به گزارش پایگاه 598، داستانِ تلخِ گرایش
به اشرافیت ، مربوط به عصر حاضر نبوده و گذشته و حالِ بنی آدم را نیز ، تحت الشعاع
خویش قرار داده وهمیشه ی تاریخ ، امت ها و ملت های گوناگونی روی این کره خاکی ،
زمین گیرِ این پدیده شوم و شیطانی گردیده اند ، چرا که وجود و رواج اشرافی گری در
هر جامعه یی به گسترش رذائل اخلاقی همچون ، خود برتربینی اشراف ، بی عدالتی در
تخصیص عمومی مواهب وامکانات مادی یک جامعه و فساد اداری و گسترش خوی استکبارگری در
طبقه اشراف و..... منجر شده که در نتیجه موجب گسست اتحاد ملی و شورش های ملی طبقه
های مستضعف و اضمحلال امنیت آن جامعه خواهد شد .
لذا
از آن منظر که فرموده های دودهه اخیرِ مقام عظمای ولایت ، می بایست فصل الخطاب همه
( ملت و مسئولین ) باشد و یادآوریِ موضوعیِ مبحثِ اشرافی گری ، که ریشه مفاسد
اقتصادی است را ، یکی از محورهای لجستیکی جنگ نرم می دانم ، بجا و ممدوح است تا به
عنوان امر به معروف و نهی از منکر هم که شده ، گزیده ای از سخنان رهبر معظم انقلاب
را درباره پدیده اشرافی گری و مفاسد اقتصادی را مرور نماییم ، پر مسلم است که
مدیران و مسئولینِ منصوب در جای جایِ جمهوری اسلامی ، از آحاد عمومی جامعه ی مظلوم
ایران زمین به خواندن این متن مستحق ترند.
ديدار
رئيسجمهوری و اعضاى هيئت دولت 2/6/1387
مقابلهى
با فساد خيلى كار سختى است. يك وقتى بنده گفتم كه اين اژدهاى هفت سرِ فساد را به
اين آسانى نميشود قلع و قمع كرد؛ خيلى كار سختى است. نه اينكه حالا بگويم قلع و
قمع شده؛ نخير، الان هم قلع و قمع نشده؛ ليكن جرأت مقابلهى با آن هست. خب، وقتى
كه اجزاء مجموعه، خودشان آلودهى به فساد نباشند، طبعاً جرأتشان بيشتر است. بسيارى
از مجموعههاى قبلى هم حقيقتاً پاكيزه بودند - يعنى آلودگى نداشتند - اما بالاخره
جرأت در مقابلهى با فساد يك امتيازى است كه در شما هست.
ديدار
رئيسجمهوری و اعضاى هيئت دولت 2/6/1387
ما
اگر بخواهيم تجمل و اشرافيگرى و اسراف و زيادهروى را - كه واقعاً بلاى بزرگى است
- از جامعهمان ريشهكن كنيم، با حرف و گفتن نميشود؛ كه از يك طرف بگوئيم و از طرف
ديگر مردم نگاه كنند و ببينند عملمان جور ديگر است! بايد عمل كنيم. عمل ما بايستى مؤيد و دليل و
شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اينكه اثر بكند. اين خوشبختانه هست. فاصلهتان را با
طبقات ضعيف كم كردهايد و كم نگه داريد و هر چه كه ممكن است آن را كمتر كنيد.
پاسخهاى
رهبر معظم انقلاب اسلامى به پرسشهاى دانشجويان در دانشگاه صنعتى شريف 1/9/1378
شما
بدانيد كه گرايش اشرافيگرى، آن چيزى نيست كه بشود با قانون و با دادگاه و با
بازجويى و با امثال اينها علاجش كرد؛ خيلى سختتر از اين حرفهاست. اين از جمله
مقولاتى است كه بايستى فضاى عمومى كشور - احساسات مردم، خواست مردم و به تعبير
رساتر، فرهنگ عمومى مردم - آن را دفع كند تا اين علاج شود. آن كسانى كه به
اشرافيگرى گرايش دارند و دلشان براى زندگى اشرافى لك مىزند - يعنى خوردن و پوشيدن
و زندگى كردن و مشى كردن به سبك اشراف و دور از زندگى متوسّط مردم - يكى از
كارهايى كه مىكنند، اين است كه اين ديد و ذهنيت را در مردم بهوجود آورند كه اين
چيز خوبى است و ارزش است؛ كمااينكه قبل از انقلاب اينگونه بود.
