به گزارش تسنیم ، "وحید یامینپور" از
جمله مجریهایی بود که برای چهره شدن یکشبه ره صدساله را پیمود و در جریان
انتخابات سال 88 و برنامه «دیروز، امروز، فردا» توانست تا حد زیادی جایگاه
خود را تثبیت کند اگرچه برخی معتقد بودند که او گاهی جهتگیری را جایگزین
بیطرفی میکند اما با وجود اینکه تجربه قبلی در حوزه اجرا نداشت مسلط عمل
کرد و توانست تا حد قابل قبولی مخاطبان را راضی نگه دارد. او بعد از
گذراندن قسمتهای نخست آن برنامه و وقتی که تا حد زیادی به اشکالاتش پی
برده بود و تلاش میکرد که سطح اجرا و اداره برنامه را هرهفته نسبت به هفته
قبل ارتقا دهد بهناگاه مجری دیگری را به جای خود نشاند و رفت.
"یامینپور" هنوز هم از آن دوران و
رفتوآمدش با خنده تلخی یاد میکند و بر این باور است که برخی از مدیران
سیما بهاندازه او برنامه را در آن برهه جدی نگرفتهاند. بااینحال
یامینپور هنوز هم برای بازگشت به تلویزیون در صدد ایجاد شرایط و برنامه
مناسبی است و همانطور که خودش میگوید: «تمایل صددرصدیام برای بازگشت به
تلویزیون غیرقابل انکار است». گفتوگویم را با او میخوانید:
*تسنیم: در اغلب تلویزیونهای برجسته و
مهم دنیا، برنامههای گفتوگومحور از جمله برنامههایی است که همواره مورد
استقبال مخاطبان بسیاری قرار میگیرد اما در تلویزیون ما اغلب
برنامهسازان و مجریها آنطور که باید برنامه را هدایت و اجرا نمیکنند و
اگر به کلّیت اغلب آنها دقت کنیم میبینیم که این برنامهها یا بهسمت
برنامهای بیروح و تخت بدل میشود و یا برنامهای تریبونی که بهطور کلی
یکسویه و یا جهتدار تولید میشود. حال صراحتاً بفرمایید که چرا ما در
حوزه و ژانر چنین برنامههایی موفق عمل نکردهایم و آیا شیوه تهیه چنین
برنامههایی را بهدرستی رعایت میکنیم؟
یامینپور: برنامههای گفتوگومحور و
بهخصوص برنامههای گفتوگومحور سیاسی از جمله ژانرهایی هستند که اغلب
موفقیتشان را مرهون تاکشوها و یا هاردتاکهایشان هستند.
*تسنیم: درواقع همان برنامههای گفتوگومحور؛ نرم و سخت...
یامینپور: بله، خیلی از شخصیتهای مطرح
دنیا مجریهای همین تاکشوها هستند. اصلاً جالب است بدانیم که بسیاری از
شبکههای مطرح دنیا شخصیتشان را از شخصیت مجریشان میگیرند، مثلاً برنامه
بینالمللی "اپرا شو" با اجرای خانم سیاهپوستی بهنام اپرا وینفری که
خودش بهشخصه به یک رسانه تبدیل میشود و یا مدل سیاسی آن "لری کینگ" و
"کریستین امانپور" فارغ از جهتگیریهای ارزشی و قضاوت، بهنوعی چیزی در
شخصیت آنها بهوجود آمده که باعث جذب مخاطب شدهاند و شبکههای تلویزیونی و
ماهوارهای مرتبط با آنها از شخصیتشان وام میگیرد.
خوب، این ظرفیت و پتانسیل تاکشوها و
برنامههای گفتوگومحور را نشان میدهد که میتوانند زمینه تولد و به
سرانجام رساندن یک رسانه موفق را به حساب بیاورند.
نکته بعدی آن است که ما در علم ارتباطات
میگوییم که اصل ارتباط مهمتر از پیام ارتباط است. یعنی اینکه در ابتدا
باید شرایطی را فراهم کرد تا یک مخاطب یک برنامه را ببیند و بعد بگوید که
چه پیامی برای مخاطب دارد و اگر برنامهای بهترین پیامها را بیان کند اما
نتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند اصل ارتباط را رعایت نکرده است.
ازاینرو برنامه گفتوگومحور زمانی به
موفقیت میرسد که بتواند با مخاطبانش ارتباط برقرار کرده او را پای برنامه
بنشاند حتی اگر در پایان برنامه مخاطبانش با پیام برنامه موافق نبوده و
کاملاً از آن انتقاد داشته باشند.
