به گزارش 598 به نقل از فارس، چندی پیش در یکی از
روزنامههای اصلاح طلب گفتگویی به خانم «فاطمه امیرانی»(همسر شهید حمید
باکری) صورت گرفته بود. در آنجا موضوعاتی مطرح شده بود که سالهای گذشته هم
بارها توسط خانم امیرانی مطرح شده بود. به خصوص زمانی که نام صادق محصولی
برای تصدی در پست وزارت کشور در دولت نهم مطرح شد.
لذا بهتر دیدیم برای روشن شدن این
موضوعات و برای شفاف شدن تاریخ دفاع مقدس گفتگویی کوتاه با صادق محصولی
انجام شود و پاسخ وی را پیرامون این موضوعات را بشنویم:
* فارس: جدیدا در گفتگویی موضوعاتی مطرح
شده پیرامون شما و برادران باکری که اگر موافق باشید گفتگوی کوتاهی در این
زمینه داشته باشیم؟
باید گفت این موضوع طوری طرح شده که در
حق شهیدان مهدی و حمیدباکری اجحاف شده و من واقعا متاسف شدم و باید به خاطر
طرح موضاعاتی این چنینی شرمنده این دو بزرگوار مخصوصا شهید مهدی باکری
بود.
من با این دو عزیز، اختلافی نداشتم و
موضوع در واقع مورد سوء استفاده یک جریانی که در گذشته تحت عنوان دوم خرداد
بروز کرد و بعدها با نام اصلاحات شناخته شد، قرار گرفته است. طرفداران
اینها در ارومیه زمان جنگ هم یک نظرات و دیدگاهها و اقداماتی داشتند که
موجب شد به خاطر این دیدگاهها و اقدامات، نماینده وقت امام در سپاه - شهید
محلاتی - نسبت به این جریانی که در سپاه سابق ارومیه بود عکسالعمل نشان
بدهند بطوری که شهید محلاتی شخصا به ارومیه تشریف آوردند و تصفیه سپاه سابق
ارومیه را انجام دادند.
سردار شهید حمید باکری
*فارس: مقداری بیشتر در مورد این جریان توضیح بدهید.
جریان به این صورت بود که بر خلاف اغلب
نیروهای سپاه پاسداران که حامی حوزههای علمیه، روحانیت و ولایت فقیه بودند
در سپاه ارومیه، افرادی حضور داشتند که تفکرات ضد روحانیت داشتند. البته
نه همه نیروهای پاسدار بلکه تعدادی از مسئولان که بیشتر کار بخشهای
ایدئولوژیکی و سیاسی سپاه سابق ارومیه را انجام میدادند. از نمونه های
بارز این تحرکات، فروش روزنامه «امت» متعلق به جنبش مسلمانان مبارز که آقای
پیمان در آن نقش اساسی داشت و یا فروش مجله «اتحاد جوان» که زیر مجموعه
آقای لطفالله میثمی و از منشعبین منافقین بود، در سپاه سابق ارومیه را می
توان ذکر کرد.
خب دیدگاه فکری این افراد با فروش این
گونه روزنامه و مجلات کاملا روشن است. بعد از آمدن شهید محلاتی به ارومیه،
آنهایی که تفکرات التقاطی داشتند ازسپاه تصفیه شدند. آن موقع، بنده هنوز
به عضویت سپاه در نیامده بودم و حضور من در ارومیه با تصدی فرمانداری
ارومیه درسال 59 و قبل از شروع جنگ تحمیلی و سپس معاونت سیاسی استانداری با
حکم حضرت آیت الله مهدوی کنی- وزیر کشور وقت- بود .
شهید محلاتی آنهایی که در این جریان فکری موثر بودند و برخلاف جهت مسیر انقلاب و امام حرکت میکردند را تصفیه کردند.
مثلا در آن زمان فضای تهمت پیرامون شهید
بهشتی در اقشاری از جامعه رواج داشت اما در کل سپاه این گونه نبود آن هم
در میان فرماندهان سپاه، ولی درسپاه ارومیه کاملا فضا متفاوت بود و
متأسفانه این گونه حرفها و تهمت ها از زبان اغلب مسئولان سپاه سابق ارومیه
شنیده می شد.
