به گزارش 598 به نقل از خبرنگار
«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در این میان جریاناتی اصرار دارند خاتمی را بار
دیگر به صحنه بیاورند و برخی دیگر از نیامدن وی خبر می دهند.
رئیس ستاد انتخاباتی جبهه اصلاحات گفت: اصلاح طلبان در صورتی می توانند به
عنوان قطب انتخابات حضور پیدا کنند که فضا برای حضور خاتمی هموار باشد.
محمدجواد حق شناس، رئیس ستاد انتخاباتی جبهه اصلاح طلبان و عضو شورای مرکزی
حزب اعتماد ملی گفت: امیدواریم بتوانیم مقدمات حضور خاتمی را هموار کنیم.
اما مصطفی کواکبیان که در جمع دانشجویان هرمزگانی سخن می گفت، اظهار داشت:
هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نخواهد
کرد.
معاون اول دولت اصلاحات که بیتشر این روزها نامش بر سر زبان ها است تاکید
کرد که بارها گفته ام و اکنون هم تاکید می کنم که آقایان هاشمی و خاتمی
نباید کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بشوند چرا که آنها پیش تر رئیس جمهور
بودند و باید برای خود شانی قائل باشند.
محمدرضا عارف در پاسخ به این سئوال که آیا در صورت نامزدی سید محمد خاتمی
یا هاشمی رفسنجانی شما از حضور در انتخابات انصراف خواهید داد، اظهار کرد:
بنده به نفع هیچکس کنار نمی روم.
اما چندی پیش محمد خاتمی در جمع اعضای بنیاد باران کرمانشاه گفت که نباید
ناامید بود، باید از همه امکانات مشروع بهره گرفت و با درایت از موانع عبور
کرد.
اما براستی راز تاکید اصلاح طلبان بر شرط حضور خاتمی به عنوان تنها راه قابل قبول برای حضور اصلاحات در انتخابات چیست؟
حضور خاتمی شرط ناشدنی!/ فرار از شکستی دیگر
خرداد 76 بود که سید محمد خاتمی در میان همه اما و اگر ها و در حالی که
خود گفته بود که آمده اند که فقط باشند و بگویند ما نیز دارای رای هستیم
بالاخره رئیس جمهور شد و 8 سال دولت اصلاحات با آقای خاتمی چرخانده شد.
خاتمی را باید این روزها چنان فرض کرد که وی خود را یک ورزشکار در اوج
خداحافظی کرده می پندارد.چرا که وی با همه برچسب های منفی که از آن سالها و
پس از آن به سبب راه رفتن در لبه فتنه داشته است به تعداد آرایی می نازد
که در دوره انتخابات ریاست جمهوری کسب کرده است.
از سویی دیگر تجربه شکست های هاشمی رفسنجانی به عنوان سیاست مدار به
زیرکشیده شده نیز پیش روی خاتمی است. هاشمی ای که حتی دیگر مخاطبان نماز
جمعه را نیز از دست داده است و ابهت خود را در دو دوره ریاست جمهوری هم به
واسطه حضور مستقیم از دست داده است بنابراین خاتمی نمی خواهد تکرار هاشمی
باشد.
از همین جهت است که محمد رضا تابش که خواهر زاده خاتمی نیز هست درباره
آمدن یا نیامدن خاتمی می گوید: خود ایشان هم تمایلی برای ورود به انتخابات
ریاست جمهوری را ندارد و اگر قرار باشد که تصمیم شخصی اش را عملی کند،
مطمئنا کاندیدای اصلاحات کسی غیر از محمد خاتمی خواهد بود. ایشان صلاح را
در این می بینند که که در مقام کاندیدایی وارد انتخابات نشوند.
چنین اعترافی نشان می دهد که به نظر می رسد اصلاح طلبان و شخص آقای خاتمی
هم خود به خوبی یافته است که در صورت حضور در انتخابات به عنوان کاندیدا
سرنوشتی جز تکرار هاشمی شدن ندارد وگرنه عرصه قدرت برای سیاسیون آنقدر
دلچسب و گیرا هست که هر کدامشان با احساس داشتن شانس در این عرصه به عرصه
انتخابات شیرجه هم بزنند.
بررسی پنج انتخابات اخیر در کشور (با احتساب دو دور انتخابات دور نهم
ریاست جمهوری) نشان میدهد روند افولِ محبوبیتِ کاندیداهایِ اصلاحطلبان
نهتنها مخصوص انتخابات اخیر نبوده است بلکه در یک شیب معنادار از سال 81
با دومین دورهی انتخابات شوراهای شهر و روستاها آغاز شد و با هفتمین
دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی ادامه
یافت.