*تسنیم: با این تفاصیل فکر میکنید که در حال حاضر، تلویزیون ما و بهخصوص برنامههای گفتوگومحور، اصل ارتباط را رعایت میکند؟
یامینپور: این همان معضلی است که در
تلویزیون ما بهدرستی رعایت نمیشود. البته کلام من بدین معنا نیست که ما
در رسانه ملی برنامه خوب گفتوگومحور نداریم و یا تولید نکردهایم، چراکه
اتفاقاً بهلحاظ محتوایی تولید کردهایم و تعدادشان کم هم نیست اما کلّیت
این برنامهها با اصل ارتباط رابطه درستی برقرار نکردهاند، ازاینرو مخاطب
این برنامهها را که بعضاً محتوای جامعی هم دارند نمیبیند و این میتواند
اولین نگرانی و معضل در بحث برنامههای گفتوگومحور باشد.
*تسنیم: این عدمرعایت اصل ارتباط و یا
همین معضلی که شما به آن اشاره کردید مختص و محدود به تولید برنامهها در
این چند سال اخیر است یا از همان بعد از انقلاب شاهد این معضل بودیم؟
یامینپور: اتفاقاً ما بعد از انقلاب و
حتی در همین چند سال اخیر هم برنامههای موفق متعددی داشتیم که هم بهلحاظ
محتوایی و هم بهلحاظ رعایت اصل ارتباط درست عمل کردند ولی اغلب بهخاطر یک
اشتباه و یک خطا از سوی مجری یا برنامهساز متوقف و یا حذف شدند که البته
من این اتفاقات را نهایت اشتباه برخی از مدیران سازمان صدا و سیما میدانم
که باعث شدند مجریانی مثل فرزاد حسنی، جواد یحیوی، رضا رشیدپور و ... را ما
در تلویزیون نداشته باشیم. اگر بخواهیم عادلانه نگاه کنیم بهواقع اینها
مجریهای خوب تلویزیونی هستند که اصل ارتباط را بهدرستی میدانستند و
بهخوبی هم به آن عمل میکردند پس نباید یک اشتباه باعث شود تا
پتانسیلهایمان را بهراحتی از دست دهیم.
*تسنیم: حتی اگر این مجریان کار خطا و
یا اشتباهی(فارغ از اشتباهات شخصی و خارج از سازمان را انجام داده باشند
هم معتقدید که بایستی حمایت و حفظ شوند؟
یامینپور: بهنظر من اگر یک مجری دچار
یک اشتباه و یا خطایی در فضای برنامه میشود بهطور قطع اشکال از مدیران
مجموعه است که نتوانستند او را بهدرستی مدیریت و حمایتش کنند. حال یک مجری
اصرار بر انجام اشتباه و خطا دارد که خوب، تلویزیون میتواند او را حذف
کند. اما وقتی اشتباهی در برنامه رخ میدهد رسانه باید از شانهخالی کردن
پرهیز کند و از نیرویی که برای کارشان هزینه کرده، حمایت کند و مسئولیت آن
اشتباه را بهعهده بگیرد. مطمئن باشید اعمال این شیوه، باعث میشد تا خطای
سهوی در یک برنامه به ممنوعکاری تهیهکننده و ممنوعالتصویری مجری ختم
نمیشد و اگر قرار بر تنبیه و توبیخی هم بود مدیران مرتبط با برنامه با آن
روبهرو میشدند.
*تسنیم: این حمایتی که روی آن تأکید
دارید، شامل هدایت هم میشود یا نه صرفاً بحث حمایت از نیروی زیرمجموعه
مطرح است؟ و آیا حمایت و هدایت از مجریها از سوی مدیران فرصتی برای ارتقای
کیفی رسانه ایجاد میکند یا مجالی است برای توانمندشدن مجریان در اجرا؟
یامینپور: درباره قسمت نخست سوالتان
بحث حمایت بایستی با هدایت مضاعف و توامان باشد. اصلا مدیریت رسانه یعنی
حمایت و هدایت. اگر یک مجری موفق توانسته میلیونها نفر را جذب کند مدیران
نباید چنین فرصتی را از دست بدهند و این فرصتی است برای رسانه. به واقع بحث
حذف نیرو از سوی مدیران در رسانه، کاری انفعالی است که اشکالات مدیر را
برجستهتر میکند.
