به گزارش 598 به نقل از مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه
115 سوره بقره « ولله المشرق و المغرب فأينما تولّوا فثم وجه الله إنّ الله
واسعٌ عليم»، که بر عدم انحصار وجه الله در مكان و جهتي خاص تأکید دارد،
گفت: ... اين كريمه احياناً ناظر به مسئله تغيير قبله است از بيت المَقْدس
به مسجد الحرام، به كعبه، بعضي اعتراض كردند كه چرا قبله مسلمين از بيت
المقدس به كعبه منتقل شد... که ﴿سيقول السفهاء من الناس ما وليّهم عن
قبلتهم التي كانوا عليها قل لله المشرق و المغرب يهدي من يشاء إلي صراط
مستقيم﴾ ؛ وقتي قبله مسلمين از بيت المقدس به كعبه منتقل شد يهوديها
اعتراض كردند، گفتند به اينكه يا عبادتهاي لاحق اينها باطل است يا
عبادتهاي سابق اينها. اگر قبله حقيقي بيت المقدس است پس انحراف از بيت
المقدس به كعبه باطل است و عبادتهاي بعد از انحراف هم باطل و اگر قبله
كعبه است پس عبادتهايي كه تا كنون به طرف قدس انجام ميدادند باطل است.
در اين زمينه خداي سبحان آيهاي نازل كرد كه ﴿لله المشرق و
المغرب﴾؛ استقبال به وجه خدا جاي معيّني ندارد، اگر مشرق و مغرب مال خداست و
همه جا خدا حضور دارد پس ﴿أينما تولّوا فثم وجه الله﴾ كه اين فاي تفريع
نشانه سعه فيض خداي سبحان است.
مشرق و مغرب، مِلك و مُلك خدا
... خداي سبحان مشرق و مغرب را مِلك و مُلك خود ميداند.
مشرق و مغرب دو جهتند نه دو موجود عيني خارجي نظير شمس و قمر يا شجر و
حجر. شجر يا حجر يك موجود خارجي است، ولي مشرق و مغرب جهت است. جهت بودنِ
مشرق و جهت بودن مغرب متوقف است بر اينكه يك كوكب و يك نيّري باشد اوّلاً، و
حركتي باشد ثانياً تا از حركت آن نيّر طلوع و غروبي پيدا شود و قهراً مشرق
و مغربي هم پيدا بشود؛ پس اگر يك كوكبي نباشد يا كوكب باشد ولي حركت نكند،
شرق و غربي نيست.
خداي سبحان كه فرمود: مشرق و مغرب مال خداست، براي آن است كه هم
آن كوكب را مخلوق خود ميداند و هم حركت آن كوكب را به اختيار خود ميداند.
هم خلقت شمس و قمر را به خود نسبت ميدهد و هم حركت شمس و قمر را. قهراً
مشرق و مغربي كه بر اين دو امر متوقف است، مال خدا خواهد بود. امّا شمس و
قمر را مال خود ميداند؛ زيرا گذشته از اينكه فرمود: ﴿الله خالق كلّ شيء﴾ ؛
يعني هرچه كه مصداق شيء است مخلوق خداست، هر چيزي كه شيء بر او صادق است
مخلوق خداست، گذشته از آن، درباره خصوص شمس و قمر هم فرمود: چرا شما شمس و
قمر را عبادت ميكنيد، خدا را عبادت كنيد كه خالق شمس و قمر است. همان
آيهاي كه تلاوتش باعث سجده واجب است: ﴿لاتسجدوا للشمس و لا للقمر﴾ و لكن
خدايي را بپرستيد كه خالق شمس و قمر است؛ پس اصل شمس و قمر مخلوق خداست و
مخلوق مِلك و مُلك خالق است.
وی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه در پاسخ به سؤالی در مورد اینکه
بر اساس این آیه به هر کجا که رو کنید وجه خداست، پس علت تعیین کعبه به
عنوان قبله چیست؟، تأکید می کند: ... نه خصوصيتي براي بيت المقدس است، نه
اختصاصي براي كعبه، آن يك حكم فقهي است. در حكم فقهي گاهي ميگويند: به اين
سمت نماز بخوان، گاهي هم ميگويند: به آن سمت نماز بخوان. گاهي هم
ميگويند: اگر شما بين مشرق و مغرب نماز خواندي نمازت مقبول است، يك انسان
متحيّري كه وقت براي چهار نماز كافي نيست، به يكي از سمتها نماز بخواند
نمازش كافي است.