بر این اساس، اولین شکست رسمی سیّدمحمّد خاتمی و یارانش به نهمین دوره ی
انتخابات ریاست جمهوری بر میگردد، در این انتخابات خاتمی به صراحت از
مصطفی معین حمایت کرد اما بر خلاف انتظار وی، تنها 4 میلیون ایرانی به معین
رأی دادند.
این شکست برای رهبر جریان اصلاحات در هفته ی بعد از 27 خرداد ادامه یافت،
چرا که حتی حمایت های معنادار سید محمد خاتمی از هاشمی رفسنجانی موجب
پیروزی هاشمی نشد، به این ترتیب ناظران سیاسی معتقد بودند عملکرد 8 ساله
دولت اصلاحات به اندازه کافی از محبویت خاتمی کاسته است.
سال 85 نیز نیروهای اصلاح طلب برای پایان دادن به شکست های خود، در سومین
دوره ی انتخابات شواری شهر به صورت رسمی از عکس های خاتمی استفاده کردند و
نتیجه باز هم چیزی جز شکست نبود.
هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی اما نقطه عطفی بود که حتی بعد ها
موجب کناره گیری خاتمی از کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری دهم شد.
عنوان ”یاران خاتمی" در حالی شهر های مختلف به خصوص تهران را پر کرد اما
توفیق حداقلی اصلاح طلب ها در سومین دوره انتخابات شهر و روستا نیز از دست
رفت .
لیست یاران خاتمی را چهره هایی چون مجید انصاری، اسحاق جهانگیری، نجفقلی
حبیبی، محمد اشرفی اصفهانی، سید محمد صدر، الهه راستگو، الیاس حضرتی، سهیلا
جلودارزاده و...... تشکیل داده بودند که همه از چهره های مطرح اصلاحات اند
که شاید اگر بدون عکس خاتمی می آمدند یک یا دو کرسی مجلس را داشتند اما با
حمایت او دیگر هیچ. جالب اینجاست که آخر هم تئوری پردازان اصلاح طلب را
به این نتیجه رساند که در دور دوم انتخابات مجلس هشتم به طور کلی از عکس و
اسم خاتمی استفاده نکنند.
فشار همه جانبه گروه های مرجع اصلاح طلب به خاتمی برای حضور در عرصه
انتخابات دهم ریاست جمهوری موجب شد، وی از بهمن ماه سال 87 حدودا 40 روز
کاندیدای محبوب اصلاحات باشد، اما حضور یکباره میرحسین موسوی در انتخابات و
کناره گیری خاتمی اولین بذرهای ناراحتی را در جبهه اصلاح طلب کاشت.
پس از کناره گیری خاتمی به بهانهی حضور موسوی، خاتمی تبدیل به رهبر جبهه
اصلاح طلب شد، مسئلهای که به هیچ عنوان مورد قبول تمام احزاب اصلاح طلب
قرار نگرفت.
خاتمی طبق پیشبینیها با گرفتن عکس یادگاری، تمام و کمال به حمایت از
میرحسین موسوی پرداخت ولی نتیجه باز هم نشان داد تاریخ سیاسی ایران به
دوران ”پایان خاتمی" و یا «پایان اصلاحات» رسیده است.
بنابراین خاتمی به هیچ وجه نمی خواهد طعم شکست دیگری را بچشد.
خاتمی چرا یکی به میخ می کوبد یکی به نعل؟
بیتردید انتخابات ریاستجمهوری سال 92 یک بزنگاه تاریخی در مناسبت سیاسی-
اجتماعی کشور خواهد بود به جهت اینکه نخستین انتخابات ریاستجمهوری پس از
فتنه آن قدر اهمیت دارد که میتوان گفت حداقل در میان بخشهای نخبگانی
جامعه از هماکنون بحث بر سر چگونگی ورود به آن، کاندیداهای
احتمالی،گفتمانهای قابل طرح و ... آغاز شده است.
اوضاع سیاسی اصلاحطلبان و شکستهای متوالی در دورههای مختلف انتخابات
اعم از ریاستجمهوری، مجلس و حتی شورای شهر از سال 82 تا کنون در 7 دورهی
انتخابات، چارهای را جز فعال کردن نفر اصلی با مارک اصلاحطلبی! را برای
آنها باقی نمیگذارد و از همین جهت است که این روزها محمد خاتمی به شدت به
اظهار نظر هم می پردازد.