مجموعه این کارها باعث شد که از مرکزیت
سپاه به ارومیه آمدند و سپاه ارومیه را تصفیه کردند. در این زمان شهید
مهدی باکری بصورت رسمی در سپاه حضور نداشتند و وی شهردار ارومیه بود و غیر
از شهرداری بیشتر فعالیتشان در جهت آموزش رزمی بسیجیان ارومیه بود. از
طرفی هم استان شاهد تحرک و عملیات نیروهای ضد انقلاب بود. این نیروهای
ضدانقلاب تحت عنوان آزادسازی کردستان فعالیت میکردند و بیشتر با نام حزب
کومله و حزب دموکرات شناخته میشدند.
آن زمان که سپاه ارومیه تصفیه شد، شهید
مهدی باکری در شورای فرماندهی سپاه نبود که جزو تصفیه شدهها باشند. از سوی
دیگر وقتی از افراد مورد اعتماد انقلاب، پیرامون افراد منحرف سوال میشد
این نکته مورد تاکید قرار میگرفت که برادران باکری جزو منحرفین نبودند.
ولی به خاطر فضایی که شورای فرماندهی آن موقع پس از تصفیه ایجاد کرد، حمید
باکری به همین دلیل از سپاه رفتند. ولی شهید مهدی باکری مدتی پس از تصفیه
سپاه، مسیولیت عملیات سپاه ارومیه را به عهده گرفت و بعد از شدت جنگ
تحمیلی، آقای مهدی باکری به جنوب رفتند و در تیپ نجف اشرف که برادرمان
سردار شهید احمد کاظمی فرماندهی آن را به عهده داشتند به عنوان جانشین به
فعالیت مشغول شدند.
شهیدان مهدی و حمید باکری
من وارد سپاه نشده بودم، تا مهرماه سال
60 که تصمیم گرفتند مناطق ده گانه سپاه را راهاندازی بکنند. خب سپاه
استانهای آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل به اسم منطقه پنج سپاه شد.
فرماندهان سپاه در مرکز به این نتیجه رسیدند که من در تبریز سپاه منطقه پنج
را راه اندازی و به عنوان فرمانده منطقه به خدمتگزاری مشغول شوم. جلساتی
را با هم گذاشتیم. در ابتدا من مسئولیت فرماندهی را نمیپذیرفتم و حتی یکی
از مسئولان سپاه به نام سردار غفور حاج سالم را به عنوان فرمانده منطقه پنج
سپاه پیشنهاد دادم. - سردار غفور از ورودیهای ابتدای سپاه بود و همه
افراد مرکزی سپاه هم او را میشناختند- آقای غفور هم این مسئولیت
رانپذیرفت. از سوی دیگر من در این زمان معاون استاندار شده بودم. در ارومیه
هم فضای سیاسی خیلی خراب بود. یعنی استان از لحاظ فکری تحت تاثیر
التقاطیها و نهضت آزادیها بود. من که به عنوان فرماندار آنجا رفتم جای
کسی مشغول شده بودم که بنیصدر او را پس از عزل از فرمانداری به عنوان
نماینده دائم دولت خود در سازمان ملل معرفی کرده بود که اگر درست یادم باشد
نامش اتابک بود. با رفتن ما به آن منطقه و آغاز فعالیتهای مذهبی و عقیدتی
و سیاسی، همین انحرافیون و التقاطیون سپاه سابق ارومیه در یک جلسهای که
نوار آن هم موجود است میگویند: این محصولی و دوستانش آمدهاند که مطهری را
جای شریعتی بگذارند و ما نمیگذاریم که چنین کاری صورت بگیرد.
به هر حال پس از حدود یک ماه، بنده
فرماندهی منطقه پنج سپاه را پذیرفتم که باید گوشزد کنم فرماندهی محترم کل
سپاه از مدتی قبل حکم بنده را صادر کرده بودند و منتظر رضایت من بودند.