يا در نافله به همين آيه استدلال كردند در روايات ما هم آمده است
كه ﴿أينما تولّوا فثم وجه الله﴾ مصحّح آن است كه نافله را به هر سمت ميشود
خواند. نه اينكه در نافله قبله معتبر نيست، قبله نافله وسيع است. چرا در
نافله به هر سمت ميشود نماز خواند؟! چرا نافله را در حال حركت، پشت به
قبله كعبه، رو به كعبه، پشت به شرق رو به شرق، ميشود خواند؟ كسي از مدرسه
تا مسجد اوّل اذان ظهر ميخواهد حركت كند، ميخواهد اين ٨ ركعت نافله ظهر
را در راه بخواند، خب اين مُفتيٰ به همه هم هست، صحيح هم هست. كه كسي از
محل كارش تا مسجد در بين راه اين ٨ ركعت نافله ظهر را در راه ميخواهد
بخواند، خب جائز است ثواب نافله را هم ميبرد، به هر سمت، به هر كوي و برزن
كه رو كرد قبله اوست به همين آيه استدلال كردهاند: ﴿أينما تولّوا فثمّ
وجه الله﴾.
این مفسر قرآن کریم در ادامه با اشاره به نظر علامه طباطبایی در
مورد این آیه تصریح کرد: ... اين آيه ﴿أينما تولّوا فثمّ وجه الهم﴾ را به
توسعه مسجد و مكان نمازگزار معنا كردند و به آيه قبل ارتباط دادند، سيدنا
الاستاد(علامه طباطبایی) ميفرمايد به اينكه اين آيه ناظر به توسعه جهت است
نه مكان ، آيه ميخواهد بفرمايد به اينكه به هر سمت رو كنيد وجه خداست، نه
هر جا ميتوانيد نماز بخوانيد، نه همه جا مسجد است.
آن حديث معروف «جعلت لي الأرض مسجداً و طهوراً» كه از رسول خدا(ص)
رسيده است آن يك حديث خوبي است براي توسعه مسجد يعني نماز لازم نيست كه
حتماً در جاي معيني خوانده بشود، آن طور كه اهل كتاب ميپندارند كه يا در
كنيسه يا در بيع نماز بخوانند، در اسلام فرمودند به اينكه شما خانههايتان
را معبد كنيد، همانطوري كه مسجد معبد است خانهها را هم با خواندن قرآن و
نماز نوراني كنيد و خانههاي خود را مثل خانههاي يهودي نكنيد كه عبادت در
او نشود، سراسر زمين مسجد است و جاي عبادت: «جعلت لي الأرض مسجداً و
طهوراً».
ولي آيه ناظر به توسعه مكان مصلّي نيست، آيه ناظر به توسعه جهت و
قبله مصلّي است به شهادت فاي تفريع، نفرمود «لله المشرق والمغرب» پس هر جا
خواستيد نماز بخوانيد، فرمود: ﴿لله المشرق والمغرب﴾ به هر سمت رو كردي رو
به خدا كردي: ﴿فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾؛ يعني به هر جا رو كرديد آن
روبروي شما وجه الله است. اين ناظر به توسعه قبله و جهت نمازگزار است نه
ناظر به توسعه مسجد و مكان نمازگزار...
احكام تعبدي قبله و توسعه جهت قبله در نافله و دعاها
اين يك حكم فقهي و تعبّدي خاص است كه گفتهاند: به طرف
كعبه بعضي از امور واجب است، بعضي از امور حرام گفتند به اينكه مسأله ذبح
چه در حال عادي، چه در حال قرباني به طرف كعبه واجب است، مسأله صلات به طرف
كعبه واجب است، مسأله احتضار موتيٰ و مسأله دفن به طرف كعبه واجب است.