در تمام رسانههای مهم دنیا مدیران و
دستاندرکاران، سعیشان آن است که همه تلاششان را در جهت ستاره کردن، بزرگ
کردن و حفظ کردن نیروهایشان به کار گیرند تا از طریق آن بتوانند مخاطب جذب
کنند. حال سوالم این است که باوجود اینکه بسیاری از اصحاب رسانه و
صاحبنظران حتی در تلویزیون با این مسئله آشنا هستند، چرا برنامهای چون
«پارک ملت» که به خوبی هم در محتوا و هم در اجرا اصل ارتباط را رعایت
کرده، به یکباره قطع میشود و هیچ مدیری هم از برنامه حمایت نمیکند؟!
وقتی این برنامه حذف میشود تلویزیون ما قرار است با چه برنامه و مجریای
جای آن را پر کند؟!
اما تلویزیون ما بر خلاف تلویزیونهای
برتر دنیا تمام تلاشش را میکند تا کسی ستاره نشود و یا کسانی را برای
ستاره شدن انتخاب میکند که شایستگی ستاره شدن را ندارند. چقدر خوب بود که
رسانه ما پیش از آنکه میخواست فردی را ستاره کند، پتانسیل او را میسنجید و
میدانست که قرار است او را تا چه مرحلهای از ستاره شدن پیش ببرد، تا
زمانی که او ستاره شد، حداقل و حداکثر حمایت و هدایت از او را در برنامهاش
بگنجاند.
شما برنامه پربینندهای مثل «نود» با
اجرای عادل فردوسیپور را ببینید. مدیران ما نباید در مواجهه با اشتباه
احتمالی فردوسیپور او را رها کنند و برنامهای مثل «نود» را از دست دهند.
این شیوه درستی نیست. تقریبا همه همکاران رسانهای میدانند که در حال حاضر
بار اشتباهات بر گردن مجریهاست و به همین خاطر هم مجریها خیلی تمایلی به
ستاره شدن ندارند، چون میدانند که با یک اشتباه سهوی، ممکن است مسیر
زندگیشان تغییر کند.
*تسنیم: جدای از این دو نفر که به نوعی
کار و برنامههایشان در سیما استثناء محسوب میشوند. آیا ما در حال حاضر
مجری و برنامهسازی مطابق با استانداردهای برنامهسازی در دنیا داریم که هم
اصل ارتباط را به خوبی بداند و هم در برنامهشان حرفی برای گفتن داشته
باشند؟
یامینپور: در حال حاضر در حوزه های
سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی برنامه گفتوگو محور موفقی چه در حوزه
اجرا و چه در حوزه برنامهسازی نمیبینم. همانطوریکه اشاره کردم
برنامههای خوبی ساخته میشود که محتوا هم دارند اما چون نتوانستند اصول
رسانهای و ارتباط را رعایت کنند، موفق نیستند.
این عدم موفقیت در رسانه ملی آن زمان
خودش را نشان میدهد که با یکی از برنامههای شبکههای ماهوارهای معاند
همچون «من و تو» همزمان باشد و بیننده به جای تماشای برنامه داخلی جذب
برنامههای ماهواره ای میشود. با این حال ما قرار نیست برای آنتن رسانه
ملی فقط برنامه خوب بسازیم، بلکه باید تلاشمان را در جهت برنامه سازیهای
موفق، مضاعف کنیم.
*تسنیم: در رابطه با سوالی که مطرح کردم
نگفتید که در حال حاضر به زعم شما مجری و برنامهسازانی وجود دارند که هم
میتوانند موفق باشند و هم باید مورد الطاف مدیریتی(حمایت و هدایت) قرار
گیرند؟
یامینپور: خب من سعی کردم پاسخ سوال
شما را بیشتر در مورد مجریهایی بدهم که در حال حاضر در تلویزیون نیستند و
به نوعی قربانی شانه خالی کردن برخی از مدیران میانی شدهاند. اما نباید از
این موضوع هم به سادگی گذشت که در حال حاضر هم صدا و سیما میتواند از
داشتههایش نهایت استفاده را بکند و آنها را مورد حمایت قرار دهد گرچه
انتظار و امیدواری ما این بود که وقتی شبکههای ماهوارهای برای جنگ نرم از
همه توانش استفاده میکند، رسانه ملی هم از همه پتانسیلش استفاده میکرد.