بيانات
در ديدار استادان و دانشجويان كردستان 27/2/1388
آن
كسى كه ناشيانه و نابخردانه، يك روزى شعار داد و فرياد كشيد كه بايد برويم سرتاپا
فرنگى بشويم و اروپائى بشويم، او توجه نكرد كه اروپا يك سابقه و فرهنگ و مبانى
معرفتىاى دارد كه پيشرفت اروپا، بر اساس آن مبانى معرفتى است؛ ممكن است آن مبانى
بعضاً مورد قبول ما نباشد و آنها را تخطئه كنيم و غلط بدانيم. ما مبانى معرفتى و
اخلاقى خودمان را داريم. اروپا در دوران قرون وسطى، سابقهى تاريخى مبارزات كليسا
با دانش را دارد؛ انگيزههاى عكسالعملى و واكنشى رنسانس علمىِ اروپا در مقابل آن
گذشته را نبايد از نظر دور داشت. تأثير مبانى معرفتى و مبانى فلسفى و مبانى اخلاقى
بر نوع پيشرفتى كه او ميخواهد انتخاب كند، يك تأثير فوق العاده است. مبانى معرفتى
ما به ما ميگويد اين پيشرفت مشروع است يا نامشروع؛ مطلوب است يا نامطلوب؛ عادلانه
است يا غيرعادلانه.
بيانات
رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار رئيسجمهور، مسئولان و كارگزاران نظام
9/4/1386
در
داخل تشكيلات دولتى، اهميت مبارزهى با فساد اقتصادى بيشتر است از عين همين كار در
دستگاه قضائى. دستگاه قضائى مجازات مفسد را بر عهده دارد، دستگاه اجرائى جلوگيرى
از بروز فساد را بر عهده دارد؛ اين مهمتر است؛ اين پيشگيرى است. در پيچ و خم
دالانهاى گوناگون اجرائى است - چه در مرحلهى برنامهريزى، چه در مرحلهى اجرا -
كه فساد جان ميگيرد؛ اين ميكربهاى فساد به وجود مىآيند و رشد ميكنند و تكثير
ميشوند؛ جلوى اينها را بايد گرفت. البته مبارزهى با فساد به صلاح احتياج دارد؛
اول خودمان بايد صالح باشيم؛ اهل فساد نباشيم تا بتوانيم با فساد حقيقتاً مبارزه
كنيم. اگر در ما نقطهى ضعفى از باب فسادپذيرى وجود داشته باشد، آن وقت ديگر
خاطرجمع نخواهيم بود از اينكه در ميدان قدم بگذاريم. لذا مواظب خودمان باشيم.
بيانات
در جمع روحانيون استان سمنان 17/8/1385
یك
چيز ديگرى كه در باب روحانيت شرط و لازم است كه ما دقيقاً و جداً به آن توجه كنيم،
مسئلهى حفظ قداست روحانى است. روحانيت داراى قداست است. مردم به من و شما كه نگاه
مىكنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصى براى ما باز مىكنند و يك
تقدسى قائلند. امام سجاد (سلاماللَّه عليه) در يكى از ادعيهى صحيفهى ثانيهى
سجاديه از خداى متعال شش چيز مىخواهد، كه يكىاش اين است: «و لبّاً راجحاً»؛
باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در اين زمينه گرفتاريم. بايد باطنمان از ظاهرمان
بهتر باشد. اين
قداست را چگونه حفظ كنيم؟ حفظ قداست با سلامت مالى، سلامت اخلاقى و حفظ زىّ طلبگى
است. نمىگوييم عباى پاره به دوشمان بيندازيم؛ معناى زىّ طلبگى اين نيست. معنايش
اين است كه در دنياطلبى مثل دنياطلبان عمل نكنيم؛ هر چه هوس كرديم، بخواهيم.
من
قبلها روايتى ديدم كه هر كس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر
مركوبى كه دلش خواست سوار شود، اين شخص پيش خداى متعال ملعون است. اين شأن
پولدارها و پولپرستهاست. ما هم فلان چيز را هوس مىكنيم، اما حالا پول نداريم، بهمجردى
كه پول گيرمان آمد، فوراً مىرويم آن را تهيه مىكنيم؛ منتظريم كه از اين صد جزء
اشرافيگرى، وقتى اين يك جزئش فراهم شد، نود و نه جزء ديگر را هم در فرصتهاى ديگر
همينطور بتدريج فراهم كنيم. اين شأن طلبگى نيست. شأن طلبگى اين است كه انسان يك
زىّ متوسطى همراه با قناعت، سلامت مالى و سادگى به طور نسبى براى خودش نگه دارد. سلامت
اخلاقى، خيلى مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد.