اين «و الكعبة قبلتي» بعضي از كارها هم به طرف كعبه حرام است، آن
كارهاي قضاي حاجت. پس اين يك حكم فقهي است كه بعضي از كارهاي به طرف كعبه
حرام، بعضي از كارها به طرف كعبه واجب. وگرنه از نظر بحثهاي اصولي جهتي از
جهات را نميشود مشخّص كرد. نشانهاش آن است كه اگر ما خواستيم در درون
كعبه نماز بخوانيم آنجا هم ﴿فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾، آنجا اگر قيام
معتبر نبود مستلقياً هم ميشود، منقطعاً هم ميشود نماز خواند، نه به خاطر
اينكه بالا و پايين كعبه نيست براي اينكه قيام معتبر است. نشانهاش آن است
كه اگر كسي بيمار بود در درون كعبه قرار داشت، بيماري كه بايد مستلقياً
نماز بخواند يا مجاز است منقطعاً نماز بخواند او به هر سمت كه بخوابد يا به
هر سمت كه رو كند قبله است.
درون كعبه مصداق ﴿فأينما تولّوا فثم وجه الله﴾ است. پس اينچنين
نيست كه يك سمت معيّن خدا را بتوان عبادت كرد. اين يك حكم فقهي و تعبّدي
خاص است براي كساني كه از كعبه دورند وگرنه درون كعبه باز ﴿فأينما تولّوا
فثمّ وجه الله﴾ است، خواه در مسأله دعا، خواه در مسأله نوافل، خواه در
مسأله صلات عند الاضطرار، خواه درموقع دعا كردن: ﴿فأينما تولّوا فثمّ وجه
الله﴾.
تمثيلي براي «وجه» در روايت اميرالمؤمنين(ع)
آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه با
استناد به قولی از شیخ صدوق خاطرنشان می کند: ... مرحوم صدوق در كتاب شريف
«توحيد» در باب «نفي المكان والزمان والحركة عنه تعاليٰ» اين حديث شريف
را نقل كرده كه مردي آمد حضور اميرالمؤمنين(ع) از حضرتش مسائلي را سؤال
كرد، قبلاً پيش ديگران رفته بودند آنها از جواب بازماندند به حضور
اميرالمؤمنين(ع) آمدند و حضرت به سؤالهاي آنها پاسخ داد. يكي از سؤالهاي
آنها اين بود كه "أخبرني عن وجه الربّ تبارك وتعالي؟" سؤال كردند كه وجه
الله چيست؟ بگو وجه الله كدام سمت است؟
فدعي علي(ع) بنار و حطبٍ، حضرت دستور داد آتش و هيزمي حاضر كردند،
فأضرمه؛ آن هيزم را با آتش افروخت. فلمّا اشتعلت؛ وقتي اين آتش شعلهور
شد، قال علي(ع): " أين وجه هذه النار"؟ صورت اين آتش كجاست؟ شما ممكن است
براي شخص يك وجهي قائل باشيد كه بگوييد اين روي شخص است و اين پشت شخص،
براي اجرام و احجام ميتوانيد وجه و خلف قائل بشويد، امّا اين شعله رويش
كدام سمت است پشتش كدام سمت؟
قال علي(ع): "اين وجه هذه النار؟" قال النصراني: "هي وجه من جميع
حدودها"؛ همه طرفش وجه است، يعني هر كس در كنار اين آتش قرار گرفت ميگويد:
من رو به آتشام. آنهايي كه از شرقاند ميگويند: ما رو به آتشايم،
آنهايي كه از غرباند، ميگويند: ما رو به آتشايم، آنهايي كه از شمال و
جنوباند ميگويند: ما رو به آتشيم. از هر طرف وجه است، آنگاه حضرت فرمود:
"هذه النار مدبرة مصنوعة لايعرف وجهها و خالقها لايشبهها" ؛ اين آتش يك
موجود مخلوق است، همه طرفش وجه هست، شما نتوانستيد وجه او را تشخيص بدهيد
آن وقت ميخواهيد وجه خدا را تشخيص بدهيد؟ ﴿و لله المشرق و المغرب فأينما
تولّوا فثمّ وجه الله﴾ حضرت به اين آيه اشاره كردند، دنباله سخن حضرت اين
آيه را تلاوت فرمودند: ﴿ولله المشرق و المغرب فاينما تولّوا فثم وجه الله﴾.