سخنان خاتمی در حالی است که وی پیش از این نیز برای حضور در داخل نظام و
قدرت نیز از چنین راهبردی استفاده کرده بود به طوری که وی تلاش دارد تا بین
اصلاحات و فتنه تفکیک ایجاد کرده تا فتنه را از اصلاحات و اصلاحات را از
فتنه مبرا کند تا بتوانند به قدرت برسند.
مواضع بعضاً متناقض خاتمی چه بر مبنای استراتژی خاصی باشد یا نه در حالت
کلی امید زنده نگه داشته شدن حیات سیاسی برای اصلاح طلبان است تا بتوانند
ولو به صورت حداقلی به درون حاکمیت بازگردند.
خاتمی و یارانش این روزها چالش های مختلفی پیش رو دارند که مهمترینش به
قول خودشان عبور از شورای نگهبان است. اضافه کنید ذهنیت منفی مردمی ناشی از
ساختارشکنیهای صورت گرفته از سوی این جریان در انتخابات 88 با طرح
شعارهایی نظیر نه غزه نه لبنان، پاره کردن عکس امام خمینی(ره)، وقایع موهن
صورت گرفته در روز عاشورا، موضع دیرهنگام و...
اصلاحطلبان اگر بخواهند به حیات سیاسی خود ادامه دهند ناچارا باید نسبت
به عملکرد خود توبه کنند و چنین چیزی پایگاه اجتماعی ساختار شکن مورد نظر
آنها را از بین می برد بنابراین برای حل این پارادوکس باید با تقسیم کار
یکسری به بحث های ساختارشکنانه بپردازند تا آن پایگاه را نگه دارند و یکسری
هرچند با توبه سوری به قدرت برگردند و آن کسی که می تواند در این معادله
موازنه کند محمد خاتمی است که این روزها به بهانه های مختلف به ایراد سخن
می پردازد.
سخنان خاتمی را باید با استراتژی فشار از پائین با ایجاد شکاف های سیاسی
اجتماعی و اقتصادی عرصه را برای امتیاز گیری و چانه زنی در بالا سنجید تا
زمینه را نیز برای بازگشت هاشمی رفسنجانی فراهم شود!
خاتمی و شخصیت مذبذب
اما باید دانست که خاتمی نیز از سوی یارانش به شخصیتی مذبذب معروف است.
سروش خاتمی را «قدرناشناس» و «فرصت سوز» خواند، با چاشنی «تذبذب». عبدی
ضمن «ترسو» خواندن خاتمی، معتقد بود که بقای او در ساختار قدرت، به دنبال
در پیش گرفتن سیاست «انفعال»، بـیش از پیش مملکت را تضعیف میکند و مخالفان
مردم را جریتـر مـینمایـد.
سروش در گفتگویی با تلویزیون هم به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۸۴، چند ماه پس از
کنار رفتن سید محمد خاتمی از قدرت در باره او میگوید: من در جناب آقای
خاتمی این مشکل را دیده بودم، مشکلی که قبلاً هم از آن به طور کلیتر سخن
گفته بودم و آن اینکه عدم بصیرت در نظر موجب عدم شجاعت در عمل میشود. اگر
شما به اندیشهای به نحو روشن و قطعی پایبند باشید، در عمل هم شجاعت پیدا
میکنید. اما اگر اندیشه ناروشن بوده و بصیرت نظری کافی حاصل نباشد، البته
در مقام عمل هم دچار سستی و تزلزل خواهید شد.
وی در ادامه می گوید: خاتمی گاهی به این سو میرفت و گاه به آن سو و
ایدهای را مطرح میکرد و دیگران هم دنبال او را میگرفتند، ولی ناگهان
ترمز میکرد، عقب میکشید و باز میایستاد و همه را متحیر میگذاشت. این
قصه خصوصاً در جامعه مدنی از همه جا مشهودتر بود. ایشان جامعه مدنی را مطرح
کرد. من به یاد دارم چقدر در باب تحلیل و توضیح جامعه مدنی مقاله نوشته
شد.
عباس عبدی، یکی دیگر از مغزهای به اصطلاح متفکر دوم خرداد که برخلاف
بسیاری از دوستانش، موافق نامزدی مجدد خاتمی در انتخابات ۱۳۸۰ نبود و با
طرح ایده «خروج از حاکمیت» سر و صدای بسیاری درست کرد و نهایتا در پاسخ به
«نامهای به فردا»ی خاتمی، نامهای نوشت که در میان برخی از علاقهمندان
خاتمی، طرفداری نداشت.
