به گزارش 598، پایگاه خبری المانیتور در گزارشی به قلم «بن کاسپیت» تحلیلگر مسائل خاورمیانه نوشت: من طی دو سال گذشته پوشش جنگ سوریه را در تلویزیونهای اسرائیل دنبال کردهام. وقایع نگاری بحران سوریه با آنچه که واقعاً در سوریه اتفاق میافتد تفاوت داشت. وقتی بحران اوج گرفت و اوضاع بشار اسد بسیار بد به نظر می رسید، هر بار که گزارشی از سوریه پخش می شد تیتر «اسد-پایان کار» روی صفحه تلویزیون ظاهر می شد. برای هفتههای متمادی ما نفسهایمان را در سینه حبس کردیم و پایان تلخ اسد را با علاقه دنبال می کردیم. اما پایان کار به این سرعت فرا نرسید.
بعد تر، وقتی معلوم شد که این بحران، داستانی طولانی و دشوار دارد که نتیجه آن پیچیده و در رمز و راز است، تیتر تغییر کرد و تبدیل شد به «اسد-پایان کار؟». علامت سوال را آنهایی اضافه کردند که تجربه داشتند؛ برخلاف «بهار»های دیگری که در جهان عرب رخ داده، سوریه داستانی خاص و خط سیر مستقل خود را دارد.
حالا، زمانی است که هیچ کس واقعاً نمی داند چه اتفاقاتی در سوریه رخ می دهد؛ و چه وقت و چگونه به پایان خواهد رسید، اگر اصلاً پایانی در کار باشد. من پیشنهاد می کنم یک بار دیگر تیتر را تغییر دهیم. پیشنهاد من این است که تنها یک علامت سوال بزرگ باقی بگذاریم، که بالای سر همه ما معلق مانده است.
کاسپیت در ادامه نوشت: چند ماه پیش کسی که با میدان نبرد ارتباطی نداشت اما به خوبی با آن آشنا بود به من گفت که سوریها «به مدتی طولانی به کشتن هم ادامه خواهند داد.» در همان هنگام، ما مدتها فکر میکردیم که سقوط اسد نشانهای مثبت، و مژده امیدبخش برای اسرائیل، غرب، کشورهای میانه رو و صلح طلبان سراسر جهان است. با این وجود، بر اساس سخن مقامی بلندپایه در وزارت جنگ اسرائیل، این تصور به تدریج غلط از آب درآمد. این مقام عمیقاً با مسائل سوریه آشنایی دارد و دهههاست که رویدادهای این کشور را دنبال می کند.
او می گوید: «شاید در آینده نزدیک حسرت دوران اسد را بخوریم. در واقع ما شاید همین حالا هم دلتنگ دوران آرامش او شده باشیم.» این اتفاقی است که در مواجهه با ناشناختهها رخ میدهد. ناگهان معلوم میشود که زندگی پس از اسد، اگر اصلاً چنین چیزی اتفاق بیفتد، غیر قابل پیش بینی تر و مجهول تر از آن چیزی است که فکر می کردیم.
سوریه تحت فرمانروایی خاندان اسد باثباتترین کشور در منطقه و دوران خود بود. می دانستید مرزهای کشور کجاست. فرمانرواها به حرف هایشان عمل می کردند. مرزهایشان مرزهایی واقعی بود. ارتفاعات جولان آرام تر از مرز صلح سینا (مرز مصر) و مرز مرز اردن) بود.
این سوریهای است که قبلاً وجود داشت، اما دیگر وجود ندارد؛ کشوری که بعد از اسد خواهیم داشت زمینه مساعدی برای رشد القاعده، یک جنبش جهادی جهانی و همه نوع مصیبت و بدبختی که زندگی اسرائیل را جهنم محض خواهد کرد فراهم می کند.
حتی مزایای سقوط اسد هم بیشتر از آن چه گمان می کردیم کم و محدود به نظر میرسند.
از یک سو، سقوط سوریه حقیقتاً خاکستر بر آتش آن چه ما «محور شرارت» می خوانیم خواهد ریخت، اما از سوی دیگر ممکن است تمام کشور را به یک نهاد ناآشنای شرارت بار تبدیل کند. این «نهاد شرارت بار» در سطحی معمولی نیست؛ این داستان دیرین است که به پایان رسیده است. به جای آن ما درباره سلاح های پیشرفته صحبت می کنیم؛ سلاح های کشتارجمعی، راکت ها، موشک های سنگین و دوربرد پیچیده و نیز سلاح های بسیار دیگری که می توانند دردسرهایی جدی در بیت المقدس ایجاد کنند و موجب عصبی و پرتنش شدن زندگی در اسرائیل شمالی شوند. آرامترین مرزهای اسرائیل طی دهه ها، ممکن است به مرزهای وحشت تبدیل شود. حتی حالا گاه و بیگاه در سرزمین اسرائیل گلولههای خمپاره بی هوا پرتاب می شوند. چند روز پیش، یک گلوله تانک در یکی از مزارع اشتراکی جولان افتاد ولی منفجر نشد؛ و این تنها اتفاقی است که می افتد.
هنوز افرادی که به رفتن اسد امید بستهاند در اسرائیل بیشتر از کسانی هستند که نگران چنین تغییریاند. زمین زیر پای ما به لرزه در آمده است، تفکرات قدیمی در حال تغییرند، عقیده اقلیت در حال پیشروی است و پرسشهای سرزنش گرانه سخت کم کم ظاهر میشوند. اسرائیل به اسد با تمام خوبیها و بدیهایش عادت کرده بود و آموخته بود چطور با او زندگی کند و امورات خود را پیش ببرد. اگر روزگار دیگری برسد، چیزی ناشناخته خواهد بود. خاورمیانه با قانون جنگل اداره می شود و یکی از این قوانین می گوید «عامل ناشناخته» در نقطهای از مسیر به چیز وحشتناکی تبدیل خواهد شد. فقط یک نمونه از غافلگیریهای خوشایندی که اینجا برای کسی اتفاق افتاده به من نشان دهید!