در حد خِرَد مردم سخن گفتن پيشوايان معصوم(ع)
به اندازه عقل افراد حرف ميزنند يعني چه؟ يعني بعضي
اسرار را ميگويند، بعضي اسرار را نميگويند؟ يا حرف را ميگويند هر كسي به
اندازه فكرش ميفهمد، اينكه فرمود: «إنّا معاشر الأنبياء أمرنا أن نكلم
الناس عليٰ قدر عقولهم» ؛ يعني بعضي احكام را ميگوييم، بعضي احكام را
نميگوييم؟ اينچنين است؟ يا ما همه حرفها را ميزنيم، منتها هر كسي به
اندازه فكر خودش ميفهمد. اينجا هم همينطور است، چيزي را آنها كتمان
نكردند هرچه كه انسان را به خدا و بهشت نزديك ميكند فرمودند و هرچه كه
انسان را به جهنم نزديك ميكند و از خدا دور ميكند آن را هم فرمودند منتها
هر كسي به اندازه خودش استفاده ميكند. يك وقت است با مثال آتش و هيزم
مسئله را حل ميكند، گاهي هم ميفرمايند: «نحن وجه الله» با ولايت مسئله را
حل ميكنند، گاهي هم ميفرمايند: قرآن وجه الله است؛ خب آن نصراني را بايد
با يك مثال ساده توجيه كرد، اگر كسي نصراني بود و در همين حدّ ساده
ميانديشيد بايد با او به اندازه زبان او حرف زد.
اوج كلام امام در تتمه روايت
... حضرت در پايان اين دو آيه را تلاوت فرمودند يكي همين
آيه ١١٥ سوره بقره است كه محل بحث است همين آيه ﴿ولله المشرق و المغرب
فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ يكي هم آن جملهاي كه ظاهراً از سوره حاقّه
استفاده ميشود: ﴿لاتخفيٰ منكم خافية﴾ آن جمله اين است كه «ولا يخفي علي
ربّنا خافية» ؛ نه چيزي بر خدا مخفي است، نه يك خافياي آويخته ميشود كه
روپوشي باشد بر خدا؛ پس او هم دائماً وجه دارد و بالفعل وجهش دائم است.
حالا اگر ما فرض كرديم شمس همه طرفش وجه بود پشت و رو نداشت، همه سمتش وجه
بود ولي بالاخره يك حاجبي دارد كه اگر آن حاجب آويخته شد بين ما و بين شمس
فاصله است ديگر استقبال ميسّر نيست، ديگر نميتوان گفت: وجّهت وجهي للشمس،
امّا درباره ذات اقدس الهٰ نه جهتي با جهتي فرق دارد اوّلاً، نه خافيه و
پوششي هست كه جلوي وجه گسترده خدا را بگيرد ثانياً. لذا در جميع شئون انسان
ميتواند بگويد: ﴿وجّهت وجهي للذي فطر السماوات و الأرض﴾ . خب اين معنايي
كه حضرت در ذيل بيان كرد با آن مثال آتشي كه افروخت خيلي فرق دارد، ممكن
است در مجلس خيليها نشسته باشند. آن نصراني به همان اندازه مثال فهميد. آن
محققين به اندازه خيلي عميقتر فهميدند.
كاملترين مصداق وجه الله
آیت الله جوادی آملی در ادامه با اشاره به حدیثی از امام
رضا(ع) که از ایشان سؤال شد که ﴿فأينما تولّوا فثّم وجه الله﴾ چيست؟
فرمود:علي(ع). خب خود عليّ بن ابيطالب(ع) كه به وجه الله رو ميكند اين
بيان مصداقي از مصاديق كامل است. خب اگر عليّ ابن ابي طالب(ع) وجه الله شد،
ساير ائمّه(عليهم السّلام) هم وجه اللهاند؛ چون يك نوراند. اينها كه بيش
از يك نور نيستند. منتها در قالبهاي مختلف هستند. پس امام هشتم(ع) هم وجه
الله است، وجيه عندالله است.
