رجانیوز/ ابراهیمی:
دوام، ثبات و موفقیتهای روزافزون نظام ولایی مبتنی بر آموزههای آسمانی
بدلیل تفاوتهای متعدد و روشنی است که با سایر مکاتب بشری و نظامهای
حاکمیتی و حکومتی رایج در جهان دارد؛ یکی از اصلیترین این فصل ممیزها
رابطه معنوی امت با امام است؛ رابطهای که بهواسطه اتصال و نصب امام با
منشأ آسمانی و ربوبیتی شریعت برپا شده است و این ارتباط ممکن است در بروز و
ظهور بیرونی نوسان داشته باشد ولی تاریخ ثابت کرده است که مشعلی است خاموش
ناشدنی.
اعتقاد به اتصال ولیفقیه در مکتب
عالمگیر تشیع به سرمنشأ خلقت از طریق امام معصوم(ع) عقیدهای است که
بهرغم تلاش مدعیان از آغازین روزهای بعثت رسول اکرم اسلام(ص) نه تنها
کمرنگ و کمفروغ نشده است بلکه هر روز در قلوب شیعیان راسختر و عمیقتر از
گذشته شده است. پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و تحقق آرمان همه
انبیا و ائمه اطهار(ع) و تجمع مردم مسلمان تحت بیرق ولایت تبلور عینی این
مدعاست.
فراز و نشیبهای متعدد سالهای پس از
پیروزی انقلاب هر کدام به تنهایی میتوانست مستحکمترین نظامهای دنیا را
ساقط کند. ریزشهای پس از انقلاب بعضاً میتوانست جدیترین چالشهای سیاسی
را برای نظام ایجاد کند و به منزله تهدیدی جدی به حساب بیاید. بسیاری از
امیدهای اسلام و انقلاب و امام به هزاران دلیل گفته و ناگفته و به هزاران
بغض فروخفته و سربرآورده ناامید شدند و مثالهای متعدد دیگر از این دست...
و حال جدیترین سؤال قابل طرح این است؟
پس راز ماندگاری نظام چیست؟ پاسخ این سؤال هرچند بدیهی است اما هر روز و در
هر مقطع از حرکت آرمانی نظام نیاز به بازتعریف و یادآوری دارد؛ با این
حال، در این نوشتار در مورد رابطه عمیق و ناگسستنی امت اسلامی به امام امت
به این خلاصه بسنده میشود و قصد داریم به موضوعی دیگر و مرتبط با مقدمه
فوقالذکر بپردازیم: مردم مسلمان و انقلابی ایران عزیز در سالهای پس از
انقلاب نشان دادهاند که جهتگیریهای ولایتمدارانه را سرلوحه حرکت سیاسی و
اجتماعی خویش قرار دادهاند؛ تاریخسازان قرن اخیر ثابت کردهاند در همه
تصمیمگیریهای خود کارنامه عملکرد بزرگان را با شاخص ولایت میسنجند و
گردبادهای سیاسی که فضا را دگرگون میکند و تغییری گذرا را موجب میشود،
نتوانسته حافظه تاریخی ایشان را نیز تغییر دهد.
افراد و جریانهایی که با مشی ولایت که همان سیره اهلبیت(ع) است از آغاز انقلاب تاکنون زاویه داشتند به دو دستهاند:
1- عدهای بهدلیل عدم باور عمیق و
اعتقاد قلبی به ولایت و یا به علت منافع شخصی، حزبی و یا گروهی و یا اینکه
بهواسطه حب مقام، شهرت، ثروت و یا هر دلیل دیگری نتوانستند با کاروان
نورانی ولایت همراه بمانند؛ گروهی که به دلیل اقتضائات اول انقلاب و یا
دوران جنگ تحمیلی و حتی پس از آن دوران تثبیت انقلاب به مناسبی رسیدند و
وجههای کسب کردند اما بالاخره نقاب از چهره معارض و یا معاند ایشان با
ولایت کنار رفت و این کنار رفتن نقاب به کنار گذاشتهشدن ایشان برای همیشه
تاریخ توسط مردم منجر شد و کار به اینجا نیز ختم نشد و ملت ایران جریانات
آنها، احزاب و گروههای هم فکرشان را نیز به زبالهدان فرستادند! گواه این
مدعا شواهدی آشکار و روشن است.