*تسنیم: خب حالا در مورد داشتهها بپرسم
که آیا مجریهای حال حاضر ما خصوصیات اولیه رسیدن به مرحله اجرا از جمله
سواد رسانهای، آشنایی با اصل ارتباط، وضع ظاهری مناسب و ... را دارند؟
یامینپور: برخی از مجریها به سطح
استاندارد اجرا در تلویزیون نزدیک هستند و بسیاری هم خیر، به طوریکه در
برخی از برنامه ها مجری مهره کارساز و تاثیرگذاری نیست و شما مثلا به مجری
برنامه گفتوگو محور سیاسی میتوانی بگویی؛ شما میتوانی برنامه خانواده
را هم اجرا کنی...
*تسنیم: میتوان گفت که؛ برنامه خانواده را میتوانی اجرا کنی یا برو برنامه خانواده را اجرا کن...؟!
یامینپور: منظورم آن است که این مجری
هیچ خصوصیتی برای اجرای برنامههای سیاسی ندارد و فقط آمده که یکسری مطالب
را روخوانی کند و بدون هیچ خلاقیت و جذابیتی کارش را جلو ببرد. اما خب در
همین رسانه مجریان متبحر، باتجربه و توانمندی هم مثل مرتضی حیدری هستند که
به خوبی هم از تجربهاش استفاده میکند و هم از ظرفیتهای اجرا. به اعتقاد
من در حال حاضر چهره شاخص گفتوگوهای سیاسی و اقتصادی مرتضی حیدری است و
بس.
*تسنیم: با رسیدن به ماههای پایانی سال
و آغاز سال 92 به صحنه انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر میشویم و همین امر
باعث شده تا مخاطبان رسانه ملی با توجه به پیشینه انتخاب سال 88 و
برنامههای انتخاباتی انتظارات بیشتری از رسانهها و به خصوص صدا و سیما
داشته باشند. آیا در این دوره سیما میباید به داشتههایش در بحث اجرا
بسنده کند و یا به فکر جذب نیروهای تازه نفستری باشد؟
یامین پور: در حال حاضر، بحث انتخابات
بحث بسیار پیچیدهای شده است. از این رو مواجهه تلویزیون هم بایستی برخوردی
حرفهای باشد و متاسفانه ظرفیتی که من در حال حاضر در تلویزیون میبینم
ظرفیت حرفهای نیست و چه بسا تلویزیون برای رسیدن به یک سطح حدودا قابل
قبول باید به فکر جذب نیروهای تازه نفستری باشد که من به شخصه معتقدم
ژورنالیستهای خبره بهترین و معقولانه ترین گزینه برای این کار هستند.
ما در کشورمان ژورنالیستها متبحر در
رسانههای مکتوب بسیار داریم که تاکنون پایشان به تلویزیون باز نشده، ضمن
اینکه فراموش نکنیم، یکی از راهکارهای تلویزیونهای مهم دنیا برای جذب
مخاطب نیز همین راهکار است. مثلا میبینیم که شبکه CNN از "فرید ذکریا" که
یک ژورنالیست متبحر است، دعوت میکند و به او آنتن زنده میدهد. سیمای ماهم
باید چنین روشی را پیش بگیرد و از متدهای کلیشهای که تاکنون انجام
میداده دوری کند تا به یک بدعت و خلاقیت نو و تازهای برسد.
*تسنیم: شاید تلویزیون به سبب آنکه فکر
میکند، نخبگان ژورنالیست میتوانند صاحبنظر باشند و این مسئله ممکن است
باعث برهم زدن خطوط و چارچوب سیاسی سازمان شود، اعتقاد شما را نداشته باشد.
یامین پور: خب این تصور اشتباه است
سازمان بایستی در چارچوب نظام به صاحبنظران عرصه رسانه میدان دهد تا آنها
با نظرات و سوادشان حیات و جان مضاعفی به رسانه ملی بدهند. این امر در کل
باعث میشود که مخاطب احساس میکند فردی برنامه را اجرا میکند که دانش و
دانستههایی دارد و از این حیث به این باور میرسد که تلویزیون به شعورش
احترام گذاشته است.
*تسنیم: شما خودتان با همین طرز فکر به تلویزیون رفتید و اجرای برنامه «دیروز، امروز، فردا» را به عهده گرفتید؟
یامین پور: من آدم حرفه ای نبودم و
آشنایی باعث شد تا من به تلویزیون ورود کنم و ارزیابیاش هم با دیگران است.