اينكه در آستان حضرت عرض ميكنيم: «و أنت عنده وجيه» . چون به وجه
الله رسيدي وجيه هستي. مصداق وجه الله شدي. يعني امام معصوم(ع) به نوبه
خود، وجه خداست. اينكه امام هشتم(ع) در جواب سائل فرمود: علي (ع). يعني
امام معصوم وجه الله است . خب خود امام معصوم هم كه ميگويد: ﴿إنّما نطعمكم
لوجه الله﴾ امام معصوم(ع) وقتي كه بخواهد مسكين و يتيم و اسير را اطعام
كند ميفرمايد: ﴿إنّما نطعمكم لوجه الله﴾ اين وجه الله چيست كه امام معصوم
لوجه الله كار ميكند؟
اينكه حضرت فرمود: ﴿لانريد منكم جزاءً و لاشكوراً﴾ بعد فرمود:
﴿إنّما نطعمكم لوجه الله﴾ اين وجه الله يعني بهشت؟ حضرت فرمود: من طمع بهشت
ندارم. اين وجه الله يعني پرهيز از جهنّم؟ فرمود: من خوف من النّار ندارم و
فرمود: بر فرض كه مرا به جهنّم ببري آن قابل تحمّل است «هبني صبرت عليٰ
حرّ نارك فكيف أصبر عن النظر إلي كرامتك» ، خب آن وجه الله چيست كه حضرت
همان را ميطلبد؟ و چون به مطلوب خود رسيده است شده وجه الله، خود حضرت شد
وجه الله؛ چون كارش لوجه الله است. اگر حضرت كارش لوجه الله است و به مقصد
رسيده است آن وقت خودش ميشود وجه الله و ميشود هو وجيهٌ عندالله.
در اين دعاي توسّل هم كه به معصومين(عليهم السّلام) عرض ميكنيم:
«يا وجيهاً عندالله» همين است. اين وجيه عندالله است، يعني موجَّه عندالله
است. يعني خدا به او رو ميكند، اگر خدا به او رو كرد يعني همه عالم به او
رو ميكند، اين موجّه عندالله است يعني چه؟ وجيه عندالله است يعني چه؟ يعني
يتوجّه إليه الله. خدا مگر در يك جهت خاصّ است كه به يك انسان كامل رو
كند؟ اگر خدا به انسان كامل رو كرد يعني كلّ جهان به او رو ميكند. لذا هر
جا شما باشيد ميتوانيد به اينها متوسّل بشويد. اينكه به اين خاندان عرض
ميكنيم: «يا وجيهاً عندالله» يعني موجَّه عند اللهايد يعني خدا به تو رو
كرد.
منشأ بركت بودن وجيه عند الله
آیت الله جوادی آملی در ادامه تصریح می کند: ... اگر خدا
به يك انسان رو كند آيا كل عالم به او رو ميكند يا نميكند؟ اگر خدا به
يك انسان رو كرد نظير عيساي مسيح، ميبينيد حرفش چيست. حرف عيساي مسيح(ع)
كه خداي سبحان در قرآن نقل ميكند، ميفرمايد: ﴿و جعلني مباركاً أين ما
كنت﴾ ؛ من هر جا باشم پر بركتام. منشأ بركتام. آسمان باشم مباركم، زمين
باشم مباركم: ﴿و جعلني مباركاً أينما كنت﴾ . چون درباره عيساي مسيح قرآن
كريم فرمود به اينكه اين من المقرّبين است. خب اگر موجودي مقرّب شد و موجّه
شد يعني خدا به او رو ميكند.
خدا به او رو ميكند يعني چه؟ يعني خدايي كه ﴿لله المشرق و
المغرب﴾، خدايي كه ﴿فأينما تولّوا فثّم وجه الله﴾، خدايي كه جايي از وجه او
خالي نيست اين خدا به انسان كامل رو كرد يعني اين انسان كامل شده وجه الله
جايي نيست كه اين انسان كامل حضور نداشته باشد. جايي نيست كه توسّل به اين
انسان كامل اثر نداشته باشد. لذا امام هشتم(ع) طبق تفسير نورالثقلين
فرمود: «عليّ(ع)». اين اوّلاً به عنوان تطبيق است. نه تفسير؛ و ثانياً به
عنوان بيان أحد المصاديق است؛ چون خود امام هشتم(ع) هم وجه الله است، همه
معصومين(سلام الله عليهم) وجه اللهاند.