2- گروهی دیگر برخی افراد و یا
جریانهایی بودند که به علت کم اطلاعی، ضعف مبانی عقیدتی، رعب از نظامهای
امپریالیستی، کمونیستی و یا سوسیالیستی حاکم بر جهان، تأمین منافع مادی و
سیاسی و یا هر دلیل دیگری با نظام همراهی کردند و همچنان نیز همراه هستند؛
اما همراهی که گاه و بیگاه به یکی از دلایل فوق با یک موضعگیری گوشهای از
سستی خود در اعتقاد و ارادت به ولایتفقیه و ولیفقیه را بروز دادند؛
بهویژه جریانهایی که پس از رحلت امام(ره) به سمت سرمایهداری و رفاهزدگی
و وادادگی سیاسی و فرهنگی در مقابل غرب پیش رفتند و یا افراد و
جریانهایی که در سالهای حاکمیت اصلاحطلبان و کارگزاران در کنج
کتابخانههای خود مأوا داشتند و حوزه نفوذشان بیش از کلاس درسشان نبود؛
افرادی که تصور میشد به دلیل اینکه بار عدالتخواهی را به دوش میکشند و
مریدان نظام ولایتفقیه هستند، منزوی شدند اما وقتی به مدد هدایت بینظیر
رهبر معظم انقلاب فضای عمومی کشور بار دیگر به سمت آرمانهای ناب انقلاب
بازگشت و بر صندلیهای سرخ و سبز مجلس تکیه زدند و یا به برخی مناسب دیگر
رسیدند، مدافع و مرید ولایت نبودند.
گروه اول که تکلیفشان معلوم است و طرد
شدهاند ولی خطری که متوجه هست، از دسته دوم است؛ متأسفانه جریان حزبالله
(به معنای عام) به افراد و گروههایی در سالهای اخیر اعتماد کرده است که
فریاد ولایتمداری ایشان بلند و همت ولایتپذیری ایشان در افعال و تحرکات
کم و کوتاه است و تا نبود این گردنههای آزمایش و ابتلا باطن ایشان برملا
نمیشد.
افراد و جریانهایی که در روزهای اخیر و
به بهانه مسئله پیشآمده برای رییسجمهور (که در ادامه به آن پرداخته
میشود) تا آنجا که توانستند پرچم تبعیت از ولایت را به اسم اصولگرایی بلند
و بلندتر افراشتند اما گویی فراموش کردهاند که از سال 1384 تاکنون به
بهانههای مختلف و واهی خلاف خواست نظام ولایت فقیه مدار رفتهاند. اگر
آنها که هنوز اسم اصولگرایی را یدک میکشند، فراموش کردهاند ملت ایران
حافظه تاریخی هوشیاری دارد؛ جریانهایی که در اوج پیشرفتهای سیاسی و
اقتصادی دم از اصول میزدند ولی بر اصول میتاختند. سایتهایی که توسط برخی
از این سرشناسان به اصطلاح اصولگرا اداره میشود، تصور میکنند مردم موضع
امروزشان را با عملکرد گذشتهشان مقایسه نمیکنند! چقدر تأسفآور است وقتی
عدهای به جای اینکه از همه توان و ظرفیتشان برای جداکردن احمدینژاد از
جریان انحرافی اطراف او تلاش کنند تا دوباره احمدینژاد به آغوش ولایت و
ملت بازگردد، خواستند از نمد این مسئله برای خود کلاهی دستوپا کنند! چقدر
تأسفبار است وقتی حتی از مواضع حاج منصور ارضی هم برای منافع خود خبر تهیه
میکنند! چقدر تلخ است وقتی در این هیاهوی سیاسی، اقتصاددانان مجلس (با
اصطلاح) چوب لای چرخ قانون هدفمند کردن رایانهها میکنند! چقدر مشمئزکننده
است وقتی اولین کاندیدای شکایتکننده پس از انتخابات ریاست جمهوری امروز
به بهانه دفاع از ولایت، شعار جمعشدن حول محور ولایت را میدهد و تصور
میکند که مردم مواضع نماینده او در دیدار نمایندگان کاندیداهای ریاست
جمهوری با رهبر انقلاب را فراموش کردهاند که چگونه دل ولی امر مسلمین را
به درد آورد.