گفتن این نکته هم بد نیست که بدانید، بعد از تصفیه سپاه ارومیه، برادری
فرمانده بخش عملیات شد که ازسرداران بزرگ و نامشان شهید مهدی امینی بود.
نام شهید مهدی امینی در واقع در کنار
نام شهیدان باکری در استان شهرت دارد. او مهندس بود و فارغالتحصیل دانشگاه
تبریز بود. و حدود دو ماه پس از پذیرفتن فرماندهی بخش عملیات توسط آقای
امینی، ایشان در عملیات پاکسازی منطقه گوگ تپه مهاباد به شهادت رسیدند.
برداشت من این است که درآن موقع، شهید
مهدی باکری احساس غبن و حسرت کردند که مهدی امینی شهید شد و وی آن توفیق
عظمای شهادت را آن موقع بدست نیاورد.
به هر حال سپاه مرکز به مناطق سپاه
دستور داد که باید هر منطقه یک تیپ یا لشکر را راهاندازی کند که ما تیپ و
سپس لشکر عاشورا را راهاندازی کردیم. خب منطقه باید نیرو و امکانات میداد
و این مورد هم به خوبی اقدام شد. وقتی که تیپ درست شد خود آقا مهدی
فرمانده تیپ شدند. تیپ و سپس لشکر عاشورا از بهترین و قویترین یگانهای
رزمی سپاه بودند.
*فارس: فرمانده تیپ را چه کسی انتخاب میکرد؟
می شود گفت که فرمانده کل سپاه با نظر
مثبت فرمانده سپاه منطقه فرد مورد نظر را انتخاب می کرد. خب چون شهید مهدی
باکری نیروی عملیاتی خوبی بود و در عملیاتهای گذشته آب دیده شده بود و در
سپاه ارومیه هم در بخش عملیات کار کرده بود ایشان برای فرماندهی تیپ
انتخاب شد. اول تیپ و سپس لشگر عاشورا از بهترین و قویترین یگانهای رزمی
سپاه شد.
* پس این صحبتهایی که در مورد شما و اختلافاتتان با برادران باکری مطرح میشود چه دلیلی دارد؟
این حرفها که مطرح است بر میگردد به
تفکر سیاسی همسر سابق شهید حمید باکری. وگرنه اختلافی بین من و برادران
باکری وجود نداشت. حتی وقتی که عملیات شروع میشد ما به لشگر عاشورا
میرفتیم. به عنوان مثال در عملیات سلمان کُشته و سامواپا که ظاهرا به نام
عملیات مسلم بن عقیل(ع) بود، روزهایی من در کنار شهید مهدی باکری در لشکر
حضور داشتم، آن زمان هم آقا مهدی و هم آقا حمید در لشکر حضور داشتند. یا در
عملیات دیگر که شهید مهدی باکری از ناحیه پهلو دچار آسیب شده بود من شخصا
به اهواز رفتم ودرمنزل شهید مهدی باکری از ایشان عیادت کردم. پس بین ما
اختلافی نبود در اصل اختلاف بین ما و جریان التقاطی و تصفیه شدگان سپاه
سابق ارومیه بود که بعد از شهادت برادران باکری اینها سوء استفاده کردند و
گفتند بله معلوم شد که ما حق بودیم. در صورتی که شهید مهدی باکری در تایید
تصفیه سپاه توسط شهید محلاتی و افکار انحرافی سپاه سابق ارومیه، در مجالس
عمومی، بارها سخنرانی کردند.
از همه بارزتر موضوعی که این افراد
میخواهند از کنارش بگذرند این موضوع است که شهید حمید باکری میخواست
اولین بار به لشگر عاشورا برود. این جریان شاید مربوط به نیمه دوم سال
60باشد. آقا حمید به لشکر عاشورا میرود و آنجا آقا مهدی باکری از او
میپرسد که: تو رفتهای از منطقه مجوز حضور در لشکر عاشورا را بگیری؟ که
حمید آقا میگوید:نه . آقا مهدی میگوید: چون زمان تصفیه سپاه شما در سپاه
نماندید برای حضور درجبهه باید از سپاه منطقه مجوز بگیرید.
