی
از تحلیلگران مدعی بودند که احتمال دارد دولت در روند برگزاری انتخابات
ریاستجمهوری اخلال ایجاد کند و مثلا در پی ردصلاحیت برخی از افراد، دولت
به این ردصلاحیتها معترض شود. تا قبل از اتفاقات انتخابات نظام پزشکی این
تحلیل بدبینانه بهنظر میرسید. اما بعد از آن مشخص شد که احتمال دارد چنین
اتفاقی رخ دهد. نظر شما در این زمینه چیست؟
چه این تحلیل
را بدبینانه بدانیم و چه انتخابات نظام پزشکی و حوادث رخداده را مدل
مینیاتوری انتخابات خردادماه بدانیم، در روند برگزاری انتخابات تأثیری
نخواهد داشت. پیش از این هم ثابت شده است که انتخابات در جمهوری اسلامی
ایران به قدری مهم است که از اختیارات رئیسجمهوری خارج بوده و هیچ کس
نمیتواند برگزاری انتخابات را به تعویق بیندازد. پیش از این هم سابقه چنین
برخوردهایی را داشتهایم. در سال 82 آقایان کروبی و خاتمی به دیدار رهبری
رفتند و خواستار تعویق انتخابات شدند و مدعی بودند که شرایط برگزاری آن
مهیا نیست. شرایط را هم طراحی کرده بودند. برخی استانداران و نمایندگان
مجلس استعفا داده بودند و کشورهای غربی هم تهدید کرده بودند که اگر
انتخابات برگزار شود، نتیجه آن را به رسمیت نخواهند شناخت.
رهبری در
پاسخ به کروبی و خاتمی گفتند که انتخابات باید در تاریخ مقرر برگزار شود و
اگر نمیتوانید آن را برگزار کنید، بگویید تا یک گروه دیگر را مسئول
برگزاری انتخابات کنم! این جواب رهبری برای همه کافی است که بدانند در
ایران یک روز هم انتخابات به تعویق نخواهد افتاد.
شما دولت
را متعلق به جریان اصولگرایی میدانید و از سوی دیگر معتقدید که
اصلاحطلبان باید از فتنهگران اعلام برائت کنند. طبیعی است که برخی
اصلاحطلبان هم عنوان کنند که اصولگرایان برای شرکت در انتخابات باید از
جریان انحرافی اعلام برائت کنند.
البته این خواسته
غیرمنطقی نیست و ما هم از این پیششرط برای اصولگرایان استقبال میکنیم
ولی انصافا اصولگرایان بیش از اصلاحطلبان نسبت به انحراف موضع داشتهاند و
پنبه جریان انحرافی را همین اصولگرایان زدهاند. اصولگرایان در این
مسائل نسبت به اصلاحطلبان خوشسابقهتر هستند. هنوز اصلاحطلبان از سخنان
امثال کدیور و گنجی انتقاد نمیکنند.