دکتر احمدینژاد با احترام به جایگاه
حقوقیاش که رییس جمهوری اسلامی ایران و محترم است، مانند سایر مسئولان
اعتبارش میان مردم به همراهی و تبعیت از ولایت است که بحمدلله با موضع گیری
در جلسه مورخ 11 اردیبهشت در هیأت دولت مشتی بر دهان استکبار جهانی و
دشمنان خارجی و دنبالههای داخلی زد. اما اصل تبعیت همیشگی با نظام ولایت
فقیه مدار ملاک اتخاذ موضع مردم است. به او به دلیل مرزبندی نکردن با جریان
انحرافی اطراف خود خرده بسیار وارد است؛ به وی به دلیل تأخیر در اعلام
موضع نسبت به مسائل پیش آمده اخیر و تجدید بیعت مجدد با ولایت فقیه و ولی
فقیه خرده وارد است اما ملت هوشیار است؛ عدهای اصولگرانما میخواهند در
این آب گلآلود ماهی خود را صید کنند؛ عملکرد برخی نمایندگان مجلس هشتم که
داعیه ولایت مداری دارند چندان هم مثبت نیست؛ عملکرد برخی دیگر از مسئولان
که هرچه دارند چه در جنگ و بعد از جنگ از ولایت دارند در سالهای اخیر در
تبعیت از ولی فقیه خیلی امیدوار کننده نیست؛ شماری از سایتها، روزنامهها و
رسانههای وابسته به برخی شخصیتهای سیاسی آنچنان هم در این سالها ولایت
پذیر نبودند و باید بدانند اینها از چشم ملت درحال و آینده دور نخواهند
ماند. وقتی وضعیت به اصطلاح اصولگرایان این است تکلیف برخی اصلاح طلبان،
کارگزارانیها و تکیهگاه اصلی جریان فتنه در داخل دیگر روشن است؛ ملت ولی
فقیه مدار و ولایت فقیه باور ایران در تنگناها و گردنههای پیش روی نیاز به
پادرمیانی افراد و جریانهایی ندارد که باید نقش عمار را برای ولایت ایفاد
میکردند ولی روز به روز به طلحه و زبیرهای تاریخ شبیهتر میشوند؛ آنها
به رتق و فتق مصلحتها بپردازند، مفیدتر است. انشاءالله هرچند برخی
سایتهای اصولگرانما در انعکاس اینگونه خبرها اشتباه کردند ولی امثال جناب
آقای ابطحی به مطالعات اسلامی خویش برای تعمیق باور به ولایت بپردازند بهتر
است تا شایع بودن اندیشه حاکمیت دوگانه و... را برای حزبالله تشریح کنند.
در پایان باید بارها و بارها باز تأکید
کنیم تنها راه فلاح و رستگاری ملت جمع شدن قلبی، معرفتی، کلامی و عملی حول
جایگاه ولایت فقیه و شخص ولیفقیه است و این قاعده رییس جمهور، رییس مجمع،
رییس مجلس، رییس قوه قضائیه و... را مستثنی نمیکند.