حمید آقای باکری آمد پیش من که عنوان
فرماندهی منطقه پنج را داشتم. او به من گفت: رفتهام پیش آقا مهدی باکری و
او به من گفته باید برای حضور در لشگر از شما اجازه بگیرم.
در جوابش گفتم: هیچ مشکلی نیست. فقط از
برای اینکه فردا روزی که معلوم نیست کدام یک از ما شهید شود و کدام یک زنده
بمانیم و در آینده دچار مشکل سوء استفاده التقاطیها نشویم فقط شما لطفی
کن و نظرات خودتان را مکتوب بکن که اگر اتفاقی افتاد ما متهم به چیزی
نشویم.
آقا حمید گفت: خوبه، و نوشت: اینجانب
حمید باکری اعلام میکنم که هرگونه ارتباط سیاسی، عقیدتی، معنوی، فرهنگی و
... خود با سپاه سابق تصفیه شده ارومیه را نفی میکنم و آنها را منحرف و ضد
روحانی و ضد ولایت میدانم و در پایان هم امضاء کرد و آن نوشته هم در
پرونده پرسنلیایشان قرار گرفت و موضوع هم به آقا مهدی باکری منتقل شد و
ایشان هم خوشحال شدند و پس از آن حمید آقا را در لشکر به کار گرفتند.
* در یک گفتگویی عنوان شده که حمید باکری چند روز در سپاه اذیت شد و تحقیر شد تا مجوز حضور در جبهه را بگیرد.
نه اصلاً چنین نبود. یک بار ایشان
مراجعه کرد و این مطلب به او گفته شد و با استقبال این مطلب را نوشتند.
یعنی زوری به کسی مثل حمید باکری که نمیتوان گفت که بگو موضوعی حق است که
در واقع حق نیست و یا بنویس حرفی که ناحق است، حق است. یعنی این حرف که به
حمید آقا موضوعی را تحمیل کردهاند، توهین به شهدا محسوب میشود. منتهی بعد
از شهادت آقا مهدی و حمید آقا جریان التقاطیون به دنبال سوء استفاده از
آنها می گشتند و میخواستند بگویند که در میان افرادی که در سپاه ارومیه
تصفیه شدند افرادی حضور داشتند که تا ردههای بالای سپاه آمده بودند و شهید
شدند. در صورتی که همان گونه که ذکر شد شهید مهدی باکری به هیچ وجه تصفیه
نشده بود و شهید حمید باکری هم دو سه سال قبل از شهادتش از جریان سپاه سابق
ارومیه تبری جسته بود.
حتی من یادم هست که وقتی شهید محلاتی
برای تصفیه به ارومیه آمدند توسط التقاطیون تهدید به ترور شدند. با اسلحه
دور ماشین شهید محلاتی میچرخیدند و رژه می رفتند. منتهی از آنجا که فضای
دوم خرداد و دولت اصلاحات که شکل گرفت اغلب این التقاطیها به دولت آمدند.
یادم هست یکی از همین اعضای شورای فرماندهی سپاه سابق ارومیه، معاون
استاندار شد که بعدا به جرم جاسوسی و ارتباط با میت یعنی سازمان جاسوسی
ترکیه بازداشت و محاکمه و زندانی شد.
این صحبتها بعد از معرفی شدن نام من به
مجلس، به عنوان وزیر کشور، درنامهای که خانم امیرانی همسر سابق آقا حمید
به مجلس نوشته بودند هم مطرح شده بود. خب بنا بود که موضوع این نامه توسط
نمایندگان چپ در مجلس مطرح شود و ما هم به آن پاسخ دهیم . جوابهای ما هم
جوابهای محکمی بود که به خاطر شهدا سالها سکوت کرده بودیم. چون با این
کارهای ایشان، شأن شهدا پایین میآمد. ولی پیغامی از توسط همسر مکرمه آقا
مهدی باکری به بعضی از نمایندگان مجلس فرستاده شد که تقریبا این گونه بود:
«به فلانی بگویید خواهشاً وارد این موضوع نامه و شهیدان باکری نشود» به آن
طرفیها هم چنین پیغامی داده بودند.