عبدی در نامهاش، به عدم تفکیک نقش «متفکر» و «مسوول» در خاتمی میپردازد:
مهمترین اشکال این نامه که تقریباً در طول هفت سال گذشته کمابیش نزد آقای
خاتمی وجود داشته است عدم تفکیک جایگاه و نقشهای خود هنگام نوشتن یا
سخنرانی است. آقای خاتمی میان دو مقام اندیشمند و سیاست مدار و صاحب قدرت
تفکیک قایل نمیشود. اگر چه ممکن است یک نفر بتواند در هر دو زمینه ایفای
نقش کند اما در هر مورد لازم است که تفکیک صورت گیرد.
عبدی معتقد است که در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی، هیچ دستاورد مثبتی
وجود نداشته است و آنچه بهدست آمده بدون حضور خاتمی هم میتوانست عملی
شود: پس از سال ۱۳۸۰ و دور دوم ریاست جمهوری تقریباً در ساختار قدرت نه
تنها دستاورد چشمگیر اصلاحی نداشتهایم که تماماً علیه اصلاحات بوده، آنچه
هم که دستاورد بوده بدون حضور خاتمی هم میتوانست محقق شود چه بسا مخالفان
اصلاحات برای بقای خود کمتر از آنچه که هست با خواست ملت مخالفت می کردند.
این اتفاق اما در سال گذشته و در جریان رای دادن خاتمی در شهری دور افتاده نیز تکرار شد.
چندین ساعت پس از آغاز رای گیری و آنجایی که مشخص شد حضور مردم در پای
صندوق های رای گسترده و پرشور است، خبری فضای رسانه ای را فراگرفت و آن هم
شرکت محمد خاتمی در انتخابات بود.
این خبر که از سوی رسانه های حامی خاتمی تحت عنوان "شوک خاتمی" پوشش داده
شد در گام اول "دروغ" خوانده شد اما کمی بعد تحیر تندروهای اصلاح طلب به
اوج خود رسید آنجا که دیگر "فحش و ناسزا" به خاتمی یاران خاتمی را ارضا می
کرد.(
اینجـــا و
اینجــــــا هم ببینید)
سایت روزآنلاین که مواضع اصلاح طلبان تندرو را پوشش می دهد در یادداشتی به
قلم آرش بهمنی می نویسد: "واقعیت این است که درباره رای دادن سیدمحمد
خاتمی در انتخابات دیروز، هنوز دچار بهت هستم. برای من به عنوان فردی که
سالهاس منتقد خاتمیام و علیه او قلم زدهام، باز هم شرکت در انتخابات
مجلس نهم - با توجه به سخنان رسمی و غیررسمی خود خاتمی - غیرقابل باور
بود."
وی می نویسد: خوب یا بد، در غیاب موسوی و کروبی، خاتمی شناختهشدهترین
چهرهای بود که میتوانست با عدم حضور خود، بازی حاکمیت برای مشروعیتبخشی
به انتخابات را به هم بزند. اما این اتفاق نیفتاد و خاتمی برخلاف عرف
معمول، در ساعتی غیرمعمول و در مکانی دورافتاده، رای خود را به صندوق
انداخت.
روز برای آنکه اوج تذبذب خاتمی را به نمایش بگذارد می نویسد: سیدمحمد
خاتمی، خوب یا بد، درست یا غلط، مرتکب عملی "غیراخلاقی" شده است، همان چیزی
که همواره از آن بر حذر میدارد. او تا دقایق آخر، به تمامی اطرافیان خود
تاکید میکرده که قصد حضور در انتخابات را ندارد، همانطور که پیش از این
نیز بارها گفته بود نمیتوان در انتخابات شرکت کرد.
لیلی پوزند نیز در یادداشتی که دو روز بعد از انتخابات
منتشر کرد نیز به این مسئله اشاره کرده و می نویسد: آقای خاتمی! دیروز که
خواندم در انتخابات یا انتصابات مجلس شرکت کرده اید، دچار احساسات متضاد
شدم. احساساتی از قبیل حیرت، شرم و البته خوشحالی. متحیر شدم که چگونه
توانستید برای چندمین بار به اراده این ملت پشت کنید. البته شاید اگر
احساسات را کنار می گذاشتم و لحظه ای منطقی می اندیشیدم جایی برای حیرت
برایم باقی نمی ماند. چراکه شما همان کاندیدای اصلاح طلب ملتی بودید که به
اراده مردم در هشت سال دوره ریاست جمهوری خود چشم بستید و در سال هفتم
اعلام نمودید که تنها یک تدارکات چی هستید ...