بيانات
رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعه 21 رمضان 16/9/1380
در
نظام جمهورى اسلامى، مردم بايد از مسؤولانشان مقابله با ظلم و ظالم و مفسد را
بخواهند. بايد معيارشان براى پذيرش يك حاكم و يك مسؤولِ بالا و والاى نظام، اين
چيزها باشد: مبارزه با ظلم، كنار نيامدن با ظالم، تسليم نشدن در مقابل زورگويى،
حفظ حرمت انسان و انسانيّت، سعى در احقاق حق در همه قالبها و شكلها و ميدانهايش.
بنابراين من اينها را در محضر عامِ مردم مطرح مىكنم؛ كمااينكه اميرالمؤمنين نيز
همين بيانات را خطاب به مردم گفته است. نامههاى آن بزرگوار اگرچه خطاب به اشخاص
است، اما همه مطّلع مىشدند. خطبهها هم كه در مقابل چشم مردم مطرح مىشد.
نمونههايى را ملاحظه كنيد:
در
اوايل حكومت، اميرالمؤمنين بين همه آحاد مردم در اعطاى بيتالمال تساوى برقرار
كرد؛ چون قبل از اميرالمؤمنين تقريباً بيست سالى بود كه در اسلام رسم شده بود بعضى
اشخاص را به خاطر سبقت در اسلام و مهاجر و انصار بودن و ... بر بعضى ديگر ترجيح دهند. پولى را كه در
بيتالمال جمع مىشد - كه از غنايمِ جنگها و يا شايد از زكوات بود - وقتى تقسيم
مىكردند، به صورت سرانه به اشخاص مىدادند. رسم مالىِ آن روزگار اينگونه بود؛
مثل رسوم ادارات دولتىِ جهان امروز نبود. در آن زمان رسم شده بود كه به بعضى بيشتر
بدهند. اميرالمؤمنين آمد و گفت نه؛ هر كس متديّنتر و مؤمنتر است، اجرش با خداست.
هر كس توانايى بيشترى دارد، در زندگى تلاش مىكند و اگر دنبال مال است، مال كسب
مىكند؛ اما من بيتالمال را بالسّويه تقسيم مىكنم. بعضى اشخاص آمدند نصيحت كردند و گفتند يا
اميرالمؤمنين! اين كار، شما را شكست مىدهد و عدّهاى را وادار مىكند در مقابل
شما بايستند. حضرت چنين فرمود: «اتأمرونى ان اطلب النّصر بالجور فيمن ولّيت عليه
من اهل الاسلام واللَّه لا اطور به ما سمر سمير و ما ام نجم(2)»؛ شما از من
مىخواهيد كه در حوزه حكومتِ خود، پيروزى را با ظلم به دست آورم؟! آرى؛ من پيروز
خواهم شد و عدّهاى مخالفت نمىكنند؛ ولى من اين پيروزى را نمىخواهم. اگر بناست به
خاطر ظلم و جور از اميرالمؤمنين طرفدارى شود، اميرالمؤمنين آن را نمىخواهد.
فرمود: «واللَّه ما اطور به ما سمر سمير»؛ من هرگز چنين كارى را نخواهم كرد.
بيانات
رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعه 21 رمضان 16/9/1380
اين
پذيرفته نيست كه ما جهتى را انتخاب كنيم كه نقطه مقابلِ جهت اميرالمؤمنين باشد. او
به سمت سختگيرىِ بر خود مىرفت، حال هدف مسؤول عالىِ دولتى و حكومتى ما از قبول
مسؤوليت و مأموريت، عمران و آباد كردن دنياى خود باشد؟ اين نمىسازد و ممكن نيست.
من در سال گذشته هم در چنين ايامى عرض كردم، پذيرفته نيست كه مأمور عالىرتبه نظام
جمهورى اسلامى، مثل بقيه كاسبيها، مسؤوليت خود را يك كاسبى حساب كند. مسؤوليتهاى
والا در نظام جمهورى اسلامى، كاسبى و سرمايه نيست كه انسان براى اداره دنياى خود
به دنبال آن برود.
بيانات
رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعه تهران25/9/1375
مسؤولان
اسلامى نبايد در رفتار و عملِ خودشان مسرفانه و متجمّلانه زندگى كنند. بالاتر از
آن، نبايد طورى زندگى كنند كه روش اسرافآميز و تجمّلآميز به يك فرهنگ تبديل شود.