ضمن اینکه من تازه اول راه بودم و خودم را هم خیلی مثبت ارزیابی نمیکنم و
داشتم تجربه کسب میکردم. من در کل یکصد برنامه تلویزیونی زنده اجرا کردم و
به نظرم یکصد برنامه تلویزیونی در کارنامه یک مجری هیچ نقطه مثبتی به حساب
نمیآید. بنابراین نمونه خوبی برای مطالعه نیستم. اما با این حال بسیار
کارم را جدی گرفته بودم و دنبال میکردم.
*تسنیم:خب اگر تا این حد جدی گرفته بودید چرا به یکباره برنامه را رها کردید و فرد دیگری را برای جایگزینی خودتان معرفی کردید؟
یامین پور: البته رفتنم هم داستان خودش
را دارد. چراکه فکر میکنم در راستای همان جدیتی بود که عرض کردم. به
طوریکه احساس کردم که تا این حد که من برنامه را جدی گرفته بودم
دیگران(برخی از مدیران سیما) آن را جدی نمیگرفتند.
*بعد از جدی نگرفتن هم شما محمدحسین رنجبران را معرفی کردید؟
یامین پور: بله من ایشان را به دکتر دارابی معرفی کردم.
* معرفی رنجبران، از سوی شما پیرو همان
اصول حرفهای تان در خصوص رسانه بود. یعنی به کارگیری اصل ارتباط و شناخت
درست از رسانه از ویژگیهایی بود که در او دیدید و او را معرفی کردید؟
یامین پور: ببینید این معرفی به این شکل
نبود که من ایشان را جای خودم بیاورم و خودم صحنه را خالی کنم، اما
طراحیهای معاونت سیما به مرحلهای رسید که من احساس کردم باید از تلویزیون
بروم و برای آنکه بروم باید فردی را جای خودم معرفی کنم و در نهایت به
خاطر رها شدن از فشارهای آن دوران، از برنامه رفتم.
*تسنیم: اما حسی که نسبت به تلویزیون دارید نشان میدهد که تمایل زیادی برای بازگشت به این عرصه از رسانه دارید.
یامین پور: صد درصد تمایل دارم که اگر
شرایط و برنامه مناسبی وجود داشت و از من دعوت شد همکاری کنم چراکه به
تلویزیون بسیار علاقه مندم. حتی طرحی هم به معاونت سیما دادم که برنامه
«دیروز، امروز، فردا»ی فرهنگی تولید کنیم. البته تلویزیون باید از من حمایت
کند و در ازای آن از من کار بخواهد و مطالبه کند.
یکی از دغدغه ها و معضلاتی که من با آن
روبرو بودم آن بود که چون ما همیشه متهم به جریان بچه حزب الهیها بودیم به
نسبت جریان روشنفکر در سیما بسیار تحت فشار بودیم و این ما را بسیار آزرده
خاطر میکرد. از این رو امیدوارم اگر مجددا وارد این مجموعه شدم با مسائل
من و امثال من آزرده خاطر نشویم. البته باید بگویم که من با مهندس ضرغامی
هیچگاه به مشکل برنخوردم و تعامل بسیار خوبی هم داشتیم اما وقتی شما کارمند
صدا و سیما نباشی برخی از مدیران میانی خیلی تمایل به همگرایی با شما را
ندارند.
*تسنیم: فکر نمیکنید، اجرای شما در
برنامههای «دیروز، امروز، فردا» و «فردایی دیگر» سطح توقعتان از کار در
تلویزیون بیشتر شده به طوریکه در بحث تمایل بازگشت به تلویزیون عنوان کردید
که اگر شرایط و برنامه مناسبی وجود داشت و شرایط مهیا بود حضور پیدا
میکنید؟
یامین پور: شان تلویزیون ما بالاست اما
تلویزیون ما شان خودش را نمیداند. چراکه رسانه ملی به عنوان تنها رسانه
انحصاری انقلاب اسلامی باید بیش از اینها شانیت داشته باشد چراکه زیرنظر
ولیفقیه اداره میشود. منظور من هم از شرایط مناسب به خاطر شخص خودم نیست
بلکه به خاطر شانیتی است که تلویزیون و رسانه ملی ما مستحق آن است اما نسبت
به آن کوتاهی میشود. وقتی ما میگوییم که این رسانه بزرگترین و
تاثیرگذارترین سیستم تبلیغاتی ولی امر مسلمین است، پس نباید در رابطه با
شانیت آن به سادگی گذشت. بنابراین یک دقیقه روی آنتن رفتن سعادت میخواهد.