سرویس فرهنگی پایگاه 598/ استاد حسن عباسی برای برخی از طریق میزگردهای تلویزیونی، برای عده ای از کلاس های کلبه کرامت، برای بعضی دیگر از افشاگری های دوران اصلاحات و برای پیشکسوتان از همان کلاس های غربشناسی لانه جاسوسی شناخته شد. او یکی از پیشکسوتان مرحله جدید حمله به مدرنیته و علم مدرن بوده و در سالهای اخیر در کرسی نظریه پردازی خود، پنجره های نوی برای تولید علوم انسانی بومی و دینی گشوده است. او از معدود افرادی است که همزمان در دو جبهه «علمی» و «فرهنگی» انقلاب اسلامی، از چهره های فعال و همیشه در صحنه محسوب می شود.
اما این فعال بودن، برای دکتر بی هزینه هم نبوده است. در گام اول، با شکایت مستقیم و غیرمستقیم دولت اصلاحات، به مدت یکسال ممنوع التصویر، ممنوع التدریس و حتی ممنوع الکلام (سخنرانی عمومی) بود. اما حتی در این ایام هم دست از تدریس برنداشت و در منزل کوچک خود، روزانه میزبان ده ها نفر دانشجو و طلبه بود. در مرحله دوم، در سال 88 باطرح مسأله «مثلث ما نمی توانیم» متشکل از هاشمی، رضائی و موسوی، بار دیگر دادگاهی شد.
در حمله ای قبل از اینها، دکترای وی زیر سوال برده شد که با پاسخ جالب او همراه بود. دکتر عباسی با اشاره به معنای واژه «دکتر» به ترجمه «کسی که صاحب یک تز و دکترین است» جامعه دانشگاهی را با این پرسش بنیان افکن مواجه ساخت که «کدامیک از شما تزها و دکترین خود را در دانشگاه تدریس می کنید؟ این من هستم که مشغول تدریس دکترین های تولیدی خودم می باشم، نه شما». عباسی اگرچه پس از این انتقادات، تحصیل در رشته فلسفه را در دنشگاه آزاد آغاز نمود که بطور قابل پیش بینی ادامه نیافت، اما عده ای معتقدند او دکترای رسمی علوم استراتژیک را داراست، اما روی آن مانور خاصی نمی دهد.
اما شاید هیچ حمله ای به او، به اندازه انتشار کلیپی بریده شده از سخنانش که در آن به انتقادی صریح از فلسفه اسلامی و محصلان او پرداخته بود، سنگین تمام نشد. این کلیپ درست در کشاکش انتخابات مجلس و رقابت داغ جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری بود که عباسی با حضور در همایش های گروه دوم، حمایت خود را از ایشان نشان داده بود. به محض انتشار کلیپ در سایت پارسینه، تماما سایت های جبهه متحد این کلیپ را تیتر یک خود قرار دادند و حتی سایت تابناک، برای اولین بار یک خبر کپی شده را به مدت 24 ساعت در رأس اخبار خود قرار داد.
طبق معمول، بازی با قواعد و در زمین تعریف شده دشمن، بطور کامل پیش رفت و تمام رسانه های موسوم به «حزب الله» به جز پایگاه 598 در مطالب متعددی به نقد عباسی پرداختند. اینان به تصور خود قصد داشتند دامان جبهه پایداری را از لکه «تقابل با حوزه» که آن هم توسط طرف مقابل بخوبی در دامامنشان افتاده بود، پاک نگاه دارند و این پاکداری، به هزینه سوزاندن حسن عباسی تمام شد. همانطورکه ذکر شد، در آن ایام تنها و تنها پایگاه 598 به دفاع از عباسی برخواست و به نقد برخورد غیرعلمی مدافعین فلسفه اسلامی پرداخت. اتفاقی که شاید طرفداران تازه وارد دکتر، کمتر به خاطر داشته باشند.
چندی بعد که پاسخ مفصل او منتشر شد، باز هم پایگاه 598 بعنوان اولین پایگاه خبری آن را به همراه تمام نمودارها و عکس ها به مدت 24 ساعت تیتر یک خود قرار داد. این اتفاق هم شاید درست در خاطر دوستان کامنت گذار نباشد.
چندی بعد که مسأله ممنوع التصویری مجدد عباسی توسط او طرح و منجر به تعطیلی دو سه هفته ای کلاسش و گله اش از شاگردان و دانشجویانش شد، باز هم پایگاه 598 ابتدا با درج خبر و سپس با حمله ای به جریان جدید «تحجر فیلسوفانه» به دفاع از او پرداخت. این نیز یا مورد فراموشی و یا غفلت آن دوستی که در کامنت ها ادعا کرده اند «598 بیشترین ضربه را به دکتر عباسی زده» واقع شده باشد.
اما از آنجا که این پایگاه افتخار عدم وابستگی مالی و سیاسی به هیچ جریان و گروهی را داشته و همواره با نقد افراد و جریاناتی که ازآنان حمایت کرده، استقلال خود را ثابت نموده، هفته گذشته با درج مطلبی در آسیب شناسی برنامه وزین ققنوس، جمله ای را نیز به نقد نوع دفاع استاد عباسی از سینمای ایران اختصاص داد. اما در کمال تعجب، با سیلی از کامنت های حتی بعضاً توهین آمیز از سوی متعصبین ایشان مواجه شد. برخی از این نظرات به شرح زیر اند:
«نویسنده بی سواد این متن نه استاد عباسی را میشناسد و نه حرف استاد را کامل در کرده است»
«واقعا متاسفم برای 598 خیلی افتضاح شده نقداتون شما واقعا در حدی نیستین که حرفای آقای عباسی رو بفهمید... موضع گیری شما حتی تو نقد فیلم هم کاملا سیاسیه.»