اين هم نقطه بعدى است كه اهميتش از اوّلى بيشتر است، يا لااقل كمتر نيست.
فرض
بفرماييد اگر به وسيله يك نفر در سطح عالى و در ميان صاحبان مناصب حكومت اسلامى،
كيفيّت آرايش محلّ زندگى و محلّ كار، كيفيّت زندگى خانوادگى، چگونگى ازدواج
فرزندان، مهريهها و جهيزيهها و از اين قبيل، به شكل غير اسلامى آن - به معناى
مسرفانه - انجام گيرد، اين به فرهنگ تبديل مىشود؛ به اين معنا كه بقيه نگاه
مىكنند و ياد مىگيرند؛ مهريهها بالا مىرود، ازدواجها مشكل مىشود، زندگى سخت
مىشود و همين رفتار بتدريج آثارش در طول مدتى كوتاه يا بلند، در متن جامعه منعكس
مىگردد.
سخنرانى
در ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 23/5/1370
در
جبههها چه كسانى بودند؟ نسبتها را ملاحظه بكنيد؛ خيلى از اين پولداران، از اين
مرفهان جامعه، از اين بىدردها و بىاحساسها، هشت سال جنگ آمد و رفت، اما اينها
جنگ را حس نكردند؛ همان غذا، همان راحتى و همان آرامش! اگر چهار روز هم آن شهر
مورد تهاجمى بود، سوار ماشينشان مىشدند و به يكجاى ديگر مىرفتند و راحت استراحت
مىكردند؛ نفهميدند كه بر سر اين مملكت چه گذشت! اينها آن مردمى نيستند كه دولت و
دستگاهها بايد براى خدمت به آنها خودكُشان كنند. نه، آن كس كه جنگ و بمباران و
محاصرهى اقتصادى و كمآبى و كمبرقى و گرانى و ساير مشكلات را با همهى وجود در
اين ده، دوازده سال احساس كرده، در درجهى اول او بايد مورد توجه باشد. مردم كه مىگوييم،
يعنى اينها؛ همان عامهيى كه اميرالمؤمنين(سلاماللَّهعليه) در آن فرمان
تاريخيشان به مالك اشتر فرمودند كه عامه را داشتهباش، خاصه را رها كن. عامه، يعنى
همانهايى كه در جنگ با تو هستند، در مشكلات با تو هستند، سختيها را با تو تقسيم
مىكنند، غم تو را از دلت مىزدايند، خودشان را سپر بلاى تو قرار مىدهند و
صادقند؛ نه عافيتطلبهاى پُرروىِ پُرخورِ پُرخواهى كه هيچوقت هم قانع نمىشوند.
تا وقتى كه خيرى به آنها برسد، تو را مىخواهند؛ به مجرد اينكه ذرهيى كم شود،
رويشان را برمىگردانند.
سخنرانى
در ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 23/5/1370
من
و شما همان طلبه يا معلم پيش از انقلابيم. يكى از شماها معلم بود، يكى دانشجو بود،
يكى طلبه بود، يكى منبرى بود، همهمان اينطور بوديم؛ اما حالا مثل عروسى اشراف
عروسى بگيريم، مثل خانهى اشراف خانه درست كنيم، مثل حركت اشراف در خيابانها حركت
كنيم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ريششان تراشيده بود، ولى ما ريشمان را
گذاشتهايم، همين كافى است؟! نه، ما هم مترفين مىشويم. واللَّه در جامعهى اسلامى
هم ممكن است مترف به وجود بيايد. از آيهى شريفهى «واذا اردنا ان نهلك قرية امرنا
مترفيها ففسقوا فيها»(17) بترسيم. تُرف، فسق هم دنبال خودش مىآورد.
سخنرانى
در ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 23/5/1370
من
الان اعلام مىكنم و قبلاً هم نوشتم و اين را گفتم كه آن وقتى كه آقايان امكانات
شخصى دارند، حق ندارند از امكانات دولتى استفاده بكنند. اگر ماشين داريد، آن را سوار شويد و به
وزارتخانه و محل كارتان بياييد؛ ماشين دولتى يعنى چه؟ واللَّه اگر من از طرف مردم
مورد ملامت قرار نمىگرفتم كه مرتب ملاحظهى جهات امنيتى را توصيه مىكنند، بنده
با ماشين پيكان بيرون مىآمدم.