آقای انصاری نماینده وقت زنجان و از
فراکسینون دوم خردادی ها هم که مدتی استاندار آذربایجان غربی بود به من گفت
که به ما همسر شهید مهدی باکری پیغام داده اند که وارد این موضوع نامه
خانم امیرانی نشویم و چیزی در این رابطه طرح نکنیم، شما وارد میشوید؟ در
جوابش گفتم: شما و دوستانتان از ابتدا وارد این جریان شدهاید و صحبت
کردهاید. اگر شما حرفی نزنید که من پاسخی نمیدهم.
به همین دلیل به نگام رای اخذ اعتماد اینجانب در صحن علنی مجلس مطلبی راجع به این موضوع مطرح نشد و من هم صحبتی نکردم.
البته باید توضیح بدهم که کسی که اخیرا
هم اینگونه مطالب مورد اشاره شما را منتشر کرده در دوره های گذشته برای
انتخابات مجلس نامزد میشود که به دلیل داشتن اعتقادات سیاسی انحرافی توسط
شورای نگهبان رد صلاحیت میشود. همچنین وی درجریان انتخابات 88 هم حامی
نامزد جریان فتنه بودند.
* فارس: مطلب دیگر این است بعضی مدعی
شدند تا زمانی که شهیدان باکری در لشکر عاشورا حضور داشتند، سپاه منطقه پنج
امکانات خیلی کمی در اختیارلشکر قرار میداد و با شهادت آن دو نفر امکانات
نظامی تازه در اختیارلشکر قرار گرفت.
بنده تنها فرماندهای بودم که به دلیل
حمایت قوی از یگان عملیاتیمان که لشکر عاشورا باشد از طرف فرماندهی کل وقت
سپاه پاسداران ـ آقای رضایی ـ تشویق شدم و ابلاغ شد به آقای شمخانی که به
عنوان تشویقی مرا به همراه هیاتی از دولت به سفر خارج بفرستند. و حتی به
دیگر فرماندهان مناطق سپاه کارهای منطقه پنج را مثال میزدند که ببینید
محصولی در تجهیز لشکر عملیاتی وابسته به منطقه چگونه خوب عمل میکند. و به
دلیل موفقیت بنده در منطقه پنج، یکسال بعد از طرف فرماندهی محترم کل سپاه
به عنوان مسئول دفتر تحقیق بازرسی کل سپاه منصوب شدم. ضمنا دو سه سال بعد
از رفتن بنده از منطقه پنج، شهیدان باکری با فاصله حدود یک سال از هم شهید
شدند و در این مدت برادران دیگری فرمانده منطقه پنج بودند. بنابراین، این
حرف که بعد از شهادت آن عزیزان امکانات تازه و زیادی به لشگر داده شد از
اساس دروغ است.
پس می بینید که این نوع مطالبی که مطرح
می کنند صرفا کاربرد سیاسی دارد که متاسفانه بعضی از افراد غافل با طرح
آنها، شان شهدا را رعایت نمیکنند. درصورتی که اصل این مباحث به تصفیه سپاه
سابق ارومیه بر می گردد و آن هم توسط نماینده حضرت امام (ره) یعنی شهید
والا مقام حضرت آیت الله محلاتی صورت گرفت و دست خط ایشان هم در منحرف
دانستن جریان التقاطی سپاه سابق ارومیه موجود است. خداوند به همگی ما توفیق
دهد که به جای طرح موضوعات دون شان شهدا، با عمل به توصیه اصلی و مشترک
شهدای گرانقدر و امام الشهدا، یعنی تبعیت کامل از ولایت فقیه، موجبات
خوشنودی ارواح طیبه آنها را هر چه بیشتر فراهم کنیم.