«این تفکرات شما خیلی خطرناک است. حضرت آقا همیشه خدمات را هم می بیند. سیاهی کنار سفیدی. پر کنار خالی. محاسن کنار معایب. امثال استاد عباسی همسو با رهبری اند. و این را ثابت کرده اند. یک دفعه رهبری را هم زیر سوال ببرید دیگر!»
از آنجا که منطق 598 هیچگاه چاپلوسی و چرب زبانی نبوده است، در ابتدای این هفته به مناسبت حضور دکتر عباسی در برنامه هفت و دفاع مجدد ایشان از سینمای دولتی، با توجه به اینکه ایشان سابقاً با درخواست این پایگاه جهت حضور در میزگرد بررسی مسأله «سینمای دولتی» موافقت ننمودند، به نقد استدلال های ایشان پرداخته و در پایان با تذکر این نکته که «بحث فرهنگی تنها با گفتگو به پیش می رود» از مدافعین نظر ایشان و دانشجویانشان درخواست پاسخ به نقدهای مطرح شده در سایت را طرح و برای درج آنها اعلام آمادگی نمود. اما نه تنها پاسخی دریافت نشد، بلکه متأسفانه چندین و چند کامنت با محتوای توهین آمیز ذیل مطلب گذاشته شد:
«خیلی خیلی جالبه سایتی که بیشترین ضربه را به استاد حسن عباسی میزنه حالا ادعای طرفدار بودن داره. 598 خوبه کمی ادب کنی»
«خواهشا 598 ساکت شود و نظرات استاد را بازتاب ندهد بعضی اوقات انسان ساکت باشد بهتر و با صواب تر است»
«این آخرین باری که برای این نقاد پیام میزارم . واقعا متاسفم شما مثل اینکع نذر کردین تو هر هفته یک بار به دکتر گیر بدی»
«این نویسنده سوادش اندازه هیچ یک از افرادی که بحث های استاد را با عمق مباحث پیگیرند نیست از همه دوستان خواهش میکنم بیشتر به این نویسنده ارزش قائل نشوند و حرفهای ایشان را از ندانستن بگیرند»
«بی عقلی نویسنده همین بس که در این موضوع اینقدر دخالت میکند»
«598 در زمین همون سایت لیبرال حرکت میکنه»
«ببین شما که هنوز سواد فهم مطالب استاد عباسی را نداری مگر مجبوری در کسوت نقاد بیایید و بحثی از روی نادانی بکنید»
«آخه چرا اینقدر چرت و پرت؟ چرا هر کسی از جایش بلند می شود اینقدر چرندیات می نویسد شما روی خروجی سایتتان می گذارید؟»
این درحالی است که نویسنده ذیل کامنت ها، وارد بحث با مخاطبین محترمی که به نقد علمی و فرهنگی بحث پرداخته بودند و اکثر نظرات را هم تشکیل می دادند شده بود.
درج چند کامنت و توهین به یک نویسنده و سایت، به خودی خود مسأله مهمی نیست که نیاز به آسیب شناسی و بررسی داشته باشد. اما به نظر می رسد دوستانی که دست به چنین اقدامی زده اند، بیشتر متأثر از تلنگرها ، گله ها و عصبانیت استاد از بی خاصیتی پامنبری ها باشند که علی رغم حملات بی رحمانه به ایشان در سایت های لیبرال، هیچگاه به دفاع از استاد و مباحث ارائه شده نمی پردازند و فقط شنونده اند.
مسأله «پامنبری های بی خاصیت» معضلی است که شاید بیش از همه، گریبانگیر استاد پناهیان و دکتر عباسی در این سالها بوده است. افرادی که ساعت ها پای منبر یا کلاس استاد می نشینند، اما دریغ از یک صفحه خروجی. کامنت های فوق را نیز می توان نوعی واکنش از سوی این افراد درنظر گرفت که به دلیل عدم توانایی برقراری دیالوگ علمی، خود را در میدان جنگی فرض می کنند که می بایست به هرکه با فرمانده شان به بحث و مخالفت برخواست، با تیر کلام به حمله بپردازند و این نشانه های یک انحراف فرهنگی است.
سالها پیش واژه ای تحت عنوان «چماق به دست ها» وارد عرصه سیاسی شد که به افرادی اطلاق می شد که به دلیل عدم توانایی مناظره و پاسخگویی علمی، قربت الی الله به خفه کردن مخالفین می پرداختند. دکتر عباسی درست در همان سالها با حضور در آنچه خود «کف دانشگاه ها» می نامد، توانست بیشترین سهم اثر را در برگرداندن این نسبت به سمت مطرح کنندگان آن ایفا کند. او با طرح نقدهای بنیادین بر سیاست های دولت اصلاحات، کم کم طرفداران دانشجویی این جریان را از پاسخگویی عاجز ساخت و این افراد نهایتاً در سال 85 با حمله به جلسه سخنرانی او و در سال 88 با شعار دادن هنگام ایراد کلامش، خود را در جبهه «چماق به دستی» قرار دادند.
حال برخی شاگردان و مسئولین جلسات ایشان باید مراقب باشند مجدداً زحمات دکتر به نابودی کشیده نشود و با «فحش» در مقابل منطق، مجدداً نسبت چماق به دستی را به جریان حزب الله منسوب نکنند. همانطورکه خود دکتر هم بارها اشاره نمودند، عرصه فرهنگ، عرصه «اقناع» است ، نه عرصه «جنگ نیمه سخت» که حرکت در آن با «تحقیر» و «تحبیب» صورت گیرد.