پورزند در ادامه می نویسد: آقای خاتمی! واقعا دوست دارم بدانم در دل تان
چه گذشت آنگاه که پا به یک حوزه دورافتاده انتخاباتی گذاشتید و فکر کردید
دور از چشم دوربین های رسانه ای در خفا رأی خود را به صندوق می اندازید؟ از
کاری شرم داشتید که از رسانه ها گریزان بودید؟ آیا تصور کردید اگر خودتان
مانند کبک سرتان را زیر برف کنید و دیگران را نبینید، دیگران هم شما را نمی
بینند؟ ...آقای خاتمی، واقع بین باشید و باور کنید نوشته شما بر روی برگه
رأی دارای هیچ اهمیتی برای این ملت نیست، آنچه اهمیت دارد نفس عمل شماست
...در ضمن ذکر این نکته نیز ضروری است که آنچه را ادعا می کنید بر روی برگه
رأی خود نوشته اید و سعی دارید بدین وسیله عمل خود را توجیه کنید، دقیقا
همان چیزی است که نباید می نوشتید.
اردشیر امیرارجمند، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید،
در این باره گفت: "راه جنبش سبز و مطالبات آن روشن است؛ آقای خاتمی هم باید
خودش پاسخگو باشد و مردم هم درباره پاسخ وی قضاوت خواهند کرد".
محمد نوریزاد، نویسنده و کارگردان معترض نیز درباره
حضور خاتمی در انتخابات، اینگونه اظهارنظر کرد: "اگر به لحاظ فردی رفته در
انتخابات شرکت کرده به خود او مربوط است. منتها ایشان دیگر آقای خاتمی
سابق نیست. چون از جمع کنده شده و بهصورت فرد در این انتخابات شرکت کرده
است... فردا آقای خاتمی اجازه نخواهد داشت حرف از جمع بزند و حرف از "ما"
بگوید. مثلا بگوید "مردم" یا "بخشی از مردم معترض".
علی شکوریراد، از اعضای جبهه مشارکت نیز، در وبلاگ خود،
با انتشار یادداشتی، درباره خاتمی و حضور وی درانتخابات، رای دادن وی را
"غیرمنتظره و تکاندهنده" توصیف کرد: حضور خاتمی در پای صندوق رأی مجلس نهم
و رأیی که او به صندوق انداخت برای غالب اصلاح طلبان و هواداران جنبش سبز
غیر منتظره و تکان دهنده بود. بخصوص برای کسی مانند من که حداقل دوبار و
آخرین بار همین دوهفته پیش حضوراً از او در این مورد پرسش کردم و در هر دو
بار ایشان تأکید کرد که قصد شرکت در انتخابات را ندارد و البته هر دوبار هم
از اینکه گفته شود او انتخابات را تحریم کرده است اظهار ناخشنودی می کرد و
پروا داشت. اغلب دوستان اصلاح طلب این موضع او را قبول داشتند و می
ستودند. با این حال همه هم نظر نبودند. کسانی نیز بودند که در دو جهت متضاد
ترجیح می دادند که او انتخابات را تحریم کند و یا در آن شرکت کند.
رجبعلی مزروعی، از اعضای حزب مشارکت، نیز در اینباره گفت که
"خاتمی و هاشمی رفسنجانی هر کدام دو دوره در ایران رئیس جمهوری بودهاند و
پیداست که ملاحظات سیاسی خود را دارند" و به همین دلیل "این دو نفر
پنجرهای هستند برای سازش و مذاکره و ما نباید این پنجره را ببندیم".
زهرا اشراقی، همسر محمدرضا خاتمی، برادر سیدمحمد خاتمی نیز، رای دادن رییسجمهور دوران اصلاحات را "ضربه بسیار سنگین" دانسته بود.
ژیلا بنییعقوب، در اینباره نوشت: "قرار بود امروز صدای
اعتراض را منعکس کنیم، از صندوقها بگوییم. هرچند که اگر خاتمی رای داده
باشد در ایجاد این فضا مقصر است و من از این بابت هم نمیبخشمش".
اما اینها تنها واکنشها به حضور خاتمی در عرصه انتخابات نبود. سایت خبری
کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، در یادداشتی با اشاره به حضور خاتمی در
انتخابات، آن را باعث "شگفتی ناظران" دانست.
این سابقه نشان می دهد یاران خاتمی، خاتمی را مذبذب و ترسو می دانند اما
از سویی دست اویز شرط خاتمی به عنوان یک شرط نشدنی بهترین راه است.